یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

چرا اینجا؟ چرا حالا؟

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : این بار ناخوش خیال

عنوان : من قورمه سبزی میخواهم ، من آبدوغ خیار و یا نان خالی‌ نمیخواهم !
مگر من دلم نمیخواست "پرنس" می شدم و یا باشم ؟ چرا که نه‌ ! مگر من دلم نمی خواست که تمام دختر‌های دنیا عاشق من بودند و با آه و حسرتی بمن نگاه میکردند ؟ آنقدر دلم میخواست که پرنس یا سیندرلای واقعی‌ بودم که بعد از نیمه شب‌ها هم مرا تحویل میگرفتند ! آنقدر دلم برای درشگه سوار‌ی چهار و یا هشت اسب تنگ شده است ! کوفتشان بشه تمام شاهزاده‌های خوش بخت بدنیا آمده را... من در لندن بدنیا نیامده‌ام و تازه چه فرقی‌ می‌کند،رویا‌ها که حد و مرزی ندارند ! در دوران دبستانی تنها دلخوشی من پس از مدرسه بیرون آمدن این بود که سنگ گردی بیابم و تا خانه آن را بدوانم ! بهمین منظور پدرم، کفش لاستیکی برایم میخرید که دوام بیشتر داشته باشد ولی‌ یک هفته بیشتر طول نمیکشید که بجای یک سوراخ دو سوراخ از هر کفش دهان باز میکردند ! نخیر حد اقل برای هوا خوری پاهایم هم خوب نبود ! روز‌های سرد زمستان تا به مدرسه می رسیدم، آب برف داخل کفش رفته یخ میزد و دوساعت اول کلاس حواسم به چیزی که نبود درس بود . ظهرها هم که از کوچه پس کوچه‌های ردّ میشدم بوی انواع غذاهای خوش مزه معده صاحب مرده‌ام را چنگ میزد . به خانه که می رسیدی اگر خوشبخت بودی آبگوشت سوخته و یا آب دوغ خیار خالی بود وگرنه هیچ...! من خشمگین چرا با لگد به دیزی آبگوشت نکوبم ! من هیچ چیز نمی فهمم ،من بوی قورمه سبزی را در کوچه‌ها بو کرده ام ، من قورمه سبزی میخواهم ، من آبدوغ و نان خالی‌ نمیخواهم !...اعتراض کننده لندن هم آب دوغ نمی خواهد، قورمه سبزی میخواهد! چون بوی آنرا حد اقل در راه خانه آمدن حس کرده است...این جوانان معتاد ، این دختران از خانه گریخته،این مادران روسپی شده ،این قاچاق فروشان خرده پای اعدام شده و منتظر،این آفتابه دزدان دست بریده شده و خیل عظیم خاموش دیگران ، همه و همه،اعتراض کنندگان لندن در ایران اند با این تفاوت که آنجا لندن نا آرام است و این کشور نفرین شده "ایران آرام"...
باشد تمام مبارزان و انسان دوستان ، رهروان راه آزادی قربانیان و منتظران فلاکت اجتمایی ایران باشند...
٣۹۶۱۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱٣۹۰       

    از : نامی شاکری

عنوان : چند فرض دیگر !
فعلا که در صدا و سیمای ج اا عروسی است و حتی آدمی مثل احمدی نژاد فرصت را غنیمت شمرده به نصیحت ارباب دولت فخیمه و درخواست نهادهای حقوق بشری برای ملاحظه ی امور! اما در جوامع "باز" مثل بریتانیا چنین حوادثی همیشه محتمل است ، چه بنا به شرایط عینی که در این تحلیل به آن اشاره شده است یا ضرورت های ذهنی و حتی برخی ملاحظات حکمرانی .
شکل بحران و دامنه ی واقعا "خرابکارانه"ی آن ، ماهیت "دمکراتیک " این حرکات را منتفی می کند. چند فرض دیگر در این میان نامحتمل نیست :
۱) تدبیری برای به محاق افکندن گندی که هک ارتباطات تلفنی امپراتوری مرداک در بریتانیا بالا آورده و همه شان از دفتر نخست وزیری تا رده های پایینی پلیس در آن درگیرند.
۲) تدبیری برای لاپوشانی تبعات منفی ائتلاف ناهمگون حاکم که تدریجا خود را می نمایاند ویک تهدید "بیرونی" ، موقتا می تواند ، اوضاع را کمی مهار کند.
۳) تدبیری پیشگیرانه از سوی دستگاه امنیتی– انتظامی ، قبل از بازی های ۲۰۱۲ برای بیرون کشیدن تمام عوامل انسانیی که احتمال اقدامات خرابکارنه شان می رود و تخلیه اطلاعاتی آنها !
۴) تدبیری برای پرت کردن حواس مردم دنیا از گندی که آقایان در لیبی به بارآورده اند و دنبال فرصتی برای تکرار آن در سوریه اند ...
٣۹۵۹۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱٣۹۰       

  

 
چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست