سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

آیا استقلال خواهی جزوی از آزادی بیان نیست؟ - رضا وشاحی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : یک ایرانی

عنوان : ایران یک کشورست و نه یک امپراطوری که باید آنرا فرو پاشید.
سوء استفاده و سوء تعبیر از منشور جهانی حقوق بشر بوسیله آقای رضا وشاحی در رابطه با آزادی بیان و بوسیله خانم ترابی در رابطه با تعیین سرنوشت مردم یک کشور. دلیل این سوء استفاده و سوء تعبیر آنها نه کژفهمی و نه بدفهمی است بلکه در راستای اهداف تجزیه طلبانه ی آنهاست. آقای وشاحی خواستار دیالوگ شدند ولی با غیابشان ثابت کردند که مونولوگیستی بیش نیستند. خانم ترابی با اینکه حضور پیدا کردند ولی با وارونه سازی و طفره رفتن پرسشهای بسیاری را عمدا بدون جواب گذاشتند. اما من جوابهایم را از کسانی گرفتم که خانم ترابی با زبان تحقیر با انها برخورد کردند.

ایران یک کشورست و نه یک امپراطوری. بنابراین هر کدام راه حل مربوط بخود را طلب می کند.

هایده خانم، شما تفاوت بین یک کشور و یک امپراطوری را یا نمی دانید و یا غرضتان خاک پاشیدن به چشمان ناآگاهان است. خانم عزیز، ایران یک کشورست و نه یک امپراطوری مثل امپراطوری های عثمانی، هابزبرگ مجارستان، بریتانیا، روسیه، فرانسه، شوروی قرون ۱۹ و ۲۰ که بدرستی باید در هم شکسته می شدند. این امپراطوری ها باید فرو می ریختند تا بشریتی که قرنها بوسیله این امپراطوری ها استعمار و استثمار شده بودند آزاد شوند. آیا فراموش کرده اید که ایران خود دو قرن تحت استثمار امپراطوری های روس و انگلستان و و و تحت سختترین شرائط قرار داشت؟ نکند یادتان رفته که انقلابیون مشروطه و دکتر مصدق برای استقلال و آزادی ایران مبارزه کردند تا شر آنها را از سر ایران کم کنند! آیا انقلابیون مشروطه و دکتر مصدق ایران را یک کشور استبداد زده و استثمار شده می پنداشتند یا یک امپراطوری که باید آنرا هم مثل امپراطوری های عثمانی و بریتانیا و فرانسه در هم ریخت؟ آیا یادتان رفته که در سال ۵۷ مردم برای آزادی و استقلال ایران از یوغ امریکا برخاستند و نه برای فرو پاشی کشورشان! آیا شما واکنش ملت ایران را فراموش کرده اید وقتی صدام حسین به خاک ایران حمله کرد و خواست استان خوزستان را از ایران جدا کند! ما برای چه ۸ سال جنگیدیم و اینهمه هزینه دادیم و هنوز هم داریم می دهیم، برای اینکه ایران را فرو بپاشیم یا حفظش کنیم! خانم عزیز، آزاد کردن کشور هند از استعمار و استثمار امپراطوری انگلستان یا آزاد کردن یونان از استعمار و استثمار امپراطوری عثمانی و یا آزاد کردن آلمان شرقی از استعمار و استثمار شوروی چه ارتباطی به ایران دارد که یک کشورست و نه یک امپراطوری؟ تعیین سرنوشت برای مللی که در یک امپراطوری اسیر بودند هیچ ارتباطی با کشور ایران ندارد. امروز بیش از ۷۰ میلیون ایرانی اسیر رژیمی هستند که با دست خود بر سر کار آورده اند و خود هم باید از سر کار برش دارند. کشور ایران صد سالست برای استقلال و آزادی خود از دست امپراطوری های دیگر در مبارزه بوده است. آیا شما ادعا می کنید که ایران امروز مثل روسیه و انگلستان قرون ۱۹ و ۲۰ یک امپراطوری است که باید آنرا فرو ریخت یا کشوریست که باید حفظ شود؟ مشکل شما و همفکرانتان با کسانیکه برای حفظ آن مبارزه می کنند خواستار ایرانی ازاد و آباد هستند می باشد؟ برای ما اجرای کامل منشور جهانی حقوق بشر کافیست ولی برای شما نه. چرا راست و پوست کنده اینرا نمی گویید و خیال خودتان را راحت نمی کنید؟ باور کنید این خیلی صادقانه تر و بهترست تا با طفره روی ها و وارونه سازی تاریخ کردن هایتان که شما را مرتب از چاله به چاه می افکند.

عجبا که شما راه حل ایران را اجرای کامل منشور جهانی حقوق بشر در ایران نمی دانید! اگر اجرای این منشور برای همه شهروندان فرانسه و بریتانیا امنیت و آزادی و رفاه آورده است چرا شما و همفکرانتان از اجرایش در ایران طفره می روید؟ چرا با سوء تعبیر آن این راهکار را به لجن می کشید؟ آیا شما ادعا می کنید که منشور جهانی حقوق بشر تجزیه کشورها را توجیه می کند؟! اگر چنین ادعایی دارید به عرضتان می رسانم که در این منشور آمده است که مفاد آن نباید طوری تعبیر شوند که تجزیه کشورها را توجیه کند. شما هم اینرا می دانید و بهمین خاطرست که شما این منشور را کنار گذاشتید، از آن سوء استفاده کردید چون آنرا در راستای اهداف تجزیه طلبانه خودتان ندیده و نمی بینید. بهمین دلیل است که به قوانینی متوسل می شوید که در اروپا برای حفظ منافع ملی اروپائیان وضع شده است. عجبا که شما ارجهیت را به این قوانین داده اید و نه به منشور جهانی حقوق بشر! در این رابطه بلژیک را با ایران مقایسه کردید که خوشبختانه یکی از دوستان به اشکالاتی که در این مقایسه شما وجود دارد مفصلا پرداخته است. خدا را شکر که در مقابل طرز تفکر افرادی مثل شما ما افرادی مثل گیلانی، زنجانی و پیروز را داریم که با روحیه پرسشگر خود و روشنگری هایی می کنند که عام المنفعه است.

ایکاش ما در سال ۵۷ گیلانی ها، زنجانی ها و پیروزها را داشتیم و نه آن مدعیان روشنفکری. اگر ما در آن سال سرنوشت ساز اینها را بجای آن مدعیان روشنفکری داشتیم به این روز سیاه نمی افتادیم. امروز هم امثال اینها باید در همه جا باشند تا جلوی وقوع فاجعه ی دیگری را بگیرند. شما حق دارید مخالفشان باشید ولی حق ندارید تحقیرشان کنید. نسل من مدیون روشنگریهای اینها و روحیه پرسشگر ما هستند.

با تشکر از اخبارروز که مقاله های مدعیان حقوق بشر را منتشر می کند تا ما فرصت محک زدن آنها را داشته باشیم.
٣۷۲۵۷ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : "من" و "ما"

عنوان : در سایت اخبار روز همه باهم برابرند، ولی بعضی برابرترند!
فقط خواستم برای دوستان عزیز بنویسم که کامنت بلندی از من که خطاب به خانم ترابی بود و در آن ریشه مشکلات ایران و جامعه آنرا در فرهنگ "آخوندی-شیعی" دانسته بودم و نه در "شوینیسم فارس محور"، توسط مسئولین سایت درج نشد (بعبارتی سانسور شد) که البته در این مورد به ایشان حرجی نیست، «صلاح مملکت خویش، خسروان دانند» و دیگر اینکه دموکراسی و آزادی بیان را هم باید آموخت.
من در آن کامنت از خانم ترابی خواسته بودم «تعارف کم کن و بر مبلغ افزای». ایشان چندین کامنت در مورد حقوق بشر و حقوق شهروندی می نویسند (آنهم با همان نگاه از بالا به پائین، یا عاقل اندر سفیه) ولی تا به امروز از آوردن حتی "یک" نمونه در اثبات ماهیت و هویت "شوینیستی فارس محور" این رژیم عاجز و درمانده بوده اند.

با آرزوی سلامتی برای همه شرکت کنندگان در بحث
٣۷۲۵۴ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : چونکه صد آمد نود هم پیش ماست
جناب گیلانی،
این بیت از مثنوی ست , جلد اول ، حکایت خرگوشی که شیر را در چاه میاندازد.

از درمها نام شاهان بر کنند - نام احمد تا قیامت میزنند
نام احمد نام جمله انبیاست - چونکه صد آمد نود هم پیش ماست
این سخن پایان ندارد ای پسر - قصه خرگوش گو و شیر نر

ظاهرا سخن حقوق بشر هم پایان ندارد.
٣۷۲۴۲ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : هایده ترابی

عنوان : تکمیلی
دولتهای اروپائی هم اینجا و آنجا اصول حقوق بشر را که جهانی است با سیاستهائی که اتخاد می کنند، زیر پا می گذارند، آمریکا هم کارنامه اش روشن است. برای همین هم نهاد دیده بان حقوق بشر گسترش پیدا کرد تا بر وضعیت حقوق بشر در سراسر جهان نظارت کند.
٣۷۲٣۷ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : هایده ترابی

عنوان : منشور جهانی، جهانی، جهانی حقوق بشر !
پس از جنگ جهانی دوم بخاطر فجایع و جنایتهائی که دولتهای توسعه طلب و امپریالیستی در حق بشریت مرتکب شده بودند، نیکوکاران و سیاستمدارانی (مثل لیدی رزولت) آمدند برای تعدیل آن سیاستهای جنگجویانه، و برای پاسخ به اعتراض صدها میلیون انسان در سراسر جهان، منشور جهانی حقوق بشر را با کمک کارشناسان و حقوق دانان تصویب کردند که در ابتدا هم بیشتر جنبه آرزوئی و سمبلیک داشت و براستی هیچ دولتی تعهدی به اجرای آن نداشت. کشورهای اروپائی از همان ابتدا به پای نهادینه کردن این حقوق رفتند. از جمله اینکه حق تعیین سرنوشت برای بسیاری از مناطق در اروپا پذیرفته شد. در مرزهائی از کشورهای اروپائی بنا بر اراده و تصمیم خلقهای اروپائی برای استقلال یا پیوستن تجدید نظر شد. از همان ابتدا هم کمیته ها و مصوبه های گوناگونی بر اساس منشور جهانی حقوق بشر بوجود آمد و در همین اروپا اجرا شد.

براستی خدا رحم کرد که کسانی چون زنجانی ها و گیلانی ها و پیروزها کارشناس و حقوق دان بین المللی در سازمان ملل و اتحادیه اروپا نیستند، اگر نه با تفسیری که از منشور جهانی حقوق بشر می دادند، فاتحه ی آن خوانده می شد و جنگ جهانی سوم راه می افتاد.
٣۷۲٣۵ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : گیلانی

عنوان : همه نظرات را خواندم و این حرف آخرم در این باب در اینجاست. تا انتشار مقاله بعدی از ایندست ...
با تایید حرفهای پیروز سئوال از خانم ترابی دارم. آیا بلژیک اول منشور جهانی حقوق بشر را به اجرای کامل درآورد و بعد از نهادینه کردن ان طی دهه ها به سراغ قوانین تازه وضع شده در اروپا موضوع تجزیه اش را پیش کشید یا اینکه بدون داشتن اولی سراغ دومی رفت؟ تازه بحثهایی که در بلژیک در حال حاضر در جریان است با مشارکت عموم مردم است چون کشورشان را اول ازاد کردند، آن آزادی را طبق منشور جهانی با زحمت و همت سالها نهادینه کردند و بعد به بحث مورد علاقه شما نشستند. چرا ما مثل آنها رفتار نکنیم یعنی با یک ائتلاف بر محور انتخابات آزاد کشورمان اول ازاد نکنیم و بعد منشور جهانی حقوق بشر را اجرا و نهادینه نکنیم تا فرصت دیگر بحث ها باشد آنهم با مشارکت عمومی آحاد ملت ایران؟ اگر قرارست مقایسه ای بین بلژیک و ایران بکنید تمام جوانب را در نظر بگیرید. طوری که شما از بلژیک بعنوان نمونه نام برده اید گمراه کننده و پوپولیستی است. این از کتاب خوانده ها بعیدست، نه؟

در ضمن منشور جهانی حقوق بشر با همت و حسن نیت امریکایی ها بعد از جنگ جهانی اول نوشته شد ولی قوانین اروپایی که انقدر مورد علاقه شما واقع شده یک شمشیر دولبه است که برای بلژیک های اروپا کبریت بیخطرست ولی لبه ای که بطرف ما نشان می رود نتیجه اش سودان و عراق و پاکستان است. منابع ایران شکلات نیست که در سویس و دیگر جاها بهترش را نتوان تولید کرد یا کالایی نیست که آنچنان مهم و حیاتی نباشد که مافیای نفتی بین المللی بخاطرش با شمشیرهای دولبه اش پدر مردم را در منطقه نفت خیز ما در نیاورد. جنگ و برادرکشی در بلژیک بخاطر شکلاتش درنخواهد گرفت ولی ما تجربه ۱۰۰ سال جنگ و برادر کشی در منطقه مان را داشته ایم که ریشه اش نفت و گاز بوده است.

من معتقدم که اجرای کامل منشور جهانی حقوق بشر در ایران همه تبعیضات موجود را برطرف و دست بیگانه را از کشورمان کوتاه می کند. این منشور استقلال و آزادی کشورمان را بهمراه خواهد داشت و این درست برخلاف خواسته جهانخواران و مغرضان است چون اولا سرنوشتمان بدست خودمان می افتد و دوم نقض حقوق بشر در ایران دیگر وسیله ای نمی شود برای مافیای بین المللی که از آن بعنوان اهرمی برای امتیاز گیری از رژیمهای مستبد استفاده کند و یا دلیلی برای دخالتهای نظامی داشته باشد.

پیروز یادت هست که در مورد سکولاریسم می گفتی که نیاری به آن نیست وقتی منشور جهانی حقوق بشر را داشته باشیم؟ یادت هست می گفتی چون نود اید ۸۰ اش پیش ماست (اصطلاحت را فراموش کرده ام. یکبار دیگر اینجا بنویس). ما اگر منشور جهانی حقوق بشر را خوب بفهمیم و فکر نکنیم آزادی بیان قوانین خودش را ندارد مرتکب اشتباه هایده خانم می شویم که بخشی از مطلب را گفته و اصل آنرا ناگفته می گذارد و باعث گمراهی دیگران می شود. اگر درک ما از ازادی مثلا بیان مثل آزادی بیان بی قید و شرط باشد با هرج و مرج تفاوتی نخواهد داشت. اینگونه برداشت ها سوء استفاده از این منشورست که باید جلویش ایستاد.

همه نظرات را خواندم و این حرف آخرم در این باب در اینجاست. تا انتشار مقاله بعدی از ایندست ...
٣۷۲۲۷ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : مثل بلور شفاف است
به گزارش خودنویس :
عمر موسی، دبیرکل اتحادیه عرب، در گفت‌و‌گو با یک روزنامه فرانسوی در پاسخ به این پرسش فیگارو که آیا تصمیم عربستان در اعزام نیرو به بحرین درست بوده است، گفت: «اعزام نیرو قانونی بوده و در راستای معاهده ای است که میان کشورهای شورای همکاری خلیج فارس امضاء شده است... وضعیت مثل بلور برای ما شفاف است: بحرین یک کشور عربی است و باید عربی هم باقی بماند. حفظ ثبات این کشور حیاتی است.»
برای عمرموسی که از زمان کودکی من دبیر کل اتحادیه! عرب بوده است مثل بلور روشن است که شیعه های بحرین عرب نیستند و بحرین باید یک کشور عربی بماند.
وای به حال عربی که این دلقک دبیر کل اتحادیه آن باشد. جناب ایشان به دل داماد است که اگر حقوق بشر را مطابق میل امریکا ببیند ، امریکا او را رییس جمهور مصر خواهد کرد. سرانه پیری و معرکه گیری.
جناب رضا وشاحی اگر شما شیعه اید مطابق فتوای این آیت الله , عرب حساب نمیشوید چون " حفظ ثبات این کشور [ برای پایگاه های امریکا ] حیاتی ست". تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
٣۷۲۲۶ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : هر لحظه به رنگی بت عیار درآمد.
سر کار خانم ترابی با فرمایش " منشور حقوق بشر را که دیگر همه می دانند..." اشکال حقوق بشر را به خوبی نشان میدهند.
منشور جهانی حقوق بشر اصولی ست که بیش از شصت سال پیش در سازمان ملل به توسط نمایندگان تمام کشورهای دنیا قبول و به تصویب رسیده ولی اجرای این منشور جهانی در نقاط مختلف دنیا رنگ محیط به خود گرفته و محلی شده است. بهمین جهت خانم ترابی کلمه جهانی آنرا حذف کرده و میفرمایند که همه مردم دنیا هم منشور حقوق بشر را میدانند ، البته به سلیقه خویش.
امریکا هر سال لیست متجاوزین به حقوق بشر را اعلام میکند در حالی که خود باید در راس آن باشد. اروپا اشکالی نمیبیند که با وجود منشور جهانی و اروپایی حقوق بشر قلاده به گردن به فرمان امریکا به یوگسلاوی و افغانستان و عراق و لیبی حمله کند در حالی که ارباب او پشتیبان بد ترین دیکتاتورهای جهانی منجمله سلطان و شیخ نشین های عربیست. روسیه اشکالی در قلع و قمع مردم چچنی نمیبیند و چین همان کار را با مسلمان های خود میکند. جمهوری اسلامی هم حقوق بشر اسلامی خود را دارد.
" و همه اینها هم که دیگر حقوق بشر را میدانند" در بوق حقوق بشر خود دمیده و در پی تجزیه هرچه بیشتر کشورهای دیگرند که تفرقه بیندازند و حکومت کنند.
سرکار خانم ترابی ، حقوق بشر یکی است و نوع اروپایی و اسلامی و چینی ندارد. روزی که این منشور استاندارد جهانی توسط همه کشورها اجرا شد دنیا رنگ دیگری خواهد داشت. در آن روز همه ملت ها در کنار هم در صلح و صفا زندگی میکنند و لازم نیست که ما پیشاپیش کشور خود را تجزیه کرده و عمل صالح انجام دهیم .
٣۷۲۲۱ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : هایده ترابی

عنوان : منشور حقوق بشر را که دیگر همه می دانند...
اعتراض شد که چرا برای اطلاع، لینک متن "منشور اروپا برای دفاع از حقوق اقلیتهای ملی" را دادم؟ واقعا چه کار شنیعی کردم! حالا منشور اروپا هم شد توطئه ی "تجزیه طلبان"؟ خب پس لطفا یک فاتحه ای هم برای منشور حقوق بشر بخوانید، چون پشت آن هم لیدی روزولت و دیگر سیاستمداران آمریکائی و... ایستاده بودند.

بحث حقوقی نداشتیم و نداریم اینجا. این کارشناسان و حقوق دانهای بین المللی هستند که تعیین می کنند. آنها بر اساس منشور حقوق بشر و مواد گوناگونش (ازادی بیان، برابری جنسیتی، آزادی مذاهب، حقوق خانواده، آموزش کودکان، اراده ی خلقها در برابر قهر دولتی، حق قیام علیه سرکوبگران به عنوان آخرین راه نجات و...) تا به حال چندین کمیته بر پا کرده اند، مصوبه های الحاقی و قرارد های بین المللی در سازمان ملل و یا در شوراهای دیگر برای حقوق زنان ، کودکان، ملیتهای زیر ستم، پناهندگان سیاسی و... وضع کرده اند. یکی از آنها همین متن منشور اروپا است. همانگونه که سازمان ملل "قرارداد بین المللی حقوق سیاسی و شهروندی" را بر اساس منشور حقوق بشر تصویب کرد و در همانجا مسئله ی حق تعیین سرنوشت ملیتها تصریح شده است.

یعنی هنوز هم باید بحث کرد که کسب این حقوق دمکراتیک نتیجه مبارزات انسانهای سراسر جهان است؟ مردم کشورهای غربی برای اینکه به حقوق دست پیدا کنند دو جنگ جهانی هولناک را از سر گذراندند، آنها حافظه ی تاریخی شان را از دست نداده اند، نمی خواهند از دست بدهند، از کودکی و نوجوانی با تاریخ واقعی و بدون سانسور کشورهایشان آشنا می شوند. نسلهای بعد از جنگ شان تاریخ توسعه طلبی ها، تجاوزات و جنگهای دولتهایشان را بیرحمانه به زیر نقد کشیده اند، ننگی ندارند از نقد کردن فرهنگشان و تاریخشان، وظیفه ی خودشان می دانند و سرشان را هم می گیرند بالا که مانند اجداد و پدرانشان نشدند. این پیوند و نزدیکی فرهنگی که مردم کشورهای اروپا تا حد زیادی با هم دارند، آسان به دست نیامده، مرهون برسمیت شناختن متقابل حق تعیین سرنوشت ملیتهای خرد و کلان شان است. بیشترین اروپائیان قدر آزادی و صلح را می دانند و حاضر نیستند آن را به هیچ قیمتی از دست بدهند. برای همین هم اگر حالا بخش فرانسوی زبان بلژیک با بخش هلندی آن مشکل پیدا کرده، می روند یک راه حل دمکراتیک برایش می یابند، جنگ راه نمی اندازند با هم. در نهایت اراده ی ملیتهای بلژیک تعیین کننده است و دولت بلژیک هم تسلیم این اراده است، مجبور است. نقض این حقوق برای یک اروپائی و هر انسان آزادیخواهی به معنای استبداد و جنگ طلبی و تجاوز است.
٣۷۲۱٨ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : احمد آذری

عنوان : ایجاد دیوارهای قومی به بهانهء تفاوت زبانی چیزی جز یک نژاد پرستی پنهان نیست.
من فکر میکنم که تجزیه طلب خواندن خانم هایده ترابی بسیار بی انصافی است. ایشان قطعاْ تجزیه طلب نیست و من از خواندن مطالبشان چنین برداشتی نداشتم.
به باور من مشکل خانم ترابی کلیشه ای فکر کردن است و این همان مشکلی است که بسیاری از فعالین چپ بدان مبتلا هستند. به نظر من خانم ترابی مطالعهء چندانی در باب تاریخ ایران و به ویژه تاریخ شیعه ندارند. ایشان پاسخ بدیهی ترین سوالات هموطن گرامی (با عنوان مستعار تفاوت "من" و "ما") را نه تنها نمیدهند بلکه سعی دارند با مطرح کردن مسائل جانبی که هیچ ربطی به این سوالات ندارند مبانی اعتقادی خودشان را جایگزین مسائل مطرح شده نمایند. همانطور که دیگر نظردهندگان نیز مطرح کرده اند این پز سوپر انتلکتوئل بودن بعضی از چپها (و نه همهء آنها) چیزی جز توجیه غیرواقع بینی آنها نیست. این نظیر همان مشکلی است که آنها در دفاع غیرواقع بینانهء خود از طیف به اصطلاح "اصلاح طلب" رژیم آخوندی میکردند و هنوز هم بعد از افتضاخ انتخاباتی سال ۸۸ در تحلیل واقعیتهای موجود درمانده اند.
همانطور که هم قوم عزیز من جناب زنجانی فرمودند بسیاری از رهبران سیاسی کشور ایران غیر فارس بوده اند. بسیاری از سلسله های پادشاهی ایران توسط ترکها فرمانفرمایی میشد. حتی "فارس" ترین پادشاه ایران محمد رضا شاه خود یک نیمه ترک بود (من حتی شنیده ام که پدر او رضا شاه نیز دارای اصلیت بادکوبه ای بود که در این صورت او را به لحاظ قومی بیشتر به ترکها نزدیک میکند). بسیاری از نخست وزیران و رهبران و بلندپایگان هر دو رژیم ترک بوده و هستند از جمله رهبر «بزرگ» انقلاب اسلامی. وضعیت زندگی یک روستایی بینوای اهل استان فارس و یا کرمان و یا دیگر نقاط "فارس نشین" بهیچ عنوان بهتر از شرایط زندگی یک "غیرفارس" نیست و سرکوب و کشتار در بین "فارسها" هم بیشتر از "غیرفارسها" بوده است. بسیاری از تجار و بازرگانان بزرگ کشور "غیرفارس" هستند. پس من مانده ام این شوونیزم فارسی بر ضد غیر فارسها کجاست؟ ما قطعاْ آپارتاید جنسی و مذهبی در رژیم آخوندی داریم ولی آپارتاید قومی لااقل تا به امروز در کشور دیده نمیشود. یک کرد سنی هر چند هم اظهار ارادت به رژیم بکند هرگز به جایی نمیرسد ولی یک کرد شیعه و یا یک عرب شیعه به بالاترین مقامات هم میتوانند برسند. البته من به عنوان یک آذری از عدم توجه همه ایرانیان (و نه فقط "فارسها") به مسئلهء زبان مادری گله مندم. ولی این مشکلی است که سالیان درازی از طرف همهء ایرانیان مورد بی مهری قرار گرفته و من امروز بر این باور هستم که بعد از سقوط رژیم آخوندی این مسئله مورد توجه همهء اقوام ایرانی قرار خواهد گرفت. البته ایران نیز مانند هر کشوری باید دارای یک زبان رسمی باشد و من به عنوان یک ایرانی هیچ مشکلی با زبان فارسی ندارم. شکی نیست که در کنار فارسی نیز هر قومی حق دارد به زبان بومی خود ارزش گذارد و آن زبان را تا مرحلهء عالی آکادمیک آموزش بیند و رسانه های همگانی در آن زبان داشته باشد درست مانند چیزی که در آمریکا و کانادا میبینیم.
به نظر من ایجاد دیوارهای قومی به بهانهء تفاوت زبانی چیزی جز یک نژاد پرستی پنهان نیست. کسی که میخواهد به بهانهء آذری بودن و یا عرب بودن و یا کرد بودن کشور مستقل خودش را داشته باشد قطعاْ دارای تمایلات نژاد پرستانه است. چرا که مبنای تشکیل آن کشور بر اساس اولویتهای نژادی و قومی است. پس طبیعی است که دیگر اقوام نمیتوانند دارای حق و حقوقی مساوی با "اکثریت" ساکنان آن کشور داشته باشند. این مشکل حتی در کبک کانادا نیز هست. تجزیه طلبان کبک خواستار جامعه ای تمام فرانسوی هستند که بهیچ عنوان مورد تایید ساکنان غیرفرانسوی این ایالت نیست.
در هر صورت بحث خوب و مفیدی است. برای همهء دوستان آرزوی موفقیت دارم.
٣۷۲۱۰ - تاریخ انتشار : ٣ ارديبهشت ۱٣۹۰       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (٣۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست