از : ایرانی
عنوان : انتقاد ناپذیری
جناب مصداقی , من حتی اگر نام و نام خانوادگی خود را بنویسم باز شما مرا نمی شناسید اما من نیز مانند شما ایرانی هستم و به جای اهمیت دادن به مسائل پیش پا افتاده مانند استفاده از نام "مستعار" محتوای مطلب را بحث و گفتگو کنید. در رابطه با پیشگوی جنابعالی که "پیکار"ی بودم نیز اشتباه می کنید گرچه از تمامی قربانیان رژیم فاشیست اسلامی حمایت می کنم.
اما جنابعالی لطف کرده و نظرتان را اینگونه بیان می کنید که:
"این گونه که پیش میرویم جوایز بینالمللی از این به بعد بایستی به امثال حسین روحانی و قاسم عابدینی و ... که سیاهکاری نبود که در حق زندانیان مرتکب نشده باشند بایستی تعلق گیرد. (توجه داشته باشید این دو در بازجویی و شکنجه زندانیان شرکت داشتند. طرح مالک و مستاجر که باعث آوارگی و دستگیری و شکنجه و اعدام تعداد زیادی از مبارزین و مجاهدین شد را برنامهریزی کردند و ...)
زندانیان مقاوم نیز حق بیان جنایاتی که بر سرشان از جانب این افراد رفته را ندارند."!
می بینید که اشتباه نکرده بودم و خودتان با این نوشته خودتان نشان دادید که در دوباره محاکمه کردن و نکوهش قربانیان تا چه حد مشغول می باشید. مطمنا غرضم تغیر و تحول در شما نیست و فقط امیدوارم که خودتان به مرور زمان به اشتباه خود پی ببرید و دست از این رفتار کینه توزانه بردارید.
من کتاب خاطرات زندان مهدی اصلانی را نیز خواندم و می توان به خوبی صداقت او را در آن کتاب دید. اما متاسفانه تنها من نیستم که سوالات زیادی در مورد نحوه نگارش شما و حقانیت مطالب شما را مطرح می کنم.
همانطور که خود نیز از آقای بهروز جلیلیان یاد کردید او انتقادهای بسیار منصفانه ای از کتاب شما نوشته اند که شما به جای برخورد منطقی با آن نوشته به کینه توزی با او در جوابیه خود به او پرداختید. من جوابیه شما را خواندم و حقیقتا از شما ناامید شدم. مطمنا شما در زندان همفکران مجاهد خود را دیدید که به درجات متفاوت خرد شدند اما آیا آنها در موقعیت عادی آنگونه رفتار می کردند؟
آیا شما خود از نظرات خود در زیر کابل جانیان اسلامی ابراز ندامت نکردید؟! آیا شما نام افراد مجاهد مرتبط با خود را به پاسداران جنایتکار ندادید؟ چگونه دخترهای مجاهد اعدام شدند و شما که در تیز بینی استعداد زیادی داشتید از دید تبهکاران جانی رژیم مخفی ماندید؟
حتی بعد از خواندن نوشته شما نیز من نمی توانم به روایات شما اعتماد کنم زیرا فراوان در آن از خود و همفکران مجاهد خود در آن زمان ستایش کرده اید و در مورد دیگران به جز ذکر معدود خاطرات و به عقیده من برای نکوهش بعدی همفکران آنها لطفی نداشتید.
کتاب شما و نوشته های بعدی شما متاسفانه منصفانه نبوده اند و طبق معمول شما با حمله به هر منتقدی نشان می دهید که مطلقا انتقادپذیر نمی باشید. در کل کتاب "نه زیستن و نه مرگ" شما را باید با احتیاط مطالعه کرد زیرا تعصب شما در آن موج موج نمایان است.
با دانش کم من از "امثال" حسین روحانی و قاسم عابدینی این را می دانم که آنها در زندان خرد و شکسته شدند اما این را نیز می دانم که زندگی حسین روحانی تا قبل از دستگیری نمونه یک انقلابی مبارز آرمانخواه جان بر کف بود که در حق در خور ستایش می باشد و باعث افتخار انقلابیون ایرانی است اما گفتن این موارد به "امثال" شما متاسفانه اتلاف زمان می باشد!
٣٨٣۷۱ - تاریخ انتشار : ۲۴ خرداد ۱٣۹۰
|
از : یک زندانی سابق سیاسی
عنوان : خاطرات مصداقی بسیار روشنگر است
گفتم تشکری کرده باشم از زحمات و تحقیقات آقای مصداقی که بسیار روشنگر و خواندنی هستند. منهم نقدهای شما به اعضا و مسئولین مجاهدین خلق ایران را خوانده ام از جمله نویسنده و شاعر مجاهد آقای حمید اسدیان معروف به کاظم مصطفوی یا زندانی سابق سیاسی آقای محمد رویائی که فکر کنم الان در شهر اشرف باشد. کارهای جالبتان را متوقف نکنید و از انتقادات دیگران بهره ببرید. انتقاد باعث رشد و ترقی و تکامل هر نویسنده آگاه و صادقی می گردد. پیروز باشید.
٣٨٣۶۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ خرداد ۱٣۹۰
|
از : ایرج مصداقی
عنوان : پاسخ به آقا یا خانم ایرانی
هر چند من هیچ گاه به اسامی مستعار پاسخ نمیدهم. اما برای این که شک و شبههای باقی نماند در این جا برای یک بار استثناً توضیح میدهم. به نظرم اگر خانم یا آقای «ایرانی» که ظاهراً از وابستگان سابق پیکار هستند اسم خود را پای مطلبشان گذاشته و مانند من مسئولیت نوشته و ادعاهایشان را به عهده میگرفتند بهتر بود.
آقا یا خانم ایرانی قطعاً راجع به محتوای کتاب من واقعیت را بیان نمیکنند. بیشترین موارد برخورد من در کتاب نه زیستن نه مرگ با مجاهدین و روایتهای آنان بوده است. چرا که موارد مطرح شده را نادرست و غیرواقعی ارزیابی میکردم. در این رابطه با کسی رودربایستی نداشته و ندارم و هیچ چیز و هیچ کس را مستثنی نمیکنم. بزرگترین نقدی که تا کنون راجع به یک کتاب خاطرات زندان نوشتهام نقدم راجع به کتاب آفتابکاران نوشته محمود رویایی یکی از مجاهدین خلق است که اتفاقا دوست صمیمی من بوده است.
خاطرات زندانی از سوی مجاهدین انتشار نیافته که مورد نقد من نبوده باشد. از دو کتاب خاطرات زندان تقدیر کردهام. یکی خاطرات منیره برادران که در رابطه با راه کارگر دستگیر شده بود و دیگری مهدی اصلانی که در رابطه با اکثریت (جناح کشتگر- کنگره ۱۶ آذر) دستگیر شده بود.
برخلاف ادعاهای آقا یا خانم روحانی در مورد خودم ضعفها و اشتباهاتم را در بازجویی بیان کردهام. نحوه برخوردم در کشتار ۶۷ و زندهماندنم را با ذکر جزییات بیان کردهام. نحوه آزاد شدنم از زندان، حتی ذهنیاتم در شرایط زیر فشار را نیز توضیح دادهام.
این گونه که پیش میرویم جوایز بینالمللی از این به بعد بایستی به امثال حسین روحانی و قاسم عابدینی و ... که سیاهکاری نبود که در حق زندانیان مرتکب نشده باشند بایستی تعلق گیرد. (توجه داشته باشید این دو در بازجویی و شکنجه زندانیان شرکت داشتند. طرح مالک و مستاجر که باعث آوارگی و دستگیری و شکنجه و اعدام تعداد زیادی از مبارزین و مجاهدین شد را برنامهریزی کردند و ...)
زندانیان مقاوم نیز حق بیان جنایاتی که بر سرشان از جانب این افراد رفته را ندارند.
راجع به حسین روحانی و عابدینی و ادعاهای بهروز جلیلیان و تراب حق شناس پیشتر در این آدرس توضیح دادهام. میتوانید دوباره بخوانید. قطعاً آقا یا خانم «ایرانی» آن را خواندهاند! این که چرا ادعاهایی را که یک بار به طور مبسوط به آنها جواب دادهام دوباره مطرح میشود بر من پوشیده است.
http://www.irajmesdaghi.com/page۱.php?id=۱۳۴
بهروز جلیلیان و تراب حقشناس از رهبران سابق پیکار برای پرده پوشی حقیقت، ادعاهای من در مورد روحانی و ... را دروغ جلوه داده بودند! چیزی نگذشت که دستخط حسین روحانی انتشار یافت و خوشبختانه ثابت شد که چه کسی دروغ میگوید و چه کسی حقیقت را بیان میکند. در آدرس بالا همه چیز آمده است. متأسفانه این دو پس از آشکار شدن حقیقت هم یک عذرخواهی کوچک نکردند.
برخلاف ادعای خانم یا آقای ایرانی در رفتارم تغییری به وجود نیامده است. آنچه را که در مورد ضعفهای فردی خود نوشتم تازگی ندارد. جایی نبوده که از من راجع به مقاومت و ... پرسیده شده باشد و من به این موضوع اشاره نکرده باشم. یک نمونهاش گفتگویم با نشریه آرش چند سال پیش که اساساً راجع به توابین توضیح دادم. بعید میدانم افراد جدی به ادعای یک نام مستعار در مورد اعتبار داشتن یا نداشتن کسی وقع چندانی بگذارند.
در این مطلب من هوشنگ اسدی را به خاطر دروغگوییاش در سال ۱۳۹۰ آنهم در نه در زیر شکنجه و زندان اوین بلکه در پاریس و کنار رود سن و در دنیای اینترنت محکوم کردهام. دلایلم نیز مستند است.
٣٨٣۵٨ - تاریخ انتشار : ۲۴ خرداد ۱٣۹۰
|
از : نیاز
عنوان : ادامه دهید دوست عزیز
آقای مصداقی عزیز. اینجا نظرات بقدر کافی گفته شده و شما مطمئن باشید که کم نیستند افرادی که مانند شما صرفنظر از عقاید سیاسی خود در درجه اول حقیقت جو و خواهان روشن شدن حقیقت هستند و نه شعار و زنجموره بدون هیچ منطقی. خواننده هوشمند خود قضاوت خواهد کرد. به آنها هم که دوست دارند بهشان دروغ گفته شود یا بعبارت دیگر روشن شدن حقیقت اساسا حساسیتشان نیست، بقول معروف باید گفت خلایق هرچه لایق. بحث های تکراری و دو نفره که تکرار مکررات است تنها اتلاف وقت و انرژی است. در مقابل این تکرار بازی ها دلسرد نشوید و خونسرد و قاطع همچنان به کارتان ادامه دهید. چنانکه میبینید روز به روز نتیجه روشنگری های پر زحمت شما بیشتر معلوم میشود. درود بر شما!
٣٨٣۴٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ خرداد ۱٣۹۰
|
از : ایرانی
عنوان : لطفا توضیح دهید
ایرج مصداقی نوشته اید که:
"اشتباه نشود من به هیچ روی خود را قهرمان نمیدانم و قهرمانی نشان ندادهام. ادعایی هم ندارم. ضعفهای خاص خود را داشته و دارم. در زندان هم مثل همه انسانها افت و خیز داشتهام. تا دلتان بخواهد در من ضعف و سستی هست."
من هر ۴ جلد کتاب شما را خواندم و نوشته های دیگری نیز از شما خواندم ولی هنوز یک مورد نمی توانم بیاد بیاورم که شما از اشتباه و ضعف خود نوشته باشید اما بارها از دیگران مخصوصا "مارکسیست ها" ایراد و اشتباه گرفته اید.
برای مثال حسین روحانی را که زیر شکنجه های قرون وسطی خرد شده بود را شما دوباره با نوشته خود به زیر شلاق بردید اگرچه خوب می دانید که او را به خاطر اینکه ار رهبران سابق مجاهدین و پیکار بود می خواستند که خرد و خمیر کنند که کردند و دست آخر نیز او را به قتل رساندند. شما هرگز از خود حتی یک مورد هم ذکر نکردید ولی به سرعت در مورد دیگران قضاوت می کنید و حکم صادر می کنید.
همه اسرا به یک شکل در مقابل زندانبان رفتار نمی کنند و نکوهش افکار و ایده های اسرا و زندانیان حتی قبل از دستگیری پسندیده نیست که شما به آن هم دست زده اید. نمونه مرحوم حسین روحانی و قاسم عابدینی می باشند. لابد کم کم متوجه شده اید که این رفتار به اعتبار خود شما نیز لطمات زیادی زده است.
دوستانه توصیه می کنم که از این همه منفی گری پرهیز کنید و قربانیان رژیم را دوباره به زیر تازیانه نبرید مگر مطمن باشید که هنوز بعد از آزادی با رژیم فعالانه همکاری می کنند. خیر پیش!
٣٨٣۴۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ خرداد ۱٣۹۰
|
از : شناگر استخر
عنوان : هر بیشه گمان مبر که خالی است
آقای مصداقی
پیشنهاد من به شما این است که کمی از خود برد باری نشان دهید.صبور باشید. مگر خاطرتان نیست لاجوردی جنایتکار چه کسانی را به استخر اوین آورد. آنان بازیجه دست جنایتکاران شدند ولی خود جنایتکار نبودند.ما با مدارای خودمان به آنها امکان جبران دادیم و آنان نیز با آبرو و اعتبار دارند زندگی می کنند شما نیز ستار باش که خداوند ستار العیوب است. آقای مصداقی شما مسلمانی و خداوند می فرماید:و مکرو و مکرالله ولله خیرلماکرین
٣٨٣۱۶ - تاریخ انتشار : ۲٣ خرداد ۱٣۹۰
|
از : مستعار
عنوان : مسئله امروز ما!
مرا ببخشید مطلب شما را نخوانده ام. نه فقط مطلب شما را که اساساً هیچ نوشته ای را که عنوان و شکل و شمایل افشاگری علیه اشخاص آنهم زندانیان سیاسی را داشته باشد،نمی خوانم ولی عنوان شما را در باره هوشنگ اسدی فکر می کنم چند باره دیده ام و نقل تان را هم از دیگران شنیده ام که همینطور افشا می کنید! آخر دوست عزیز در برابر اینهمه مشکلاتی که ما در ایران داریم، که کوچکترینش نیز مسئله اینکه کی در مورد خودش یا میزان توانائی اش اغراق کرده یا می کند نیست، واقعاً جای حیرت و سوال است که چرا با اینهمه انرژی به جان کسی افتاده اید که خودش می گوید تواب بوده است؟! آقای مصداقی این رسالت شماست یا کدام گره از گره های کور سرنوشت ایران را باز می کند؟ برادر کار اساسی تر و مفید تری از شما بر نمی آید؟ مطمئنم که می آید.
٣٨٣۱۵ - تاریخ انتشار : ۲۲ خرداد ۱٣۹۰
|
از : آذری
عنوان : به جناب مصداقی و هوادارانش، تا حالا کم آورده اید.
به جناب مصداقی و هوادارانش، تا حالا کم آورده اید.
"خواننده" محترم، شما به شخص من کاری نداشته باشید چون این فاقد حتی کوچکترین اهمیتی در این بحث می باشد. آنچه مهم است کم آوردن جناب مصداقی و خیل هوادارانش در اینجاست که حاضر نیستند که برای افشای اسدی، اسناد و مدارک خود را به آن هیئتی ارسال کنند که این جایزه را به او اهدا کرد. اگر جدی بودند حتما اینکار را می کردند تا صدایشان بگوش همه برسد بجای درد دل کردن در این محفل کوچولو. آیا جناب مصداقی و هوادارانش جواب و توضیحی در این مورد دارند یا نه. بی جواب گذاشتن دلیل کم آوردن آنها تلقی خواهد شد. این گوی و این میدان. جوانمردش بیاید در میدان. منتظر می مانم.
٣٨٣۰٨ - تاریخ انتشار : ۲۲ خرداد ۱٣۹۰
|
از : خواننده
عنوان : موضوع خیلی ساده است
اولا این کسی که به اسم «آذری» نوشته معلوم نیست از کجا می تواند اینقدر مطمئن باشه که کسی ریگی به کفشی داره یا نه و کسی از یک «چالشی» سر بلند بیرون میاد یا نه مگر اینکه یا خود اسدی باشه یا یکی از دوستان صمیمی او که در این صورت این حرف هیچ اعتباری نداره. وگرنه کسی که فقط از طریق نوشته و کار با کسی آشناست نمیتواند اینطور حکم بده.
بعدش هم از دو حال خارج نیست . اسدی یا دروغ میگه یا نمی گه.
اگر دروغ میگه که خودش و در بعضی موارد زنش و دوستاش بهتر از هر کسی میدونند که دروغ میگه ولی خودشون رو فریب میدهند، که یک جا باید توقف کنه و شاید در خلوت خودش با خودش تعیین تکلیف کنه و روراست باشه وگرنه این جور جایزه ها هیچ کدوم نمیتونه زندگی و کارنامه یک نفر رو عوض کنه و یا گذشته و حال ادمها رو تغییر بده.
اگر دروغ نمی گه که هم خودش و هم دوستاش باید بدونند همیشه حقیقت را میشود با دلایل محکم و مستند ثابت کرد. قدرت حقیقت همیشه بالاتر از دروغه و موضوع اسدی هم اگر اصلا مهم باشه یک روزی معلوم میشه حتا اگر بعد از مرگش باشه چون اسناد اطلاعاتی می مونند و یک روزی رو می شوند و روسیاهی به ذغال می ماند.
فعلا در مورد همان مقالات که اکثریتی ها هم علیه اش چیزی نوشتند قبل از اینکه مصداقی چیزی بنویسه، معلوم شد که نویسنده اش هوشنگ اسدی بوده و دست کم در همین مورد اسدی دروغ گفته و میگه.
٣٨۲۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ خرداد ۱٣۹۰
|
از : ایرج مصداقی
عنوان : من خود نیز به اندازه کافی ضعف دارم
اشتباه نشود من به هیچ روی خود را قهرمان نمیدانم و قهرمانی نشان ندادهام. ادعایی هم ندارم. ضعفهای خاص خود را داشته و دارم. در زندان هم مثل همه انسانها افت و خیز داشتهام. تا دلتان بخواهد در من ضعف و سستی هست. بحث من با اسدی در این جا فعلا این نیست که وی چرا در بهترین شرایط زندان قزلحصار در سال ۶۵ که تقریباً هیچ فشار خاصی در معیارهای رژیم روی ما نبود با حسین شریعتمداری و حسن شایانفر همکاری میکرد و علیه روشنفکران ایرانی مقاله مینوشت.
بحث من این است که وی در خارج از کشور و ۲۵ سال پس از آن دوره نیز همچنان دروغ میگوید. اسناد را انکار میکند. به دیگران تهمت میزند. در خفا و علن به توطئهچینی علیه افراد میپردازد. اگر میآمد و نحوه همکاری خود با بخش فرهنگی زندان را بیان میکرد که مشکلی نداشتم به او کمک هم میکردم و میکردیم تا مردم از زوایهای دیگر با جنایات رژیم آشنا شوند.
فرهاد بهبهانی از ملیمذهبیها دستگیر شد، شکنجه شد، مصاحبه تلویزیونی کرد، به دیدار گالیندوپل برده شد، در آنجا به تکذیب شکنجه و بدرفتاری با زندانیان پرداخت و در جهت امیال بازجویان قدم برداشت. او وقتی از زندان آزاد شد و فرصتی یافت، ضمن آن که از مردم پوزش خواست، حقایق را بیان کرد. سناریوهای رژیم را برملا کرد. چرا هیچکس به او خرده نگرفت؟ چرا کسی به او زخم زبان نزد؟ چون ما انسان هستیم. موقعیت او را درک میکنیم و درک میکردیم. او انسانی دردمند بود و شریف که در مقابل فشار شکنجه طاقت از دست داده بود. شرایط او را میتوان درک کرد و با او همدردی نمود.
مسئله اسدی این نیست. او در بهترین شرایط زندان به همکاری میپرداخت. بیرون از زندان نیز با موسسه مطالعات وزرات اطلاعات همکاری میکرد. از آن گذشته در خارج از کشور نیز همچنان به دروغگویی مشغول است. او نه در زیر فشار شکنجه بلکه در پاریس و در کنار رود سن دست به جعل و دروغ زده است.
او در نامههای خصوصی به این و آن به دروغ مدعی میشود که در پاریس مشغول کار در رستوران است تا مظلوم نمایی کند. او به خود من نوشته بود روزی ۱۴ ساعت کار یدی میکند! او حتی در ساده ترین موارد هم نمیتواند راست بگوید. گفتنی در مورد او بسیار است.
٣٨۲۹۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱٣۹۰
|