از : peerooz
عنوان : شان غیر انسانی
سرکار خانم مهری عزیز،
فرمودید " ادب هم بد نیست اگه انسان هم نباشیم. به پیروز! ". و
" رعایت حدود و شان انسان ها در واقع رعایت آئین دموکراسی است. وقتی به انسان های اندیشمند احترام نمی گذاری انتظار نداشته باش که محترم بدانندت. ".
بنده " شان غیر انسانی " خود را در حدی نمیدانم که با زبان الکن خود به شاعره ای صاحب کتاب توصیه ای بنمایم و همان بهتر که این توصیه گفته اید از زبان دیگران و این دیگران چه بهتر که نادر و عماد باشند:
"ماندم به انتظار که معمار آسمان
شاید ز نو مرمت طاق کهن کند"
که نکرد. بهر حال
" از ما گذشت نیک و بد اما تو روزگار
فکری بحال خویش کن این روزگار نیست ".
٣۷٣۰٣ - تاریخ انتشار : ۷ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : peerooz
عنوان : واعظان
سرکار مهری خانم،
با عرض احترام ، اگر از کامنت من بوی توهین شنیده اید ازبیان نا رسای خود عذر میخواهم. روی کلام من با جناب سالاری بود و در دنباله گفتگوی مفصل گذشته در باره " روشنفکر " که هنوز نمیدانم کی هست وکی نیست و اینکه ۹۰ نویسندگان به کامنت ها پاسخ نمیدهند مزاحی بود که با ایشان کردم. ایشان هم به درستی منظور را فهمید و با مهربانی به کم فهمی بنده اشاره فرمودند. اما در اینکه واعظان و آخوندها به احدی پاسخ گو نیستند فکر نمیکنم احتیاج به توضیح داشته باشد. و اگر جناب م.ق. به سوالات مهم هم جواب نمیدهند دلیل نیست که ایشان آخوندند بلکه نشانه آنست که ایشان با آنها در این صفت مشترکند. اگر بیان حقیقت توهین است مجددا از گفته خود پوزش میطلبم.
٣۷۲٨۱ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : رضا سالاری
عنوان : اگر نشر افکارت مد نظر است، پاسخ و دیالوگ راهکار تو است!
سرکار خانم شین،
باسپاس از تلاش های شما در رشد دیالوگ بین نویسنده و خواننده ها. از نظر من جوابهای نویسنده روایت شده از جانب شما غیر قابل پذیرش میباشند.
نه تنها هر جوابی بهتر از هیچ جوابی است، بلکه هر جوابی در هر اندازه و مقداری مفید است، و لو اینکه از جانب خود نویسنده، ناکامل، خلاصه و سمبل شده انگاشته شود.
بنگر نفوذ تفکر ایده آلیستی را حتی در جواب یک کامنت! نویسنده اگر برای مخاطب مینویسد، دیالوگ با خواننده مهمتر از نوشته او میشود و بایستی وقت کافی ایجاد کند و به پاسخ سوالات آنان بپردازد. اگر برای خود و دل خود مینویسد، حرف دیگری است، ولی چرا مدام در مقالات از شاگردان و خوانندگان دم میزند. شاید بجای نوشتن مقاله ای جدید، جایش باشد که نویسنده مقاله ای در جواب سوالات، کامنتها و نقدها، ولو در حداکثر اختصار، بنویسد.....
اگر کسی واقعاً بخواهد میشود این کار را انجام داد و میشود خیابان گفتمان را دو طرفه کرد، همانطور که شما شاملو را مثال زدید. به امید پیروزی شما در این کار!
٣۷۲۷٨ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : رضا سالاری
عنوان : تا سوال نکنیم و جواب ندهیم، اندیشه را ملکه و همه گیر نکنیم!
جناب پیروز ما نه تنها بقول شما « ما با همه ادعاهایمان همگی مقدار زیادی خاک آخوندی و موعظه را در وجود خود داریم به این معنی که فقط میگوئیم و الزامی به جواب گویی نداریم » بلکه بدنبال جواب جدی سوالات خود نیز نیستیم و یا اصراری نداریم! در حالی که با سوال و جواب و مباخثه است که مطالب پخته و ملکه فهم اشخاص میشود.
بیشتر اوقات سوالات و نقد و کامنتها و جوابهای خوانندگان از محتوای غالب مقالات این سایت آموزنده تر و جالبتر میباشند! من معتقدم که هر مفهوم ثقیل و سختی را میتوان به زبان ساده و واضح عموم فهم بیان کرد! اگر کسی نتوانست، دلیلش اینست که برای خود گویندهاش هنوز خود مطلب ملکه و واضح نیست!
فقط با سوال و بحث و مباحثه و مجادله است که مطالب باز و مفهوم و یاد گرفته میشوند و فراگیر می شوند. مشکل تئوری چپ فراتر از امکانات نوشتاری نویسندگان چپ در داخل ایران می باشد..... چپ ایران چه در ایران چه در خارج هنوز به روز نشده و هنوز غبار فقر تئوری بر چهره اش ماسکی ناشی از بی هویتی زده است......
٣۷۲۷۴ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : مهری شین
عنوان : ادب هم بد نیست اگه انسان هم نباشیم. به پیروز!
با سلام خدمت دوستان و تشکر فراوان از مدیران سایت اخبار روز که فضای مفیدی را برای طرح اندیشه های مختلف و بحث های جالب گشوده اند. من قصد اظهار نظر در مورد مقالات اقتصادی سیاسی محمد جان قراگوزلو را ندارم و همان طور که قبلا هم بارها گفته ام شاعر تنهائی هستم که به علت مشکلات نشر کتاب و مجله در ایران فقط برای دل خود شعر می گویم .تا چه پیش آید. کامنت ها را می خوانم و ازین همه تنوع نظر خوشحال میشوم و فکر می کنم اگر چه خیلی ازین اظهار نظرها ربطی به اصل مقاله ندارد اما با این حال نشاندهنده مسئولیت شناسی کامنتگزاران است و مشارکت پذیری در یک بحث تخصصی که انصافا دخالت تخصصی در آن دشوار است. البته من چند ماه پیش در یک ملاقات خیلی کوتاه و تقریبا اتفاقی از محمد عزیز خواستم اگر می تواند به کامنتها جواب بدهد که گفت واقعا نه فرصت مطالعه آن ها را دارد و نه عملا امکان پاسخ دادن به تک تک این نظرات را و از طرف دیگر مایل نیست با سمبل کردن یک جواب بی سر و ته ادای پوپولیستها را در آورد و به قول خودش دماگوژی کند. در مورد بی جواب ماندن نامه ها هم همین را گفت. شاید توجیهش قانع کننده نباشد. یعنی راستش را بگم من یکی را قانع نکرد. به او گفتم کسی که خربزه می خورد پای لرزش هم می نشیند و برایش احمد شاملو را مثال آوردم که دوست خودش هم بوده و نکته ای را گفتم که از خودش شنیده بودم و البته در کیهان هفته و کتاب جمعه در عملکرد شاملو ثبت شده است و آن اینکه شاملو به تک تک نامه ها شخصا جواب می داد میخواند و جواب می داد. یعنی برای مخاطبش وقت می گذاشت. نظر توجیهی محمد قراگوزلو این بود که شاملو درین کتابها و مجلات کار حرفه ای میکرده است حال آنکه وی درین نوشته ها و سایت هائی که بخش های مختلف از جمله کامنت دارند کار حرفه ای نمی کند و حجم کامنت ها و نامه ها هم اجازه نمی دهد که جواب درخوری ارسال شود که به شعور مخاطب بر نخورد. نمیدانم. من وکیل محمد جان نیستم و او خود بهتر میداند اما یک توصیه دوستانه به کامنتگزار محترم آقای احتمالا "پیروز" دارم. اولا که از خدا میخواهم مانند نام مستعار یا اصلی یا نک نیم خود پیروز باشید و ثانیا فکر نمی کنید که کامنت شما اهانت به نویسنده ای است که اگر جواب کامنت را نمی دهد در مقابل بدون کمترین چشم داشتی و بی نیاز از شهرت برای امثال شما مینویسد وبر خلاف تصور جنابعای ادعای روشنفکری ندارد و ..... چون من ایشان را می شناسم شایسته دیدم به عنوان یک دوست و انسان مسئوول وارد شوم و این موضوع را تذکر دهم که رعایت حدود و شان انسان ها در واقع رعایت آئین دموکراسی است. وقتی به انسان های اندیشمند احترام نمی گذاری انتظار نداشته باش که محترم بدانندت.
٣۷۲۷٣ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : احمد صبوری
عنوان : یک دست بی صداست-- دوران استراحت و بره کشان لیبرالیسم
در شگفتم چگونه است که بسیاری از دوستان نمی خواهند بفهمند که:
اول :مقالات در برگیرنده ی آن مباحثی است که می شود در ایران نوشت و تا حدودی از گزند استبداد حاکم دور بود. آنهم تا حدودی. حدودش را آنهائی که در ایران در مبارزه درگیر بوده اند بهتر می دانند.واضح است که در یک شرایط نسبتا دموکراتیک می توان دایره ی این مباحث را به حوزه های جدیدی بسط داد که فی الجمله با موقعیت کنونی نویسنده در تباین است.
دوم: اگر چپ خارج از کشور به مسوولیت واقعی اش عمل می کرد می توانست برخی از این شکاف ها را ترمیم نماید. گسل هایی که نویسنده مقیم ایران به دلایل امنیتی قادر به تبیین آن نیست و مهم تر این که نوشته های نویسنده نیز متاسفانه در مرز سلبی و امتناعی مسدود می شود و نمی تواند لاجرم از مرز تبیین به دایره تغییر و تشریح آلترناتیو وارد شود. این کم کاری چپ خارج نشین برای آینده ی سوسیالیسم سخت گران تمام شده و خواهد شد.
سوم: با توجه به این که از هر نظر لیبرال ها و سوسیال دموکرات ها و سکولارها و رفرمیست ها از نظر مادی در موقعیت برتر قرار دارند و از مدیا گرفته تا حمایت مالی دولت های کوچک و بزرگ سرمایه داری و تئوری های آماده در محافل و آموزشگاه های امپریالیستی برخوردارند؛ و در حالی که چپ جوان ما به شکل بطئی مترصد عروج از کشتار شاه و قتل عام دهه شصت و به ویژه ۶۷ است و در عین حال تمام این دوران سیاه ، دوران استراحت و بره کشان لیبرالیسم بوده است
چهرم:با همه اینها من از نویسنده که حاضراست در این اوضاع مختنق حتی به تبیین نظری وارد شود تشکر می کنم اما به قول نیما ی یوشی تکرار می کنم :
مقصود من زحرفم
معلوم بر شماست
یک دست بی صداست
٣۷۲۶۴ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : peerooz
عنوان : مسئله گو
جناب سالاری،
ما با همه ادعاهایمان همگی مقدار زیادی خاک آخوندی و موعظه را در وجود خود داریم به این معنی که فقط میگوئیم و الزامی به جواب گویی نداریم. این خصلت پسندیده! در "روشنفکران" ما بسیار شدید ترست و ۹۰ نویسندگان این سایت یا هر جای دیگر خود را بالا تر از ان میدانند که به مشتاقان رویی نموده و جوابی دهند.
میگویند شخصی در پای منبر جرات کرد و سوالی از آخوند نمود. آخوند از حضار پرسید کسی جواب سوال میداند؟ عده ای دست بلند کردند. آخوند گفت آنها که میدانند به آنها که نمیدانند توضیح دهند. ممنون که شما حتی بی اجازه آخوند نقش مساله گوی آخوند را بازی میکنید و جواب سوالات را میدهید. اجر شما با کرام الکاتبین.
٣۷۲۶٣ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : مصطفی امیری
عنوان : به آقا یا خانم " به خوانندگان"
سلام
خسته نباشی عزیزم
دلسوزیت را برای سرمایه داران نولیبرال وطنی درک می کنم با این حال برای آنکه از نگرانی هایت بکاهم و خیالت را از بابت تریبون نولیبرالیسم عقب مانده وطنی روشن کنم چند مساله را خلاصه وار با تو در میان میگذارم.
۱. در حال حاضر دولت جناب آقای دکتر محمود احمدی نژاد دست راستی ترین سیاستهای نولیبرالی صندوق بین المللی پول (حذف یارانه ها و تعدیل ساختار ) را اجرا می کند و صدا و سیما و رسانه هم تا لت بخواهد دارد و نیازی به سایت اخبار روز ندارد
۲. در انتخابات نهم ریاست جموهوری حضرت حجت الالسلام مهدی کروبی به نیابت از جماعت دیگری از نولیبرال های دانشگاهی وارد انتخابات شد و از فیلتر شورای نگهبان هم گذشت. آیا در همین ایران شما ریاست یک مدرسه ابتدائی را به آقای قراگوزلو می دهند؟ قرار بود آقای کروبی به اعتبار نظریه های مشاورانش صنعت نفت را هم خصوصی کند. آقای کروبی سالها روزنامه اعتماد ملی و اعتماد را منتشر می کرد و تیم او حکایت دیگری دارند که برایت می نویسم.
۳.هفته نامه شهروند امروز و بعد مهر نامه یادت هست؟ چقدر پر تیراژ بود. می دانی آقای عطریانفر و محمد قوچانی به اتفاق دوستان ملی مذهبی آن نشریه را به مکانی برای تبلیغ و ترویج اندیشه های هایک و حمله به سوسیالیسم تبدیل کرده بودند؟ برو بخوان و بعد قضاوت کن.
۴. آقایان دکتر موسی غنی نژاد و جمشید پژویان را می شناسی؟ این چماعت همانا کپی آدم هائی همچون هایک و فریدمن و میسز هستند و سرسختانه از اقتصاد بازار آزاد نولیبرالی دفاع می کنند. آنان راحت می نویسند و منتشر می کنند و نیازی هم به اخبار روز ندارند.. برای این که به ماجرا پی ببری اگر وقت داشتی روزنامه دنیای اقتصاد را بخوان. شما که احتمالا با این آقایان دوست و یا همفکر هستی می توانی یکی از همین مجموعه مقالات ضد نولیبرالی آقای قراگوزلو را درین روزنامه منتشر کنی؟
۵. عباس عبدی را که می شناسی؟ او همان کسی است که سالهاست دارد مانند توماس فریدمن از خصوصی سازی صنعت نفت دفاع می کند و می نویسد و منتشر میکندو در انتخابات اخیر او مشاور ارشد جناب کروبی بود. آقای عبدی هم به رسانه های پر بیننده غربی دسترسی دارد و هم در سایتی مانند گویا نیوز می نویسد و نیازی به اخبارروز ندارد.
۶. آقای مجتبی واحدی را می شناسی؟ او سردبیر روزنامه آفتاب یزد بود و حالا عضو شورای مرکزی راه سبز امید امید است. او به محض خروج از ایران روی صندلی بی بی سی و تی وی آمریکا نشست. او نیز از مدافعان سرسخت نولیبراتلیسم و مشاور ارشد کروبی است......
۷........ باز هم دلت برای نو لیبرال ها می سوزد؟
٣۷۲۶۲ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : peerooz
عنوان : عزا چه عزاایست که مرده شور هم گریه میکند.
فکر میکنم شاید کسانی مایل به دیدن این ویدئو باشند. دیوید ستاک من مدیر اداره مدیریت و بودجه در کابینه پرزیدنت ریگان و یک کاپیتالیست خالص بوده و هست. امروز در این مصاحبه میگوید آنچه که امروز داریم " کرونی کاپیتالیسم " است یعنی سرمایه دارو در اینجا به ویژه بانک ها دولت را به خدمت گرفته اند و دیگر نه دمکراسی داریم و نه کاپیتالیسم بازار آزاد.
مصاحبه بسیار جالب و کم گوی و گزیده گوئی است بخلاف روده درازی بسیاری از " روشنفکران " ما .
http://finance.yahoo.com/blogs/daily-ticker/david-stockman-crony-capitalism-killed-free-market-democracy-۱۲۰۰۰۴۲۳۳.html?sec=topStories&pos=۹&asset=&ccode=
٣۷۲۵۹ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : رضا سالاری
عنوان : پاسخهای سیاسی به پرسشهای اساسی!
پس از ملاحظه خاموشی صاحب نظران و بمنظور استمرار ثمربخش بحث، چند کامنت و یا پاسخ ناجور به سوالات جورواجور!
۱. دری صورت نقش جنبش دموکراسی خواهی در ایران و آفریقا از دیدگاه آقای قراگوزلو چگونه استدلال می شود؟
« به ظن قوی از دید م.ق. بعلت عدم حضور طبقه کارگر تمامی این جنبش ها ریشه در بورژوازی لیبرالی دارند که وابسته به جهان سرمایه داری و یا امپریالیستی میباشند! »
۲. مگر نه این که بحران سرمایه داری ابتدا با اضافه تولید و رکود شروع می شود و بعد به نزول و کاهش نرخ سود و ورشکستگی سرمایه می انجامد؟ درین صورت چرا جناب دکتر قراگوزلو از دومی به اولی پرداخته است؟
« نه تنها همه کالاها، صنایع و نهادهای اقتصادی یک کشور، و حتی در بقیه کشورها، همزمان دچار ورشکستگی سرمایه و رکود اقتصادی نمیشوند، بلکه رکود و ورشکستگی چند سرمایه الزاماً مترداف با فروپاشی نظام سرمایه داری و جهان سرمایه نیست! »
۳. سوال من این است که ویژگی های مشخص اقتصاد نولیبرال در حوزه مستقیم جامعه شناسی چیست. در اینجا منظور من هم به روابط فردی و هم به مناسبات اجتماعی باز میگردد؟
« بعلت نبود محدودیت و کنترل و در نتیجه افسارگسیختگی در جریان پول و سرمایه و معاملات و مناسبات اقتصادی افراد، در حالیکه حرص و آز فرد افزایش میابد، ناامنی و نگرانی شغلی اش هم همزمان بیشتر میشود و در مناسبات اجتماعی بعلت سقوط معیارهای اخلاقی و حضور قانونی و غالب ریسک و خطر و رقابت در تمام لایه های اقتصادی جامعه، به رشد و نمو فساد در دستگاههای دولتی و خصوصی و مناسبات اجتماعی جامعه کمک می کند. »
۴. آزادی در سنت فکری آقای قراگوزلو همان دموکراسی کارگری ست یا مفهوم دیگری را حمل می کند؟
« به ظن قوی از دید م.ق. همان رهایی و آزادی و هژمونی طبقه کارگر است، که از دید منتقدین ایشان بخوبی مشخص و تعریف نشده است! »
۵. پس از نولیبرالیسم چه باید کرد؟
« به ظن قوی از دید م.ق. با مرگ نولیبرالیسم، ایده های سوسیال−دموکراسی، و جنبش ها و انقلابات سوسیالیستی و کمونیستی تحت رهبری و کارگران دوباره رشد و نمو میکنند و باردیگر کشور ها هژمونی های کارگری را تجربه می کنند! »
۶. در اینتبلیغات چنین وانمود میشود که طبقه کارگر در جامعه ایران به لحاظ کمی و عددی در اقلیت ۲۰ در صدی است و در نتیجه نیروی تعیین کننده همان خرده بورژوازی ست که در نوشته و کامنت آفای سالاری هم به آن اشاره شده است.
« من مشکل و تعصبی با این اعداد و آمار ندارم و بهیچوجه قصد بی اهمیت جلوه دادن این طبقات زحمتکش و بی مال و منال و نامالک را ندارم! اما چپ ایران هنوز پس از نزدیک یک قرن نتوانسته تعریفی واقعی و مشخص و درست از طبقات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی انواع جوامع سرمایه داری ارائه دهد؟ از دید رئالیستی و غیر آکادامیک، از زاویه درآمد و سطح زندگی، جامعه را هم میشود به سه طبقه مهم و اصلی تقسیم کرد: طبقه دارا، متوسط، ندار. سرمایه داران، مالکین ابزار تولید و زمینداران بزرگ جزء داراها محسوب میشوند، روشنفکران و صنعتگران خرد و کارمندان و حقوق بگیران جز طبقه متوسط و کارگران و رعایا و روزمزدی ها و فقیران و بیکاران جزء ندارها محسوب میشوند. اشکال تئوری فعلی چپ همین تعریف مبهم کارگر است. نمیتوانیم بگوئیم و بنویسیم که منظور ما از کارگران هم کارمندان است هم کارگران! مثل اینست که بگوئیم که منظور ما از پرتقال هم پرتقال است و هم سیب!
این تعریف سنتی دویست سال پیش را من مبهم و مصلحتی و دینی و آخوندی و گریزگرانه میبینم! »
۷. تفاوت اضافه تولید مطلق با اضافه تولید کالا چیست؟
« به ظن قوی از دید م.ق. ارزش اضافه تولید مطلق معمولاً دال بر ازدیاد و یا اضافه کردن ساعات کار کارگر برای ایجاد ارزش اضافی از کار کارگر میباشد، در مقابل آن ارزش اضافه تولید نسبی است که با کم کردن ساعات کار کارگر و حقوق کمتر و سطح زندگی پائین تر زندگی ارزش اضافی نسبی بدست میآید. یکی از اهداف اضافه تولید کالا، همان افزایش ارزش اضافه تولید مطلق است. »
۸. چرا ایشان با اقتصاد ملی مخالف هستند؟ لازم است که آقای قراگوزلو در یک مقاله دیگر به طور مفصل نظر تحلیلی خود را درباره این نکته مهم که چرا به استقلال و ملی گرائی سرمایه و اقتصاد ملی باور ندارد توضیح دهد.
« به ظن قوی از دید م.ق. دغدغه ایشان متأثر از تجربه شکست خورده سرمایه داری و یا اقتصاد دولتی و وحشتناک متمرکز کشور شوروی سابق و کل مسئله مالکیت دولتی، ملی و یا حتی خصوصی در مقابل ایده و یا تئوری مالکیت اشتراکی مطابق تعریف مارکسیستی آنست! »
۹. ایشان بار دیگر (شاید عادت شده باشد ) به جنبش سبز حمله می کنند و آن را " دست راستی " و ارتجاعی می خوانند. سوال من این است که آیا درین جنبش کارگران کشته نشدند؟ آیا شهدای این جنبش مانند ندا و سهراب .... دست راستی و طرفدار بورژوازی بودند؟ آیا جناب مهندس موسوی می خواست اقتصاد وابسته به چین احمدی نژاد را نجات دهد یا با واردات بی رویه کارگران را بیکار کند؟
« اشکال اساسی اینجا در تعریف مبهم م.ق. از طبقه کارگر میباشد! اشکال تئوری فعلی چپ همین تعریف مبهم کارگر است. نمیتوانیم بگوئیم و بنویسیم که منظور ما از کارگران هم کارمندان است هم کارگران! مثل اینست که بگوئیم که منظور ما از پرتقال هم پرتقال است و هم سیب! »
٣۷۲۵۵ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۰
|