عنوان : پژوهش و سنجش
دوستان گروه پژوهش، نوشته ی بلند شما را خواندم و بسیار آموختم. پرسش هایی که شما در برابر م. قراگزلو قرار می دهید، کم یا زیاد جزو پرسش های پایه ای است. برای پاسخ به آنها تنها داشتن اطلاعات، کافی نیست بلکه م. قراگزلو باید روش پژوهش و تحلیل خود را تغییر دهد، یا بهتر بگویم ارتقاء دهد. اگرچه او استعداد یادگیری را دارد، البته من بعید می دانم که او به راحتی روش ِ پژوهش ِ سنجشگرانه را به پذیرد. سبک نوشته و تحلیل های م. قراگزلو بیشتر شبیه داستان های جنائی است تا یک تحلیل علمی .
با آرزوی موفقییت برای شما. باز هم بنویسد (الیته اگر ممکن است، کمی کوتاه تر بنویسید). س.ح.
٣٨۴٣۶ - تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱٣۹۰       

عنوان : هواداران آقای قراگوزلو، کجایید؟!
بالاخره گروهی پیدا شد که بطور حرفه ای جناب قراگوزلو را که هیچ جوابی بما نمی دهد را به چالش بگیرد. حداقل کاری که این مقاله کرده است پاسخگویی به پرسشهای بیشماری است که مرتبا از آقای قراگوزلو در مورد مواضع و "تحلیل" های او از جنبش سبز و طبقه ۴۰ میلیونی کارگری اش می شد ولی ایشان و هوادارانشان هیچ جوابی به آنها نمی دادند. حتما اگر هوادارانشان جوابی منطقی داشتند می دادند بجای آنکه پرسشگران را به باد اتهام بگیرند تا مرعوب شوند، و همزمان بطور بیمارگونه ای که از تحصیلکرده های خارج نشین باید بعید باشد مرتب قربان صدقه او بروند و برایش غش کنند.

من فکر می کنم که "گروه پژوهش کارگری"، تا حدود زیادی به هدف خود در این مقاله رسیده باشد که یادآوری این هدف در اینجا بد نیست: امید است این مقاله نیز کمکی در شناخت کسانی که خود را مدعی نامیده ولی کارشان تحلیل غلط و ایجاد فضای ناامیدی در میان کارگران و همه فعالین و گروههای سیاسی که خارج از این ترشحات مغزی ، بکار در طبقه کارگر مشغول هستند ،بنماید.

چند روزی صبر کردم تا دفاع هواداران جناب قراگوزلو را از او در اینجا ببینم ولی چون تا حالا خبری از آنها نشده است، تصمیم گرفتم که از آنها دعوت کنم که اگر توانایی پاسخ دارند نظرات خود را درباره این مقاله در اینجا با ما در میان بگذارند. ببینیم و تعریف کنیم.
٣٨۴۲۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱٣۹۰       

عنوان : حافظ , شاعر متعهد - بدون شرح
یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد

دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست

خون چکید از شاخ گل ابر بهاران را چه شد

کس نمی گوید که یاری داشت حق دوستی

حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد

لعلی از کان مروّت بر نیامد سال ها ست

تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد

شهریاران بود و خاک مهربانان این دیار

مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

گوی توفیق و کرامت در میان افکنده اند

کس به میدان در نمی آْید سواران را چه شد

صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی بر نخاست

عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد

حافظ اسرار الهی کس نمی داند خموش

از که می پرسی که دور روزگاران را چه شد
٣٨۴۲۱ - تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱٣۹۰