از : ضد بیگانه
عنوان : کدام دزد ثروتمند و حریصی با نصیحت هدایت و درستکار شده که بیت و حرم خامنه ای شود!؟
نصیحت رژیم غارتگر و دزد و غاصب اموال و دارائی مردم و باج دهنده بیگانگان؟!
توجه کنید به این اخبار مهم و اخیر سی ان ان !! فاش شدن اسناد مربوط به میلیاردها دلار پول دزدی در بانکهای خارجی، متعلق به مقامات جمهوری اسلامی ـ
این لیست حاوی اسامی بیش از ۶۰ تن از بلندپایهترین مقامات رژیم اسلامی ایران میباشد، افرادی همچون مجتبی خامنهای، علی لاریجانی، احمد جنتی و حسین شریعتمداری -------------- مجتبی خامنهای: ۷۶۶ میلیون دلار در قطر / ۲,۲ میلیارد یورو در آلمان / ۱ میلیارد پوند در انگلیس / رقمی نامعلوم در سویس ----------------- حسین شریعتمداری: ۲۲۵ میلیون دلار در امارات / ۵۴ میلیون دلار در کمپانی النخل / ۶۵ میلیون یورو در بانک HSBC در انگلیس / ۱۵۶ میلیون دلار در مالزی / ۶۰۰ میلیون دلار در بانک سنت پیترزبرگ روسیه...
This is the report from CNN:
http://ireport.cnn.com/docs/DOC-۳۹۴۸۸۹
٣۴۰۴۱ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣٨۹
|
از : پیمان نجفی
عنوان : مواضع کنونی فرخ نگهدار در حساس ترین گره گاه های سرنوشت ساز
"مواضع او (یعنی فرخ نگهدار )به عنوان یک فرد فعال سیاسی، با این که می دانیم متاسفانه در موقعیتی نیست که تاثیری در حیات سیاسی کشور داشته باشد،"«جمشید طاهری پور..........
مواضع کنونی فرخ نگهدار در حساس ترین گره گاه های سرنوشت ساز سیاسی تاریخ ایران بسیار تعین کننده است و نباید دست کم گرفت! بخش وسیعی از سازمان اکثریت با فرخ نگهدار همدلی نشان داده است.دیدگاه های فرخ نگهدار در بین بخشی از نیروهای وسیع راست سنتی و نوین پایگاه دارد.آنها به آشتی اصلاح طلبان و اصول گریان دل بسته اند.رفت و آمد خانواده های آنها بخاطر حمایت از جنبش سبز و موسوی و کروبی قطع شده است.
٣۴۰۲۵ - تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣٨۹
|
از : ع ن
عنوان : نظر
سالهای سال است که آقای فرخ نگهدار به داشتن ارتباط با رژیم جمهوری اسلامی متهم است و ایشان و دوستانش این اتهام را رد میکردنند و یا میکنند . تا امروز که ایشان بی رو در بایستی به نصیحت آقای خامنه ای پرداختند . من در این ماجرا تنها یک چیز را غیر اخلاقی میبینم آن هم پنهان نگاه داشتن این واقعیت است که ایشان در مقام موکل نظام در داخل اپوزیسیون حضور داشتند و فعالیت میکردنند وگرنه اینکه ایشان اینطور یا آن طور فکر میکنند مسئله شخصی خودشان است اما پنهان کاری به این شکل مردم فریبی است
٣۴۰۰٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣٨۹
|
از : حق
عنوان : به آقایان تابان و بهزاد کریمی محترم،
به آقایان تابان و بهزاد کریمی محترم،
سازمان فدائیان به یک سخنگوی رسمی نیازمندست چون همه آقای نگهدار را سخنگوی این سازمان فرض می کنند. عصبانیت من از آقای نگهدار به دلیل حمایت او از طرح خطرناک «هدفمند کردن یارانه ها» ی ا.ن است.
دو سال پیش بود که من در نظری به خالی بودن جای یک حزب سراسری ایرانی سوسیال دمکرات در عرصه سیاسی ایران و نیاز مبرم به آن (مثل حزب کارگر نو انگلستان) اشاره کردم ولی مخالفان آنچنان با من برخورد کردند که انگار من بزرگترین دشمنشان هستم.
من معتقدم که ایجاد یک حزب سیاسی سراسری از جنس حزب کارگر نو انگلستان با یک برنامه سیاسی و اقتصادی مشخص در درون و برون مرز بسیار موفق خواهد بود. من حس می کنم ملت ایران گرایش بیشتری به چنین حزبی پیدا خواهند کرد تا احزاب راستگرا. اوضاع اقتصادی نابسامان ایران بویژه بعد از فروپاشی رژیم طبیعتا مردم را بسوی چپ سوق خواهد تا برنامه های رفاه عمومی تعداد بیشتری را در بر گیرد.
من معتقدم که چپ با سابقه ایران قابلیت اینرا دارد که با همت خود یک تشکیلات نوین در شکل یک حزب نوین در راستای خواسته های اساسی مردم بوجود آورد و ملت را بسوی خود جذب کند. در میان همه ی احزاب چپ بنظر من سازمان فداییان اکثریت خوشنامترست با وجود همه ی اشتباهاتش. من معتقدم که این سازمان ظرفیت و استعداد چنین کاری را دارد و قادر است نیروهای افراطی چپ را متعادلتر و واقع گراتر و موثرتر برای آحاد ملت ایران نماید.
این اعتقاد صادقانه منست که امیدوارم اگر هم مورد توجه قرار نمی گیرد دلائلی برای غیرقابل پذیرش بودن آن ارائه شود. آقایان محترم، ایران را در صدر قرار دهیم و به شهروندانش به یک چشم نگاه کنیم. پیروز و سربلند باشید. با تشکر و احترام حق
٣٣۹۷٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨۹
|
از : رضا سالاری
عنوان : پیشنهادی دلسوزانه به جناب آقای کریمی و رهبریت سازمان فدائیان اکثریت
نمیدانم مشکل این کامنت چیست که اخبار روز را خوش نمیآید که مرتب حذف و سانسور میشود؟
جناب آقای کریمی
راز ریشه درخت اصل ماجرای شما در واقع در همان ریشه و اصل تعداد اعضا و طرفداران سازمان فدائیان اکثریت شما میباشد. اینطور که از کامنتها برداشت میشود، بنظر نمیآید درحال حاظر تعداد اعضا سازمان شما حتی به یک عدد دو رقمی− سه رقمی! برسد و همینطور تعداد طرفدران این سازمان حتی به یک عدد سه رقمی− چهاررقمی!
اسم سازمان هم برای چنین تشکیلاتی شاید چندان واقعی بنظر نمیرسد! شاید یا باید اساساً کلمه اضافه اکثریت را هم حذف کرد و یا بجایش لغتی مناسبتر و یا واقعی تر استفاده کرد. یا اصلاً تشکیلاتی جدید با نام و اساسنامه و مرامنامه جدید و محکمی راه بیفتدد که هیچگاه از اصول و اهداف و استراتژیش اینچنین عدول نکند!
اگر ملاک و معیار نفوذ تشکیلات ف. ا. در توده های مردم همواره منافع همان مردم حکومت شونده باشد و مدام بی معامله و بی مصالحه پی گیری شود، هیچوقت از راه درست و مسیر عدالت و دموکراسی اجتماعی، سیاسی، مردمی، برخلاف مشی و روش عضو و کادری چون اقای نگهدار، خارج نخواهد شد!
تشکیلات روشنفکری و روشنگری سیاسی، همواره با رژیم ارتجاعی سکولار کش، مبارزه سیاسی میکند، نه اینکه موعظه و نصیحت! درست است که سیاست مقاومت منفی و صلح جویانه گاندی دموکرات و سکولار طلب برعلیه انگلیسی هایی که در دنیا داعیه تمدن و تجدد و دموکراسی و عدالت و سکولاریزم داشتند کارگر افتاد! ویا اینکه خمینی پانزده سال قبل از پیروزی انقلاب ارتجاعیش در منبرها و نوشته هاش، بعلت داشتن پایگاه مرجعیت دینی و نفوذ بین توده های مذهبی، ابتدا با نصیحت و موعظه کردن شاه، خود را بیشتر معروف کرد و سر زبان مردم بیشتری قرارگرفت، موقعیت آقای فرخ نگهدار و و حتی سازمانش نه تنها هیچکدام از این ویژگی هارا ندارد، بلکه تمام کارهای موعظه ای و نصیحتی و خط دادنی قبلی های این سازمان توسط او همکیشانش با شکست کامل روبرو گشته. آقای فرخ نگهدار دیگر از آقای کیانوری که بزرگتر و معروفتر نمیتواند بشود که سرخود و بسیاری یاران صدیقش را برسر اینکار موعظه و نصیحت، آنهم از طرف یک رهبر کارکشته و وزین چپ بسیار مشهور، به یک آخوند و فقیه و ولیی بسیار بالاتر از سید علی روضه خون مخاطب آقای نگهدار، بر دار و تحقیر قرار داد!
ببینید اصلاً میشود چنین مار افعی شده ای، اینچنین فرعون مستبدی را نصیحت کرد؟
« .... میگویم آقا این کار نباید بشود؛ خب واقعا گوش میکنند و جلویش گرفته میشود؛ یک وقتهایی نه، برای من آنجور روشن نیست که بگویم نباید بشود، اما کاری را که دارد انجام میگیرد، قبول ندارم؛ از این قبیل موارد متعددی هست. اما در زمینههای مختلف، جریان اصلی، جریان موافقت است........
من از همه دولتها حمایت میکنم. از دولت و قوه مجریه و مسئولینی که هستند، در همه دورهها من حمایت کردم؛ با اینکه بعضیهاشان از لحاظ جهتگیری، مخالف با جهتگیری ما بودند؛ منتها برخورد کردن و تضعیف کردن مصلحت کشور نبوده. در داخل، از زیر، هرکار میتوانستیم میکردیم؛ اما در حمایت عمومی، من حمایت میکردم.....................
گفتم آقا اینقدر ایرانیگری، ایرانیگری نکنید. یک تشری هم آنجا به او زدم، از این کار خوشم نمیآید؛ اما اینکه اینها واقعا میخواهند یک مکتب ایرانی در مقابل مکتب اسلام علم کنند، من واقعا این را نمیفهمم.......»
٣٣۹۷۰ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨۹
|
از : فرامرز خاجیان
عنوان : نیروهائی تلاش می کنند تا آب رفته را بجوی برگردانند
جناب فواد تابان مسئول محترم سایت اخبار ر وز و آقای بهزاد کریمی نویسنده مقاله این پست. امیدوارم در هدایت این بحث ها در مسیر سازنده، برای کمک به جبهه ی ضد دیکتاتوری و حمایت از دموکراسی موفق باشید. شفاف سازی مواضع نیروهای فعال سیاسی، تقویت نیروهای آزادیخواه و عدالت خواه در برابر نیروهای اقتدار گرا اهمیت زیادی دارد.
وظیفه ی خود میدانم توجه شما را به نقش نیروهائی که اساسا با استراتژی دیگری تلاش می کنند تا آب رفته را بجوی برگردانند جلب کنم .
در آبان ۱۳۸۸ بدنبال تغییراتی که در برنامه ی سیاسی « حزب مشروطه خواهان » صورت گرفته بود سایت اخبار روز اقدام به درج مطالبی از اختلاف نظر فعالان حزب مذکور نمود که با امضا علی کشگر و داریوش همایون می باشد و در آرشیو اخبار روز موجود ست.
موضوعی که بسیار برای من آموزنده بود. نوشته ی حبیب تبریزیان بود که وارد بحث دونفر قبلی شده و با ادبیات خاصی داریوش همایون را به چالش کشیده بود. مقاله ایشان با عنوان«نگاهی به نوشتار آقای داریوش همایون» درآرشیو اخبار روز هست.
آقای تبریزیان هم مانند آقای کشگر از برخورد جدید آقای همایون به مسئله ی سلطنت بر آشفته شده بودند و نوشتند:«آقای داریوش همایون در رابطه با نوشتار آقای علی کشگر با عنوان فتحنامه لیبرال دموکراسی یاداشتی تحت عنوان: پادشاهی همه چیز نیست نگاشته اند که من قبل از هر چیز آنرا مثل اکثر نوشتارهای ایشان یک مقاله سیاسی طبقه بندی میکنم تا یک نوشتار جامعه شناسانه تاریخی سیاسی.» پایان نقل قول
در این جا بهیچ عنوان قصد انتقاد یا دفاع از هیچکدام از فعالان «حزب مشروطه خواهان » را ندارم.
فقط برایم بسیار اهمیت دارد که بفهمم آقای حبیب تبریزیان که معضل موروثی بودن سلطنت که از جانب داریوش همایون مطرح شده بود را هضم نمی کند و برای حزب خودشان دردسر ایجاد می کند. چگونه برای تعمیق آزادی و دموکراسی وارد بحث های نیروهای چپ و دموکرات میشود و زیر مقالات اخبار روز کامنت میگذارد؟ از جمله شما را بازخواست می فرمایند چرا پیام داریوش همایون در کنگره ی اکثریت قرائت نکردید و لی پیام گروههای فلان و بهمان خوانده شد.
من فکر می کنم حبیب تبریزیان براساس مواضعش
که در آرشیو اخبار روز در دسترس ست. در بلوک راست «حزب مشروطه» قرار دارد. بی توجهی و بی پاسخ گذاشتن کامنت های حساب شده و ارتجاعی ایشان نادرست ست آیا حزب ایشان این امکان را بدیگران میدهد؟
٣٣۹۴۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣٨۹
|
از : حمید سرابی
عنوان : با سلام
دوست عزیزم اقای بهزادکریمی .
به نظر من نظر اقای فرخ نگهدار صادقانه وشجاعانه است .متاسفانه شما وهم فکرانتان هنوز نمی توانید دل از گذشته بکنید.وبرای فهم مسائل امروزی دستگاه فکری جدید ایجاد کنید.
ایا تا حال فکر کرده اید .چرا در مسائلی که در جامعه سالها ست جاریست نمی توانید تاثیر بگذارید.به نظر من شما مرز انقلابیگری واصلاح طلبی را هنوز برای خودتان روشن نکرده اید .بخاطر همین عمق نظرات فرخ برای شما قابل هضم نیست.
٣٣۹٣۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣٨۹
|
از : زویا نامی
عنوان : سو استفاده.
ضمن عرض تشکر از آقای کریمی که نقدی منطقی از نامه آقای نگهدار به خامنه ای ، نوشتند . اما متاسفم از اینکه خیلی ها از هر فرصتی سو استفاده میکنند تا مطالبی برضد یک جریان مثل حزب توده ویا به نفع جریان دیگری مثل سلطنت طلب ها بیان کنند . امیدوارم نظرات در جهار چوب موضوع باشد.
٣٣۹۲٣ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣٨۹
|
از : حمید هوشور
عنوان : اصل ماجرا!
فرخ نگهدار، فتا پور، و طاهری پور از نظر شخصیت سیاسی کپیههای نورالدین کیانوری و طبری میباشند. فدائیان اکثریت هم از سال ۱۳۵۷ تاکنون نقشی را که حزب توده در پنجاه سال گذشته در صحنه سیاسی ایران ایفا نموده بازی کردند. اگر هنوز از بقایای فداییان خلقی که جنبش چپ ایران را در اوج دیکتاتوری سیاه پهلوی احیا نمودند ذرهای باقیست زمان آن رسیده که این باقیمانده به خود اتکا نموده و مستقل از امثال فتاپور و نگهدار یک سازمان چپ دمکرات را به راه اندازند. مطمئن هستم که در آن صورت چنین سازمانی به سرعت به یک اپوزیسیون واقعیی با پشتیبانی مردم تبدیل خواهد شد.
٣٣۹۰٨ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣٨۹
|
از : حافظه تاریخ
عنوان : به بهانه «پاسخ» بروشنفکرانی که در ادامه راه زندگی «سیاسی» خود در جستجوی جایگاه «قشری» خودحتی درب ارتجاع را هم میکوبند.
آیا عاقبت تمامی روشنفکران بدور از نیازهای واقعی جامعه جوامع عقب نگهداشته شده تا این حد مبتذل «تراژدی» سیاسی خاتمه خواهد یافت؟
در جامعه اییکه بعلت رسوخ مستقیم سیاست استعماری در ساخت و شکل بنیادی جامعه، و حاکمان دست نشانده و پوشالی بااستفاده از ابزار و تشکیلات سرکوب و خفقان در پی حذف حداقل آزادیهای اجتماعی برای ابراز نظر و خواستهای سیاسی ـ صنفی مردم از هیچ حنایاتی باک ندارند. در چنین جامعه اییکه فعالیت علنی سندیکا ها و سازمانها صنفی و سیاسی وجود نداشته باشد، بخش وسیعی از روشنفکران جامعه در سنین «جوانی» با زینت کردن خود با مقوله «چپ» و یا «راست مبارز» در تلاش ایجاد عوامل مساعد برای رسیدن براه حلهای «بنیادی» جامعه بطروق مختلف در مبارزه اجتماعی مردم شرکت میکنند. ولی آنان بدلیل نداشتن تحلیل مشخص از نیاز و خواست ضروری و قابل پذیرا شدن عام و عدم شرکت فعال در زندگی روزمره جامعه بسیار سریع و آسان به پذیرش اشکال قالبی باصطلاح مترقی با «بینش جهانشمولی» دست میزنند. و بمرور زمان بعد از فراغت دوران «فراگیری» سیاسی و احیانآ پایان تحصیلات عالیه، زمزمه «انشعابات» و تشکل «محفلهای» روشنفکری کلاسه و چشمداشت برای «آغاز» زندگی واقعی(برای آنهاییکه در داخل مانده اند) دوران جدیدی را شروع مینمایند. و اغلب بعلت دور ماندن از نیاز توده های وسیع مردم، حداکثر براه حلهای اطلاح طلبانه پناه میبرند و در کنار قدرتهای حاکمه قرار میگیرند و تاحدودی هم در استحکام نظام «نظریه پردازی» مینمایند. علت اساسی این «تغیر» در بین دو قطب ( انقلابی دو آتشه تا همدست ارتجاع) کاملآ مخالف در این امر نهفته است که آنها بر اثر عدم آشنایی با «واقعیات» و ویژگی های محیط زندگی اجتماعی مردم همواره دارای نمونه و الگو و راه حلهای قیاسی و تجریدی برای جامعه «ایده آل» خود بوده و هستند.(شعار محاصره شهرها از طریق دهات براساس تز جامعه نیمه فیودال و نیمه مستعمره ایران، علم کردن تضاد عمده جامعه، تضاد کار و سرمایه (بورژوازی ملی!) و مرحله انقلاب را « انقلاب سوسیالیستی» نامیدن، الگو برداری از مدل شوروی ، چین، کوبا و یا ایجاد حکومت حضرت علی از صدر اسلام، جامعه توحیدی و سیستم بانکی بدون بهره، جامعه بی طبقه مارکس، ایجاد دیکتاتوری پرولتاریای،جامعه شورایی و…). حدود ۷۰ سال از «خواست» ایجاد سازمان «چپ» کمونیستی در ایران میگذرد. «میوه» نارس الگو برداری «انترناسیونالیستی» و وابسته به برادر بزرگ در تولد حزب توده ایران تجلی کرد. با زایش این جریان روشنفکری «چپ» ، ویروسی در فرم «متد حزب توده ای» پا بعرصه وجود گذاشت که بعد از فروپاشی آنحزب در اثر صفت «نوکر منشی و غلامی» نسبت به شوروی در موارد مختلف از جمله «شعار واگذاری نفت شمال به شوروی» در مقابل ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور بدست دولت ملی محمد مصدق، قابل بیان است. ولی «ویروسی» با آن زاده شد و در طول حیات تمامی گروههای روشنفکری چند دهه اخیر نقش حساس و تعین کننده در موضع گیریهای سیاسی آنان داشت، گذشته از انشعابات «طبیعی» و متعدد در آنحزب، انشعابیون جدید هم با قبول ایده و نظریات مائو یسم سجده به قبله گاه جدید بردند. یکی از عوارض جنبی این ویروس،سمپتوم «مدارا کردن» با حاکمین وقت و «تغیر مواضع» سریع «اعضاء» آن تاحد رسیدن بمهره های اکتیو رژیمهای حاکم بوده.(خیل اعضاء حزب توده و بعضی از مایویستهای خارج نشین که بعد از دیدن دوره های «آموزشی» در چین و کوبا، بمحض ورود بایران ، در خدمت رژیم پهلوی قرار گرفتند. این امر در اوایل انقلاب در میان گروههای «چپ» و «راست مبارز مسلمان مترقی» کم وبیش برای «استقرار» این رژیم وحشت جمهوری اسلامی بشکل مشمیز کننده ای ظاهر بود. و هرکدام از آنها در انتشار بیانیه ها و اعلامیه ها ستایشگونه از «پیرجماران» از هم «سبقت» میگرفتند. عاملی که باعث تغیر و تحولات جایگاه اجتماعی عناصر وابسته به «چپ» روشنفکری میکند بایستی مورد نقد قرار گیرد و نه فردی که رشد سیاسی همراه با «کیش شخصیت پرستی» و «رهبری» را چند دهه گذرانده است.
نامه نگاری و ارایه راه حلهای «تثبیت» رژیم (پهلوی و یا جمهوری اسلامی) در ایران همواره از جانب همین قماش «روشنفکران» (از جناح «چپ» تا «اسلامی مبارز و مترقی») انتشار پیدا میکرد. گویا انتشار نامه اخیر ازجانب یک فردی (که آخرین نفرهم نخواهد بود) از یک سازمان سیاسی چپ خارج نشین که دچار ویروس (متد حزب توده ای) مثل اغلب گروههای دیگر چپ است، ضربه «مهلکی» به ابرو و حثیت نیروهای «چپ» وارد کرده است. نه هیچ اینطور نیست، در ایران کسی برای نامه نگاران این قبیل « ارایه خدمات رایگان» و یا آنهاییکه با قلمها و گامهای خود علنی برای حفظ این «نظام جمهوری ضد ایرانی اسلامی» در محافل مشکوک در راه هستند حتی «تره» هم خرد نمیکند. اینان همانند آندسته از افرادی که وابسته «بچپ» که در ایام جوانی خود «عمری» را در راه مبارزه با رژیم خفقان و وابسته پهلوی سپری نمودند. ودر اثر فشار خفقان و جنایات رژیم آخوندها در «پایز» عمر خود از «طلا گشتن» پشیمان گشته و طالب «مس» شدند تا جاییکه حاضر «بهمکاری» با بازماندگان رژیم ضدملی پهلوی امثال داریوش همایونها شدند.ناگفته نماند آنان برای این «تغیر» بینشی خود در امر مبارزه برای دموکراسی قادرند«توجیه گر» خوبی باشند. تا زمانیکه روشنفکران ایران (چه مسلح به تیوریهای علمی و چه با دخیل بستن به اسلام راستین) از درک ای قانونمندی عاجز باشند که حاکمیت کردن ایدیولوژی «خاص» خود بر جامعه جز از طریق اهمال ابزار استبداد میسر نیست و عدم شناخت از چگونگی شکل گیری فرهنگ و نیازهای اجتماعی و سیاسی مردم ما، همواره «نامه نویسهای» شبیه نگهدار را بدنبال خواهد داشت.
٣٣۹۰۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹
|