سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

ملاحظاتی در بازنگری جنبش اعتراضی ۸۸ - شیدان وثیق

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : لیبرال دمکرات چپ میانه

عنوان : خانم/آقای پیمان، لطفا دفاع از این مقاله را بعهده نویسنده اش بگذارید.
اگر به پاراگراف اول نظرم توجه کرده بودید متوجه می شدید که منظور من همه ی آن نیروهایی هستند که از جنبش سبز وقتی در اوج خود بود حمایت نکردند و این بخصوص شامل موسوی و کروبی می شود که شعارهای جنبش را که از چارچوب نظام بیرون رفته بود برنمی تافتند. آنها را سبز علوی می نامیم و سبز علوی هم هیچ میانه ای با سوسیال لیبرال دمکراسی و بنابراین با من ندارد.

اگر به پاراگراف دوم نظرم توجه کرده بودید بوضوح می دید که من خود و جنبش سبز را برانداز معرفی کرده ام و بنابراین نمی توانم سبز علوی نیستم چه برسد به اینکه خواستار حفظ رژیم و آن قانون اساسی مضحکش باشم. موسوی و کروبی می دانستند که مردم برای رسیدن به هدفشان که همانا براندازی کل رژیم بود حاضر بودند با یک ندای آنها دست به اعتصاب عمومی بزنند و یا با ماندن در خیابانها حق خود را بگیرند ولی ایندو آگاهانه فرصت ها را یکی از بعد از دیگری سوزاندند چرا که هر دو در پی حفظ نظام بوده و هستند. بنابراین، در کنار ایندو، همه ی گروههایی که از این جنبش حمایت نکردند باید در آینده پاسخگو باشند. اینها بودند که آگاهانه و ناآگاهانه در کنار رژیم و موسوی و کروبی بر علیه ملتی که می خواست کل رژیم را براندازد ایستادند.

پاراگراف آخر نظر شما خیلی عجیب و غریب است. شما از تعدادی محدود دمکرات پرسیده اید که خواستهای مردم ایران چیست و به نتیجه رسیده اید؟!!! چرا مرجع شما مردمی نبودند که در سفرهایتان به ایران به آنها بر می خوردید یا در گفتگوهایتان در این سالها با اقوام و دوستانتان که بوی ایران می دهند نبود؟ چرا مرجع شما شعارهای جنبش سبز نبود که فریاد می زد آزادی استقلال جمهوری ایرانی، مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر اصل ولایت فقیه، اوباما یا با ما یا با اونا، نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران...؟ این شعارها بود که سبزهای علوی را که قشری بسیار اندک از جنبش سبز هستند مصمم کرد که با فریبکاری خود را از جنبش سبز ما جدا کنند. آیا این مراجع برای شما می بایستی گسترده تر و مطمئن تر می بودند یا معدودی که شما از آنها سئوال کردید؟ ۳۲ سالست که مردم بهر وسیله ای که توانسته اند خواسته های خود را اعلام کرده اند و شما نشنیدید و حال بدون آنکه هیچ توجهی به نظرم فقط به منظور دفاع از گروهی که شیدان شما عضوی از آنست اینچنین بمن تاخته اید. چرا خوده آقای وثیق پاسخ نمی دهد؟ من از او پاسخ خواسته ام. هر کسی حرفی می زند و یا مقاله ای می نویسد باید پاسخگو به خوانندگان باشد. آنزمانها گذشت که با مردمفریبی بر گرده ی مردم سوار می شدند و برای آنکه سوار بمانند دست به سانسور و ارعاب مردم می زدند.

دفاع از این مقاله را بعهده نویسنده اش بگذارید چون با مدافعینی مثل شما کارشان خرابتر می شود.
٣۲۱۲۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣٨۹       

    از : کامران

عنوان : قابل توجه آقای ل د چ م
سی و دو سال پیش، هشدارهای کسانی که خطر حاکمیت مذهبی را می دیدند، در زیر آوار لفاظی های مشابه مدفون شد و به گوش جامعه نرسید.
بحث جدی تر از آن است که با تکرار خود شیرینی های عوام فریبانه بتوان آنرا به پیش برد.
اگر چشمی برای دیدن بود، می دید که در خارج از کشور کسی با مبارزات مردم مخالفتی نکرد. اگر مخالفتی بود و هست، که به حق هست، مخالفت با پروژه ای است که می خواهد جنبش آزادی خواهانه مردم ایران را یکبار دیگر به "دوران طلائی امام" بر گرداند و نظام اسلامی موجود را نجات دهد. مخالفت با تفکری است که پس از سی و دو سال حاکمیت خونبار نظام مذهبی، در اوج مبارزات مردمی که برای نفی این نظام به میدان آمده اند، اعلام می کند:"اندیشه و راه حضرت امام امروز هم برای همه ما معیار است"(!)
آیا تجربه سیاه و سنگین دهه های گذشته حساسیت و شعور سیاسی لازم را ایجاد نکرده است که در مقابل چنین معیارهائی بایستیم و معیار خود، یعنی آزادی و استقلال، جمهوری و حقوق بشر، دموکراسی و جدائی دین از دولت...را در سطح جامعه مطرح کنیم؟
٣۲۱۲۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣٨۹       

    از : پ پیمان

عنوان : سخنی کوتاه با لیبرال چپ دمکرات میانه
آقا و یا خانم لیبرال دمکرات چپ میانه

شما به آقای شیدان وثیق و همفکرانش ایراد می گیرید که چرا از جنبش سبز دفاع نکردید بدون اینکه توضیح دهید که منظورتان از جنبش سبز چیست و چه خواستهائی دارد. منظور شما محتوای بیانیه های آقای میر حسین موسوی و همفکران ایشان است یا مبارزات عمومی و خواستهای عمومی اقشار مختلف مردم است؟ اگر منظورتان از نهضت سبز آقای سید میرحسین موسوی است که باید خئمتتان عرض کنم که خواست های ایشان حفظ نظام اسلامی و اجرای قانون اساسی حکومت الهی و بر اساس خواست های امام شان آیت اله خمینی است و یه اضافه برخی از خواستهای عمومی مردم است . تا آنجا که خواست های عمومی از جانب ایت آقایان مطرح شده اغلب مورد حمایت نیروها و شخصیت های دمکرات و آزادیخواه قرار گرفته است . ولی فراموش نکنیم که تا امروز مسولان و رهبران نهضت سبز قدمی فراتر از همان شعار های خمینی فراتر نرفته و با تمام قوا خواستار حفظ نظام حکومت اسلامی هشتند.
حال شما که از جنبش سبز دفاع می کنید باید روشن بگوئید که آیا شما هم خواستار حفظ نظام استبدادی حکومت دینی و قانون اساسی اش می باشید یا پشتیبان خواستهای مردم که حکومت دینی را نمی پذیرند. آیا شما طرفدار امام خمینی هستید که خکم اعدام هزاران انسان را صادر کرده و دستور شکستن قلم ها راداده و مخالف سرسخت تشکیل احزاب و سازمان های دمکراتیک بوده و یا طرفدار حقوق بشر هستید. اگر طرفدار حقوق انسانی مردم ایران هستید پس چگونه می توانید یک جانبه از نهضت سبز که خواستار ادامه حکومت اسلامی باشید و از سوی دیگر خود را لیبرال دمکرات چپ میانه بنامید و آقای شیدان وثیق را مورد بازخواست قرار دهید که چرا از این جنبش حمایت نکردند.

من که اغلب با نوشته های آقای شیدان وثیق آشنائی دارم باید خدمت شما لیبرال دمکرات چپ میانه عرض کنم که ایشان با تمام توان سیاسی خود از مبارزات دمکرات و خواسته های عدالت جویانه مردم حمایت کرده و به مردم هشدار می دهد که راه توده ای ها و اکثریتی ها را در طول حیات آیت اله خمینی نروند که فاجعه بزرگی برای مردم ایران بود. دنباله روی از رهبران نهضت سبز که در پس پرده در حال معامله برای برگشتن به قدرت هستند و بدون نقد برنانه های منفعل گرایانه آنان حاصلی جز خدمت به حکومت دینی و بقای آن ندارد.
نیروهای دمکرات دنباله رو از نهضت سبز اسلامی می خواستند جنبش سبز درست کنند و همیشه خواستند که جنبش سبز طیفی است از رنگ ها . جای تعجب است که جنبش از سوئی سبز باشد و از سوی دیگر طیفی از رنگ ها.

جنبش دمکراتیک و آزادیخواهانه مردم ایران چند رنگی است که در این مقطع نهضت سبز آقای میر حسین موسوی و شرکاء نیز بخشی از این جنبش است و نه بیشتر.

من شخصا" با برخی از دمکرات ها که تماس داشته ام می گویند خواست های بخشهای زیادی از مردم بسیار پیش تر از خواست های آقای میر حسین موسوی است و از ایشان سرخورده شده اند و خود ایشان نیز می دانند که مبارزان آزادیخواه جلوتر از ایشان گام بر میدارند و برخا" معتقدند که ایشان ترمز کننده را ه مبارزات مردم است و در پس پرده با کمک آقای هاشمی رفسنجانی همکاری می کند و در راه برون رفت از بحران حکومت اسلامی تلاش می کنند و حاکمان مستبد نیز در صدد راه حلی برای آشتی برادران و خواهران مسلمان که به بیرون از حکومت رانده شده اند است که باید منتظر نتایج آن در ماه های آتی بود و پیش بینی آن آسان نیست.

با احترام و آرزوی استقرار دمکراسی و حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش

دکتر پ. پیمان
٣۲۱۱۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣٨۹       

    از : لیبرال دمکرات چپ میانه

عنوان : سخنی با شیدان وثیق
آقای وثیق محترم، بنظر من، گروههایی که به بهانه های گوناگون از جنبش سبز حمایت نکردند بخصوص وقتی این جنبش در اوج خود بود مرتکب بزرگترین اشتباه سیاسی خود شدند. من فکر می کنم که این سیاست غلط شان گریبان آنها را روز بروز بیشتر خواهد گرفت و در آینده کارشان را در یارگیری در میان توده های مردم بسیار مشکل خواهد ساخت مگر آنکه به اشتباه خود اعتراف کنند و به جنبش سبز بپیوندند.

من فکر می کنم که در آینده مردم بدنبال پاسخگویی از همه ی آنهایی خواهند بود که خود را آپوزیسیون برون مرزی می نامند و مهمترین پرسش آنها این خواهد بود که چرا برای کوتاه کردن عمر رژیم یک صدا از جنبش سبز حمایت نکردند تا آنها بتوانند با دست خودشان در درون مرز بساط ظلم را در کل ایران برچینند یا دست کم آنرا به حداقل ممکن برسانند تا دستشان برای تغییرات بیشتر بازتر شود.

جنبش سبز تکثرگرای ما خواسته و ناخواسته منافع همه را در ایران در خود داشته و دارد بجز منافع جناح خامنه ای و ا.ن که ما نتایج موفقیت ایندو را در سرکوب ای جنبش در خیابانها تا به امروز دیده و می بینیم. برای جلوگیری از چنین عواقبی هم که بود شایسته آن بود که همه گروههای سیاسی برون مرزی یک صدا بر ضد این جناح قیام می کردند و جای بس تاسف است که به شیوه های گوناگون از این وظیفه سر باز زدند. چرا؟ مگر نمی دانستند که خواسته های هیچ کس و گروهی در یک جنبش کثرت گرا برآورده نمی شود و هر یک به بخشی از خواسته های خود خواهند رسید و نه به همه ی آنها؟ مهمترین خواسته ی ملت ایران اگر برچیدن و یا کاستن از حدود خفقان و بگیر و ببندهای رژیم نبوده و نیست پس چیست؟ آیا اگر این مهمترین خواسته حداقلی برآورده می شد زمینه را برای طرح خواسته های بزرگتر مثل نان فراهم نمی کرد؟ گروههایی که از جور و جفاهای رژیم در همه ی این سالها می نالیده اند آیا طبیعتا نمی بایستی در این وجه مشترک خود با کل مردم کشور در کنار جنبش سبز قرار می گرفتند بجای آنکه با مخالفت خود با این جنبش که در حقیقت مخالفت با مردم ایران بود ناخواسته جبهه ی مشترکی با رژیم در سرکوب آن بگیرند و اینگونه باز هم ناخواسته در ادامه سرکوبی بس شدیدتر از پیش نقش بازی کنند؟

آیا نزد مردم، جنبش سبز شناخته شده تر و معتبرتر و نیرومندترست یا گروههایی مثل گروه شما؟ کدامیک از شما دو تا در پیشبرد اهداف خود موفق تر خواهد بود، اهدافی که بخش مهمی از خواسته هایی را که شما مطرح می کنید را هم در بر داشته باشد؟ آیا می توانید ادعا کنید که این جنبش حداکثر خواسته های شما را نمی توانست برآورده کند، جنبشی که شما با آن چنان سر ستیزی دارید که حاضر نیستید آنرا به نامی بخوانید که بر خود گذاشته و بجایش آنرا جنبش اعتراضی ۸۸ می نامید؟ آیا تغییر نام جنبش از سوی گروههایی مثل گروه شما باعث خواهد شد که مردم هم نام جنبش خود را تغییر دهند و یا اینکه نگاهی اعتراضی به شما داشته باشند؟

من پیشنهاد می کنم که شما با حفظ موضع خودتان یک بازنگری در سیاست خود نسبت به جنبش سبز بکنید و به این جنبش بپیوندید چون جنبش براه خود ادامه خواهد داد چه با همکاری و حمایت گروههای کوچک و ناشناخته در ایران و چه با همکاری و حمایت آنها. در این میان شما خواهید باخت و نه جنبش سبز، بدتر از همه هم آنکه به سابقه ی خود در میان مردم لطمه زده و بیشتر هم لطمه خواهید زد؟ آیا این چیزیست که برای خود می خواهید؟ من فکر نمی کنم. با احترام.
٣۲۰۶۶ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣٨۹       

    از : رضا مصلح

عنوان : قد رعنای جنبش سبز
در عجبم که انسان "ایرانی" قوه یادگیری خود را در کدام بزنگاه تاریخی‌ به کار خواهد گرفت و خویش و جامعه خود را از این قیود رها خواهد ساخت؟بدیهی‌ است،تا زمانی که روشنفکر خارج نشین ایرانی حوزه دید بازتری از آقای شیدان وثیق نیابد آن گردونه عصاری را خواهد گشت!آقای شیدان در این نوشته خود ابتدا جنبش سبز را از قویترین جنبش‌های تاثیر گذار خوانده است(بی‌ تردید بایستی از قبل چنین دیدگاهی از آن حمایت کرد،ولی‌ فراموش کرده است که در آن تند پیچ ماها را به تحلیل آن جنبش به هدر داده و بی‌ آنکه تأثیری در آن جنبش گذارد دست روی دست تماشاچی مانده است،و از این روی به هیچ گرفته میشود)پس باید به گونه‌ای بی‌ عملی‌ خویش را توجیه نمود،بهترین راه برای این جر زنی‌ ،در اعلام مرگ جنبش سبز دیدن است!جنبشی که پتنسیال اوردن اقشار گوناگون مردم و ملیت‌ها را داشته و آقای وثیق بدان اعتراف می‌کند اما بدلیل ابتلای به مرض فرقه گری ،کشتن یک جنبش را از همراهی ،تعمیق و اعتلای آن راحت تر میبیند،سنگ مفت گنجشک هم فراوان است نشسته در کنار قود و ادعای ساختن یا پروراندن یک جنبش تخیلی آسان تر است.اما تردیدی نیست که آن جامعه روشنفکر خود را پرورانده است و بی‌ اعتنا به اینگونه اضافات هنوز قد رعنای جنبش سبز را به رخ میکشد!
٣۲۰۰۱ - تاریخ انتشار : ۹ آبان ۱٣٨۹       

    از : بهمن مهربان

عنوان : بالاخره «جمهوری » برای « ایران واقعا موجود » کدام ست ؟
آقای شیدان وثیق از جناب عالی انتظار میرود که روشن تر مقصود خود را بیان فرمائید.
برای کمک به پیشنهادم نظر جنابعالی را به بازخوانی موضع «نامشخص» جمهوریخواهان دموکرات و لائیک ایران جلب می کنم:
در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۳۸۸ در آستانه ی انتخابات تاریخی ۱۳۸۸ اعلامیه ی جریان نامبرده در بالا با این تیتر منتشر شد.« اعلامیه ی گرایش ضد تبعیض جمهوریخواهان دموکرات و لائیک ایران در باره ی انتخابات»
تمام مندرجات این اعلامیه را اگر ۱۰۰ با هم بخوانی متوجه نمی شوی که مراد و مقصود این جریان در قبال انتخابات چه بود.
اگر من اشتباه می کنم یا منظور اعلامیه را نفهمیدم لطفا راهنمائی کنید . بالاخره باید در انتخابات شرکت میکردیم یا نه ؟ این در اعلامیه ی جریان مذکور دیده نمیشود. بهمین دلیل ساده معلوم نیست که جایگاه سیاسی آن کجا قرار میگیرد.
امروز نیز شما می نویسید :
« - نگاه و موضع ما نسبت به چگونگی تغییر و تحولات در ایران در چالش با پروژه های اصلاح طلبی، سلطنتی و تمامت خواه است.مرزبندی ما با همه ی این ها به طور اساسی بر سر پروژه سیاسی و اجتماعی مورد نظر ما برای آینده ی نزدیک و بلاواسطه ایران است. پروژه ی سیاسی- اجتماعی ما برای ایران، جمهوری ای است آزاد، مستقل، دموکراتیک و لائیک. »

ببینید ! وقتی شما بر مرزبندی خود بر پروژه های «اصلاح طلبی» - «سلطنتی» و «تمامیت خواه» تاکید مینمائید معلوم نیست بعیر از هواداران شما [ پروژه ی سیاسی- اجتماعی ما برای ایران، جمهوری ای است آزاد، مستقل، دموکراتیک و لائیک. ] کدام طبقات واقشار و
جریانها قابل قبولند. یک کمی روشن تر بنویسید. هنوز آلمان با تمام «عظمت علمی و فنی » تحت انقیاد سوسیال مسیحی و دموکرات مسیحی ست و شما کمتر از لائیک را قبول ندارید. بالاخره «جمهوری » برای « ایران واقعا موجود » کدام ست ؟
٣۱۹۷۶ - تاریخ انتشار : ٨ آبان ۱٣٨۹       

    از : Alborz Ahmadi

عنوان : منظورتان از مواضع ما چه کسانی هستند
با سلام به شما
لطفآ بفرمایید آنجا که از ما صحبت می کنید منظورتان کیست.
با تشکر
البرز
٣۱۹۷۴ - تاریخ انتشار : ٨ آبان ۱٣٨۹       

    از : آرش

عنوان : دو مشکل بیان شده با شعار انتخابات آزاد
دو مشکل بیان شده با شعار انتخابات آزاد:

۱) توهمی که نسبت به بودن آزادی و قابلیت های دموکراتیک و آزادی خواهانه ی قانون اساسی فعلی ایران ایجاد می کند.

۲) انتخابات آزاد برای چه؟

مشکل ۱:

ما «هدف» خود را شفاف اعلام می کنیم: «برقراری دمکراسی پایدار در ایران». دمکراسی که در آن می توان در آن نوع حکومت، قانون اساسی جدید، و رئیس جمهور یا نخست وزیر را قبل از پایان دوره هم تغییر داد. یعنی سیستمی که می تواند با زمان و تجربه بیشتر خود را در جهت رشد و بهره وری بیشتر و در نتیجه رفاه و بهروزی شهروندان ترمیم و اصلاح کند.

بنابراین با شعار انتخابات آزاد نه تنها توهمی ایجاد نمی کنیم که به سایر هموطنانمان که دارند داخل نظام فعلی کار می کنند پیام حسن نیت، صلح، و همکاری می فرستیم. این که حالا چند جوان احساساتی یا چند نفر بازنشستگان شکست خورده دوران آرمان گرایی جهان دو قطبی ما را انقلابی خطاب نکنند، معیار ما نیست و نباید ما را از لزوم بکارگیری مهارت های استراتژیک برای رسیدن به هدف غافل کند.

فراموش نکنیم یکی از معیارهای ما کمترین کردن هزینه های گذار به دمکراسی است. اینجا اصل هدف ماست و فرع رژیم فعلی و نه برعکس. این اعتماد به نفس و توانایی و اراده ما را می رساند و نه ضعف ما را.

مشکل ۲:

این یک مقدار تکنیکی است. انتخابات آزاد برای مجلس موسسان هم یک گزینه است. از طرف دیگر با توجه به چگونگی توازن قوا می تواند چند سناریو پیش رو باشد. برای دوران انتقال قدرت به مردم باید سناریوهای ممکن را ارزیابی کرد.

به گمان من بهترین حالت این است که کنگره ملی موقت که بتواند تمام جریانات سیاسی را نمایندگی کند تشکیل شده باشد. این کنگره ملی موقت می تواند با خامنه ای به یک معامله دست بزند و رهبری معنوی و مجازی او را تا پایان عمر به رسمیت بشناسد در ازای سپردن قدرت واقعی به مردم. مثلن با همین قانون اساسی اگر شورای نگهبان را چند نفر بی طرف تعیین کند می توان انتخابات پیش روی مجلس شورا را نسبتا آزاد برگزار کرد و تغییرات ساختاری را از آن جا آغاز کرد.


پ.ن. باید به آقای وثیق تبریک گفت. نوشته ایشون در مقایسه با نوشته قبلی از جمله مواردی است که میشه اثر گفتگو را دید.
٣۱۹۷۲ - تاریخ انتشار : ٨ آبان ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست