یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

به جرم لواط، در اهواز، سه نفر - ساقی قهرمان

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : ققنوس در قفس

عنوان : اگر جنایت کردی، ان را کامل کن .
سرکار خانم قهرمان عزیز

از مقاله سنگین شما لذت بردم.
من دو نکته متفرقه و مهم را تذکر می دهم که از نظر دور ندارید.

۱- تعریف ""هم جنس گرائی"" در مورد کشورهائی که محدویتِ خشن و مجنونانه مذهبی در مود روابط جنسی متعارف ( حتی روابط غیر جنسی بین زن و مرد) بیداد می کند و خون و تعصب و حسادت و قتل ناموسی و رگ برجسته گردن عامل روابط جامعه است، صادق نیست.

در کشورهای "غرب" امروزه روابط ِ بین دو همجنس قطعا فرم ِ همجنس گرائی دارد و طرفین معمولا هم سن هستند و رفیق جان در جانی بدون تمایز فاعل و مفعول . اگر در کشتی ها در انگلیس در قدیم رابطه بین مرد و پسر بوده به علت ناگزیزی و نبودن ِ جنس ِ مخالف بوده ایت و فرق داشته ، امروزه انگلیس "پارتنر" هم جنس را به عنوان قانونی مثال ازدواج به رسمیت می شناسد و آن همجنس گرایی است. . ( کشور فرانسه تا حدودی استثنا است که" بچه بازی " "هم از قدیم داشته اند و حالا هم دارند.)،

ولی در ایران کسی که "لواط" می کند از ناگزیری است. این یک عمل ِ " جایگزینی " است . و در طول تاریخ ایران همین طور بوده و همه شعرای ایران و عرفا و بزرگان "شاهد باز" بوده اند و لواط کار . و ان به علت عدم امکان رابطه سالم جنسی با جنس مخالف (زن) بوده است.

قبل از انقلاب اسلامی این موضوع ِ لواط بسیار کم شده بود و جامعه داشت در این مورد اقلا به راه سالم تری می افتاد . متاسفانه دوبار ه پس از انقلاب با سلطه مذهب و ، فساد جنسی و تجاوز به بچه ها ( چه رسما توسط خود حکومت در زندان ها و در محافل مذهبیو توسط اخوندها، و چه توسط جوانان و مردان درمانده از نظر جنسی ) صعود شدید داشته است. و ان که ابتدا از ناچاری لواط می کند، بعد به این عمل عادت می کند و از ان بیشتر از عملِ متفارف لذت می برد، زیرا در سکس، انحراف لذت بخش است.

به هر حال ، ما همجنس گرا خیلی کم داریم، منحرفِ جنسی (از روی ناچاری ) داریم.

۲- احتمالا اگر پرونده را بررسی کنیم، این افراد توسطِ قربانی شناسایی شده اند و حال هر سه نفر اعدام شدند.

از نوشتن ِ این مطلب ناراحت هستم ولی قطعا باید همه مردم از این همه حماقت و جنون های ِ قانونی در ایران با اطلاع باشند و بدانند با چنین مجازات های وحشیانه و غیر معقول برا ی یک امر ِ نسبتا کم خطر و غیر قتل ( گو اینکه بسیار بد و از نظر روانی برای قربانی دردناک و مخرب ) چطور خطا کاران ِ ساده و کم عقل را به سوی وحشتناک ترین جنایات و بخصوص قتل هدایت می کنیم. ( خوشبختانه بد اموز یبه حساب نمی اید چون افرادی هم که این سایت را می بینند تحصیل کرده و مهذب بوده و و در خطر بد اموزی نیستند و ادم های جنایت پیشه نمی باشند) .

ببینید، اگر پسرِ جوانی که از شدتِ شهوت جنونِ آنی می گیرد و با بچه ای ( حتی فامیل نزدیک ) لواط می کند ، وقتی به خود می اید، انگاه او اگر قربانی را به قتل برساند، باز هم بیشتر از اعدام که نمی شود.!!
تازه وقتی قربانی زنده بماند ، اسم و ظاهر و نشانی های جانی را می دهد و جانی بزودی دستگیر و با قربانی مواجه و شناسائی شده و اعدام می شود !! پس اگر او مفعول ( قربانی ِ لواط) را کشته بود ، خطر ِ دستگیری اش تقریبا به نزدیک ِ صفر تقلیل پیدا می کرد.، اگر هم خیلی خیلی اتفاقی به علت دیگر ی دستگیر می شد، اتهام لواط آن قربانی هرگز قابل اثبات نبود چون کسی نمانده بود تا او را شناسایی کند!! پس احتمالا اعدام نمی شد.

می بینید چقدر کار را بدتر کرده ایم. عقل سلیم می گوید جنایت نکن. ولی همین عقل می گوید اگر جنایت کردی، در شرایط قضایی ی ایران ان را کامل کن و شاهدی باقی نگذار.
۴۰۲٨۲ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۰       

    از : bahrami

عنوان : از نو فلکی دگر چنان ساختمی ...که اسوده بکام خود رسیدی اسان
در المان غربی تحصیل کرد و با احزاب چپ اشنا شد و بدلیل علاقه به چپ به حزب سوسیال دمکرات نزدیک شد.رشته تحصیلیش مارکس شناسی بود , و از معدود مارکس شناسان ایران بود .دکترای حقوق داشت در رشته مارکس شناسی.در وین و مونیخ و برلین حقوق سیاسی خوانده و رساله اش را درباره تاثیر عقاید مارکس بر کلیسا نوشته است.در سال ۱۹۶۲ با* آنیا بوچکووسکی* زنی که اهل تئاتر و ادبیات بوده آشنا شده و حاصل این اشنای پسریست بنام (رستم)همزمان شعر میسرود و شعرهایش را به زبان آلمانی برای روزنامه "زود دویچه " و نیز مجله دو زبانه "کاوه می فرستاد.در سال ۱۹۶۴ نخستین مجموعه شعر مستقل خود را با عنوان "فصل دیگر" انتشار داد.پنج ماه بعد از انتشار "فصل دیگر" جایزه ادبی شعر برلین را نیز از آن خود ساخت‌, فریدون فرخزاد چند سالی عضو آکادمی ادبیات جوانان مونیخ بوده و در سال ۱۹۶۶ به رادیو تلویزیون این شهر نیز راه پیدا کرده است. در رادیو سلسله برنامه هایی همراه با طنز و توام با موسیقی خاورمیانه، از جمله ایران تهیه می کرده و در تلویزیون مجموعه فیلم رنگی "خیابان های آلپ" را ساخته است.
بعد رفته است به سراغ موسیقی فولکلور ایران و را بهره گیری از ترانه های بومی، "نوعی موسیقی مدرن" فراهم آورده و با همان در جشنواره موسیقی "اینسبروک" در اتریش جایزه اول را ازآن خود ساخته است (۱۹۶۷).خودش در مصاحبه ای گفته بعد از برگشت به ایران دوست داشت در دانشگاه تدریس کند و یا دیپلمات شود اما.؟..؟.نتوانست؟ در نتیجه بدنیای هنر وارد شد و باقی قضایا....بله دکتر فریدون ‌, روشنفکری که فراموش نکرد که کیست و چه میخاهد چه در دوران پهلوی و چه در دوران مالک الرقاب اعظم خمینی.بعد ۲۲ بهمن تلاش کرد که با سازمان فداییان همکار کند اما بدلیل تفکری که هنوز هم بر قسمت اعظم روشنفکران ما حاکم است بله فقط بدلیل همجنسگرا بودن ببازی گرفته نشد! بعد مدتی دستگیر شد و در زندان سختیها کشید و بعد از ازادی با توجه به سخت شدن شرایط زندگی برای همجنسگرایان و امتناع چپها! از همکاری با او به اروپا رفت. در فیلمی بنام «عشق من وین»بازی کرد که با اقبال ایرانیان روبرو نشد!
در شعری به جهان بی عشق و قهرمان امروز ما نگاه می کند و در سوگ امیدهای خود می نشیند.
دیگر عشقی عیان نمی بینم
عاشقی در جهان نمی بینم
در سراپرده قساوت ابر
ذره ای آسمان نمی بینم
قهرمانان، شبانه پژمردند
سروری قهرمان نمی بینم
زین غزل های روزگار خزان
وصف ملک کیان نمی بینم!
در جریانی که بعد می آید
جز غم این زمان نمی بینم... نام شعر (درد من)است
نباید فراموش کرد که در نهضت مقاومت فرانسه تعدادی از پارتیزانها همجنسگرا بودند و ۷۱ سال پیش توانستند همدوش دیگران با فاشیسم بجنگند ولی کم نیستند ایرانیانی که مدعی روشنفکری هستند و شعار این مباد ان بادشان گوش فلک را کر میکند و هنوز معیار خوب یا بد بودن انسان ها برای انها نحوه براورده کردن احساسات جنسیشان ان هم در اطاق خوابشان میباشد .متاسفانه انطور که انتظار میرفت خانم ساقی قهرمان به ریشه ها توجه نکرده است مثلا انجا که میپرسد؟سوال این است: چگونه می‌شود همجنسگرایان را از خطر اعدام به جرم لواط نجات داد و چگونه می‌شود دگرجنسگرایان را از خطر اعدام به جرم لواط نجات داد؛ چگونه می‌توان "مردم" را از خطر اعدام به جرم لواط نجات داد ؟ بنظر من ایشان فراموش کرده اند که ما در خارج نشیستگان بدلیل نداشتن قدرت اجرایی بجز افشای ظلم مضاعف به زنان و مردان همجنسگرایمان و بنقد کشیدن این تابو بخصوص در جوامعی که زندگی میکنیم امکان دیگری نداریم. با توجه به اطلاعات کافی ایشان در مورد جهانبینی اردوگاهی , اگر ایشان بخاهند میتوانند بررسی کنند که چرا تفکر چپ اردوگاهی هم بمانند مذهبیون رفتار ناشایستی بروز میداد و میدهد ! در ان دوره مثلا بیماری روانی اعلام کردن انها و اعزام انان به تیمارستانها و محروم کردن انها از حقوق اجتماعی..... ولی در اروپای غربی همزمان با همجنسگرایی رفتاری متمدنانه میشد و میشود؟ هنوز هم هنگام فرا رسیدن سالگرد مثله شدن دکتر فریدون فرخزاد بدست سربازان اعزامی امام زمان مدعیانی که به انسان و انسانیت خیلی اهمیت میدهند!شهامت برگزار کردن و یا شرکت در مراسم بزرگداشت او را ندارند .اما همزمان اژیر بنفش میکشند که چرا به جناب «گونتر گراس، نویسنده‌ی پرآوازه‌ی آلمانی»که پوست پیازشو میگرفته و لطف کرده بعد از ۶۵ سال گفته که عضو «اس اس»بوده اثاعه ادب شده است!!!
نزدیک بود فراموش کنم فیدل کاسترو یک عمر خون همجنسگراها را در شیشه میکرد و اما بروی جنابش نمیاورد که برادرش «رائول کاسترو»وزیر دفاع و فرمانده ارتش خلقی کوبا و رهبر فعلی کوبا هم الکلی است و هم همجنسگرا!!!!؟؟؟ ما که بخیل نیستیم ولی برای اطلاع انهایی که میترسند دستاوردهای اندوره فراموش شود عرض شد .... قربان برم خدا رو... یک بام و دو هوا رو.
۴۰۲۵۷ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹۰       

  

 
چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست