یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

غزل - اسماعیل خویی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : داریوش لعل ریاحی

عنوان : شعر را چنان بخوانیم که باید .
کاش خویی را توان آن بود که از دل نمی سرود و از مغز مایه نمی گرفت . اوراق شعرش را وزن و قافیه ای شکیل می داد و از درد خالی می کرد . شعری موزون می ساخت با شکلکی ، نغمه ای و کلکی تا زیبا پسندان را خوش آید و به ، به به و چه چه درآیند . بگویند چه غزلی ..... چه خوب شد که آن نظر مهوع حذف گردید . اما
این غزل اگر دلی برای سپردن در سینه داشته باشی ، دل خواهی سپرد . یک سو عشق . یک سو مرگ . ( مرگی که امروز تکرارش ، شمارش آن را ناممکن ساخته )
و شاعری در مقابل عظمت این دو پرسش ، این دو فضای فرود آمده در جان و جهان او . چه کند ! جز این که جارویی به دست گیرد ، فرازی یابد و رقصی آغازد . بروبد و بروبد تا آرامشی یابد و دیگر هیچ . با درودی و انتظار سرودی دیگر .
٣٣۶۹٣ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست