سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

نحوه برخورد دولت موسوی با
کشتار ۶۷ و موارد نقض حقوق بشر در مجامع بین‌المللی
- ایرج مصداقی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : الف گلستانی

عنوان : اظهارات مجید انصاری را لطفا بخوانید
آقای مصداقی، در اظهار نظر پیشین بنده به اشتباه شما را هوادار چریکهای فدایی خلق فرض کردم نه سازمان مجاهدین خلق. پوزش می خواهم از این بابت. اما شما نه تنها مدعی شدید که آقای میرحسن موسوی از اعدامهای ۶۷ باخبر بود حتا تلویحا شریک مستقیم آن قتل عام معرقی کردید. در گزارش انصاری گفته نشده که گزارش او به موسوی رسیده است. لینک مربوطه همراه گفته های انصاری در ذیل می آید:

نفس پذیرش مسئولیت در امور زندانها گرچه از سوی شورای قضایی صورت گرفت ولی به نوعی به دلیل حساسیت و پیگیری مدام حضرت امام نسبت به مسائل زندان‌ها انجام شد چون گزارشاتی از رفتار برخی از زندان‌بان‌ها و بازجو‌ها با زندانیان خدمت حضرت امام می‌رسید. در فضای ملتهب سالهای ۶۱ و ۶۲ که گروهک‌های تروریستی فعال بودند در برخی از زندان‌ها و بازجو‌یی‌ها در دادسراها برخورد‌های تندی با زندانی‌ها صورت می‌گرفت به همین دلیل گزارشاتی خدمت حضرت امام رسیده بود که حضرت امام هیأتی شامل آقایان دعایی ،محمد‌علی هادی نجف‌آبادی، علی‌محمد بشارتی و سیدهادی خامنه ای را مأمور کرده بودند که گزارشاتی در خصوص وضعیت زندان‌ها تهیه کنند از آنجا که بعد از تهیه گزارش منتج به یک اقدام عملی روشن نشد شورای عالی قضایی به بنده مأموریتی دادند به عنوان نماینده شورای عالی در دادگاه‌ها و دادستانی که در فاصله ۶ ماه گزارش مستقیم و مداوم از درون زندان‌ها به‌خصوص زندان‌های اوین ،رجایی‌شهر ، قزل‌حصا‌ر‌ ،توحید و عمدتاً زندان‌های تحت‌پوشش دادگاه انقلاب تهیه کردم و این گزارش را که نتیجه گفت وگو با بیش از ۱۰۰ نفر از زندانیان بود به رئیس‌جمهور وقت که آیت‌الله خامنه‌ای بودند و نیز رئیس مجلس وقت یعنی آقای هاشمی رفسنجانی و نیز شخص حضرت امام دادم.

http://www.aftabnews.ir/vdcjyhevvuqe۸hz.fsfu.html
٣٨۷۰۵ - تاریخ انتشار : ٨ تير ۱٣۹۰       

    از : م پارسی کیا

عنوان : مجاهدین( با رجوی و بی رجوی)
آقای مصداقی, چرا شما و طرفداران موسوی و کروبی حتی یکبار هم( حتی در مقاله اخیرتان در بی بی سی) از سرکوب اهل ابها یاد و دفاع همه جانبه یا همدردی آشکار نمیکنید؟
آیا مسِله اهل ابها دم خروس مجاهدین( با رجوی و بی رجوی) نیست؟
چرا نباید مردم از مجاهدین و دیگر نیروهای غیر لاییک بهراسند؟
٣٨۷۰۲ - تاریخ انتشار : ٨ تير ۱٣۹۰       

    از : حمیدی

عنوان : سفطسه آقای مصداقی
آقای مصداقی ظاهراً شما فقط در فضای مجاهدین نفس می کشید و از پنجره آنها می بینید! اگر جز دنیای مجاهدین از اخبار امروز اپوزیسیون هم خبر داشتید می دانستید که مثلاً در سازمان اکثریت نه تنها نگهدار رهبر نیست بلکه خط سیاسی او در اقلیت کامل است. ادعای رهبری کریمی و فتحی و مدنی و بقیه نیز مضحک است و با عرض معذرت فقط بی اطلاعی حیرت انگیز شماست. ولی خوب شد که این ادعاها را کردید و توهمی نسبت به خودتان باقی نگذاشتید...
٣٨۶٨٣ - تاریخ انتشار : ۷ تير ۱٣۹۰       

    از : ایرج مصداقی

عنوان : منظورم کنار رفتن صوری نیست
آقای نیاز عزیز در مورد داریوش همایون هم من با شما موافق نیستم. من اینگونه جابجایی‌ها را هم خیلی واقعی نمی‌بینم. البته اشکالی هم در ان نمی‌بینم. کاچی به از هیچی. بالاخره ما بایستی از یک جا شروع کنیم.
جهت اطلاع شما و یا دیگر دوستانی که ممکن است اطلاع نداشته باشند عرض می‌کنم الان نزدیک به ۲۲ سال است که مسعود رجوی رسماً و حداقل به لحاظ بیرونی مسئولیتی در سازمان مجاهدین ندارد و مسئولیت اول این سازمان به ترتیب با مریم رحوی، فهمیه اروانی، شهرزاد صدر، بهشته شادرو، مهوش سپهری، مژگان پارسایی و صدیقه حسینی بوده است و ایشان نقش «رهبری عقیدتی» را داشته است. اما کیست که نداند کوچکترین امور مجاهدین هم با نظر و مسئولیت ایشان عملی می‌شود. به نظرم تشبیه احزاب ایرانی به احزاب آلمانی و روابط آن‌ها مانند تشبیه بنز با ژیان و حداکثر پیکان است. تنها تشابه‌شان این است که هر دو راه می‌روند. احزاب آلمانی از دل چند صد سال تعقل و تفکر درآمده‌اند.
اگر بخواهم مثالی در داخل کشور بزنم الان سالهاست که عسگراولادی ظاهراً دبیرکل موتلفه نیست و این مسئولیت به حبیبی تفویض شده اما کیست که نداند سر رشته اصلی در دست کیست؟
٣٨۶۷٨ - تاریخ انتشار : ۷ تير ۱٣۹۰       

    از : ایرانی

عنوان : احزاب و سازمانهای سیاسی حق دارند رهبران خود را برای هر زمان انتخاب کنند
احزاب و سازمانهای سیاسی در تمام دنیا می توانند رهبران خود را برای هر زمان که می خواهند انتخاب کنند و رهبری یک حزب و سازمان با رهبری یک جامعه سیاسی متفاوت می باشد. در انتخاب رهبر یا رهبران یک سازمان و یک حزب فقط اعضا آن حزب و سازمان حق انتخاب را دارند (اگر آن حزب یا سازمان روابط دمکرایتک درونی داشته باشد) و عموم مردم در انتخابات دمکرایتک می توانند نمایندگان احزاب را انتخاب کنند یا رد کنند. آقای رجوی رهبر سازمان مجاهدین می باشد و به افرادی مانند من ایرانی که به احزاب مذهبی اعتقادی ندارم ربطی ندارد. سازمان اکثریت نیز می تواند باز فرخ نگهدار را اگر دوست داشت دوباره رهبر خود انتخاب کند که باز به خودشان مربوط خواهد بود و در حقیقت فرق چندانی هم در وضعیت موجودشان نخواهد کرد. مجاهدین خلق مشگلات بزرگتری دارند که کمترین آن رهبری مسعود رجوی می باشد. در ایران امروز بعید است یک حزب مذهبی بتواند طرفداران بسیاری را بدست آورد. از بد شانسی مسعود رجوی رژیم اسلامی تا ابد مذهب را در سیاست در نزد مردم ایران بی اعتبار کرد! دیگر سال ۶۰ نیست که مجاهدین مذهبی با شعار "جامعه توحیدی" جوانان را به بهشت موعود حواله بدهند!
٣٨۶۷۶ - تاریخ انتشار : ۷ تير ۱٣۹۰       

    از : پروانه. الف

عنوان : انتقاد از آقای رجوی و مصاحبه با آقای رجوی
رفتار مسعود رجوی مثل امام غائب است. تمام رهبرانی که آقای مصداقی از آنها نام بردند بارها و بارها تن به مصاحبه داده اند و بوسیله هوادارانشان مورد انتقاد قرار گرفته اند بجز یکنفر، مسعود رجوی. کدام رهبر دیگری را می شناسید که عشق و ازدواج را بر خود حلال می داند و بر چریکهای محبوسش حرام! آقای مصداقی عزیز، لطفا پای صحبت های سعید شاهسوندی هم بنشینید. مکتب های مرید و مرادی، بخصوص اسلامی اش را با احزاب سیاسی عوضی نگیریم.
٣٨۶۷٣ - تاریخ انتشار : ۷ تير ۱٣۹۰       

    از : نیاز

عنوان : کلی گویی نکنید
آقای مصداقی میگویید "اگر بخواهیم استدلال شما را بپذیریم، باید بپذیریم که در تاریخ ایران مبارزه‌ آزادیخواهانه و ضد استبدادی نداشته‌ایم چون افراد خودشان درک درستی از آزادی و دمکراسی نداشته‌اند." پاسخ شما را از نظر من نمیتوان با آری یا نه داد. ما ایرانی ها کلا زیاد عادت به کلی گویی و خود فرا افکنی داریم. نظیر آن در مورد نقش جنبش سبز در "بهار عربی".... آری مبارزه بوده. همیشه بوده. اما مبارزه برای چه با چه درکی از جانب چه کسانی؟ اما من اعتقادی به مبارزه بی وقفه و پیوسته و دائمی و زنجیر وار برای تحقق اهداف جنبش مشروطه، ضد استبدادی عام ندارم. خیر. بخش بزرگی از این مبارزه برای آزادیخواهی هم قبیله ای بوده است و یا تصاحب قدرت یا تلاش برای تقسیم قدرت. مانند جنبش دوم خرداد چهل و دو. یا انقلاب اسلامی در مجموع. مثلا من ترجیح میدهم بجای اینکه بگوییم "هدف انقلاب اسلامی مبارزه با استبداد بود" بگوییم "هدف انقلاب اسلامی مبارزه با استبداد شخص شاه و ضد غرب و امریکا بود". چرا که تقریبا تمام گروههای شرکت کننده در انقلاب خود مدافع این یا آن سیستم استبدادی بودند. کسانی که به نسبت درکی از آزادی و دموکراسی داشتند در همان اول قلع و قمع شدند.

من یک سوال از شما دارم. اگر کسانی که جلوی استبداد یک گروه یا شخص ایستاده اند، خود درک درستی از آزادی و دموکراسی نداشته باشند بنظر شما این مبارزه باز هم مبارزه برای دموکراسی نام میگیرد و اساسا همیشه قابل دفاع است؟ امثال لاجوردی، خمینی، شریعتمداری، رفسنجانی و و و را که خیلی هم ضد شاه بودند، میتوانید مبارز و آزادیخواه بنامید؟ نمیتوانید انکار کنید که آنها نیز بر ضد استبداد شاه مبارزه میکردند. من بسیار مایلم از مورد شخص خودم و خودی ها بیشتر مثال بیاورم اما برای اینکه پاسخم بدلیل زیر پا گذاشتن خط قرمز های این سایت سانسور نشود و از طرف دیگر میبینم که این مقاله کم کم دارد به سمت پایین و آرشیو شدن حرکت میکند روده درازی را کم میکنم و شاید وقتی دیگر... با درود!
٣٨۶۶۹ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹۰       

    از : نیاز

عنوان : رهبران مادام العمر، شعار های سطحی
آقای مصداقی عزیز مرسی از پاسخ ها و اینکه مرا در مورد دیدگاههای خود روشن تر کردید. متاسفانه من بطور پراکنده و نه منظم آثار و مصاحبه های شما را دیده ام. حال چند سوال و نکته در مورد پاسخ شما:

در اینکه بقیه گروهها نیز رهبران مادام العمر دارند کاملا با شما موافقم و به نکته بسیار جالبی توجه کردید. در تکمیل صحبت شما باید پرسید برای رهبران این گروهها و هواداران آنها این رهبری مادام العمر چگونه عادی و قابل قبول است و هیچ، آری هیچ انتقادی و مشکلی با این ساختار کاملا غیر دموکراتیک ندارند اما از طرف دیگر خود را اگر نگوییم تنها گروه، حداقل جزو دموکراتیک ترین ها میدانند. در صورتی که همین ساختارهای عقب مانده شان نشان میدهد که هنوز تا نهادینه شدن دموکراسی در اندیشه هایشان راه طولانی در پیش دارند.خوشبختانه شیرزن کرد رویا طلوعی نیز اخیرا مقاله جالبی راجع به گروههای کرد نوشته بود. تنها موردی که من میدانم مثال شما درست نبود -ضمن نداشتن ادعای جامع المطلع بودن- در مورد داریوش همایون و حزب مشروطه است. داریوش همایون مدتها بود که تنها رایزن این حزب بود و دبیر کل کس دیگری بود. داریوش همایون هرچند در حزبی بود که از نظر دیدگاهها و نقش آن در حیات سیاسی ایران هر ایرادی بخواهیم به آن بگیریم باید صادقانه گفت که از نظر ساختار و نحوه اداره در میان گروههای ایرانی بی نظیر است و این را هم اتفاقا مدیون همان داریوش همایون است که شاید ده ها سال از نظر فرهنگی از بقیه روشنفکران ایرانی جلوتر بود. و آنقدر دوربینی داشت که خودش را تنها و مادام العمر در راس نمیخواست ببیند. مسلما از نظر کاریزماتیک و تئوری از بقیه سرتر بود اما مسئولیت ها را قبضه نکرده بود. نمونه این مورد را در آلمان در یوشکا فیشر در حزب سبز ها میتوانید ببینید که در عرصه صاحبنظری سیاسی و روزنامه نگاری هنوز فعال است هنوز هم تاثیر کاریزماتیک در حزبش دارد بدون داشتن کوچکترین مسئولیت حزبی در یک حزب با بالاترین دموکراسی داخل حزبی در آلمان.
روش بسیار مدرن دیگری که حزب مشروطه سالهاست بکار میگیرد علنی کردن بحث های داخلی جلسات رسمی خود است که پروتکل هایش تماما در سایتشان موجود میباشد. همچنین کاندیداها و نتیجه رای گیری هایشان. وقتی من یکبار از یکی از سران سازمان اکثریت خواستم که نظیر این شفافیت حزبی را در سازمان خود ایجاد کند فقط شاهد ده دقیقه مسخره شدن و تلویحا یه سلطنت طلب بودن مفتخر شدن از جا نب او بودم و این ادعا که آنها خود دارای بالاترین دموکراسی داخل حزبی هستند!!!! در مورد سازمان های ایرانی باید به دو نکته توجه کرد یکی اینکه برخی از نظر کمی ،یعنی اعضای فعال نه سیاهی لشکر، آنقدر کوچک و ناچیزند که بی تعارف بگوییم از قحطی نفرات یک نفر را در راس خود نگه داشته اند. و این حتی در مورد برخی گروه ها که سابقه چند دهه مبارزه سیاسی نیز دارند ودر مقاطع زمانی نقش بزرگی هم در تاریخ ایران بازی کرده اند صادق است که من فعلا از آوردن نام صرفنظر میکنم. اما قبول کنید که در مورد برخی دیگر مانند حزب دموکرات کردستان یا کومله یا همین مجاهدین که از نظر کمی بسیار بزرگ مانده اند و حداقل چند هزار نفر در اردوگاه اشرف و به ادعای خودشان بیش از آن در اروپا و امریکا دارند این نبودن دموکراسی سازمانی بسیار مشهودتر قابل لمس تر و غیر قابل توجیه تر جلوه میکند. در هیچکدام از تجمعات داخلی احزاب وگروههای دیگر شما اینهمه عضو فعال و وفادار نمیابید. اما کمتر ایرانی شاید بزور اسم پنج نفر از این سازمان را بتواند بیاورد. من خودم سه نفر مریم و مسعود رجوی و ابریشمچی را فقط با اسم میشناسم. خوب این اصلا توجیه کردنش آسان نیست. آن هزاران نفر دیگر چه میشوند؟ سربازان گمنام حزبی اند؟ در عکس ها بخصوص زنها همه با یونیفرم های تکراری. مردها همینطور. تو گویی هیچکام نه برای خود شخصیت مستقلی، نظری یا سلیقه ای دارند. یک داستان، یک شعر، یک اثر یک نمایشگاه نقاشی فردی، یک ابراز وجود فردی از این اردوگاه اشرف نمیبینید. هیچکدام از زنها که از این اردوگاه عکسبرداری شده اند آزادی پوشش همان مریم رجوی که سرخ و سبز و سفید میپوشند گویی ندارند. همه چارقدی یکنواخت و کدر بر سر دارند، همه بدون آرایش برخلاف مریم رجوی. هیچ کجا بلندگویی دستشان داده نمیشود، مصاحبه ای با شخصی از پیش تعیین نشده یا غیر سخنگو نمیشنوید.خوب این بسیار بیشتر از نبود دموکراسی مثلا در جبهه ملی یا نهضت آزادی توی چشم نمیرود؟
یعنی این بچه های نسل جدید که بعد از انقلاب بدنیا آمده اند با دیدن این تصاویر جدا باید فکر کنند با یک حزب دموکرات و لیبرال مواجهند؟ نوع لباس و سلیقه و موزیک این نسل و حتی پوشش فامیل و والدینشان در ایران با این سازمان کوچکترین شباهتی دارد؟
من شما را سخنگو یا مسئول ی این سازمان نمیدانم و این سوال ها نیز متوجه شخص شما نیست اما سوال هایی است که وقتی جریانی از ضد استبداد بودن دم میزند، نمیتوانیم بی تفاوت از کنارشان بگذریم و آن ادعا ها را جدی بگیریم.
٣٨۶۶٨ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹۰       

    از : اردشیر )

عنوان : کشتار ۶۷ و نبرد با فاشیسم مذهبی
جناب قدیمی متوسل شده به نقل قولی از آقای علی بابائی که ظاهرا به مجاهدی گفته چرا مبارزه و عملیات انجام دادید چون زندانی در بند داشتید. در نبرد با نازی های هیتلری مردم به مخالفان و پارتیزانها کمک می کردند و می دانستند که توسط نازی ها قتل عام می شوند و خود پارتیزانها هم می دانستند که در مقابل هر سرباز نازی دهها نفر از همرزمانشان توسط گشتا پو اعدام می شوند ولی به نبرد بی امان ادامه دادند و تسلیم نشدند. در تظاهرات دوسال قبل هم مردم می دانستند که دستگیر و شکنجه و اعدام قرار می گیرند ولی به خیابان ریختند. بر اساس تحلیل جنا بعالی باید در خانه نشتست که هزینه ندارد. تا قبل از ۳۰ خرداد هزاران زندانی سیاسی در زندانها بود که بعدا خمینی صدها نفر شان را مانند محمد رضا سعادتی اعدام نمود در صورتی که به ۱۰ سال زندان محکوم شده بود.
زنان مبارز و دختران جوان هم بعلت رعایت نکردن حجاب اجباری آخوندی مورد اذیت و آزار قرار می گیرند و طبق این بر هان شما باید حجاب سیاه آخوند ساخته را رعایت نمایند تا مورد هجوم قرار نگیرند.
در تجاوز خمینی شهر به زنان در یک باغ توسط بسیجی ها و اشرار حکومتی فرمانده نیروی انتظامی گفته بود اینها افراد مهاجم را تحریک کردند و لباسی مناسب نداشتند.
در مقابل یک دیکتا توری مخوف مذهبی باید ایستاد و مقاومت نمود و راه تسلیم را نپذیرفت. مسلما این نبرد و مقاومت پر هزینه می باشد و هر انسانی توان تحمل و ادامه راه دشوار و صعب را ندارد.
ایستادن در مقابل استبداد مذهبی در مجموع درست بوده گرچه نیروهای مقاومت اشتباهاتی هم داشتند که طبیعی هم قسمتس از آن می باشد. به نوشته محقق و منتقد توانا و جسور اقای ایرج مصداقی در سایت بی بی سی در مورد ۳۰ خرداد مراجعه نمائید.
٣٨۶۶٣ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹۰       

    از : محمدی

عنوان : رهبری مجاهدین
دوست عزیز آقای مصداقی! چرا شما باید هر انتقادی را به هر قیمتی، حتا به قیمت مخدوش کردن واقعیت رد بکنید؟ در توضیح ساختار استبدادی و ویژه مجاهدین خلق و نقش ویرانگر شخص رجوی به عنوان رهبر و زعیم و فرمانده و ...شاید بتوان از جهاتی قیاس را بر تشکیلات قدیمی و سنتی چون جبهه ملی و نهضت آزادی و سلطنت طلبان گذاشت؛ ولی دوست عزیز! پس از آن این مغلطه عجولانه چه هست که راه انداخته اید؟:
" آیا تا وقتی آقای شالگونی و توکل و نگهدار و کریمی و فتحی و مدنی و سامع و ... زنده هستند افراد دیگری رهبری گروه‌های‌شان را به عهده می‌گیرند؟"
چگونه و با کدام سند و مدرکی این اسامی را در تشابه با موقعیت رهبر مادام العمری چون رجوی ردیف کرده اید؟! البته که خودتان به پای چوبین این استدلال آگاه بوده اید که پس توضیحات تقریباً مفصل تان در باره احزاب و سازمان های سنتی، اینطور شتابزده لیستی هم از این افراد ساختید. ایا قادرید که توضیح بدهید که شالگونی و توکل و نگهدار و کریمی و فتحی و مدنی رهبر مادام العمر کدام جریانات هستند؟ از کی و تا کی؟ حتا وضعیت مهدی سامع که امروز همراه مجاهدین محسوب می شود، شامل همین قیاس مع الفارق نیست؟
٣٨۶۵٨ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹۰       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست