یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

مصر: در آستانه ی دوراهی سوسیالیسم یا بربریت - محمد قراگوزلو

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : پیام قادری

عنوان : کامنت جای بیان مسائل شخصی نیست
با درود به آقای قراگوزلو بخاطر نوشته خوبشان
اما نکته ای که مرا وادار به نوشتن کرد ، کامنت بعضی خانمهای محترم بود که خطاب به آقای قراگوزلو نوشته اند . منجمله خانم مهری ش و خانم سعیده ، دوستان اینجا جای گله گذاری ها و اظهار علاقه های و التماسهای شخصی نیست . چرا آقای قراگوزلو را به اینصورت در ملائ عام تحت فشار میگذارید . حتما ایشان دوست ندارند و یا نمیتواند با شما تماس بگیرد ، بیکار نیستند که ، اگر هر نویسنده و شاعر و فعال سیاسی بخواهد با خوانندگان و دوستداران خود تماس بگیرد که دیگر زندگی و کار را باید تعطیل کند و به نامه های شخصی پاسخ میداد .
در ضمن شما باید به عنوان یک زن و یا زنان مدرن امروزی و به عنوان یک انسان برای خود ارزش و اعتبار قائل شوید و اگر علاقه یک طرفه است قبول کنید .
باور کنید که این برخوردهای شما انسانی و عاقلانه نیست و خود را در ملائ عام کوچک کردن میباشد . بهر حال اقای قراگوزلو را راحت بگذارید و به دنبال شخصی بروید که وقتو علاقه به شما داشته باشید
برای آقای قراگوزلو صبر و تحمل ارزو دارم
٣۵۱٨٨ - تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣٨۹       

    از : سیروس دالوند

عنوان : تحلیل جامع
با درود به نویسنده محترم
از انتشار این مقاله به هنگام ممنونم و سوالم این است که آیا شما با تاکید بر خطر یا احتمال قدرت گرفتن جریان بنیادگرا در مصر برای این کشور نیز سرنوشتی مانند انقلاب بهمن ۱۳۵۷ ایران متصورید؟
بی تعارف بگویم که من تا این حد در مورد جریان اخوان اطلاع نداشتم اما این را می دانستم که افرادی مانند علی شریعتی با شعار بازگشت به اسلان وارد نقد مذهب حاکم بعد از صفویه شدند. آل احمد کتای غربزدگی و در خدمت و خیانت روشنفکران را به همین مناسبت منتشر کرد. در تمام این نوشته ها ضدیت با فرهنگ و اندیشه مدرن بروشنی دیده می شود.
جالبترین نکته این است که حکومت شاه نیز با وجود بعضی حرکت های صوری از شریعتی ها و مطهری ها و با هنر ها دفاع می کرد. حسینیه ارشاد راحت فعالیت می کرد و آثار مطهری و شریعتی در تیراژ زیاد چاپ و خیلی آسان منتشر می شد.نشریه مکتب اسلام هاشمی رفسنجانی و مکارم شیرازی در قم بدون ایذای ساواک چاپ می شد اما اگر از کسی یک جزوه پویان یا احمد زاده می گرفتند حسابش با کرام الکاتبین بود.
به هر حال از جناب استاد قراگوزلو که همیشه با مقالات خوب کار ما را در تحلیل رویدادهای مهم سیاسی آسان می کنند بی نهایت قدردانی می کنم.
٣۵۱۰٨ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨۹       

    از : مهری ش.ح

عنوان : به زهره و سایر دوستان و تشکر از اخبار روز و خطاب به ژدانف ها
اولا بر خلاف تصور آقای احمد صبوری نه من و نه زهره برای محمد جان پیام شخصی نگذاشتیم. من نمی دانم که این دوست گرامی از چه موضعی صحبت می کند اما چه موافق یا مخالف باید بداند که مردم تمام دنیا از یوان گرفته تا ایتالیا و فرانسه و آلمان که من از نزدیک دیده و در آن جا ها شعر خوانی داشته ام همگی به نویسنده یا نویسندگانی علاقمندند و همان طور که یک بازی گر سینما را دوست دارند اگر اهل قلم و اندیشه باشند حتما یک نویسنده ره هم بیش از دیگران می پسندند. وقتی که می گویم نویسنده تبعا مقصودم اینه که شاعر و مجسمه ساز و نقاش مستثنی نیستند.مثلا خود محمد جان ما احمد شاملو را دوست دارد. هر چند شاملو شاعر است و محمد عزیز ما نظریه پرداز علوم اجتماعی و نقدهای درخشانی در حوزه های فرهنگ و البته اقتصاد سیاسی نوشته است. من البته از اقتصاد و سیاست به طور تخصصی سر در نمی آورم اما توقع نداشته باشید که احساس خودم را نسبت به نویسنده محبوبم بیان نکنم. شاید اگر محمد ما در مورد فروغ مقاله چدیدی منتشر می کرد من نظر موافق یا مخالفم را می نوشتم اما واقعا اگر بخواهم در مورد مباحث پیچیده سیاسی اظهار نظر کنم مضحک خواهد شد. این در جواب آقای صبوری که شما لازم نیست نقش ژدانف را بازی کنید.
اما در جواب زهره عزیز
خانم جان مگه مصاحبه یا به قول محمد جان پصاحبه زوری ست؟ تو و من خوی می دانیم که محمد عزیز ما از رسانه یی شدن بیزار است به خصوص در قالب مصاحبه. تو شاید ندانی اما سال گذشته که کتاب بحران محمد ما چاپ شد یکی از دوستان خوی خبر نگار برای مصاحبه به چند نفر رو انداخت که یکی شان من بودم. دست آخر محمد جان مشروط پذیرفت. مشروط به این که سردبیر یا دبیر بخش دستی در هیچ کجای مصاحبه نبرد از جمله رسم الخط او. که دیدیم چنین نشد و ما در نهایت شرمنده شدیم.محمود صالحی مصاحبه کرده است دستش درد نکند . من البته جناب صالحی را از نزدیک نمی شناسم و با روحیه او آشنا نیستم اما توصیه می کنم برای نزدیک شدن به نویسندگان باید نه فقط محتاط بود بلکه به یک سری از اصول مورد نظر آنان نیز عمل کرد.مما تا آن جا که به مجله خودمان مربوط می شد دوازده مقاله و نقد و دو مصاحبه از محمد جان گرفتیم و در انتشار یک شماره از او رهنمودهای مفیدی دریافت کردیم. پس می بینی که تو کارت را بلد نیستی عزیزم
در پایان شنیدم که مدیر این سایت جناب آقای تابان است.
آقای تابان !
شما حتما انسان با تجربه ای هستید و می دانید که نویسندگان مشهور زندگی خصوصی ندارند. زندگی ایشان متعلق به همه کسانی ست که دوست شان دارند و آثارشان را می خوانند. من نمی خواهم بگویم که هواداران نویسنده باید تا نردیکی شنیدن صدای تنفس او نیز پیش بروند معلوم است که این ها دیگر کاملا شخصی ست اما ازین که به دوستان و دوستداران محمد جان قراگوزلو مجال می دهید تا ازین طریق احساس و عاطفه و نظر خویش را بیان کنند متشکرم. ممکن است محمد جان ازین رفتار خوشش نیاید اما ما که از سالها پیش بیش از ۱۵ سال است که او را دوست داریم حق داریم نظر خود را هر چند تخصصی نباشد بیان کنیم . به جز آقای سالاری شما بفرمائید چه کسی نظر تخصصی نوشته است؟
یک انسان که نامش مهری ست و یکی دو دفتر شعر دارد.
٣۵۱۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨۹       

    از : ایرج رشتی

عنوان : ارباب و رعیتی
آقای احمد صبوری
"فرهنگ مسلط اجتماعی فرهنگ طبقه حاکم است" جمله معروف مارکس است.به آلمانی نوشته "Die herschende Meinung ist die Meinung der Herschende".
آقای قره گوزلو اگر اسم مارکس را نیاورده باشد, میشه دزدی یک نویسنده از نوشته دیگران. شاید آقای قره گوزلو زبان آلمانی که زبان نوشتاری مارکس است آشنائی نداشته باشند و از ترجمه های دست جند مارکس استفاده می کنند.
مارکس جمله ای دارد که میکه " تربیت کننده باید تربیت شوند"
مریدان ایشان هم که در کمنت ها سیستم اریاب و رعیتی را دارند رواج می دهند.
٣۵۰۹٨ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨۹       

    از : احمد صبوری

عنوان : کامنت های شخصی و بی ارتباط با مقاله
دکتر قره گوزلو در مقاله امکان دفن یابی ۳ گوشزد کرد که فرهنگ مسلط اجتماعی فرهنگ طبقه حاکم است. اگر کوچکترین شکی به این دارید لطفأ به کامنت ها مراجعه کنید. عزیزی نمی خواهد که بفهمد که ارسال پیغام های شخصی به پژوهنده ای در محل بحث آزاد در اینجا کامنت ها ،فرهنگی است متأثر از وقاحت و دریدگی آخوندی. نویسنده ایمیلی گذارده در یک جامعه با فرهنگ از آن طریق با وی تماس می گیرند. کامنت برای بحث موافقین و مخالفین است البته آنهم تا زمانی که بحث ها مرتبط باشد. با احترام
٣۵۰۹٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨۹       

    از : زهره الف . پ

عنوان : به مهری عزیز
دوست عزیزم مهری
مدت ها بود که می خواستم حالت را بپرسم اما نشد. زنگ زدم شماره ات را عوض کرده ای گویا.اولا که امیدوارم و احتمالا اشتباه نمی کنم که تو همان مهری خودمون باشی. از شادابی و شیطنت می توان حدس زد. باری فکر نمی کنی که آقای قراگوزلو را باید با افکار ثابت و عدول ناپذیر و خشک به حال خود رها کرد. تو در جریانی که چند ماه پیش به گمانم مرداد بود که ایشان را دیدم و خواستم مصاحبه یی را با سایت کمپین بپذیرد گفتند باشه فکر کنم بعد زنگ زدم جواب ندادند بعد میا فرستادم بی جواب ماند سوالات را بردم دانشگاه گفتند ایشان دیگر نمی آیند. سوالت را دادم به س که بهش بدهد گفت با من تماس نمی گیرد. از طریق نگاه اقدام کردم که و .. در نهایت در گوشه همان ورقه آچار با خطی که خودت می دانی چه گونه است و زمانی که بخواهد کسی نخواند مثل غبار میر عماد می نویسد( البته خط شان نیز زیباست) نوشته بودند حال و حوصله مصاحبه پصاحبه ندارم. مصاحبه اش را فهمیدم اما پصاحبه یعنی چه هنوز سر در نیاوردم. محمود صالحی با روی گشاده به پاسخ های ما جواب داد اما محمد قراگوزلو زحمت یک خط نوشتن نیز به خود هموار نکرد. به گمانم تو تلاش بیهوده می کنی.
من البته قصد جسارت خدمت جناب دکتر ندارم و خودشان بهتر می دانند که چقدر به ایشان ارادت دارم اما وقتی که تمام مناسبات یک سویه میشود دیگر حرفی باقی نمی ماند. امید وارم کامنت من را بخوانی. روزگاری ست که هر کس به قول خود جناب دکتر از منافع طبقاتی خودش دفاع و حرکت می کند.
٣۵۰٨۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱٣٨۹       

    از : کاوه سلطانی

عنوان : تعریف یا تخریب
با عرض پوزش از دوستان
من حداقل از سال ۱۳۷۸ استاد محبوبم جنای قراگوزلو را می شناسم . نمی خواهم بگویم همه اما اکثر مقالات ایشان را خوانده ام کمابیش تمام کتاب هایشان را با امضای خودشان دارم و آخرین بار او را در دوم مرداد همین سال در امام زاده طاهر بر مزار شاملو دیدم . می خواهم بگویم تا حدود زیادی با خلقیات این استاد عزیز آشنایم . نکته قابل توجه این است که ایشان آنقدر که دوست دارند رفیقی یا نویسنده ای مقاله یا کتابی از ایشان را با حجت و استدلال نقد علمی کند همان قدر نیز از مجامله و تعریف و تعارف بیزار است.اگر کسی شک دارد می تواند از خودشان بپرسد. فقط خواستم یک زاویه دید اشتباه را تصحیح کنم. یادتان باشد که خود استاد نیز در ابتدای مقالات امکان یابی از همه نویسندگان خواسته بود که مقالاتش را نقد کنند. در ضمن می خواستم یک تشکر ویژه نیز از استاد داشته باشم هر چند می دانم که ایشان از کاربرد این کلمه نیز خوششان نمی آید به هر حال باید به خاط کاربرد نوع نگارش زبان فارسی از ایشان تشکر کرد. توجه داشته باشید که احمد شاملو برای جا انداختن این شیوه نگارش چه مرارتی کشید. گویا به تازه گی فرهنگستان نیز دارد بی آنکه به روی مبارک بیاورد این شیوه را به مدارس می برد.
در پایان می خواستم نظر جناب دکتر را در مورد تحولات مصر پس ار رفتن مبارک بدانم. قربان شما. من معمولا اگر کامنت بگذارم با همسرم و پسرم امضا می کنیم
کاوه/ بانو دمیرچی لو / سیاوش
٣۵۰٨۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱٣٨۹       

    از : ‫رضا سالاری

عنوان : ‫هنوز بیش از ‫سی و دو سال یک بعدی فکر و تحلیل میکنیم!
‫آموختن و ‫دانش و آگاهی گرفتن یک کاناله‫، تحلیل های یک بعدی و یک طرفه و از جانب یک شخص و منبع جز قربون وصدقه رفتن و احساساتی شدن نتیجه مثبت دیگری ندارد. علم و سیاست و اقتصاد و مبارزه مدنی و سیاسی و تحلیل سیاسی و نقد دیکتاتوری و استبداد، با ماچ و بوسه و قربون صدقه رفتن بجایی نمیرسد! قبل از اینکه هیجان زده بشویم و تعصب پیدا کنیم، بخوانیم و ببینیم بقیه چه میگویند.

بعید میدانم اخبار روز این دیدگاه غیر اکثریتی از یک چپ غیر اکثریتی را چاپ کند، معذالک چون جای دیدگاههای چپ منتقد اکثریت را ‫اینجا خیلی خالی میبینم، فکر کردم قدری محیط و ابعاد و منابع دیدگاههای تحلیلی خودمان را تغییربدهیم و ببینیم بقیه تجربه اندوختان چپ این سرزمین استبداد زده غیر دموکراتیک چه میگویند. این بار قرعه بنام شالگونی خورد، البته احتمال سانسور و عدم چاپ بسیار بالا ست! ولی از قبل بسیار قدردان و متشکر اخبار روز میباشم اگر خلاف این گمان اتفاق افتد:


« برخاستن انقلاب در تونس و مصر همه دنیا و به ویژه منطقه خاورمیانه را تکان داده است. اما پژواک انقلاب عرب در میان ایرانیان که خود ، همین سال گذشته ماهها پنجه در پنجه دیکتاتوری حاکم افکنده بودند ، معنای دیگری دارد. هنگامی که دیکتاتور تونس از کشور گریخت ، خیلی از ایرانیان از خود پرسیدند که "چرا تونس تونست و ما نتونستیم؟" و حتی بعضی ها با طنز و حسرت گفتند: "تونستن از تونس میآد". اما در حالی که انقلاب های تونس و مصر ، به حق ، جوانان ایرانی را به باز اندیشی در علل ضعف جنبش ضد دیکتاتوری سال گذشته خودشان انداخته است ، اکثریت قاطع ناظران بین المللی ، این انقلاب ها را با انقلاب ۱۹۷۹ ایران مقایسه می کنند. به نظر من ، این تفاوت در مقایسه ها نشان دهنده چشم اندازهای متفاوتی است که درنگ در آنها می تواند ما را در مشاهده ابعاد مختلف توانایی ها و ناتوانی هایمان یاری بدهد.



حقیقت این است که هرچند "انقلاب جوانان" (یا "ثوره الشباب") عرب به لحاظ زمانی ، به جنبش ضد استبدادی جوانان ما در سال گذشته نزدیک تر است و بی گمان نمی تواند از آن تأثیر نپذیرفته باشد ، اما به لحاظ خصلت بندی عمومی ، به انقلاب ۱۳۵۷ ایران شباهت بیشتری دارد. بنابراین بهتر است به شباهت ها و تفاوت های آن با هردو جنبش ۱۳۵۷ و ۱۳۸۸ مردم ایران توجه داشته باشیم.

انقلاب عرب و انقلاب ۱۳۵۷ ایران

انقلاب امروز دنیای عرب به طور کلی و انقلاب تونس و مصر به طور مشخص ، مانند انقلاب ۱۳۵۷ ایران ، شورش هایی هستند علیه دیکتاتوری های تحتِ حمایت امپریالیسم امریکا و قدرت های متحد آن. در این شورش ، مردم نه تنها علیه دیکتاتوری حاکم می جنگند ، بلکه همچنین در رویارویی با امپریالیسم امریکا و قدرت های متحد آن قرار می گیرند ؛ قدرت هایی که نظام جهانی سرمایه داری را نمایندگی می کنند. به عبارت دیگر ، در این نوع شورش ، دیکتاتوری حاکم در پیوند ارگانیک و مستقیم با امپریالیسم امریکا و نظام جهانی سرمایه داری قرار دارد. و گرچه انقلاب ، نخست با شعارهای ضد دیکتاتوری آغاز می شود ، ولی ناگزیر به رویارویی با کل نظم سیاسی و اقتصادی مسلط در جهان کشیده می شود. بنابراین در کنار شعار "آزادی" ، خواه ناخواه و دیر یا زود ، شعار "استقلال" پیش کشیده می شود و معمولاً ( بسته به شرایط ) با دُز پائین یا بالایی از شعارهای ضد سرمایه داری. بعلاوه ، در کشورهای اسلامی ، معمولاً نفوذ عریان امپریالیسم (بسته به شرایط) بخش هایی کوچک یا بزرگ از جریان های اسلامی را به همراهی با جنبش ضد دیکتاتوری می کشاند. تصادفی نیست که هم در تونس و هم در مصر اسلام گرایان نیز همراه با گشایش انقلاب فعال تر و نیرومندتر می شوند. فراموش نکنیم که در ایران نیز ، اسلام گرایان فقط در جنبش انقلابی ۱۳۵۷ نبود که نیرومند شدند ، بلکه در نهضت ملی شدن نفت نیز حضور و نفوذ وسیعی داشتند. اما در کنار این شباهت های مهم ، تفاوت های چشم گیری نیز میان انقلاب های تونس و مصر و انقلاب ۱۳۵۷ ایران دیده می شود.


۱- انقلاب های تونس و مصر ۳۲ سال پس از انقلاب ایران شروع شده اند. فراموش نباید کرد که زمان آموزگار بزرگی است: در این مدت مردمِ بسیاری از کشورهای خاورمیانه فرصت داشته اند جنبش های اسلام گرایی را از نزدیک تجربه کنند و مخصوصاً از دولت دینیِ مبتنی بر شریعت اسلامی ( که در ایران حاکم بوده ) تصور نسبتاً روشنی داشته باشند. در این میان شورشِ پرآوازه‍ی سال گذشته‍ی جوانان ایران علیه استبداد دینی ، تجربه‍ی تازه و زنده ای است که بسیاری از مردم خاورمیانه هنوز آن را به خاطر دارند. از برکت این تجربه ، تن دادن به حکومت دینی برای غالب جوانان تونس و مصر یکی از "چه نباید کرد" هاست.


۲- انقلاب عرب در شرایطی آغاز می شود که نظم بین المللی حاکم بر جهان با سال ۱۹۷۹ تفاوت های آشکاری دارد. در آن سال انقلاب ایران در فضای یک نظم بین المللی دو قطبی صورت می گرفت ، آن هم درست در کنار مرزهای جنوبی اتحاد شوروی. و اولویت اصلی امریکا مقابله با کمونیسم بود و در آن مقابله جهانی ، بنیادگرایی های اسلامی را غالباً متحد خود می دید. در حالی که اکنون ما در دوره بعد از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ قرار داریم و امریکا به بهانه شکار "جهادی های اسلامی" ، خاک "خاورمیانه بزرگ" را شخم می زند. بنابراین در فضایی که انقلاب ایران رژیم شاه را غیرفابل دفاع کرد ، امریکا افتادن قدرت به دست خمینی را آن چنان فاجعه بار نمی دید که اکنون قدرت گرفتن اسلامی ها را ، آن هم در مصر ، یعنی کشور کلیدی عرب ، مخصوصاً در رابطه با اسرائیل. گذشته از این ، امریکا نیز از تجربه انقلاب ۱۹۷۹ ایران درس گرفته است. تصادفی نیست که دولت اوباما در مقایسه با دولت کارتر بسیار پیچیده تر عمل می کند: آنها می کوشند تا حد ممکن ارتش را "بی طرف" نشان بدهند و دست نخورده نگهدارند. زیرا به تجربه ایران می دانند که قرار دادن ارتش ( یعنی نیروی مسلحی که بدنه آن را عمدتاً سربازان وظیفه تشکیل می دهند ) در مقابل مردم عادی کشور ، به سرعت می تواند آن را متلاشی سازد.


۳- انقلاب ۱۹۷۹ ایران در کشوری با اقتصاد نفتی روی داد ، در حالی که انقلاب تونس و مصر در کشورهایی آغاز شده که توریسم نقش مهمی در اقتصاد بازی می کند. بنابراین اسلام گرایان تونس و مصر ، حتی اگر به اندازه خمینی با نفوذ و فاناتیک باشند ( که نیستند) نمی توانند با توسل به "اسلام عزیز" نان بخش بزرگی از مردم را آجر بکنند. اقتصاد تونس و مصر در ناف مدیترانه منابع درآمدی دارد که فرار توریست های عمدتاً اورپایی می تواند آن را بخشکاند. بعلاوه اگر بورژوازی سنتی ( یا بازار ) ایران به طمع دست یابی به سهمی ویژه از رانت نفتی با سیاست های خمینی همراهی می کرد ، "بازار" مصر و تونس با اقتصاد جهانی گره خوردگی محکم تری دارد و حاضر نمی شود دست اسلام گرایان را در تاراندن توریست های نامسلمان آزاد بگذارد.


۴- حدود ۱۰ در صد جمعیت مصر مسیحی هستند و کلیسای مسیحیان قبطی یکی از قدیمی ترین شاخه های مسیحیت را نمایندگی می کند و یکی از مهم ترین نهادهای مصر محسوب می شود. باید توجه داشته باشیم که قبطی ها نیز در انقلاب مصر نقش فعالی دارند. تصادفی نیست که یکی از رایج ترین نمادهای اتحاد مردم مصر در راه پیمایی های دو هفته اخیر تصویر گره خوردگی صلیب و هلال است. به عبارت دیگر ، اسلام گرایان مصر کشور یک پارچه ای برای برپایی حکومت اسلامی در اختیار ندارند.


۵- باید توجه داشت که کانون اسلام گرایان مصر و تونس ( برخلاف اسلام گرایان ایران در دوره بعد از اصلاحات ارضی ) در درون دستگاه روحانیت این کشورها نیست. اخوان المسلمین مصر و حزب النهضه تونس که نیرومندترین جریان های اسلام گرای این کشورها محسوب می شوند ، احزاب سیاسی هستند و نه بخشی از روحانیت. و در دهه های اخیر تغییرات چشم گیری را از سر گذرانده اند. این تغییرات مخصوصاً در حزب انهضه تونس چشم گیرتر است. مثلاً راشد الغنوشی پس از بازگشت به تونس ، در مصاحبه ای ( با نازنین مشیری ، خبرنگار تلویزیون الجزیره انگلیسی ) اعلام کرد که تجربه "حزب عدالت و توسعه" ترکیه را مطلوب ترین الگو می داند و از رژیم طالبان در افغانستان و جمهوری اسلامی در ایران ابراز تبری کرد. گذشته از این ، طبق بسیاری از نظر سنجی ها ، اخوان المسلمین مصر فقط می تواند رأی ۲۲ در صد مسلمانان را کسب کند و نه بیشتر. طبق یک نظر سنجی اخیر " پیو سنتر" (Pew Centre) ۵۹ در صد مصری ها خواهان دموکراسی پارلمانی هستند و ۶۰ در صد مخالف بنیادگرایی مذهبی.


با توجه به شباهت ها و تفاوت های یاد شده ، می توان گفت که انقلاب های تونس و مصر نه ضرورتاً همان مسیری را خواهند رفت که انقلاب ۱۹۷۹ ایران رفت و به شکل گیری دولت دینی انجامید و نه هنوز توانسته اند در حد انقلاب ایران پیش بروند و دیکتاتوری حاکم را به زیر بکشند.


انقلاب عرب و جنبش ضد دیکتاتوری ۱۳۸۸ ایران

اما انقلاب های تونس و مصر با جنبش ضد استبدادی سال گذشته ایران نیز شباهت ها و تفاوت هایی دارند که توجه به آنها مهم است. نخست نگاهی به شباهت ها:


۱- انقلاب های تونس و مصر نیز مانند جنبش اعتراضی سال گذشته در ایران در وهله اول جنبش های ضد دیکتاتوری هستند و قبل از همه ناگزیرند با رژیم حاکم دست وپنجه نرم کنند. و مانند غالب جنبش های ضد دیکتاتوری ، در دوره گشایش ، با تظاهرات سیاسی اعتراضی و با مشارکت سنگین جوانان و به ویژه جوانان تحصیل کرده ، مشخص می شوند.


۲- هر سه مورد در دوره زمانی تقریباً واحدی روی می دهند و بنابراین "روح زمانه‍ی" واحدی را به نمایش می گذارند: به جای نظم جهانی دو قطبی دهه ۱۹۷۰ ، با هژمونی جهانی امریکا و جهانی شدن سرمایه مالی روبرو هستند و گفتمان سوسیالیستی یا (لا اقل ) ضد سرمایه داری هنوز نتوانسته کاملاً از زیر آوار شکست های پیشین بیرون بیاید و به گفتمان برتر در میان مخالفان نظم سیاسی و اقتصادی مسلط بر جهان تبدیل شود.


۳- هر سه شورش هایی هستند در دوره انقلاب اطلاعات و ارتباطات که ماهواره و اینترنت امکانات سازماندهی و پیام رسانی را به نحوی جهشی و مقایسه ناپذیر با پیش ، می گستراند.

اما شورش سال گذشته ایران با انقلاب های تونس و مصر تفاوت های بزرگی دارد که باید به آنها توجه کرد:

۱- جنبش ضد استبدادی سال گذشته ایران ، برخلاف انقلاب های تونس و مصر ، از شکاف میان "بالایی ها" به بیرون فوَران کرد ؛ در گرماگرم یک بازی انتخاباتی که رژیم سعی می کرد مردم را به پای صندوق های رأی بکشاند و دلیلی برای مشروعیت خود درست کند. وهر چند جنبش بعد از رسوایی انتخابات توانست از محدوده جناح های حکومتی فراتر برود و بنیاد های خودِ نظام را هدف بگیرد ، ولی نتوانست همراه با رادیکالیزه شدن شعارهای اش ، دامنه خود را گسترده تر سازد و بنابراین نتوانست به شکل گیری یک موقعیت انقلابی دامن بزند. در حالی که در تونس و مصر گرانی و بیکاری بود که فتیله شورش توده ای را دامن زد و با شتابی شگفت انگیز ، نمونه هایی کلاسیک از موقعیت انقلابی را به وجود آورد.


۲- جنبش ۸۸ ایران شورشی بود علیه یک دیکتاتوری مذهبی که سرکوب سیاسی را با سرکوب مدنی گسترده و روزمره توده مردم تکمیل می کند. حکومتی که نمونه ای نادر از ادغام کامل دستگاه دولت و دستگاه روحانیت مذهب مسلط را پیش می برد و با تحمیل شریعت اسلامی بر یک جامعه عمدتاً شهری و نسبتاً مدرن ، همیشه در تنشی توده ای با بخش بزرگی از جامعه ، مخصوصاً طبقه میانی جدید و کارگران ( یدی و فکری ) ماهر و برنشسته‍ی شهری در صنعت و خدمات ، قرار می گیرد. در حالی که شورش مردم تونس و مصر علیه دیکتاتوری هایی است که علیرغم سرکوب خشن سیاسی ، در سرکوب مدنی گسترده ای درگیر نیستند.


۳- جنبش ۸۸ ایران شورشی بود علیه نظامی که هر چند با خشونت تمام و در مقیاسی توده ای سرکوب می کند ، ولی به دلیل نا بهنگامی فرهنگی و تناقضات درونی اش ، هنوز نتوانسته است از ساختار متمرکز و یک پارچه ای برخوردار باشد. و این باعث می شود که همیشه بخشی از اختلافات جریان های درونی سیستم علنی شود و گاه به گاه ، منابع و فرصت های مساعدی برای برانگیختن اعتراضات "پائینی ها" فراهم بیاورد. در حالی که انقلاب های تونس و مصر شورش هایی هستند علیه دیکتاتوری های یک پارچه ای که به جای سرکوب های مدنی روزمره و تنش های سیاسی دوره ای پرسر وصدا ، با ایجاد فضای خفقان سیاسی حکومت می کنند.


۴- جنبش ۸۸ ایران شورشی بود علیه یک دیکتاتوری رانت خوار نفتی که در آن مواضع کلیدی اقتصاد زیر کنترل مستقیم و غیر مستقیم دستگاه های مختلف دولتی و شبه دولتی قرار دارند و رژیم با استفاده از اهرم های اقتصادی خود می کوشد از همزمانی و همگرایی نارضایی های سیاسی و نارضایی های اقتصادی مردم جلوگیری کند. در حالی که انقلاب های تونس و مصر علیه دیکتاتوری هایی برخاسته اند که از قدرت مانوور دولت های نفتی برخوردار نیستند. مثلاً کافی است توجه داشته باشیم که حالا غالب تحلیل های سیاسی مربوط به مصر ، بر اهمیت کمک های ۵/۱ میلیارد دلاری سالانه امریکا به مصر تأکید می کنند ، در حالی که در ایران ، دیوان محاسبات مجلس از گم وگور شدن میلیاردها دلار در حساب دخل و خرج دولت صحبت می کند. وجود دولت نفتی به معنای فقر و نابرابری طبقاتی کمتر در ایران نیست ، بلکه به معنای قدرت مانوور اقتصادی بیشتر رژیم است. در حقیقت ، شاخص نابرابری طبقاتی ( یا شاخص جینی ) در ایران از همه کشورهای خاورمیانه و شمال افریقا بیشتر است.


۵- جنبش ۸۸ ایران شورشی بود علیه رژیمی که علیرغم سرکوب گری و تاریک اندیشی فلج کننده ، رژیمی مستقل و درگیر با امپریالیسم امریکا و قدرت های متحد آن است. و این باعث می شود که اولاً امپریالیسم امریکا و بسیاری از قدرت های متحد آن ، در پی سرنگونی یا (دست کم ) تضعیف جمهوری اسلامی باشند و بنابراین بخشی از مخالفان جمهوری اسلامی را متحد خود بدانند و تقویت کنند ؛ ثانیاً بخش بزرگی از مخالفان رژیم ، هر نوع مخالفت با طرح های زور گویانه امپریالیسم امریکا در قبال ایران و منطقه را کنار بگذارند ؛ و ثالثاً بخشی ( هر چند محدود ) از مردم ، در دام توهمات ناسیونالیستی بغلتند و سرنگونی رژیم را خطری برای استقلال و موجودیتِ کشور بدانند. به عبارت دیگر ، در حالی که در تونس و مصر مبارزه علیه دیکتاتوری و مبارزه علیه امپریالیسم امریکا در همسویی باهم قرار دارند ، در ایران ، این همسویی ( دست کم برای بخش قابل توجهی از مخالفان رژیم ) بی معنا می گردد.


تأملی در شباهت ها و تفاوت های یاد شده میان جنبش ضد استبدادی سال گذشته ایران و انقلاب های تونس و مصر ، نشان می دهد که اسلام گرایان در ایران بیش از هر جای دیگر بی اعتبار شده اند و جنبش ۸۸ ایران نخستین خیزش توده ای بزرگ مردم علیه اسلام گرایان بود. به عبارت دیگر ، کشوری که پیش از کشورهای دیگر ، جنبش اسلام گرایی را در قدرت نشانده بود ، اکنون پیش از همه کشورهای اسلامی می خواهد آن را به زیر بکشد و جدایی دین از دولت را از طریق یک جنبش توده ای دموکراتیک به دست بیاورد. اما تناقضات جنبش ضد استبدادی سال گذشته نشان می دهد که این جنبش نمی توانست همه نیروهای لازم برای یک انقلاب توده ای معطوف به آزادی ، برابری و همبستگی انسانی را به میدان بکشاند. در عین حال فراموش نباید کرد که انقلاب های تونس و مصر نیز در آغاز راهند و هنوز معلوم نیست توانسته باشند آنچه را که ما نتوانستیم انجام بدهند. در چشم اندازهای ما و آنها هنوز نقطه های کور زیادی وجود دارد. اما باکی نیست ؛ توده های ستمدیده به پا خاسته می توانند از همدیگر بیآموزند. محمد رضا شالگونی – ۲۰ بهمن ۱۳۸۹ ( ۹ فوریه ۲۰۱۱ ) »
٣۵۰۶٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱٣٨۹       

    از : .....

عنوان : شیدایی
شیدایی هواداران دکتر قراگوزلو کمی توی ذوق می‌زند. آقا جان این چیست که نوشتی «کسانیکه بدون داشتن علم اقتصاد و مکتب مارکس اینچنین به آنچه استاد قراگوزلو می گویند شک می کنند و به او ایراد می گیرند.» لطفا این اظهار لحیه را به زبان قابل فهم ترجمه کنید.
٣۵۰۵۶ - تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱٣٨۹       

    از : خرد ورز

عنوان : به استاد ایراد گرفتن خردورزانه نیست.
من یکی از شاگردان استاد قراگوزلو هستم و اعتقاد کامل به آنچه این اندیشمند می گوید دارم. تعجب می کنم از کسانیکه بدون داشتن علم اقتصاد و مکتب مارکس اینچنین به آنچه استاد قراگوزلو می گویند شک می کنند و به او ایراد می گیرند. کدام درجات تحصیلی و تجربیات در این رشته ها شما را در مقامی قرار می دهد که به استاد ما اینقدر بتازید؟ من، شاگردان و دوستداران خردورزی خود را از استاد قراگوزلو فرا گرفتیم. سعی کنید شما هم کمی خردورز باشید شاید که به گرد پای استادمان برسید.
٣۵۰۵۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۹)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست