یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

کمونیست ها درباره جنبش سبز چه می گویند؟ - هیئت تحریریه نشریه خاک

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : نامی شاکری

عنوان : ما بین پیروز و رضا!
پیروز عزیز!
"مسیر تاریخ" ایران و جهان همان است که می گویی ، منتهی مخاطبان(و نه پیروان!) فراوان این سایت (از جمله شخص جنابعالی با همین حضور فعال در همین گفت و گو ها)می کوشند تا در "دیر و زود و سوخت و سوز" این "مسیر" اثر گذار باشند .
٣۷۶۱۰ - تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : f—-ing retarded
جنابان سالاری و ایرانی،
بنده کوچکتر از آنم که راه حلی برای معضل ایران داشته باشم. بنده یک تماشاچی به گمان خود بیطرفم که اینجا و آنجا سرکی میکشم و اگر چیز جالبی دیدم دوستان را شریک میکنم.
در شبی که اوباما انتخاب شد میلیون ها نفر در سراسر دنیا به ویژه در امریکا از شادی گریستند که بالاخره یک سیاه پوست پدر مسلمان جوان و دموکرات در مقابل نو محافظه کاران قد علم کرد و انتخاب شد. میزان امید و خوشبینی بسیار بالا بود. یکی دو سالی که گذاشت کم کم واقعیت روی زشت خود را نشان داد و حتی دموکرات های پیشرو نیز دریافتند که به سرابی دل خوش کرده و شاید مستحق بیان توهین آمیز “f—-ing retarded .” بودند.
امروزه بسیاری دریافته اند که عملا فرقی بین احزاب دموکرات و جمهوری خواه وجود ندارد و تمام سیستم سیاسی و اقتصادی امریکا به خرج کمپلکس نظامی - صنعتی - مالی (بانکی ) انتخاب و آنها نه تنها امریکا بلکه امور قسمت بزرگی از دنیا را در دست دارند.
سابقا اگر مبارزات طبقاتی وجود داشت بتدریج دیگر طبقاتی وجود نخواهد داشت که احزابی داشته و مبارزه ای بکند. کم کم گروهی و حتی بهتر به تعبیر جمهوری اسلامی " گروهکی " زمام امور را در دست خواهد گرفت ، که اکنون هم تقریبا در دست گرفته است. شبه حزب هایی هم که وجود دارند جیره خوار این سیستم اند. شاید تنها امید آن باشد که فواره چون بلند شود سرنگون شود و یکی دو بحران دیگر با فواصل زمانی اوضاع را عوض کند. این سیستم بالاخره در زیر بار خود سقط خواهد کرد ؛ امری که دیر و زود دارد سوخت سوز ندارد مگر آنکه معجزه ای بشود و خدا را چه دیدی.
البته بزرگان در این سایت ، نظری دیگر داشته و با پیروان فراوان خود انشالله مسیر تاریخ ایران و جهان را عوض خواهند کرد.
٣۷۵۹۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : ‫رضا سالاری

عنوان : قیاسی مع القریب
‫جناب پیروز، اکثر اعلیحضرتان تحمل احزاب مخالف خود، مانند توده و جبهه ملی، که ابدا، دو حزب دست نشانده و دست راستی خود، را هم که هیچ، حتی تحمل یک حزب، رستاخیز، را هم نداشتند!

‫این عادت شنیع ‫سنتی و متوحشانه ملوک دیکتاتور این دیار، پس از انقلاب هم بهمان روال ادامه پیدا کرد و به عقاید محارب و کافرکش حبل الله هم محکمتر و منسجم تر شد تا آبشخوران و فرزندان نامشروع مدعی رهبری و مالکیت انقلاب، صدبرابر بدتر بر جان احزاب و تشکیلات بی رمق تارومار شده شلاق زنند!

‫بهمین ترتیب و روال، جمهوری اسلامی هم تاب تحمل حتی یک حزب، آنهم حزب جمهوری اسلامی خودش را، نیاورد! ‫فراموش نکنیم که میتوان به جرأت گفت که احزاب آمریکا نتیجه رأی ها و انتخابات نسبتاً دموکراتیک مردم آمریکا در طول دو قرن است، حال آنکه مردم ایران بیش از نیم قرن است که تجربه حزب و تشکل داری را بکل از خاطر برده است!

فکر نکنم مقایسه ‫ایران دموکراسی ندیده جهان سومی، با آمریکای مدعی دموکراسی تجربه شده جهان اولی و سردمدار اشاعه فرهنگ و اندیشه و تکنولوژی غربی، ‫بویژه از این نقطه نظر احزاب سیاسی، قیاسی مع القریب و انطباقی، از کار درآید!

٣۷۵۹۵ - تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : ایرانی

عنوان : ارائه راه حل بجای دست روی دست گذاشتن
پیروز عزیز، شما که ناسلامتی هر راه حلی را نفی می کنید. مثل اینکه شما انقدر از زندگی نا امید شده اید که فکر می کنید که بجز ذکر مصیبت و تفسیر و تحلیل اخبار روز کار دیگری از دست هیچکس برای تغییر اوضاع برنمی آید. در مورد ایران که نباید دست روی دست گذاشت هیچکاری نکرد. اگر اشتباه می کنم می بخشید. اگر راه حلی برای معضل ایران دارید لطفا با ما شریک شوید، سر تا پا گوشیم. تشکر
٣۷۵۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : " عقب مانده های گا ئی... "
جناب سالاری،
ظاهرا عقیده شما اینست که " احزاب " داروی دردند و شاید هم باشند ولی ارکان سلطه اعلیحضرتان شاهنشاه آریا مهر و حسنی مبارک با احزاب فرو نریخت ، کارد به استخوان رسیده بود و یا خیال میکردند رسیده بود.
در امریکا دو حزب دموکرات و جمهوری خواه سالهاست که حکومت میکنند و امروزجهت تفکیک عملکرد آنها به ذره بین و تلسکوپ احتیاج است.

مقاله زیر طنز با مزه ایست که از یک جمله رییس اعضائ هیئت کابینه اوباما استفاده کرده است. جناب امانوئل بسیار بد دهان و وقیح بودند و مخالفین رفتار اوباما را " عقب مانده های گا ئی... " خطاب میکردند.
در این مقاله جناب ستیون هیل پیشنهاد میکند که شاید امانوئل درست میگفت و این دموکرات های پیشرو که فریب اوباما را خوردند مستحق همین تعریف باشند.

http://www.commondreams.org/view/۲۰۱۱/۰۵/۰۸-۰

یعنی حتی در ممالک پیشرفته هم نمیتوان خیلی به احزاب امیدوار بود.
٣۷۵۹۰ - تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : رضا سالاری

عنوان : ‫بپرس ‫جنبش ها در مورد کمونیست ها چه می گویند!
‫بپرس ‫جنبش ها در مورد کمونیست ها چه می گویند؟!

‫آیا واقعاً ‫مشکل جنبش ‫سبز حضور طبقه کارگر است؟ ‫چرا هیچکس نقش طبقه متوسط را نمیبیند؟ ‫همواره ‫این طبقه تازه شکل گرفته جوان و متوسط اکثریت است که بیشترین انگیزه و انرژی را صرف بردار نیروی تغییرات ساختاری جوامع و اجتماع و طبقات اطرافش ‫هزینه میکند و بار ‫اصلاح و تغییر جامعه را بعهده میگیرید و شجاعانه و آگاهانه تر ‫از دو طبقه بالا و پائین خودش در تحولات، اصلاحات، جنبشها، و انقلابات اجتماعی مورد نیاز کشور شرکت می کند! اینها همان کسانی هستند که شجاعانه به خیابان میریزند! در انقلاب ۵۷ همین ها بودند که ابتدا، ‫بسیار پیشتر از تشکل چماقداران حزب اللهی حکومت، با شعار آزادی و یا دموکراسی بیرون آمدند! بار دیگر فرزندان آنان در خرداد ۸۸ باز با همین شعار از خانه و اداره و کارگاه و کارخانه و دانشگاه و مدرسه به خیابانها ریختند! ‫ولی چرا هیچوقت پیروز نشدند! نه تنها هیچوقت آزادی بدست نیامد، بلکه اینها اولین کسانی ‫بودند و هستند که در صورت پیروزی ‫از خدمت و کمک به جوامع خود محروم میشوند و در ‫سیستم حکومت بعدی کنار زده میشوند و حذف فکری و فیزیکی میشوند! چرا چنین است؟

متأسفانه این طبقه متوسط مترقی، تازه شکل گرفته، جوان، سخت در فشار بی تجربگی، ناآگاهی، بی تشکلی، بی هویتی، سرکوب بیرحمانه و ایجاد فوبیای ترس از دستگاه قضایی کشور، از جانب نظام حکومتی و حاکمان وقت، ، نتوانسته تاکنون تشکلی کار کند و حزب خود را ‫برپا کند و درون اهداف دموکراتیک حزبش به فعالیتهای سیاسی بپردازد!

آنچه خامنه ای را از پا در میآورد، بیرون ریختن های میلیونی طبقه تازه شکل گرفته متوسط نیست، اگرچه در کوتاه کردن عمر استبداد دینی اش موثر است. آنچه ‫واقعاً او را از پا در میآورد حزب و تشکل است! بیرون ریختن تحت نام یک حزب ‫مخالف رژیم است! ‫‫بد نیست قدری فکر کنیم که چرا حکومت از یک تجمع و تشکل حتی سه نفری سخت در هراس است، در حالیکه هر کسی ‫بطور فردی و بطور پراکنده هر قدر بخواهد میتواند به حکومت در اتوبوس و تاکسی ناسزا بگوید!

‫تنها راه ‫نجات همین طبقه متوسط انقلابی از سرکوب و خفقان این نظام خودکامه، ‫با راه حلی متداوم برای تمام مردم دموکراسی طلب، تشکل و تأسیس حزب است. مردم باید ابتدا همگی به عضویت تشکلی، جنبشی، حزبی‫ مترقی، دموکراسی خواه، ‫درآیند.
٣۷۵٨۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : نرگس ج

عنوان : سبز و چپ
در مورد سبز مقالات بسیاری نگاشته شده و این مقاله کمی همه جانبه تر به مسایل میپردازد گرچه تعداد وسیعی از مسایل را در مقاله میگنجاند و بناچار یا سریع از آن گذر میکند یا به مقاله و یا بحثی دیگر رجوع اش میدهد. این کاستی این مقاله هست ولی شاید یکی از موثرترین مقالات در این خصوص باشد. بخوبی به بنیان سبز و شیفته گان سبز که همانا نیولیبرالیسم ( اندیشه و سیاست حاکم بر سبز که در مقالات و کتب اکبر گنجی به آشکارا با آن پرداخته و از آن حمایت میکند) میپردازد. این شیفته گان جکومت سرمایه داری در چارچوب سیاست نیولیبرالیسم از لمپن-مذهبی های سابق نازی آباد (عبدی-حجاریان-باقی. ..) گرفته تا چپ های مذهبی شیفته امام راحل (چپ های خط امامی و ادامه دهنده گان پر و پا قرص آن) و یا چپ های خجول سوپر دمکرات شده، شب و روز از هزازان رسانه های دسته چمعی از بی بی سی، دویچه وله-صدای آمریکا و بالاترین، جرس و غیره استفاده کرده در پی بازگشت به نظام مقدس!! اسلام ناب محمدی دوران امام هستند و البته اینبار مسلح به سیاست نیولیبرالیسم که حمایت تمامی قطب های سرمایه داری جهان را کسب خواهذ کرد و همچنین حمایت بیدریغ نهاد های وابسته به جورج سورس و سازمان های رنگرنگ حقوق بشری (بشر بزعم اینان یعنی تنها اصلاح طلبان و نه حتی ندا ها)
بسیار جای خرسندی است که این سایت که معمولا چنین مقالاتی را چاپ نمیکند ، به چاپ آن مبادرت کرده که این امر را میباید بفال نیک گرفت. امید است بدور از های و هوی دلداده گان بازگشت بدوران طلای امام همچون کسی که در ناف تهران نشسته و روز و شب به "ارشاد" چپ مشغول هست و در پای این مقاله هم به بیهوده گویی های رایج اش ادامه داده، به چاپ و پخش چنین مقالاتی دست یازند تا بار دیگر نیروهای سرکوبگر سرمایه داری بر جان و مال مردم حاکم نشوند و چپ سرافکنده همچون بار گذشته نشود.
ممنون از نوشتن این مقاله و ممنون از چاپ آن
٣۷۵۶۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : جنبش شکست نخوردگان

عنوان : رفقای هیات تحریریه دستتان درد نکند
سوالات بسیار خوبی را مطرح کردید. به نظر من جنبش انقلابی در ایران بسیار بزرگترو عمیقتر از رهبران جنبش سبز بوده و می باشد و اینرا در همین ۲ سال اخیر نشان داده است. برخلاف دیدگاه شما من معتقدم در هر جنبشی انقلابی بالانس قدرت و میزان سرکوب و پیچیدگی نظام سرکوب تاکتیکها را تعیین می کند. جنبش کمونیستی بخشی مهمی از ان از همان ابتدا میدانست که این جنبش انقلابی خواسته هایش ربطی به این نارهبران ندارد. جنبش کمونیستی با شرکت در این مبارزه و افشای این نارهبران در هر قدم توانست این کمپ را دچار وضعییتی کند که علیرغم صرف ملیاردها دلا ر پول و پشتیبانی کشورهای غربی و نهاد های مختلف سرمایه جهانی نتواند یک اتوریته شکل بدهد. اینکه رژیم جمهوری اسلامی با زیرکی تمام به اعدام کمونیستها پرداخته و در عوض با گذاشتن محافظ و زندانهای کوتاه مدت سعی در حفظ این سوپاپ اطمینان داشته نشان دهنده پیچیدگی و تفاوت این رژیم که محصول سرکوب یک انقلاب بوده است با رژیم شاه می باشد. نگاه کنید که رژیم شاه چگونه با کنار گذاشتن بنی احمد از همان ابتدا هیچ گونه سوپاب اطمینانی را برای خود بوجود نیاورد با موضع جمهوری اسلامی که با گذاشتن محافظ از موسوی و کروبی محافظت می کند و یا پهلوان پنبه های سبز را آزاد می گدارد که از داخل زندان مرخصی بروند وغیره ولی چگونه کمونیستها را مثل فرزاد کمانگر اعدام می کند. این تفاوت اساسی بین این دو رژیم به نظر من در مقاله شما ندیده گرفته شده است. اتفاقا بدلیل اینکه جنبش طبقه کارگر خصوصا در همین اول ماه مه ها نشان داده است که چگونه تحت هز مونی کمونیستها ست و رهبران سبز نمی توانند و نه قادرند انرا کنترل کنند بایستی نشان دهد که کمونیستها در وهله اول بایستی شکافی را در رژیم بوجود بیاورند که بتوانند بدون ترس و وحشت از اعدام شدن به سازماندهی بپردازند. اگر چنین وضعی بوجود اید، نباید نگران ان بود که رهبران سبز برآن جنبش سوار می شوند. جنبش انقلابی مردم عمیقتر و رادیکال تر ازان است که رهبران سبز بتوانند در فردای عاجز شدن رژیم از حکومت کردن قادر به کنترل ان گردند. این اشتباه بخشی از کمونیستها از جمله مقاله شماست که متوجه این واقعیت نیست که مردم در همین ۲ سال اخیر هر وقت که کنترل خیابان را در دست داشته اند با شعارها و حرکاتشان از روی این رهبران گذشته اند. بنابراین تمام مساله این است که به این جنبش و انقلابی بودن این باور داشت و برخلاف ادعای این رهبران سبز انرا الکی به انها تحویل نداد. این جنبش ناچار است که از شکاف این جناحها استفاده کند تا به خیابان بیاید. اما احتیاج داشت به این حرکات تا شکافها را عمیقتر کند. خطر رهبران سبز هنوز برای جنبش وجود دارد و به همین دلیل نیز جمهوری اسلامی انها را برای روز مبادا حفظ کرده است ولی فقط با شرکت در این مبارزات و افشای این رهبران است که میتوان به الترناتیو سوسیالیستی شکل داد. بورژوازی سالهاست که انقلاب و خیابان را با هرج و مرج خواندن و خشونت طلبی محکوم می کرده است حالا چگونه میشودکه طرفدار ان شود. اگر شده به ان تحمیل شده است . اگر در خیابان نیاید رهبری بدست کمونیستها می افتد. حضور و فراخوان وی برای کنترل جنبش است ولی همین فراخوان موجب سرنگونیش نیز می شود. این بن بست جمهوری اسلامی و راه حل بورژوازی است . این در عین حال نشان میدهد که نفوذ شعار های و خواستهایی که کمونیستها مروج ان بوده اند بسیار در جامعه عمیق است. شما نگاه کنید که در ۳۰ سال اخیر چه نیرویی خواست لغو اعدام را مطرح کرده چه نیرویی به نقد مذهب و اسلام سیاسی و منتقد رادیکال مذهب بوده چه نیرویی خواستار لغو قوانین بردگی و آپارتاید جنسی علیه زنان بوده و ... همه اینها خواستها و شعارهای کمونیستها بوده که امروز به پرچم خواستهای مردم تبدیل شده و بورژوازی نیز با غرولند و برای عقب نیفتادن مجبور شده با هزار اما واگر و تفسیر بدنبال مردم بدود. همه اینها نشان میدهد که امروز کمونیستها و اتوریته سیاسی انها بیشتر از انی است که شما در مقاله تان نوشته اید اما این اتوریته سیاسی هنوز به اتوریته تشکیلاتی تبدیل نشده است و علت نیز سرکوب سیستماتیک رژیم و پا دادن به سوپاب اطمینان های سیستم خوداست. این اتوریته تشکیلاتی در اولین روزی که قدرت مردم بتواند بدون ترس در خیابانها مطرح شود شکل خواهد گرفت و اتوریته این نارهبران سبز دود شده و به هوا خواهد رفت. مردم انقدر احمق نیستند که در سایه نبود اتوریته و سرکوب خواهان مثلا ۲ در صد ازادی و ۲ در صد برابری شوند . مردم خواهان صددر صد ازادی و صددر صد برابری هستندو این خواسته را فقط کمونیستها نمایندگی می کنند. به همین دلیل نیز بورژوازی مجبور به سرکوب است و تااین سیستم سرکوب شکاف برندارد اتوریته تشکیلاتی کمونیستها در جامعه نیزممکن نیست. هم اکنون ما بن بست این رژیم را مشاهده می کنیم و از طرف دیگر هشیاری جنبش کارگری که قدم بقدم و لی استوار با خواسته های مشخص وارد میدان می شود. به نظر من در شرایط کنونی روی این مساله باید متمرکز شدکه چگونه این جنبش را سازمان دادکه باخواسته های سیاسی تری به جلو بیاید. رژیم متوجه شده و به همین دلیل قدم به قدم عقب نشینی می کند چون میداند هر جرقه ای منجر به انفجار می شود و این فرصتت خوبی به فعالین جنبش کارگر ی میدهد که با جسارت بیشتر ی وارد صحنه شوند. به نظرمن تحلیل شما عملا به پاسیویسم و ازاد گذاشتن دست بورژوازی برای کنترل جنبش منتی می شود
٣۷۵۵۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : نامی شاکری

عنوان : کدام کمونیست ها؟
اول: عنوان متن، غیرامانت دارانه و ناشی از خودشیفتگی است . جریانی که به گواهی همین متن ، حتی الفبای کمونیسم را نمی داند ، چرا باید زیر چنین تیتری حرف بزند ؟ چپ ایران مشکلاتش کم نیست که باید مصائب چنین جریاناتی را هم بر دوش کشد؟ تیتر"اعضای هیئت تحریه ی نشریه ی خاک در مورد جنبش سبز چه می گویند؟"برای این متن مناسب تر نبود؟
دوم : کاش می شد آثار سیاسی مارکس را از این دوستان گرفت و آنها را به مطالعه و تفکر در مبانی نظری و شناخت مارکسیستی جهان واداشت!کاربرد "بورژووازی" در مورد ساخت اقتصاد ایران با کاربرد "بورژووازی" در ساخت اقتصادی انگلیس و فرانسه ی میانه قرن نوزدهم همسان نیست . در ساخت اقتصاد ایران اصولا نه " بورژووازی " به مفهوم مارکسی آن وجود دارد ونه " پرولتاریا " ! فهم این نکته چندان دشوار نیست . کافیست که به "منابع " اقتصادی ایران در همین یکصد سال از چنبه ی آماری نگریسته شود. اگر در اروپای قرن هجده و نوزده ، " بورژووازی" و ساخت اقتصاد آزاد موتور مدرینته و توسعه است ، در ایران "مدرن" ، دولت توتالیتر ایفاگر چنین نقشی بوده و هست . به نظر من اگر " در این میان جنبش چپ ایران و سازمان های سیاسی آن به عنوان نیروی سیاسی مطلوب ما از خلا جدی در ارائه درکی واحد و استراتژیک و داشتن نقشه عملی روشن رنج می برند." صرفا به دلیل فقر نظری در رویکرد به تحلیل و تغییر جهان است .
سوم:ازهرمتنی،از جمله همین متن می توان فهمید که نویسندگانش از شرایط ایران شناختی عینی ندارند . بیشتر این نویسندگان ، به "داده" هایی از متن های یکدیگر استناد می کنند ، که فاقد "اعتبار" و از همان اول محل تردیدند! این اصطلاح "اپوزیسیون" خارج نشین که بزعم بسیاری از دوستان دشنام تلقی می شود ، بیش از همه دارای چنین خصلتی است . تحلیل طبقاتی جنبش سبز با تاکید و نفی ماهیت طبقات حاضردر آن، نمی تواند از "ارزش" تاریخی این جنبش بکاهد. مضون اصلی جنبش سبز (هنوز)نفی اقتدارگرایی حاکم و تحمل و مدارای سیاسی در چارچوب نظام (بدون انقلاب و سرنگونی اش) است . در تحقق این هدف ،"تمام مردم" ذینفعند! به ویژه زحمتکشان ایران(طیف وسیعی شامل طبقه ی کارگر ایران نیز)!با "بورژووایی" خواندن ، انفعال درجنبش، طرح شعارها و برنامه های کمال گرایانه و سکتاریستی ، فقط و فقط برتوش و توان و عمرجریان "اقتدارگرا" می افزاید. به ویژه یادآور می شوم که هم جنبش اصلاحات دوم خرداد و هم ادامه ی آن در جنبش سبز، از جمله مرهون زحمات و سختکوشی " چپ " های درون ایران بوده و هست ! بدون حضور و مقاومت فعال و بی وقفه ی "چپ " های درون ایران ، مدل توسعه ی توتالیتر( ونه بوژووایی) دوره آقای رفسنجانی ، نه تنها استمرار می یافت ، بلکه به همت "نوابغی "همچون آقای مهاجرانی (ودوستان کارگزارش)یک نظام جمهوری تمام عمری مثل سوریه و مصر و لیبی به همین "جمهوری اسلامی " نحیف تحمیل می شد.
چهارم :می نویسند : ... " اگر می‌توان عدم حضور پرولتاریا را به وضوح با توجه به افق حاکم بر جنبش سبز و ماهیت بی نهایت دست راستی آن توضیح داد. توجیح غیاب بخش های وسیعی از طبقه متوسط را باید در نکاتی همچون بدبینی نسبت به رهبران جنبش سبز، کوری و ناتوان در تعیین استراتژی (تناقض و عدم شفافیت در اصلاح رژیم یا سرنگونی آن) و خط مشی ناروشن جنبش سبز در بسیاری از مطالبات اجتماعی (همچون مطالبات زنان، حدود آزادی بیان و آزادی های سیاسی) جستجو کرد. امری که منجر به بدبینی به اهداف و ماهیت این جنبش در ذهنیت توده های وسیعی از طبقه متوسط گردیده است. (سردرگمی در بین تاکتیک های قانونی یا غیر قانونی، تعدد و رقابت شدید در بین مراکز تصمیم گیری از دیگر عوامل قابل اشاره هستند..." بگذارید برای بار دیگر و به تکرار در صفحات همین سایت محترم اخبار روز یادآور شوم که : اولا جنبش سبز، جنبش مطالبات پاسخ نیافته و سرکوب شده ی انقلاب ها و جنبش های یکصد سال اخیر مردم ایران است که "اعمال حاکمیت جمهور درساختار حکومتی مشروط " هسته اصلی آن است و ثانیا : برنامه وخط مشی قابل انتظار از یک "حزب" با اهداف یک جنبش الزاما همسان نیستد و ثالثا : جنبش سبز، خط مشی ناروشن در بسیاری از مطالبات اجتماعی ندارد. دوستان را رجوع می دهم به اسناد و مواضع انتشاریافته با امضای میرحسین موسوی ! البته که این مواضع سیال و قابل نقد، مواضع "حزب کمونیست مفروض" ایران نیست ، اما به شایستگی می تواند مطالبات مردم ایران در این مرحله از فرایند تکوین دمکراسی در ایران را نمایندگی کند و مطلقا هم "دست راستی" نیست . به رفقای "کمونیست " مان در هیئت تحریه ی "خاک " باید درس دست راست و دست چپ بدهیم ؟
پنجم : تحلیل دوستان "کمونیست" ما در ادامه به یک فکاهی تنزل می یابد . آنجا که می نویسند :" ...استراتژی و تاکتیکی که چپ ایران یک بار با اشتباه تاریخی خود در مورد فراخوان جهت شرکت در تظاهرات عید فطر،عاشورا و تاسوعا‌ ‌ی سال ۱۳۵۷ و… نتایج آن را به چشم دیده است و تاوان آن را با خون ده ها هزار نفر از شریف ترین انسان های جامعه پس داده است ...." ظاهرا هنوز باید از جمله علل درجا زدن بسیاری از دوستان "چپ" مان را در ضعف در تحلیل انقلاب ۵۷ دانست . دوستان " کمونیست " ما احتمالا معنای "وضعیت انقلابی " را می فهمند! "چپ " ایران در عیدفطر، عاشورا و تاسوعای ۱۳۵۷ به عنوان یک نیروی مدعی و فعال پیشاهنگ در جامعه می توانست فقط تماشگر انقلابی باشد که نظام اقتدارگرا و وابسته ی موجود را به عنوان مانع اصلی توسعه و تکامل جامعه ی ایران، از جای بر می کند؟ اتفاقا اگر استبداد و امپریالبسم را ازجمله مصائب مبتلابه مردم ایران بدانیم (که کمونیست ها می دانند) حضور فعال چپ ها در میدان دراین سی و سه سالی که ازسال ۵۷ می گدرد مانع از کامروایی استبداد و امپریالیسم شده است . فراموش نکرده ایم که حاکمیت جایگزین نظام پادشاهی با جلوس بر اریکه ی قدرت، برنامه ی "انقلاب" را تمام شده و مطالبات مردم را محقق می دانستند!( به دوستانی که در خارج از کشور از آزادی و امکانات کافی بخوردارند، پیشنهاد می کنم دفتر "انقلاب ۵۷" را همچنان مفتوح نگه دارند)
ششم : دوستان می نویسند : "...به روایتی دیگر تاریخ جمهوری اسلامی تاریخ سرکوب، کشتار و اعدام است..." با چنین رویکردی به تاریخ جمهوری اسلامی، حقیقتا نه رویکرد "اصلاح گری" به این نظام موضوعیت دارد و نه "جنبش سبز"! اگر حاصل تاریخی کارمردم هم در بر انداختن یک نظام و برکشیدن نظام دیگر، فقط سرکوب و کشتار و اعدام بوده باشد، چه راهکار دیگری برای یک فردای بهتر می توان به مردم "پیشنهاد " کرد ؟ جای مردم در این "معبر سوم" پیشنهادی دوستان کچاست؟
دوستان ! کمونیست ها را " استرتژی انحلال طلبی" در مقابل جنبش سبز تهدید نمی کند. همگی مان را اقتدارگرایی تهدید می کند . در قدرت و بیرون از قدرت!
٣۷۵۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : بهروز

عنوان : نگاه چپ، واقعیت ها و آرزوها
در تحلیل تضاد بین جنش سبز و ولایت فقیه، یا آن طور که مقاله می گوید هسته مرکزی اسلام سیاسی، باید گفت که جنبش سبز یک بلوک است که با کاست بسته حاکم در تقابل است. این بلوک را هم می تواند بر اساس گرایش های طبقاتی تحلیل کرد و هم در کانتکستی وسیع تر آن را نماینده مدرنیسم بورژوایی انگاشت که به لحاظ محقق نشدن اهداف انقلاب بورژوادمکراتیک ایران گستره وسیعی از اقشار، طبقات و گروه های اجتماعی را با خود دارد. به اختصار، تضاد عمده ای که ظهور جنبش سبز تظاهر آن است تضاد بین کاست حاکم با روشهای سرکوب شبه فاشیستی و استبداد قرون وسطایی از یک سو با بورژوازی پروغرب، طبقات بینابینی، و بخش های مدرن جامعه است. این که طبقه کارگر در این جنبش شرکت ندارد، اگر این فرض را بپذیریم، نقطه ای مثبت نیست زیرا این عدم شرکت، یا شرکت نقطه ای و منفرد، نشانه بی سازمانی و ضعف طبقه کارگر ایران است نه نشان دهنده آگاهی طبقاتی و تبدیل شدن این طبقه به طبقه ای در خود که تظاهرش در شکل گیری سازمان های صنفی و سیاسی این طبقه است.
گاه شرکت و عدم شرکت در یک جنبش را باید از منظر سود و زیان جنبش دمکراتیک مردم ایران در نظر گرفت و نه خط کشی های سیاسی و ایدئولوژیک زیرا یاد گرفته ایم درباره جنبش های سیاسی نه براساس آنچه درباره خود می گویند - مثبت یا منفی - که بر اساس نتیجه پراتیک آن هاست. کمونیست ها در دو سده گذشته گاه در سنگرهای انقلاب بورژوایی حاضر بوده اند. تاریخ هشت سال گذشته هم واقعیت هایی را نشان می دهد. جنبش دانشجویی از سال های طلایی ۷۶-۸۴ فاصله گرفته و علت آن هم تا حد زیادی نابودی ظرف هایی است که جنبش دانشجویی و شمولا جناح چپ آن از آن بهره می بردند، که همانا دفتر تحکیم وحدت و تشکل های مشابه بود.
شکل دیگر دیدن قضیه، ما را لزوما دچار دور باطل خواهد کرد. جنبش چپ ضعیف است و نمی تواند حرفش را به متن جنبش های اجتماعی ببرد، و چون نمی تواند از دل جنبش های اجتماعی سربازگیری کند ضعیف و حاشیه ای باقی می ماند. ادعاهای ماکزیمالیستی و شعارپردازانه گروه ها و دستجاتی که مدعی ایجاد گسست در این سیکل بودند نیز تجربه ای شکست خورده را رقم زده است.
٣۷۵٣۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱٣۹۰       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۰)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست