از : حق
عنوان : منشور جهانی حقوق بشر وجدان ها را بیدار، انسان را آدم و زندگی مسالمت آمیز انسانها را در کنار یکدیگر ممکن می کند. بسیاری از ادیان بخصوص اسلام درست برعکس عمل کرده و می کنند. این تجربه بشریت از این مکاتب بوده است.
با تشکر از آقای دستمالچی گرامی،
بنظر من خیلی خوبست که آدمی کمی از همه ادیان و فلسفه ها بداند و سپس در ذهن خود هر کدام را نقد و با یکدیگر مقایسه کند و با رجوع به خرد و وجدان خود راهش را بیابد ولی حق ندارد آنرا به دیگران تحمیل کند. این چیزیست که منه نسل انقلابی از زندگی در ایران و بیرون از ایران آموخته ام. این عقاید شخصی است که مربوط به عرصه خصوصی زندگی افراد می شود و احدی حق تحمیل آنرا به دیگران ندارد. نباید اجازه دهیم عقاید خصوصی به عرصه زندگی همگانی مثل سیاست وارد شود و دخالت کند. کسانی که چنین می کنند را من فضول و قبیح می دانم. فضولی به کار دیگران بسیار زشت و ناپسند است، یک بی تربیتی و بی ادبی محض است که تا به این عناوین معرفی نشود سطح تربیت و ادب ما نسبت بیکدیگر به حد جوامع غربی نمی رسد.
باید به خرد خود و سطح فرهنگ خود رجوع کرد و دید که آیا کسی که در یکروز ۷۰۰ انسان را سر می برد و آنرا افتخار می داند چه نوع الگویی برای جوامع می تواند باشد، جوامع وحشی آدمخور یا جوامع متمدن حقوق بشری. استالین، هیتلر، علی ابن ابی طالب، خمینی، خامنه ای .... همه از یک قماش اند. همگی زورگو و فضول و ضد بشر. باید جلوی همه ی اینها محکم ایستاد. خجالت آور باید باشد که کسی به چنین آدم کشانی افتخار کند.
اینهمه پیامبر آمدند و رفتند، بجز موسی که یک نفر را از فرط عصبانیت کشت و پشیمان شد هیچ پیامبر دیگری بجز محمد مثل آب خوردن آدم نکشت و آدمکشی را برای برآوردن رضای خود تجویز و تبلیغ نکرد. عیسی کجا و محمد کجا!!!
تعدادی بچه معصوم را به دو گروه تقسیم کنید. یک گروه را با مکتب آدمکشی مثل علی ابن ابی طالب بار بیاورید و گروه دیگر را با مکتب منشور جهانی حقوق بشر. کدامیک از این دو آمادگی کشتن دیگران را توجیح و تبلیغ می کنند و حاضر می شوند بنام مرید مکتب خود آدم بکشند؟ کدامیک وجدان آدمی را بیدار می کند و کدامیک برای وجدان آدمی هیچ ارزشی قائل نیست و کشتن آنرا در خود از واجب الاوجاب می داند؟
تنها دینی که در تاریخ بشریت به خشونت و شمشیر متوسل شد و چپاول مال و تعرض به جان و ناموس غیر خودی را حلال و واجب برای رشد خود لازم دانست اسلام بود و هست. اسلام قباحت را ترویج داد و نه تمدن و بشر دوستی را. گل سر سبد این دین هم علی است. عدل علی یعنی کشتار ۷۰۰ آدم بدست خودش در یکروز. خمینی و سید علی گدا مریدان راستین علی ابن ابی طالب هستند و عدل علی را بخوبی اجرا کرده اند. چهره ی واقعی علی ابن ابی طالب را در این ۳۲ سال خوب نظاره کردیم که اوج آن در تجاوز جنسی به دختران و پسران ما در کهریزک بود. اسلام رحمانی نداریم، این دروغ بزرگی بیش نیست. اسلام از بدو تولدش با خشونت از بدترین نوع آن عجین بوده است. بزرگترین خشونت آن کشتن وجدان در پیروانش است و تبدیل شدنشان به ربات های آدمکش و خشن و به غایت فضول.
منشور جهانی حقوق بشر وجدان ها را بیدار، انسان را آدم و زندگی مسالمت آمیز انسانها را در کنار یکدیگر ممکن می کند. بسیاری از ادیان بخصوص اسلام درست برعکس این عمل کرده و می کنند. این تجربه بشریت از این مکاتب بوده است.
آقای جمالی گرامی و خستگی ناپذیر، یکی از زیباترین ویژگی های شما مطالعه ی نظرات و طرز تفکر توده ی مردم و توجه به اهمیت آنهاست. دوستدار شما حق
٣۴۷۷۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨۹
|
از : منوچهر جمالی
عنوان : قرآن ، حق ندارد ، حق خرد من را ازمن غصب کند
من درباره آن نمی اندیشم که قرآن درباره مسائل انسانی جنین یا جنان گفته است ، بلکه من خودم درباره این مسائل انسانی میاندیشم . این حق و توانائی را خرد انسانی من به من داده است .
٣۴۷۶۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨۹
|
از : شافعه وتری
عنوان : اهرم جلوگیری از استبداد، آزادی بیان و آزادی پس از بیان است
اهرم جلوگیری از استبداد، آزادی بیان و آزادی پس از بیان است که در قرآن مبین نیز به آن سفارش شده است . امّا این به معنی توصیه ی حکومت دینی نیست.
حاکم دینی اگر هم با دموکراسی بیاید با دموکراسی نمی رود بلکه با دیکتاتوری می ماند. شرع نیز عملاً در خدمت حاکم دینی(امام) عمل میکند زیرا خود او و عمّالش هستند که شرع را تعیین میکنند. به عنوان نمونه در ادامه ی نا بخردانه و خیانت آمیز جنگ پس از فتح خرّمشهر، شرع نه درجهت خلع ید از خمینی بلکه در جهت محارب با خدا قلمداد شدن مردمی که مخالف ادامه ی جنگ بودند اجرا شد. در واقعیت ضمانت اجرائی شرع در قدرت دادن به حاکم است ونه خلع ید از وی. حاکم دینی وقتی مشروعیت انتصابی پیدا کرد در گام بعدی اش مشروعیت الهی پیدا میکند. وی نه تنها در افتا، قضا ، سیاست و اخذ وجوهات شرعی صاحب منصب میشود بلکه خود را جانشین امام معصوم سپس جانشین رسول الله و درگام بعدی اش جانشین خدا می یابد. به این ترتیب چنان در نفس خود غرق میشود که اگر به قیامتی هم اعتقاد داشته باشد خودش را مستثنی از سوال و جواب می انگارد. در چنین سیستمی همانهائی که قرار است حکم شرع را بر حاکم ابلاغ کرده و خلع یدش کنند، پا بوسی و چاپلوسی اش را میکنند طوریکه آن بد عاقبت به مخیله اش هم راه نمیدهد که اصولاً مرتکب ظلمی درحقّ مردم شده باشد.
در حقیقت اگر ریگی در کفش حکومتیان نباشد لزومی ندارد که صفت مذهبی را یدک کش نام حکومتشان کنند. حضرت یوسف که خود پیغمبرعهد عزیز مصر بود مدّعی تغییر حکومت زمان به حکومتی مذهبی نشد. بلکه در همان حاکمیّت به معاونت عزیز مصر منصوب شد و این انتصاب نه به دلیل پیامبری یا اتصّال به منبع وحی بلکه به دلیل درستکاری، کاردانی و درایتش بود . کما اینکه توانست در شرایط سخت قحطسالی، مردم مصر و حتّی مردمانی در کشورهای همسایه را از نیستی نجات دهد.
آن کس که حکومت اسلامی به راه انداخت یزید بود نه امام حسین آن کس که برای بریدن سر مبارزین از مفتی اعظم فتوا گرفت یزید بود، آن که بر تخت سلطنت اسلامی تکیّه زد یزید بود. از آیات قرآن مبین کاملاً پیداست که فرعون مصر در عهد موسی (ع) نیز یک دیکتاتور مذهبی بوده است.
٣۴۷۵۵ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨۹
|
از : بنده خدا
عنوان : جناب آقای وتری
با عرض معذرت روش نقد یک نظر پاسخ به دلایلی است که در آن نظر ارائه شده است.
متأسّفانه جنابعالی بدون توجه به دلایلی که اینجانب در مورد اهرمهای دین جهت جلوگیری از مستبد شدن حکومت بیان نموده ام نظریات خویش را بدون اینکه ربطی به استدلالات من داشته باشد ارائه فرموده اید.
لطف بفرمایید تک تک استدلالهای مرا در مورد دمکراتیک بودن حکومت دینی مورد نقد و بررسی قرار دهید تا من و سایر دوستان مستفیذ شویم...پایدار باشید.
٣۴۷۴٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨۹
|
از : شافعه وتری
عنوان : به بنده خدا
برعکس نظر شما، حکومت دینی از همه ی حکومتها دیکتاتوری تر میشود و بدترین نوع دیکتاتوری، دیکتاتوری مذهبی است.
در یک حکومت دموکراتیک ممکن است فرد صالحی را که مردم انتخاب میکنند مذهبی نیز باشد امّا این لزوماً به مفهوم مذهبی بودن حکومت نیست. اگر در صدر اسلام نیز کوفیان به حکومت امام حسین علاقمند بودند ملاکشان مصلح بودن ایشان بود.
مراد از رسالت پیامبران آن نبوده که اسلام یا هر مذهب دیگری ابزاری شود برای قدرت دادن به مذهبیون. آیه ی "در تبلیغ دین از شما مردم اجر ومزدی نمیخواهم" شعار همه ی پیغمبران الهی بوده است. حال آنکه حاکمیّت مذهبی، اجر و مزد که سهل است تمام هستی مردم را به زیر یوغ قدرت حاکمان مذهبی در می آورد.
به علاوه، اینهمه که قرآن حکیم اصرار دارد "محمدّ پدر هیچیک از مردان شما نیست...(سوره ۳۳ آیه ۴۰) به دلیل آن است که متعصّبین مذهبی، حاکمیت را به سیّد بودن و عوامل خانوادگی ربط ندهند. بنی عبّاس خود نمونه ای است از ظالمترینهای حکومت اسلامی که از نوادگان حضرت عبّاس بودند.
اگر حضرت علی(ع) به عنوان الگو و پیشوا مطرح بودند علّت آن بود که ملاک را حق قرار میدادند نه فرد. طبق کلام معروفشان "حق را از روی مدّعی آن نشناس بلکه ابتدا حق را بشناس سپس از روی حق اهل آن را محک بزن".در واقع این مکانیزم آزادی بیان است که قدرتها را کنترل کرده مجبورشان میکند تا عدالت را حاکم کنند. نه مطلق کردن یک فرد به عنوان "فصل الخطاب". آن کشورهائی که اسلامی نیستند به آیه ی: "خردمندان کسانی هستند که سخنان را میشنوند آنگاه بهترین را انتخاب میکنند (سوره ۳۹ آیه۱۸)"، عمل میکنند نه جمهوری های اسلامی. در واقع " پسوند اسلامی" گذاشتن برای هر حکومتی نتیجه ی معکوس به بار می آورد. زیرا کمک میکند که آن حکومت خود را پشت " دین " پنهان کند. تا هر محدودیّتی را به نام دین ایجاد کند و هر بهانه ای را برای فرار از عدالت پیدا کند. مثلاً چرا در افتضاح رشوه گیری ده ها میلیارد دلاری مهدی هاشمی رفسنجانی از شرکت استات اویل در نروژ ، طرف نروژی به مجازات رسید امّا در ایران این امر حداکثر تا جائی مطرح شد که دستمایه ا ی باشد برای احمدی نژاد جهت تبلیغاتش!آیا کشور ایران اسلامی است و نروژ نیست؟ آری این پسوند اسلامی عملاً اثرش آن بوده که به حکما مصونیّت و معصومیت داده، بیمه شان کرده استفاده ی ابزاری از دین را برایشان راحت کرده دین فروشی را برای حفظ مصلحت نظام توجیه دینی کرده است.
از سوی دیگر وقتی حاکمیّت مذهبی شد ریا وارد بازار دین میشود. نماز جماعت ظهر در مدرسه میشود امتیاز برای ورود به دانشگاه ، نماز جماعت در دانشگاه میشود امتیازی برای یافتن کار دولتی. حال آنکه همه جا ی قرآن مبین به اخلاص در عبادت دعوت شده: ( در صبح و شب خدای خود را با تضرع و پنهانی و بی آنکه آواز برکشی در دل خود یاد کن و از غافلان مباش( سوره ۷ آیه ۲۰۵) آری شیعه ۱۳ امامی و ولایت فقیه و مقام فصل الخطابی به یک فرد دادن و خمینی پرستی همه و همه "شرک " است. زیارتگاه و بارگاه طلا درست کردن شرک است. " دین خالص برای خداست ، آنانکه غیر خدا را به دوستی گرفتند و گفتند ما آنها را عبادت نمیکنیم مگر برای آنکه ما را به درگاه خدا مقرّب گردانند خدا البته بر آنان حکم خواهد کرد و خدا البته این کفر گویان دروغگو را هدایت نخواهد کرد" ( سوره ۳۹ آیه ۳)
٣۴۷۲۹ - تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣٨۹
|
از : حق
عنوان : مقالات و سخنان شما همیشه روشنگرانه و پر محتوا و بسیار مفید است ولی بردش محدود است. ملت ایران هیچوقت بیشتر از هم اکنون نیازمند اشاعه افکار امثال شما نبوده است.
آقای دستمالچی محترم، من نمی دانم شما علاقه ای به نظرات داده شده به مقالات خود هستید یا نه و یا اصلا این نظرات را می خوانید ولی پایبندی به افکار و نوشته های شما نشان از آن دارد که تبادل نظر با خوانندگانتان باید برایتان از اهمیت خاصی برخوردار باشد.
باری، من این آخرین دو مقاله شما را به دقت خوانده ام و بسیار آموخته ام. امیدوارم که بیشتر در برنامه های رادیویی تلویزیونی ایرانی و غیر ایرانی حضور پیدا کنید تا اشاعه افکار لیبرال دمکرات شما موثر باشد. تشخیص تفاوت بین فرهنگ و سیاست و جدا کردن ایندو از هم در امر سیاست باید برای مردم روشن شود تا ببینند که سیاست وظیفه اش تحمیل هیچ فرهنگی نیست و ... دین و مذهب ... پاره ای از فرهنگ مردم هستند و نباید در امور سیاسی دخالت داده شوند...
دینداران و بویژه شیعیان باید درک کنند که عدل علی از دین یعنی یک ایدئولوژی سرچشمه می گرفت و بنابراین ارتجاعی بوده و می باشد. عدل دینی و ارتجاعی ۱۴ قرن او فقط متعلق به یک دین و پیروان همان دین است که کشتار ۷۰۰ نفر در یکروز را بوسیله علی براحتی توجیه می کند. در صورتیکه منشور جهانی حقوق بشر است بزرگترین دستاورد معنوی بشر است که عدل آن شامل همه انسانها با هر دین و مسلک و جنسیت و نژاد و طبقه ای ... می باشد. این منشور بدنبال برابری حقوق همه انسانها در یک کشورست صرفنظر از همه تفاوت هایشان. در صورتیکه همانطور که شما می گویید در ایران قانون اساسی رژیم ایرانیان را حداقل به ۷ طبقه تقسیم می کند و هر طبقه از طبقه زیرین حقش بیشتر پایمال می شود. منشور جهانی حقوق بشر اجازه تفکر کشتن حتی یک انسان را هم نمی دهد حتی اگر بزرگترین جرمها را مرتکب شود چه برسد به کشتار ۷۰۰ انسان را در یکروز یا کشتار آن هزاران تن در دهه ۶۰.
مقالات و سخنان شما همیشه روشنگرانه و پر محتوا و بسیار مفید است ولی بردش محدود است. ملت ایران هیچوقت بیشتر از هم اکنون نیازمند اشاعه افکار امثال شما نبوده است.
با تشکر
٣۴۶۷۷ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣٨۹
|
از : بنده خدا
عنوان : هر حکومتی دیکتاتوری می شود به جز حکومت دینی
۱-حاکم حکومت دینی در صورتیکه رأی اکثریت مردم را نداشته باشد شرعاً مجاز نیست به بیت المال مسلمین که متعلق به مردم است دست بزند.
۲-دارالحکومه جزء بیت المال مسلمین است بنابراین در صورت نداشتن مشروعیت حکومت دینی از طرف مردم نماز حاکم با توجه به غصبی بودن محل نماز باطل است.
۳-یکی از مهمترین اصول دین اسلام اعتقاد به روز قیامت است که در آن روز موعود همه بدون استثنا باید در مقابل کلیه کارهایی که در این دنیا انجام داده اند پاسخگو باشند. بنا بر این اعتقاد، حاکم دینی مکلّف است پاسخ منطقی برای کلیه کارها و سیاست هایش داشته باشد و اگر نداشته باشد معلوم می شود سیاستهایش بر اساس حق و منطق نیست و اگر پاسخگو نباشد معلوم می شود به یکی از سه اصل دین که اصل معاد است اعتقادی نداشته و بنابراین خود بخود ساقط می شود.
۴-بر همین اساس است که پیامبر این دین که از طرف خدا با معجزه ای روشن مبعوث شده است در زمانی که کوچکترین نامی از دمکراسی مطرح نیست برای تشکیل حکومتش از مردم بیعت می گیرد یعنی به نوعی رأی اعتماد.
۵-همین پیامبر در آستانه وفاتش برای اینکه بدعت حکومت انتصابی را نگذاشته باشد از دادن حکم کتبی برای جانشین مورد نظرش خودداری می کند و فقط او را به طور شفاهی به مردم معرفی می کند(واقعه غدیر خم).
۶-اولین پیشوای این دین وقتی مواجه می شود با این مطلب که مردم بر خلاف نظر پیامبر فرد دیگری را برای حکومت برگزیده اند آنهم نه یک بار بلکه سه بار برای احترام به رأی مردم کمال همکاری را با آنها می کند و حتّی زمانیکه مردم متعرض خلیفه سوم می شوند فرزندانش را برای حفظ جان او به نگهبانی می گمارد.
و زمانیکه مردم برای حکومت به او مراجعه می کنند با وجود جفاهایی که از مردم دیده بود حکومت را می پذیرد.
۷-دومین پیشوای این دین برای احترام به رأی مردم با دشمن درجه یک پدرش فقط به این دلیل که مردم او را برای حکومت انتخاب کرده اند پیمان صلح امضا می کند.
۸-سومین پیشوای این دین زمانیکه نامه مردم کوفه را دریافت می کند که در آن از وی جهت حکومت دعوت به عمل آورده اند برای احترام به رأی مردم مراسم حجش را نیمه تمام گذاشته و باتفاق خانواده اش راهی کوفه می گردد. در بین راه به او خبر می دهند که مردم کوفه از رأی خود برگشته اند و سفیر او را هم کشته اند. او هم برای احترام به رأی مردم تصمیم به بازگشت می گیرد.
۹-اتفاق بسیار مهمی که در اینجا می افتد و علت واقعه کربلا را نه آنطور که از تریبونهای رسمی اعلام می شود روشن می سازد اینست که مأموران حکومتی راه او را سد می کنند و از وی می خواهند به اجبار حکومت وقت را تأیید نماید و او برای مبارزه با این تحمیل عقیده جان خود و خانواده اش را فدا می سازد...
...جناب آقای دستمالچی...
اگر این دین با آن احکامش و این پیشوایانش نماد دمکراسی نیست پس چیست؟
روشنفکران دینی از این دیدگاه از حکومت دینی دفاع می کنند..پایدار باشید.
٣۴۶۵۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣٨۹
|