سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

یادداشت هایی ازسفری دیگر به ارمنستان - آرسن نظریان

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : آرسن نظریان

عنوان : پاسخ به آ. طهرانی
آقای طهرانی عزیز،
برای اطلاع جنابعالی به عرض برسانم که پیش ازاینکه دوسفرنامه ام ( ۱۰ مرداد ۱۳۸۹ و سفرنامه اخیر) را بنویسم ، که هردو به لطف هیات تحریریه اخبار روز درهمین نشریه به چاپ رسید ، در آوریل ۲۰۱۰ طی مقاله جداگانه ای تحت نام "گزارش ژنوسید ارامنه" مساله نسل کشی این قوم توسط دولت عثمانی را برای فارسی زبانان علاقمند به رشته تحریر درآوردم که در نشرییات اینترنتی مختلف ایرانی انتشار یافت . می توانید به لینکهای زیر رجوع کنید . بنابراین ، من احتیاجی به استفاده از سفرنامه یا شگرد دیگری نمی بینم تا حرفم را بزنم . آنچه که می گویم صریح می گویم و نه درلفافه و ازاظهار و ابراز آن هیچ ابایی ندارم . نکند فکر می کنید که برای گفتن واقعیت باید به کسی حساب پس داد ؟

http://www.jminews.com/news/fa/?mi=۱۵&ni=۶۲۷۱
http://news.gooya.com/politics/archives/۲۰۱۰/۰۴/۱۰۳۷۲۶.php
http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=۹۴۳۸
http://www.cyrusnews.com/news/fa/?mi=۱۸&ni=۱۰۳۱۲&y=۱
٣٨۰۵۰ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۰       

    از : عباس مقدم

عنوان : در پاسخ به آ. طهرانی
بطوری که قبلا نیز در پاسخ به عمویی، متذکر شدم اسم کتاب "ایروان یک ولایت ..." می باشد. یعنی محقق مورد تایید شما، ایروان را یک ولایت می نامد! در حالیکه ایروان در طول تاریخ هرگز نام ایالتی نبوده است. معلوم نیست نویسنده با استناد به کدام منبع معتبر ایروان را ولایت می شناسد؟!
در مورد سوال شما، باید بگویم که اگر بنا باشد به محققین صاحب نام در مورد تاریخ آذربایجان، دکترای افتخاری داده شود، قبل از هر کس باید به آقای رحیم رئیس نیا، که تحقیقات و تالیفات باارزشی را ارائه کرده اند، داده شود. در حالیکه می دانیم، چون وی محقق بی طرفی است و حاضر نیست تحقیقات خود را در خدمت سیاست و اهداف سیاسی دولتمردان باکو قرار دهد، تحقیقاتش هم مورد توجه محافل قدرت در آن سرزمین نیست.
از طرفی دولت و یا دانشگاه های باکو به کسانی عنوان دکترای افتخاری اعطا می کنند که نوشته های وی در راستای سیاست آن دولت باشد. نمونه اش به جز آقای سرداری نیا، کسان دیگری نظیر محمد حسین صدیق، فیض اللهی وحید، و از این دست افرلاد است.
٣٨۰۲۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۰       

    از : آ. طهرانی

عنوان : اقای سرداری نیا
آقای عباس مقدم ،اگر اقای سرداری نیااز حمایت باکو در نوشتن کتاب ﴿ ایروان شهر مسلمان نشین﴾ برخوردار بوده است ، پس Sponsor شما کیست ؟ که شما ازاین مقاله سراسر پوپولیستی اقای آــ ن تعریف وتمجید می کنید . ׳

به نظرمن هدف اضلی اقا ی آــ ن فقط و فقط مطرح کردنه ، کشته شدن ارامنه در حین کوچ اجباری از سرزمنیهای دولت عثمانی میباشد . ایشان می خواهند هدف خود را در قالب سفرنامه مطرح کنند . ׳
٣٨۰۱۲ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۰       

    از : آرسن نظریان

عنوان : پاسخ به اظهار نظرها
" با سلام ، جناب آقای تورج پارسی ، آدرس مورد درخواست شما به اخباررروز فرستاده شد تا به سرکار ارسال گردد.
و اما ، درپاسخ به هموطنان آذری که سوالاتی درباره نوشتار من مطرح کرده و ایراداتی گرفته اند ، به این عزیزان یادآور می شوم که اولا ، هدف من ازاین نوشتار مطرح کردن موضوعات جنگ و مناقشه ومسایلی که ما را ازیکدیگر دور می سازد نبود . به عکس ، هدف ، توجه به موضوعات و مواردی است که می تواند ما را به یکدیگر نزدیک سازد و دورنمای آرامش و صلح و رفاه را برای مردمان منطقه ، ازهرقوم وملتی ، فراهم سازد
ثانیا ، ایراد شما بی شباهت به عکس العمل دولت ترکیه دربرابر یاد آوری واقعیت نسل کشی نیست ، زیرا هرگاه صحبت از نسل کشی ارامنه در ابتدای قرن بیستم به میا ن می آید بلافاصله برای تبرئه خود می گوید که ارامنه هم ترکان را کشتند . می گویند چوب را که بر می داری گربه دزده حساب کار خودش را می کند . درارمنستان غربی که در دستگاه دولت عثمانی " ا ِرمنی ولایتی " خوانده می شد ، ارامنه شهروندان درجه دو و سه دولت عثمانی محسوب می شدند که حتی اجازه حمل سلاح هم نداشتند . اگر مواردی بوده که به ناچار به دفاع ازخود ، آنهم با سلاحهای خانگی و ابتدایی ، دربرابر ارتشی مجهز که از کارشناسان نظامی متحدش آلمان نیز استفاده می کرد ، پرداخته اند ، این هیچوقت نمی تواند هم سنگ و همطراز جنایتی باشد که با نقشه قبلی دولتی نسبت به تمامی آحاد یک ملت از پیر وجوان و کودک و زن ومرد اعمال گردیده .
کتابی که خواننده محترم عمویی بدان اشاره می کند ، همانطور که آقای عباسعلی مقدم هم شرح داده ، نوشته ای است پر از تنفر قومی که سوء استفاده از احساسات مذهبی مشخصه آنست و لذا کلا فاقد سندیت می باشد. اینهم ازشگردهای شناخته شده تبلیغاتی جمهوری آذربایجان است که با هزینه کردن میلیونها دلار و هدفهای خاص ازجمله ایجاد تفرقه وخصومت بین اقوام وملیتهای ایران و آشوب درمنطقه و ماهی گرفتن از آب گل الود ، "تحقیقات" اینچنینی توسط عوامل خود انتشار می دهد .
درمورد فاجعه خوجالی به شما عرض کنم که اینهم یکی از موضوعاتی است که جمهوری آذربایجان با دروغسازی وجعل اسناد را جع به آن سعی دارد واقعیت را به شکل وارونه به خورد جهانیان بدهد .
به طور خلاصه ، قربانیان خوجالی در منطقه ای جنگی که تحت کنترل نیروهای آذری بود تلف شدند . اینها آوارگانی بودند که از کریدوری که نیروهای مسلح قره باغ به همین منظور باز گذاشته بودند شهرخوجالی را ترک کرده بودند تا به منطقه تحت سلطه نیروهای آذری بروند . نیروهای "جبهه خلق آذربایجان" با هدف بدنام کردن ایاز مطالبوف ، رییس جمهور وقت و خلع او ازقدرت آوارگان آذری را به جای هدایت به منطقه امن به عمد به منطقه جنگی هدایت نموده واز داخل جمعیت به طرف نیروها ی بومی قره باغ آتش گشودند که بالنتیجه آوارگان آذری زیر آتش هردو طرف قرار گرفتند . درواقع ، جنگ قدرت میان "جبهه خلق آذربایجان" به رهبری ایلچی بیگ و دولت وقت به ریاست مطالبوف ، مسبب ومنشا این فاجعه بوده است .
دراین زمینه ، شما را به گزارش عین الله فتح الله یف ، خبرنگار آذربایجانی که خود به منطقه خوجالی سفر کرده و گزارشش را به صورت یادداشتهای روزانه منتشر نموده رجوع می دهم :
بخشی از یادداشتهای روزانه عین الله فتح الله یف
ترجمه ازانگلیسی
KHOJALY: The chronicle of unseen forgery and falsification
http://www.xocali.net/EN/realazer.html

خوجالی : تاریخچه تلاش کم سابقه ای از جعل اسناد ودروغسازی
نقل قول: " به نظرمی رسد که هدف واحدهای جبهه خلق آذربایجان (ازهدایت مهاجران به سمت منطقه خطر) نه نجات جان سکنه خوجالی، بلکه ریخته شدن خون بیگناهان به منظورخلع مطالبوف ازقدرت بود".

لازم به یادآوری است که این گزارشگر شجاع پس از انتشار یادداشتهایش در باکو دستگیر ومحاکمه شد و اکنون دوران زندانی چهارساله اش را می گذراند .
می توانم در این زمینه شواهد و مدارک بیشتری را برایتان ذکر کنم ، اما فعلا به این مقدار بسنده می کنم تا اگر فرصتی دست داد ترجمه کامل این یادداشتها را دراختیار هموطنان آذری قرار دهم که پاره ای از آنها ساده لوحانه دردام تبلیغات زهرآگین باکو گرفتار می آیند .
اگر این عزیزان شواهدی خلاف مطالب بالا دارند ، خوشحال می شوم که مطرح کنند . به هر صورت ، هدف روشن شدن واقعیتها است و نه مجادله و "محکوم کردن" یکدگیر دربحث . ما هموطن هستیم که با هم و با تفاهم با هم ایران آینده را باید بسازیم .
با مهر ، آرسن نظریان
٣٨۰۰۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۰       

    از : عباس مقدم

عنوان : قابل توجه خانم و یا آقای عمویی
از عنوان "رطب خورده منع رطب کی کند" بر پیشانی نوشته شما، چنین بر می آید که به نظر شما آقای نظریان حق ندارد در مورد نسل کشی ارامنه در ارمنستان غربی تحت سلطه عثمانی، حرفی بزند و یا بنویسد! همچنین از نوع نگاه شما، می توانم یقین حاصل کنم که از همولایتی های آذربایجانی من هستید؛ و مانند بسیاری دیگر از همولایتی هایمان، نگاهی تنگ و کاملا یکجانبه به مسایل دارید.
شما به "کارهای زشت ...[ارامنه] و فاجعه کشتار مردم آذربایجان در اوایل قرن بیستم" اشاره نموده اید. چون حرف ایران را زدید، منهم فقط به گوشه ای از جنایت عثمانی ها در ایران اشاره می کنم. این یکی از گزارش های "مسیون های مسیحی آلمانی" است که در ۱۸ اکتبر ۱۹۱۵ در روزنامه هلندی "ده نیووه روتردامشه کورانت" درج گردیده بود و اسماعیل رائین محقق صاحب نان ایرانی در صفحه ۱۱۶ کتاب "قتل عام ارمنیان" آن را عینا نقل کرده است:
"ایالت آذربایجان ایران نفوس مسیحی زیادی دارد. ... کلیه آبادی های حول و حوش این منطقه، باستثنای دو سه آبادی، دستخوش غارت و چپاول قرار گرفته، به آتش کشیده شده و نابود گشته است، تعداد ۲۰.۰۰۰ نفر مسیحی در ارومیه و اطراف آن سلاخی شده اند. ... در هفتوان و سلماس ۸۵۰ جسد بدون سر فقط از چاه ها و آب انبارها کشف شده است. چرا؟ ... برای اینکه افسر فرماندهی برای سر هر مسیحی یک جایزه تعیین کرده بود. فقط در هفتوان بیش از پانصد نفر زن و دختر به کردها و سنجبولاق ها واگذار شدند. ... در دیلمان مسیحیان را دسته دسته به زندان افکنده و به قبول اسلام مجبور می ساختند. گلپارجین، ثروتمندترین آبادی ایالت ارومیه را باجاک یکسان کردند. مردها به قتل رسیدند. زنان و دختران خوشگل ربوده شدند. همین عمل را در بابارو انجام دادند. صدها نفرزن، وقتی مشاهده کردند که چطور بسیاری از خواهرانشان روز روشن در وسط جاده ها مورد تجاوز و هتک ناموس راهزنان قرار می گیرند، خودشان را به رودخانه عمیق پرتاب کردند. در میاندوآب سولدوس نیز همین وقایع رخ داد. ..."
نباید فراموش کنیم که مسلمانان جنگ جهانی اول را "جهاد علیه کفار" اعلام کرده بودند. قیصر آلمان که از سالها پیش در تدارک جنگ بود، در سال ۱۸۹۷ ضمن سفر به استانبول خطاب به سلطان عبدالحمید می گوید: "به ۳۰۰.۰۰۰.۰۰۰ مسلمان جهان اطمینان می دهم که قیصر آلمان برای همیشه دوست پیروان محمد خواهد بود." به همین دلیل "شیخ الاسلام" بالاترین مقام روحانی مسلمانان سنی در استانبول و روحانیون شیعه در نجف (که در آن زمان تحت سلطه عثمانی بود) نیز حکم "جهاد علیه کفار" را داده بودند. همچنین شایعه مسلمان شدن قیصر نه تنها در عثمانی، در ایران نیز پیچیده بود. در شهرهای تبریز و ارومیه، قیصر آلمان را "حاجی ویلهم محمد" می نامیدند.
همزمان با جنگ جهانی اول که "ترکان جوان" در عثمانی، در تدارک قتل عام ارامنه بودند، به وسیله روحانیون با بهره برداری از جهل مردم و با برانگیختن احساسات مذهبی مسلمانان، تمامی مسیحیان را "کافر واجب القتل" معرفی کرده بودند. زمانی که عثمانی ها برای قتل عام ارامنه و آسوری ها تبعه ایران، وارد ارومیه و ویگر شهرهای ایران می شوند، مقاومت و یا تهاجم مسلحانه از طرف مسیحیان ایران که شما به آن اشاره می کنید و کسروی نیز در تاریخ "هیجده ساله" ذکر کرده است، انتقام جویی های خود انگیخته ای بیش نبود؛ و هرگز نمی توان با طرح آن نابودی ملت ارمنی را که در خاک آباء و اجدادی خود قتل عام شدند، تحت شعاع قرار داد.
همچنین در مورد خوجالی اگر بخواهیم قضاوت کنیم، باید تاریخ قفقاز و پیش زمینه و علت آغاز جنگ را، بررسی کنیم. ولی چون شما به خوانندگان و همچنین به آقای نظریان توصیه کرده اید که کتابی از آقای صمد سرداری نیا را بخوانند. ابتدا می خواهم در مورد این کتاب و نویسنده آن بگویم:
اولا، اسم کتاب "ایروان، یک ولایت مسلمان نشین بود" می باشد. یعنی نویسنده فقط شهر ایروان مورد نظرش نبوده، بلکه صحبت از "ولایت ایروان!" می کند.
دوم، در مورد عنوان "دکترا" به آقای سرداری نیا، باید بگویم که دکترای وی افتخاری است که از طرف دانشگاه دولتی باکو داده شده است. البته دانشگاه و دولت آنجا این گونه دست و دلبازی ها را فقط در مورد افرادی انجام می دهد که کارهای تحقیقاتی را در خدمت سیاست مورد نظر آنان قرار داده باشد! متاسفانه کارهای تحقیقاتی آقای سرداری نیا، چون هدفمند و در راستای اهداف سیاسی می باشد، فاقد ارزش علمی است.
البته آقای سرداری نیا در متن کتاب ایروان را مرکز ایالتی به نام "چغور سعد" می نامند. "چغور سعد" در لغتنامه دهخدا به نقل از "مرات البلدان" قریه ای از قراء و مراتع شیروان، ذکر شده است. آقای سرداری نیا در نوشته های خود با واژه ها و نام شهرهای ارمنستان بازی می کنند تا آن واژه یا نام شهر را به ترکی، نزدیک سازند. مثلا "اچمیازین" شهر معروف و مذهبی ارمنستان را "اوچ میازین ( اوچ = ۳) و یا "اوچ کلیسا" می نامد. متاسفانه سایه سنگین این گونه تلاش ها، بر اغلب نوشته های آقای سرداری نیا قابل مشاهده است.
به تصور من اگر کسی بدون اطلاع از تاریخ، بخواهد از روی کتاب های آقای سرداری نیا، داوری کند، هیچ منطقه ای را پیدا نخواهد کرد که متعلق به ارامنه باشد. در حالیکه ارامنه یکی از کهن ترین مردمان منطقه است، و کشور فعلی ارمنستان فقط بخش کوچکی از ارمنستان است که بخش عمده آن توسط مسلمانان ترک زبان همراه مردمانش نابود شده است!
٣۷۹۷۰ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۰       

    از : عباس مقدم

عنوان : رابطه دیرینه بین دو ملت ایرانی و ارمنی
آقای نظریان این نوشته همانند نوشته سال پیش شما بسیار درخور توجه است. همینطور که شما اشاره کرده اید، پیوندهای تاریخی و فرهنگی مشترک زیادی بین ایرانیان و ارامنه وجود دارد. این پیوندها عمیق تر از آن است که بتوان نادیده گرفت. وجود تعداد زیادی از واژه های فراموش شده پارسی میانه (پهلوی) در زبان ارمنی، خود حکایت از تاریخ و فرهنگ مشترک و نزدیکی زبان فارسی و ارمنی دارد.
امیدوارم کتاب "ریشه شناسی واژه های فارسی" پروفسور گارنیک آساتوریان پس از انتشار، امکان ترجمه و چاپ به زبان فارسی را نیز بیابد؛ که جامعه ایرانی در این عرصه بشدت نیازمند است.
٣۷۹۴٨ - تاریخ انتشار : ٨ خرداد ۱٣۹۰       

    از : amuyi

عنوان : رطب خورده منع رطب کی کند؟
ای کاش این هموطن گرامی اشاره ای هم به کارهای زشت برادران خود درارمنستان میکرد وفاجعه ی کشتار مردم آذربایجان در اوایل قرن بیستم و اواخر آن ( کشتار مردم آذربایجانی قاراباغ) میکرد واینگونه یگانه به محکمه نمیرفت.
به خوانندگان محترم این مقاله و حتی شخص نویسنده توصیه میکنم که کتاب ارزشمند مرحوم دکتر صمد سرداری نیا را بخوانند وآنگاه به قضاوت بپردازند. ( ایروان یک شهر مسلمان نشین بود).
٣۷۹۴۵ - تاریخ انتشار : ٨ خرداد ۱٣۹۰       

    از : تورج پارسی

عنوان : spasgzarm
درود . گزارش مورد توجه ام قرار گرفت ، امید دارد که روابط مردم ایران با مردم ارمنستان گسترده تر گردد ، به ویژه شناخت وجوه تاریخ مشترک بر دو سو بیشتر شناخته بشود . من هم چند سال پیش مقاله ای در رابطه با همین کشتار نوشتم و همدردی را با ملت ارمنستان اعلام کردم ، در رابطه با بخش یا دانشکده ایران شناسی بسیار خشنود شدم البته آگاهی داشتم چند سال پیش هم بانویی از ارمنیان ایرانی از یروان نامه ای به من نوشت و می خواست که مقدمه ای بر کتابش بنویسیم ، شوربختانه خورد به زمانی که به سکته قلبی دوچار شدم و پس ترش به جراحی قلب و رشته ی تماس گسسته شد ، به هر روی سپاس به کوشش خردورانه تان . خواهشمندست اگر نشانی دانشکده ایران شناسی را در دسترس داشته باشید به نشانی من بفرستید ، باز هم چشم پای نوشته های شما هستم هر چراغی که روشن بسود از قلمرو تاریکی خواهد کاست . با مهر همیشگی تورج پارسی استاد سابق دانشگاه . سوئد
٣۷۹۴۴ - تاریخ انتشار : ٨ خرداد ۱٣۹۰       

    از : ب انصاری

عنوان : بی طرفانه بود اما
اقای ارسن نطریان: با عرض سلام و ادای احترام و ادب: نوشته تان جالب و آگاهی دهنده و بی طرفانه بود. اما ایا بهتر نبود که برای بیشتر بی طرفانه بودن اندکی هم از قتل عام اهالی خوجالی توسط ارامنه و اشغال ۲۰ در صد از خاک اذربایجان هم می نوشتید.؟
٣۷۹۴۲ - تاریخ انتشار : ٨ خرداد ۱٣۹۰       

  

 
چاپ کن

نظرات (۹)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست