سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

گلشیفته بودن در برابر باد - اکبر کرمی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : peerooz

عنوان : ممنون
جناب کرمی،
ممنون از راهنمایی به مقاله مربوطه. قبل از پرداختن به آن و تشکر از اخبار روز که
امکان این دیالوگ را فراهم کرده است اجازه بدهید که فضولتا و با پوزش عرض کنم
که نویسندگان از یک نظر، دودسته اند. یکی آنها که مطلب پیچیده را چنان ساده میکنند که حتی بنده هم میفهمم. دیگر آنها که مطلب ساده را چنان در لفافه های کمال گرایی و وسواس از چیزی جا نگذاشتن میپیچند که فهم آن برای افراد معمولی چون من بسیار مشکل میشود. جسارتا بنظر بنده و این فقط نظر بنده است که شما از دسته دوم اید.

از سه چهارم اول مقاله چنین فهمیدم که مثلا طبق قراردادهای اجتماعی روسو ، انسان وحشی در پیوستن به جامعه ، تعدای از آزادیهای فردی را برای منافع اجتماعی مبادله میکند.

مساله نشانه های مذهبی در مدارس که شما موافق چنین محدودیت هایی هستید مورد بحث نیست و این محدودیت تنها محدود به حجاب مسلمان ها نبوده و شامل تمام مذهب ها میشود. مساله , اشاره به ترکیه بود و اینکه کسی از " سکولارها " به طرفداری از حقوق " لچک بسرها " بر نخاست.

نظر شما در انتهای مقاله و آزادی پوشش قابل تقدیر و تقدیس است. اضافه کنم که در ایران تا آن زمان که من بودم پوشیدن برقع اقلا در ناحیه ما بسیار محدود بود و حجاب معمولا به چادر و روسری اطلاق میشد. بسیاری از بانوان زمانی که لباس و سر و وضعشان مرتب نبود چادر بسر میکردند و در سایر مواقع بی حجاب بودند.زمانی که رضا شاه چادر از سر بر گرفت کسی جز مذهبی ها انتقادی نکرد و همه متجددین کف زده و هورا کشیدند.

در پایان مقاله شما هم دو نفر اظهار نظر کردند و مخالف نظر شما بودند.این نمونه کوچکی از پشتیبانی ما از حقوق بشر مدعیان است. مجددا از جسارت خود عذر میخواهم.
۴٣۴۵۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ بهمن ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : فسیل های آدم کوهی
جناب کرمی،
تا فراموش نشده عرض شود که این آدم کوهی هایی که نام دختران خود را بی بی شرف و بی بی حیا میگذارند و ظاهرا شما به آن حساسیت دارید همان هایند که صد سال پیش مشروطه را برای ما آوردند و ما هفتاد سال بعد مسلح به دانش روانشناسی و فلسفه نو در خیابان شیخ فضل الله جنب میدان آزادی !! آنرا به مشروعه تبدیل نمودیم.
۴٣۴۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۹ بهمن ۱٣۹۰       

    از : اکبر کرمی

عنوان : در نکوهش محدویت
پیروز عزیز
در دفاع از آزادی پوشش برقع پوشان اروپایی یاداشتی دارم.
شما را به آن مهمان می کنم و امیدورام بدانگاری (سوء تفاهمی) نماند.
http://zamaaneh.com/idea/۲۰۱۰/۱۰/post_۸۳۵.html
۴٣۴۴۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ بهمن ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : مهرم حلال و جانم آزاد
سرکار خانم شیرین،
بنا به توصیه ، مقاله مربوطه را تا آنجا که شعور و درک و حوصله اجازه میداد
خواندم و پس از دیدن درختهای کانت ، نیچه ، فروید ، مارکوزه ، فروم ، اکسل
هونت ، فردریک کاپلستون ، مارتین جی ، اناخارسیس ، رونالد اینگلهارت ،
ج.ل. مکی و " مکاتب مختلف روانشناسی و فلسفی " و فرا سوی آنها فهمیدم که
چرا انبوه درختان مانع دید جنگل میشود.
از شوخی گذشته فهمیدم که عرصه سیمرغ جولانگه من نیست و اگر سعی در
درک آن کنم کارم به تیمارستان میافتد. بنا بر این حق را به شما میدهم. مهرم حلال
و جانم آزاد.
۴٣۴٣۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ بهمن ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : "سندرم خود حق پنداری"
جناب کرمی،
بنده از شما دلگیری ندارم. من با عقیده شما موافق نیستم و معتقدم که مردم بر اساس باور و تجربیات خود عده ای زیر پستان برهنه سینه میزنند و عده ای سینه نمیزنند و این " حق مسلم " آزادی و حقوق بشری آنهاست. و ندیده ام وانتظار هم ندارم که وقتی حکومت چادراز سر میکشد و یا " لچک بسرها " را به دانشگاه راه نمیدهند " لختیها " برای حقوق آنها تظاهرات و اعتصابات براه بیاندازند. " لختیها " هم نباید این انتظار را از " لچک بسرها " داشته باشند. چیزی که عوض دارد گله ندارد.

و "ما" زیر " اسطوره های (شرف، غیرت، حیا) " سینه نمیزنیم. اینها نامها ییست که آدم کوهی های بختیاری بر دختران خود میگذارند. نام من پیروز و شبیه نام حقیقی منست. من و خانواده و بستگانم " متین " و احیانا شیک لباس میپوشیم و برای پیشرفت در حرفه خود احتیاج به " لخت شدن " نداریم. عمل کسی را هم که چنین کرد تحسین و تقبیح نمیکنیم ولی به کسانی که تحسین و تقبیح میکنند ایراد هم نمیگیریم . این حق آنهاست.

حال اگر ما به "سندرم خود حق پنداری" مبتلائیم و باید در تیمارستان بستری شویم ، زمانی که شما از"سندرم خود حق پنداری" رهایی یافتید استدعا دارد ما را بستری فرمائید.
۴٣۴٣٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ بهمن ۱٣۹۰       

    از : شیرین روشن

عنوان : توصیه به پرخوانی به جای پرگویی!
جناب پیروز عزیز
ای کاش به خود زحمت می دادید و در جهانی که هر روز بیش از دیروز اخلاق و ... به چالش گرفته می شود به برخی از این عنوان ها سر می زدید؛ شاید در آن صورت به آسودگی نمی توانستید پشت این مفاهیم متکثر و اختلاف آفرین پنهان شوید!
برای شروع مقاله ای از آقای کرمی را به شما توصیه می کنم.
http://zamaaneh.com/idea/۲۰۰۹/۰۳/post_۵۰۱.html
۴٣۴٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ بهمن ۱٣۹۰       

    از : اکبر کرمی

عنوان : پاسخ به یک مغلطه جاری!
پیروز عزیز
استدلال شما از یک بدانگاری (مغلطه) بزرگ رنج می برد!
تمایز ظریفی است بین حقوق بشر (قبل از دمکراسی) و حقوق دمکراتیک (پس از دمکراسی)!
محدوده ای از آزای های دمکراتیک (قانونی) که شما در فاکت های خود روی آن ها انگشت گذاشته اید، برآمده از سلیقه ی اکثریتی است که حاکمیت موقتی آن ها در معادله ی تضمین حقوق اقلیت ها (از جمله اقلیت های جنسی) توافق شده است.
به عبارت دیگر، پذیرش و رسمیت دادن به حقوق اساسی بشر (از جمله حق حاکمیت بر قلمرو تن، هم چون آزادی پوشش و حق برهنگی) به جامعه (اکثریت) امکان می دهد از اقلیت ها بخواهد که به قانون های دمکراتیک (از جمله قید خوردن به آزادی پوشش و برهنگی در برخی از مکان ها و زمان ها) تن بدهند.
به عنوان نمونه در جامعه ای هم چون امریکا، اگرچه در جهت دفاع از حقوق کودکان در شرایطی (دمکراتیک و آزاد و کارشناسانه) امکان قانون گذاری برای قید زدن به آزادی های اساسی در برخی از مکان ها و زمان ها وجود دارد، اما اصل آزادی پوشش و حق برهنگی به رسمیت شناخته شده است؛ و هر روز هزاران شهروند به واسطه ی بی حجابی، کم حجابی و روابط تنانه ی خودخواسته به مهمیز و بازخواهی و شکنجه و زندان و سنگسار تهدید نمی شوند.
روشن است قیدهایی که به اصل آزادی پوشش در جوامع دمکراتیک زده می شود با قیدهایی که برای تهدید گلشیفته و تحدید گلشیفتگی به کار می رود از یک قماش نیست! قیدهایی که در جوامع دمکراتیک به آزادی های مصرح در اعلامیه ی جهانی حقوق بشر زده می شود حقانیت خود را از دمکراسی می گیرد و نه از اسطوره هایی (شرف، غیرت، حیا) که شما در زیر آن سینه می زنید. در ایران دمکراتیک آینده نیز (البته به شرط نهادینه شده حقوق بشر در مناسبات قانونی) امکان قانون گذاری برای تحدید برخی از آزادی ها (به شرط حاکمیت استانداردهای دمکراسی) ممکن است؛ اما این کجا و آن کجا!
به باور من، در کمال احترام، اضطراب جنسی در ادبیات شما موج می زند، شما تنها با کلمات قشنگ آن را پنهان و با فاکت های نامناسب آن را فرافکنی کرده اید! چرا از خود نمی پرسید چه نسبتی است بین رفتار گلشیفته با مثالی که شما از آمریکا آورده اید؟ گیریم شما (و اکثر اجتماع ایرانیان) به نوعی ویژه از زیست جنسی و پوشش بارو دارید، حقانیت و اعتبار این باور از کجاست که آن را با قوانین دمکراتیک کشوری چون آمریکا مقایسه می کنید؟
محترمانه بگویم شما هم دچار "سندرم خودحق پنداری" شده اید هم چنان که رهبر فرزانه! از حق نگذریم، "خود حق پنداری" و استبداد رهبر فرزانه به هزار و یک دلیل (از جمله باورهای شما) قابل درک است، ولی "خود حق پنداری" شما نه!
چرا شما از ما دلگیرید؟
ما تنها با تمهید روادرای در رویای آزادی از ترانه و بوسه دفاع می کنیم و تلاش داریم اجتماع خود را به خطه لبخند کوچ دهیم، همین؛

" نه به سان شما
که دسته ی شلاق دژخیم تان را می تراشید
از استخوان برادرتان
و رشته ی تازیانه ی جلادتان را می بافید
از گیسوان خواهرتان
و نگین به دسته ی شلاق خودکامه گان می نشانید"
از دندان های شکسته ی پدرتان!

و
۴٣۴٣۰ - تاریخ انتشار : ۱۹ بهمن ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : بی بی
از منبع موثقی کاشف به عمل آمد که نام بی بی بخاطر یاد گرامی پیرزنان خانواده
و سهولت تلفظ و تحریر آن به همه زبان ها برای خانم بی بی کسرایی انتخاب شده
بود و ربطی به القاب بختیاری و احتمالا آدم برفی ندارد. معما حل شد.
۴٣۴۱۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ بهمن ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : بی بی
جناب کرمی ،
ممنون از شعر زیبایتان. فکر کرده بودم به علت نزدیکی بختیاری به اصفهان و اصفهانی بودن سیاوش کسرایی شاید رابطه ای در نامگذاری باشد. نمیدانستم که در کشف اللغات آن نواحی معانی با چنین اشعار زیبایی بیان میشوند. بهر حال پاسخ مختصری !! را که به سر کار خانم روشن دادم تکرار نمیکنم. موفق باشید.
۴٣٣٨۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : "هراس از آزادی جنسی"
سرکار خانم روشن،
ممنون از توضیح. هرچند گفتگو به درازا کشید ولی چون مطلب به صفحات درونی اخبار روز رفته و جز اندکی افراد علاقمند تعقیب نمیکنند میشود بیش از ظرفیت یک کامنت نوشت.

بنده روانشناس و روانپزشک و جامعه شناس نیستم ولی میدانم که در
برابر نیم میلیون طرفداران لخت شدن خانم فراهانی میلیون ها خانواده هستند که این عمل ایشان را از نظر اخلاقی و اجتماعی تقبیح میکنند و اینها جنبش سبزی هم نمیباشند. من در صحبت با افراد فامیل و دوستان پیرو جوان خود که همگی سالهاست در خارج زندگی میکنند یکی را ندیدم که عمل ایشان را چیزی جز استفاده از فرصت برای پیشرفت حرفه ای ایشان بداند.

بنده معلم " اخلاقی که ادعایش را دارم " هم نیستم ولی پس از دیدن رقص های
استریپتیز و هزاران زنانی که هرشب در سراسر دنیا به این عمل تن میدهند
میدانم که همه اینگونه رقصها با برهنه کردن پستان آغاز میشوند و یکی از این
هزاران بلکه صدها هزاران رقاص و رقاصه ، خانم مدونا میشود که ثروتی بیش از
سیصد میلیون دلار دارند و امشب تصادفا در بزرگترین مسابقه فوتبال امریکا
دوازده دقیقه برنامه رقص و آواز داشتند. شرط شرکت در چنین برنامه ای آن بود که
ایشان رفتار" ناهنجار " نداشته باشند. خبر نویسی به طنز نوشت که ایشان دیگر کجا را میخواهند نشان دهند که تاکنون نداده اند.

علت آن بود که ۷-۶ سال پیش بند رکاب پیراهن خانم جنت جکسون ، خواهر مایکل جکسون پاره و پستان ایشان که ستاره ای فلزی آنرا تزئین میداد چند ثانیه هویدا شد که فورا برنامه قطع گردید. موسسه ای که این برنامه را ترتیب داده بود برای ابد از شرکت در مسابقه فوتبال محروم و کانال های تلویزیونی که برنامه را پخش کردند پانصد و پنجاه هزار دلار جریمه شدند و میزان جریمه برای تخلفات بعدی برای هر کانال از ۲۷ هزار و پانصد به ۳۲۵ هزار دلار افزایش یافت و این جریان مدتها از نظر اخلاقی و قانونی مورد بحث قرار گرفت.
.
این اتفاقات در امریکا یی رخ داد که یکی از مراکز پخش پورنو گرافیست. یعنی
حقوق بشری که اجازه چنین رقص هایی میدهد به خانوده ها نیز اجازه میدهد که فرزندان خود را در برابر چنین برنامه هایی محافظت کنند. مرز آزادی و حقوق بشر فرد و گروه ، مرز آزادی و حقوق بشر دیگران است. اگر امریکای ابلیس چنان کند نمیدانم چرا " جنش سبز" حق ندارد که چنین کند و " "هراس از آزادی جنسی" به "هراس از آزادی" دگردیسی پیدا کند". آیا باید اکنون از آنطرف بام بیفتیم و همگی زیر حقوق پستان سینه برهنه خانم فراهانی سینه بزنیم؟ حقوق بشر دیگران چه میشود؟
۴٣٣۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣۹۰       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست