از : علی کبیری
عنوان : بیاور هرآنچه زمردی و زور
جناب حسنی،
شوربختانه این شما هستید که با ژستهای "شبه روسنفکرانه" گرفتن، پشت الفاظ فرنگی اوبژکتیو و سوبژکتیو قایم میشوید. نظرات شما همه درپائین این سایت قابل رویت هستند. درپاسخ نظر من اظهار داشته اید که «...متأسفانه نظرات تان نادرست اند...» و در پاسخ به اظهارات آقای شاکری، نظر داده اید که «...با احترام تمام باید بگویم که آن ارزش علمی ندارد...» سپس به آقای صدری تاخته اید که «...آقای خسرو صدری مدت مدیدی با پورهرمزان کار کرده، ولی ظاهرا او هم مثل بقیه رهبران چیزی در چنته نداشته تا به خسرو صدری یاد بدهد...» خب تمام اینها از جنس مغالطه ی کلامی و فاقد ارزش علمی هستند. از نظر شما، ما همه جمع اینجا بی سواد، بی اطلاع، بی دانش و...هستیم و نظراتمان نیز نادرست . پس جناب دانشمند، شما چه درچنته دارید؟ چرا مارا ازدریای دانش بی کرانتان بی نصیب میگذارید؟ به علی قسم حیف است. بیاور هرآنچه ز مردی و زور!
۴۱٨۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱٣۹۰
|
از : خسرو صدری
عنوان : ز"تعارف" کم کن و...!
در پاسخ به آقای حسنی : شما که وقت گرانبهای خود را با خواندن مطالب بی ارزش کسانی چون من ، هدر می دهید، به جای "تعارفات"(شعاردادن)، بهتر بود به اصل مطلب می پرداختید و مشخصا انتقادات خود را بیان می کردید. در تاریکی نشستن و به دیگران سنگ و کلوخ پرتاب کردن را هرکسی می تواند. مواضع و هویت خود را آشکار کنید تا ببینیم "این طاووس علییین شده"، خود و هم فکرانش تا کنون چه "تخم های دوزرده" ای نموده اند.
آنچه من از "پورهرمزان" ها آموختم، عدالت جویی و داشتن صداقت است. از شما هم خواهم آموخت ، اگرچیزی برای آموختن داشته باشید.
۴۱٨۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱٣۹۰
|
از : پرویز مرزبان
عنوان : تا ما با هم و با احترام متقابل حرف نزنیم, مردم به ما عنایت نخواهند کرد.
با سلام دوباره به مسئولان اخبار روز و کاربران گرامی.
کسی نیست که نداند، اخبار روز منعکس کننده ی فقط یک «نگاه » نیست. بسیار با سلیقه ترتیبی داده اند که ما می توانیم نظرات بسیاری از کنشگران را به شکل مقاله ، اخبار ، رویداد و بیانیه مطالعه کنیم . بهمین دلیل ساده، تا آینده ی بسیار مبهم و دور، چه اینجا «خارج » از کشور و چه اونجا در قلب پر طپش مردم و میهن دغدغه ی من رسیدن به یک حداقل برای آعاز دمکراسی در ایران ست که همه ی کنشگران بتوانند با احترام متقابل اهداف و برنامه ی خود را بمعرض دید مردم قرار دهند.
اگر حکومت شاه حقی برای دگر اندیشان قائل نبود تا مملکت را به بحران ۵۷ کشاند، اگر حکومت خمینی حقی برای هیچکس قائل نبود و این بی نزاکتی تا حدی عفونت بار ست ست که به «خودی» ها ی خود هم رحم نمی کنند. واقعا ما چه میخواهیم ؟
بهمین دلیل به نوشته آقای خسرو صدری انتقاد دارم و در خواست ملاحظه کردم و نوشتم :
«این آرزوی قلبی من ست که تلاش کنیم و همت به خرج دهیم تا کنشگران سیاسی در بحث و گفتگو ها ی متمدانه شرکت کنند تا مخاطبین خود را پیدا کنند . دیگر دوران رهبری های موروثی و افتخاری سپری شده ست و نمی تواند پاسخگوی نیاز فکری میلیونها نیروی تحصیکرده ی ایرانی باشند.
سخت گیری های سیاسی در دنیای آزاد و از طرف ما بر مخالفین فکری نیز نابحشودنی ست .بگذاریم کنشگران حرف بزنند . ۳۳ سال از انقلاب گذشته .متاسفانه نیروهائی هنوز در همان عوالم بحث و گفتگو می کنند که قبل از انقلاب داشتیم و شخصا متاسفم که.....»
من خود را شایسته ی پاسخگوئی به هیچیک از کامنت گزارن فاضل و مجهز به فلسفه علمی با شیوه ی دیالکتیکی نمی دانم، بحث های «دقیق » فلسفی و سیاسی این دوستان می تواند با «ظرافت» مورد بحث های درونی بعضی ارگانهای جریانهای چپ و یا «محفل» های سیاسی قرار گیرد تا در تولید سیاست های نیروهای چپ موثر واقع گردد. امیدوارم بتواند بیش از پیش نقش چپ را در جنبش دمکراتیک مردم ایران تقویت نماید و با اقبال میلیونی مردم روبرو شود. جدی میگویم ایران ۷۰ میلیونی نیاز به چند میلیون رای برای ورود به یک مجلس نمایندگی دارد . مگر اصلا منکر دموکراتیک بودن مبارزات مردم ایران باشیم.
چپ اگر در عمل و بیش از همه برای دمکراتیزه کردن جامعه تلاش نکند هرگز در تاثیر گزاری اجتماعی وارد نخواهد شد تا به آرمانهای والای بشر دوستانه ی خود نائل آید. بهمین دلیل از قدیمی ترین حزب سیاسی و بزرگترین سازمان سیاسی ایران نام بردم که هر دو آماج بیشترین تبلیغات ضد دمکراتیک هستند. باید زمینه برای فعالیت مساعد شود .اتفاقا در اینجا و در خارج از کشور دلیلی برای کوتاهی نمی بینم. البته خیلی ها در ذهن خود تکلیف شاهی ها و حزب الهی هم معلوم کرده اند. بعضی نیست کلا منکر نقش میلیونی هموطنان خارج از کشور هستند. ما را چه میشود ؟
نمیدانم ! بعضی از کامنت گزان مرا به سال ۵۶ می برند که در شبهای شهر اینستیتو گوته حاضر نبودیم شعر های «لطیف» فریدون مشیری را گوش کنیم و چنان ضد دمکراتیک «هو» کردیم که نمیدانم مهندس بازرگان و دکتر سحابی که در حیاط اینستیتو گوته حضور داشتند نسبت به ما چه قضاوتی کردند که به کمتر از شعر «انقلابی» بسنده نمیکردیم. هیچکدام از آن فرهنگ ورزان در این ۳۳ سال آب معمولی از گلویشان پائین نرفت حتی در خون طپیدند ، دق کردند، ترور شدند و من و تو هنوز حرف هم را نمی فهمیم. تا ما با هم و با احترام متقابل حرف نزنیم, مردم به ما عنایت نخواهند کرد.
۴۱٨٨۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱٣۹۰
|
از : حسن حسنی
عنوان : پاسخ به خسرو علی
آقای صدری با معذرت، میات توصیف قضایا و توضیح انها تفاوت زیادی هست. خوب همین کشف شما که کسی همه چیزش را از دست داده، خود قابل تحلیل است، علل معرفتی و غیره دارد. جنگ ها قبل از آغاز در میدان ها در کله ها طرحریزی می شوند. کسی که از موجودات عهد عتیق حتی رو دست بخورد، لیاقت پیشاهنگیت نداشته و ندارد. به یاد سپردن انتقادات از هرکس که باشد، بد نیست، ولی مادیت بخشیدن به انها، جامه عمل پوشاندن به انها بهتر است. هرگز برای یادگیری دیر نیست.
آقای کبیری با برشمردن مشتی واژه و یا جمله گسیخته و پا در هوا نمی توان بحث کرد. شما ظاهرا نمی خواهید بحث کنید، بلکه قصد پخش پارازیت دارید. تا بحث احیانا مفید مختل شود. ولی اگر قصد بحث دارید به پیشنهاد من واکنش نشان دهید. ممنون
۴۱٨٨٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱٣۹۰
|
از : علی کبیری
عنوان : مغالطه عبارت از خطا دراستدلال است
لَعَنَ عَلی موُلا المُتِقَلِبان!!
متأسفانه شما دست به خلط مبحث زده اید. حق، باطل، درستی، دروغ، حقیقت و واقعیت، دارای مفاهیم فلسفی متفاوت میباشند.
Est objectif ce qui se rapporte à l"objet de la connaissance.
Un jugement est objectif s"il est conforme à son objet. (Accord de la pensée avec le réel)
Est subjectif ce qui se rapporte au sujet de la connaissance.
Un jugement est subjectif s"il appartient à la conscience.
۴۱٨٨٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱٣۹۰
|
از : خسرو صدری
عنوان : به نامی شاکری عزیز
حدود یکسال و نیم پیش هم، شما ایراد مشابهی به من گرفتید. ولی به نظرمن حزب توده ایران بخاطر سهل انگاری های تشکیلاتی، تقریبا تمام رهبری و کادرهای خود را از دست داد و به عبارتی "رودست" خورد. در این نوشته هم، اشاره من به همین بخش کار است.
۴۱٨٨۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱٣۹۰
|
از : حسن حسنی
عنوان : راجع به توجیهات نامی عزیز
من این نوشته آقای نامی را خواندم.
با احترام تمام باید بگویم که آن ارزش علمی ندارد.
بهتر است، به تدارک یک تحلیل ریشه ای بپردازند که از حد تخیل های جناب خسرو صدری و امثال ایشان بالاتر باشد.
آقای خسرو صدری مدت مدیدی با پورهرمزان کار کرده، ولی ظاهرا او هم مثل بقیه رهبران چیزی در چنته نداشته تا به خسرو صدری یاد بدهد.
آنچه خسرو از او یاد گرفته، از حد بحث در باره ساختار برخی واژه ها فراتر نمی رود.
من تقریبا همه نوشته های ایشان را خوانده ام. تخیلی و غیرعلمی اند. با پوزش
بعضی ها اگر از بعضی چیزها دفاع نکنند، به نفع آن چیزها ست!
آدم ها بهتر است، آن کنند که توان انجامش را دارند.
۴۱٨۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱٣۹۰
|
از : نامی شاکری
عنوان : بر سر تربت من چون گذری همت خواه !
خسرو صدری عزیز!
اول بگویم که ازهمین کامنت های ذیل متن شما در سی و سه سال پس از بهمن پنجاه و هفت می توان دریافت که "ما و شما " در مقطع انقلاب از چه سطح معرفتی برخوردار بوده ایم ! این یادآوری از آن رو ضروری است که فرزندان جوان ما ، در داوری ما چندان بی انصافی نکنند! دم حزب توده ی ایران هم گرم که حتی جنازه اش ، اینچنین پرشکوه و غوغاست و بر سر تربتش هر کس و ناکس که گذر می کند، "همت " خواه می شود!
اما بعد ...اگر آقایان ، "ما" را با آنهمه ادعای جهان بینی علمی و ... در سال ۵۷ فریب داده باشند و در این سی و سه سال هم با اینهمه تدبیر، "دشمنان استراتژیک" و " قدرت های بزرگ " را بارها لب چشمه برده و تشنه برگردانده باشند، چرا مستحق تحسین و دست مریزاد ما نباشند؟ مگر نه اینکه "سیاست" ، هنر مدیریت قدرت در میان دشمن و دوست است ؟ گیرم که "ما" را در شمار دوست نیاورده باشند؟ اینهمه "تدبیر" را می توان انکار کرد؟
اما این ، تمام استنتاج مطایبه آمیز من از این متن نیست . در این متن سه مفهوم قابل تامل وجود دارد که با تعیین تکلیف آنها ، تکلیف امروز ما در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران و یکدیگر هم ، روشن می شود : "دشمنان استراتژیکش"، "قدرت های بزرگ" و" قدرت های دوست " ! امیدوارم زندگی فرصت گفت و گو در این مفاهیم را به من و شما بدهد. اما،من به دلایل بسیار از جمله آنچه که در این متن آمده در می یابم که :
اول : امپریالیسم جهانی (هنوز به سرکردگی آمریکا) نه با لطائف الحیل و نه با جنگ و خشونت (مدل های تونس و مصر و لیبی و سوریه ) حریف ج اا نخواهد شد.(صریحا از این دریافت خرسندم!)
دوم : آن اپوزیسیون جلیل القدر خارج نشین هم به استناد همین "تدبیر" مورد تاکید متن شما ، مصداق بارز این شعر ورتر است که :" اسب چابک را نیش چند مگس هرزه از دویدن باز نخواهد داشت "!
سوم : تکیف "قدرت" توتالیتر را "ماوشما" در همین داخل البته با بهره مندی از تناسب قوای نیروهای صلح و دمکراسی در منطقه و جهان ، روشن خواهیم کرد. که البته کمی (البته نه شش ماه!) دیروزود و سوخت و سوز هم خواهد داشت .
اما بگذارید از این متن استفاده کنم برای اظهار چند نکته در مورد آن "فریب" و رندی برخی از دوستان در مواجهه با حزب توده ی ایران در همین کامنت ها :
اول : من اگرچه هرگز توفیق نیافتم که "توده ای" باشم ، اما حزب توده ی ایران را معتبرترین "برند" جنبش چپ ایران دانسته ام. دوم : برخورد حزب توده ی ایران به انقلاب ۵۷ و نیروهای درگیر درآن ، به ویژه رهبری آن ، نه حاصل قول و قرارها و وعده های مثلا آقای خمینی که ، حاصل تحلیل مشخص حزب از شرایط عینی آن روزهاست . چندان که اگر آن وعده های آقای خمینی هم نبود ، چندان تفاوتی درمواضع حزب نمی کرد.
بگذارید به جهان سال ۱۹۷۹ بازگردیم و"کانتکس" ی را که تحلیل کمونیست ها متکی بر آن است بطور خلاصه مرور کنیم . عناصر اصلی از جمله عبارتست از :
۱) فضای جنگ سرد بین شوروی و آمریکا (و اقمارشان) به عنوان نماد سوسیالیسم و دمکراسی و کاپیتالیسم و لیبرالیسم. در این فضا، هرتلاش و مبارزه ی ای برای آزادی و استقلال ملی درهر جای جهان، به ناگزیر به این مناسبات متصل می شود.
۲)عصر گذراز سرمایه داری به سوسیالیسم با تاکید بر وجود دولت های غیر بورژووایی جدید ( به ویژه پس از جنگ دوم )
۳)عصر اختتام استعمار و شکل گیری دولت های مستقل ملی با استعداد مقاومت در مقابل نواستعمار امپریالیستی
۴) پیدایش نظریه ی " راه رشد غیر سرمایه داری " بعنوان راهکار پیشنهادی فراراه دولت های توسعه نیافته ای که برای "توسعه" به دنبال یک مدل اقتصادی جدید هستند. هسته ی اصلی این نظریه ، امکان دور زدن تمام یا مراحلی از توسعه ی سرمایه داری در کشورهای توسعه نیافته به اقتضای شرایط عینی جدید است .
و به طور خاص در ایران :
۵)نظام پادشاهی به عنوان دوست و متحد استراتژیک آمریکا در جوار اتحاد شوروی ، (به دلایل فراوان ، پیش از وقتی که باید) مواجه با انقلاب و فروپاشی است .
۶) به دلایل تاریخی و در جامعه ی توسعه نیافته ی ایران ، تنها آلترناتیو محتمل برای پر کردن خلاء قدرت و به حداقل رساندن هزینه های فروپاشی نظام پادشاهی که در عین حال ، تضمین کننده حداقل منافع برای دو طرف مناقشه در جنگ سرد باشد ، جریان اسلامی به رهبری آقای خمینی است .
واقعا در چنبن فضایی ، جز رویکرد "اتحاد و انتقاد" پیشنهادی حزب توده ی ایران در هنگامه ی مصائب سال ۵۷ چه رویکرد دیگری برای کمونیست ها محتمل است ؟
فروکاستن علل عینی رویکرد حزب توده ایران به انقلاب۵۷ و نیروهای درگیر در آن ، به خدعه،فریب و وعده و وعید آقای خمینی و "رژیم اسلامی" ، قلب واقعیت است و از جانب دوستی چون خسروصدری عزیز پذیرفته نیست .
۴۱٨۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ آذر ۱٣۹۰
|
از : میم نون
عنوان : بقیه بحث با پرویز مرزبان عزیز
۳
مناسبات مجاهدین با دگر اندیشان وحشتناک است .
شما قبل از آنکه ماهیت مجاهدین را توضیح دهید، به رفتار انها با دگراندیشان اشاره می کنید.
البته ضرری ندارد و می تواند به عنوان پله ای در شناخت آنان محسوب شود.
ولی منظور از ماهیت چیزها چیست؟
فرض کنیم بخواهیم که ماهیت استکان چای را به عنوان موضوع شناخت، تعیین کنیم.
استکان چای فرم خاصی می تواند داشته باشد: کمر باریک و غیره.
عناصر شیمیائی دخیل در ساختمان استکان عبارتند از عمدتا سیلیسیوم و به اندازه های خیلی ناچیز آهن، سرب، نیکل، بور و غیره.
محتوای استکان را همه این عناصر با هم تشکیل می دهند.
ماهیت آن را اما اتم های سیلیسیوم تشکیل می دهند که بدون آنها استکان وجود ندارد..
ماهیت انسان ها را قبل از همه جایگاه آنها در تولید مادی تشکیل می دهد.
کار تعیین کننده ماهیت انسان است.
ماهیت سازمان ها نیز باید با تعیین رابطه آنها با طبقات اجتماعی آغاز شود.
برای این کار می توان قبل از همه به تعیین جهان بینی آن سازمان پرداخت:
ادبیات تئوریکی (و شاید در این مورد تئولوژیکی) سازمان مربوطه را مورد تحلیل قرار داد و اعمال آن را بررسی کرد و شیوه عمل و غیره را.
چنین بررسی ئی ظاهرا انجام نگرفته است، ولی تا دل تان بخواهد همکاری و یا ضدیت با آن صورت گرفته است.
با بقیه نیز به همین سان.
۴
این را باید نشان داد و اگر هواداران آن می دانند و می پذیرند فرقی با «قشریون» ندارند.
این ربطی به سوال من نداشت.
سوال من کشف ماهیت سازمان مربوطه (تفاوت ماهوی اش با بقیه) بود.
رهنمود در زمنیه شیوه رفتار با آنها پس از شناخت ماهیت آن مطرح می شود و نه قبل از شناخت ماهیت آن.
۵
من هنوز اینطور فکر نمی کنم .
شما می دانید که ریزش کرده اند.
اینکه شما چه فکر می کنید، امری سوبژکتیف است و می تواند درست و یا نادرست باشد.
از ریزش هم وقتی می توان سخن گفت که ماهیت آن معلوم باشد، یعنی مثلا قبلا نماینده بورژوازی باشد و اکنون نماینده فئودالیسم.
۶
یک حزب بمعنی دقیق آن نمی تواند همزمان نماینده ی تمام اقشار اجتماعی باشد .
شما بی اعتنا به مفهوم «طبقه» به اقشار اجتماعی گریز می زنید.
اقشار بعد از طبقات مطرح می شوند:
هر طبقه خود به اقشار معینی تقسیم می شود:
مثلا بورژوازی صنعتی، تجاری، نظامی، بوروکراتیک و غیره.
ولی این ادعا فی نفسه درست نیست:
امکان اینکه حزبی بتواند همه اقشار اجتماعی را نمایندگی کند، بالقوه وجود دارد، البته پیش شرط آن حذف جامعه طبقاتی است.
۷
میشود پوپولیست یا دولتی !
مثل حزب ایران نوین ،مردم و رستاخیز.
این احزاب کذائی در واقع، نماینده قشر معینی از بورژوازی بوده اند و نه نماینده همه اقشار اجتماعی.
شاید اصلا حزب نبوده اند، دکه ای در دست دربار بوده اند.
اینها هم باید به نوبه خود تحلیل شوند.
۸
حزب جمهوری اسلامی که تقش همان اول در آمد و به ده ها باند تبدیل شد.
از همین فرمولبندی شما معلوم می شود که در ایران سنت حزبی که چه عرض کنم، حتی ذهنیتی از آن وجود نداشته است:
حزبی هنوز تشکیل نشده به باندهای مافیائی تجزیه می شود.
۹
امروز «حرب مشروطه» نیز همین تلاش را می کند
میخواهد هوای همه را داشته باشد حتی با تابلوی « لیبرال دمکرات» نیز تکلیف خود را معلوم نمی کند که واقعا نماینده ی کیست.
این عوام فریبی ست.
من این دار و دسته ها را نمی شناسم، ولی سوال اول من ظاهرا بی جواب مانده است.
ببخشید.
تا بعد
۴۱٨۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ آذر ۱٣۹۰
|
از : حسن حسنی
عنوان : پیشنهاد به آقای علی کبیری
با سلام بر آقای علی کبیری و دورد بر حضرت علی مولای متقیان
متأسفانه نظرات تان نادرست اند.
ولی برای امکان پذیر ساختن بحث بهتر است که روی چیز مشخصی بحث شود.
پیشنهاد:
فرض کنیم که کودک بی تجربه و بی علم و دانشی (به مثابه سوبژکت شناخت) می خواهد درختی را (به مثابه اوبژکت شناخت) بشناسد، یعنی به حقیقت آن پی ببرد.
بنظر شما چه باید بکند؟
من حقیقت را به مثابه ضد باطل و دروغ بکار می برم.
ممنون
۴۱٨۷۱ - تاریخ انتشار : ۱۵ آذر ۱٣۹۰
|