از : خواننده مطلب
عنوان : در پاسخ به کامنت« ایرج مصداقی و مهدی اصلانی، کمی بیشتر فکر کنید!»
دستتان درد نکند. آقای اصلانی و مصداقی نظر خودتان را نوشته و انتشار داده اید و درست و غلط بودن آن موضوعی است دور از این کامنت.
کامنت گذاری به نام مجید خوشدل به نصیحت شما دو نفر پرداخته است. در این نصایح پیام هایی رمز و راز دار آورده که لازم است نویسندگان مقاله صداقت بخرج دهند و بگویند ایشان از چه کاسه های زیر نیم کاسه ایی صحبت می کند؟
در جای نوشته اند «حادثه و قائله». در اینجا لازم است نویسندگان پاسخ گویند.
و به نظر من، حادثه و قائله ایی در کار نیست که کسی از فرط بیکاری و بیعاری دلخوش باشد و خودش را مشغول کند.
کامنت گذار نوشته است «اعمالی سر زده که فکرش را نمی کردم ».
آیا کامنتگذار نقش بزرگتر نویسندگان مقاله را دارد که ناصحانه به آنها نوشته است!؟ و حتماً بایستی اجازه گرفته و مشورتی با ایشان می شده است. چرا آقای اصلانی و مصداقی نمی گویند که استقلال یعنی چه؟
کامنتگذار ادامه داده، گفتگوی تلفنی با طرفین دعوا. چرا ننوشته اند که با چه کسانی گفتگوی تلفنی داشته اند طرفین درگیر مخفی هستند در کشورهایی که دمکراسی وجود دارد؟
روی نظر و سوال من هم خطاب به شماست و می خواهم بدانم مسائل اصلی کامنت گذار کدامند که نویسندگان را نهیب داده است ادامه ندهند؟
معنی این جمله چیست"خواهش من از شما دو دوست این است که وارد این دیالوگ غیرمتعارف(به دلیل طولانی شدن و عمده شدناش) نشوید و اصل ماجرا و موضوعهای جنبی آن را تحتااشعاع قرار ندهید."
باز هم نوشته اند «زمین ناسالم» منظور چیست و اصولا این همه بکار گیری رمز و راز و پشت پرده حرف زدن چرا؟
من فکر می کنم حرف های گفته شده ارتباطی با مقاله ندارد و می توان نتیجه گرفت کسانی از کار مشترک نویسندگان مقاله ناراحت و از این بابت ناخوشنود هستند و بچون باطناً تحمل همکاری هیچ دو نفری را ندارند؛ بطور دائم سعی در ایجاد تفرقه دارند.
٣۲۲۹۵ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣٨۹
|
از : امیرحسین آمویی
عنوان : ته و توی نامه به جناب خط تیره
به فردی که خودشان را - (خط تیره) معرفی کردهاند:
نوشته اید "ابتدا می بایست ته و توی اون نامه معلوم میشد که موضوع چیست اما نشد." به اطلاع شما برسانم که بنده ته و توی آن را در آوردهام: نگاه کنید به "جایگاه دیالوگ سیاسی در شرایط کنونی و اهمیت آن" در همین "اخبار روز".
امیرحسین آمویی
٣۲۲۵۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣٨۹
|
از : مهدی
عنوان : بحث ها به کژراهه رفتند
آقایان اصلانی و مصداقی با نوشته هایشان فضا را پُرآشوب، رادیکال و تهاجمی کردند و با تحریک مخاطبان، بحث اصلی را به سطحی نازل کشاندند. در نوشته ها و در پی آن در کامنت های دو مطلب آقایان دیدیم که موضوع بحث به کل به کژراهه کشانده شد و به جای استدلال های منطقی و پرداختن به اصل موضوع، حالت تدافعی و تهاجمی به خود گرفتند. به باور من این شیوه و سبک برخاسته از تفکرات رادیکال و ویژگی بارز افراد، سازمان ها، گروه ها و حکومت های ایدئولوژیکی و انقلاب زده مانند حکومت اسلامی و سازمان هایی نظیر مجاهدین است که بقای خود را نه در آرامش محیط و تبادل و تعامل افکار، بلکه در بوجود آوردن تنش و بحران می بینند. اصولاً دولت ها و سازمانهای تمامیت خواه (توتالیتاریستی) در چنین فضای پُرتنشی است که می توانند به حیات خود ادامه دهند. آنان حتی از مرگ و مراسم به خاکسپاری هنرمندی هم سوءاستفاده ایدئولوژیکی می کنند؛ تا جایی که شاهد بودیم مثلاً پس از مرگ قیصر امین پور حکومت اسلامی با سوءاستفاده از این شاعر چنان وانمود کرد که قیصر امین پور حامی و طرفدار سیاست های هیئت حاکمه اسلامی بوده است. یا پس از مرگ مرضیه، کمتر کسی به هنر خوانندگی و میراث هنری او پرداخت و مراسم خاکسپاری به گونه ای برنامه ریزی شده بود که همه را و حتی طنزپرداز حاضر جوابی مثل هادی خرسندی را هم "جوگیر" کرد و به جای قدردانی از هنر زنده یاد مرضیه، در دام طرفداری از سازمان مجاهدین افتاد.
دوستان! سخن کوتاه، در موقعیت کنونی نگذاریم بحث ها - هر بحثی - به تنش و تهاجم و افراط گرایی کشانده شود.
با مهر/ مهدی
٣۲۲۵۲ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣٨۹
|
از : رضا احمدی
عنوان : سخنی با جناب ناصح
از دوستی که بدون اسم ونشان نقش نصحت الملوک بازی کرده و خواسته که انتقادها ادامه پیدا نکند و به مقاله نقره کار و اصلانی و مصداقی و دوستدار و همه و همه ایرادگرفته خواهش می شود خودشان مقاله ای قلمی کنن که ببینیم چه از آب در خواهد آمد , البته انشاءالله مثل کامنتشان نباشد که وا اسفا !!
٣۲۲۴۹ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣٨۹
|
از : بهمن پارسا
عنوان : به مجید خوشدل
اصل ماجرا بر سر انتقاد دوستدار از اسلام است که همواره در کشور ما اسلام حکومتی بوده!
بسیاری، چه آنها که حکومت اسلامی را بر پا داشته اند و چه آنها که نگه داشته اند
و چه آنها که بنام همان اسلام منتقد آنند، به گواه این ۱۴۰۰ سال ،این اسلام برایشان به زبان عوام ناندانی است. حال کرسی دار دانشگاه باشند یا روضه خوان سرقبر و یا شکنجه گر زندان های امامان و یا باور کنید «روشنفکر دینی».
مصداقی و اصلانی در کنار دوستدار ایستاده اند و این جا جای راحتی نیست.
شما بروید کمی بیشتر فکر کنید!
٣۲۲۴۶ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣٨۹
|
از : بهروز بهروز
عنوان : شمشیر انتقاد به "روشنفکران دینی" از فراز سر آن ها می گذرد
درباره دوستانی که فکر می کنند به نقد کشیدن به اصطلاح روشنفکران دینی سبب رمیدن آن ها می شود و به نیروهای فوق ارتجاعی میدان می دهد گمان من برعکس است اگر که این شمشیر نقد که به سوی آن ها حواله می شود از فراز سر آن ها بگذارد و ارتجاع را هدف گیرد. وقتی به کروبی، موسوی، صدری گنجی و غیره انتقاد می شود مضمون این انتقاد آن است که چرا در دهه شصت به یاد حقوق بشر، دمکراسی، پلورالیسم و غیره نبودند. آن یک حادثه نبود، یک روز و یک هفته نبود، یک دهه سرکوب بی وقفه یک دهه شناعت و سبعیت جریان داشت و اینان ساکت بودند. سمت ضربت این نقد نیروهای ارتجاعی و سرکوبگر ایران است و روشنفکران دینی باید نشان دهند چقدر در گسست خود از تاریخ شرمگینانه شان صادقند. گو بیایند ولی یادشان باشد نمی توانند گذشته شرمگینانه شان را بپوشانند مگر صادقانه و شفاف به خبط خویش اعتراف کنند.
٣۲۲۴٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣٨۹
|
از : -
عنوان : خواهش من از نویسندگان محترم مقالات این است که این داستان را بیش از این کِش ندهند
به دنبال نامه ای که بعد از ۹ سال آقای آرامش دوستدار به هابرماس نوشته و کسی نمیداند واقعا چه دلیل و انگیزه ای پشت این سریال نهفته است ، [سریال به این معنی که دو پرده دیگر هنوز در راه است. پاسخ هابرماش به ایشان و مجددا پاسخ اقای دوستدار به وی]، دیدیم که صدری ها (که مذهبی هستند) و دباشی (که غیرمذهبی است) هرسه با نوشتن نامه کوتاهی به هابرماس واکنش نشان دادند.
اینجا وظیفه دوستداران آقای دوستدار چی بود؟ ابتدا می بایست پیگیری کنند داستان چیست؟ و چه کاسه ای پشت نیم کاسه است؟ انتقاد به هابرماس ؟ که بیرق مخالفت با آخوندا را چند وقت پیش هم بلند کرده که چر تو ا ۹ سال پیش رفتی و تعریف از این و اون کردی؟ خب واسه چی آقای دوستدار خصوصس اینو برای ایشون ننوشت؟
ابتدا می بایست ته و توی اون نامه معلوم میشد که موضوع چیست اما نشد. در پاسه به اون سه نفر بهتر این بود که مریدان آقای دوستدار (خطاب به مردم فقط) دونه دونه نامه اون سه نفر و یک نفر را با استدلال جواب میدادند و با این شیوه توی دهنشون میزدند. در پایان هم نزدیکی و قرابت آنها را با رژیم عیان میکردند و به قضاوت خواننده میگذاشتند که بپذیرد یا نپذیرد.
این درست ترین برخورد بود که متاسفانه نشد. بعد هم کسی سر درنیاورد آقای دوستدار چی میگه و هابرماس چی. وقت و انرژی خیلی ها گرفته شد و...
در عوض آقای نقره کار گرامی با اون مقاله بی محتوا و شعاری و نامه دو زندانی عزیز آقایان اصلانی و مصداقی منتشر شد اما باز این دو عزیز به جای روکردن دست مدعیان با پاسخ منطقی به ادعاهای آنها، جوری دیگر نوشتند که البته دل خیلی ها را خنک میکرد اما از برهان کافی برخوردار نبود و دیدیم اثری که باید میداشت را نداشت (خواهشا خودمان را گول نزنیم، گول نزنیم) و به خاطر فوکوس کردن روی دیدار احمد صدری با مصباح یزدی که گویا تازگیها روی داده، طرف توانست خود را محق و مظلوم نشان دهد و ثابت کند اینطوری نیست . در حالیکه این دیدار هم نبود او و دوستانش نمی توانستند و نمی توانند تا زمانیکه صاف از کلیت رژیم انتقاد نکنند، خود را تبرئه نمایند. باید بگویند چه نظری در باره قتلعام در دهه ۶۰ و سال ۶۷ دارند و ... ترور دکتر سامی و قتل لاهوتی و هزار جنایت دیگر چی ؟...باید به زبان اشهدشان کسی را که فتوای کشتار زندانیان را سال ۶۷ داد زیر ضرب انتقاد بگیرند و نگرفته اند.
از طرفی در مقاله آقای نقره کار و آن دو زندانی (چون مستقیم و غیرمستقیم) از آقای دوستدار تعریف و تمجید شده بود، (به همین دلیل) نویسندگان بهتر بود خوب و بد آرای ایشان را با اشاره هم بود می نوشتند. واقعا برخی ادعاهای آقای دوستدار غیرمنطقی و توهین به تمام معنا است. بیان این موضوع به نفع آقای دوستدار هم بود. اشاره به آن ادعاهای گزاف معنی اش این نیست که از حق ایشان برای بیان آرایشان دفاع نکنیم. باید ، باید و بازهم باید در برابر بنیادگرایان جانب آقای دوستدار گرفته شود و از این نظر، هم نوشته آقای نقره کار و هم آن دو زندانی بزرگوار لازم و به حق بود. اصل کار درست بود اما نحوه بیان درست نبود. ضمن اینکه اصلا دیالوگ با طرفداران رژیم معنی ندارد. نامه دوم گرچه بهتر بود اما حالت دیالوگ داشت. اگر مخاطبین در لشکر دشمن بوده و هستند، پس گفتگو چه صیغه ای است؟ (نامه دوم حالت دیالوگ دارد)
انتقاد درست به آقای دوستدار یا گله خوانندگان مقالات شما و ذکر نکات نادرست، معنی اش هم جبهه شدن با آخوندا نیست. با لجبازی و غدگیری نباید روی اشتباه پافشاری کرد و هرکس اینرا گوشزد نمود، زرتی متهم به حمایت از طرف مقابل کرد. آخوندا و طرفدارانشون را آب هفت دریا هم پاک نمیکند. خواهش من از نویسندگان محترم مقالات این است که این داستان را بیش از این کِش ندهند. تا حالا هم آنها که نباید بهره اش را برده اند. با معذرت بسیار و درود بر همه شما
٣۲۲٣٨ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣٨۹
|
از : پرستو
عنوان : آفرین
آقایان اصلانی و مصداقی. پاسخ دوم شما به "استاد صدری" کوبنده تر از پاسخ نخست است. حرف دل من را زده اید. این اساتید "روشنفکر دینی" هر جایی که به بن بست بر می خورند از سفسطه و مغلطه استفاده می کنند. مثل اینکه آقای مصباح ۱۸ سال پیش مسیح شفیع بوده است و از پارسال تاحالا تغییر هویت داده. اگر آقایان صدری و سروش و غیره ی دین-اسیران جرأت داشتند به نقش و تفکر خود در جمهوری اسلامی اعتراف می کردند. این جانوران می خواهند تخلفات خود را با توهین به دیگران بپوشانند و "عفو و بخشش" کورکورانه را رواج دهند. عفو و ببخشی که تنها از آن استفاده ی شخصی و ابزاری کنند. امیدوارم که ایرانیان هوشیار تر از این باشند که از لقب "استادی" کسی مرعوب شوند. این دغل بازان را باید زیر سوال برد.
٣۲۲٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣٨۹
|
از : مجید خوشدل
عنوان : ایرج مصداقی و مهدی اصلانی، کمی بیشتر فکر کنید!
«حادثه»ای باعث شد که در جریان پشتِ پردهی ماجرای نامه نویسیها قرار بگیرم. چند روز گذشته درگیر این قائلهام. وقایعی بوده و اعمالی سر زده که هرگز فکرش را نمیکردم. پس از آن بود که با تعدادی از طرفین درگیر مکاتبه کردم و نیز گفتوگوی تلفنی داشتم.
روی این نوشتهام با ایرج مصداقی و مهدی اصلانیست. فرض را بر این بگذاریم که شما در نگارش مقالهی مشترکِ اولتان دچار سهو شدید، و یا جملهبندی نوشتهتان برای برخی این توهم را بوجود آورده که اشارهی شما به آن ملاقات کذا فلان تاریخ بوده است. این موضوع راهحل سادهای داشته و دارد.
اما آیا این دلیلی بود که شما را به نوشتن واداشت؟ آیا میخواستید با نگارش دو مقالهی اخیرتان این مسئلهی جنبی را دامن بزنید؟ یا که هدفتان نشان دادن کوه یخی بود که سر آن از آب بیرون زده و کمتر کسی خبر از اعماق دارد؟
خواهش من از شما دو دوست این است که وارد این دیالوگ غیرمتعارف(به دلیل طولانی شدن و عمده شدناش) نشوید و اصل ماجرا و موضوعهای جنبی آن را تحتااشعاع قرار ندهید.
من به سهم خودم و برای احترام به اصل روشنگری ترتیب مصاحبهای را در این پیوند دادهام. لطفاً شما با توپی که در این زمین ناسالم انداختهاند، بیش از این بازی نکنید، چرا که از کاسههای زیر نبمکاسه باخبرید.
با احترام- مجید خوشدل
٣۲۲۲٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣٨۹
|
از : بهروز بهروز
عنوان : پیراهن عثمان کردن یک اشتباه ژورنالیستی
آیا اینکه تاریخ آقایان با استاد کی بوده تفاوت زیادی ایجاد می کند. به نظرم حداکثر با پذیرش اشتباه در ذکر تاریخ از سوی نویسندگان مقاله بخشی از مسئله را حل می کند. اما بقیه و بخش اصلی مشکل را چطور؟ آیا این آقایان جامعه شناس صاحب کرسی از بزرگترین کشتار سیاسی ایران در دهه شصت علی الخصوص سال ۶۷ بی خبر بوده اند؟ اگر نبوده اند که باید جواب بدهند چه منافعی باعث می شده تا سکوت کنند و در اینصورت یک انتقاد از خود بزرگ و یک توبه نامه در پیشگاه مردم ایران و نیروهای دمکراتیک بدهکارند و اگر هم بیخبر بوده اند که این لاف استاد جامعه شناس و صاحب کرسی بودن را غلاف کنند. دوستان عزیز، فکر می کنید کنار گذاشتن روش انتقادی نسبت به صدری ها، گنجی ها و سایرین باعث نمی شود که نهایتند طلبکار شوند و حتی فجایع بزرگی نظیر قتل عام های دهه شصت - که هنوز ناله قربانیان آن ها در گوشمان طنین انداز است - را کتمان کنند؟
٣۲۲۲۴ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣٨۹
|