از : peerooz
عنوان : جوحی با پدر
در اینجا مثلی ست که Don"t Rock The Boat یعنی آرامش و صفا را بهم نزن و حال مارا نگیر.
و اگر کسی خواست چیزی خلاف باور متعارف بگوید قایق آرام را در گرداب میاندازد و باید حرف او را سانسور کرد و یا نادیده گرفت. فکر میکنم که این مطلب در اکثر موضوعات صادق است; مثلا همه به کمونیسم ویا کاپیتالیسم به به و چهچه و یا اه اه و نهنه میکنیم و کسی نمیخواهد که خارج از متعارف بحثی کند و پرسش در این باره توهین به مقدسات شمرده میشود. تازه اخبار روز یکی از بهترین سایت ها برای اظهار نظر است.
بعبارت دیگر کسی که خلاف متعارف فکر کند و ایراد و سوال کند حکم جوحی را دارد
و ابله است به این شرح:
کودکی در پیش تابوت پدر زار مینالید و بر میکوفت سر
کای پدر آخر کجایت میبرند تا ترا در زیر خاکی آورند
میبرندت خانهای تنگ و زحیر نی درو قالی و نه در وی حصیر
نی چراغی در شب و نه روز نان نه درو بوی طعام و نه نشان
نی درش معمور نی بر بام راه نی یکی همسایه کو باشد پناه
زین نسق اوصاف خانه میشمرد وز دو دیده اشک خونین میفشرد
گفت جوحی با پدر ای ارجمند والله این را خانهی ما میبرند
گفت جوحی را پدر ابله مشو گفت ای بابا نشانیها شنو
این نشانیها که گفت او یک بیک خانهی ما راست بی تردید و شک
نه حصیر و نه چراغ و نه طعام نه درش معمور و نه صحن و نه بام
زین نمط دارند بر خود صد نشان لیک کی بینند آن را طاغیان
مثنوی ، دفتر دوم
فکر میکنم جوحی شرح حال مارا میدهد.
۴۵۲٣۲ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : پروین
عنوان : موافقم
منهم با ساسان/ و نیز مهشید فروتن موافقم. اما این در اختیار و به تصمیم سایت است که «کامنتها را ببندند » و نه به دلواه نویسنده
نویسنده ای که مطلبی مینویسد باید درانتظار پاسخ وکامنت انتقادی هم باشد
۴۵۲۲۹ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : رضا سالاری
عنوان : علت عمده شکست دو انقلاب مشروطیت ۱۲۸۵−۸۸ و انقلاب مشروعیت ۱۳۵۶−۵۷
مهم نیست تئوریسین ها و روشنفکران چپ برای کارگران چه میخواهند، مهم اینست هر طبقه ای خود مسئولیت و نمایندگی خویش را عهده دار باشد، و طبقات در کار یکدیگر دخالت نکنند.
علت عمده شکست دو انقلاب مشروطیت ۱۲۸۵−۸۸ و انقلاب مشروعیت ۱۳۵۶−۵۷ همین دخالت های وکیل−وصی معابانه طبقات آخوند و روشنفکران طرفدار ومخالف آخوند ها در کار طبقات متفاوت مردم است.
در انقلاب ۵۷ اخوندها با یاری روشنفکران طرفدارشان جلو افتادند و با ادعای نمایندگی تمام طبقات مردم، دولت و حکومت بر مردم را در اختیار گرفتند. خمینی و شاگردانش با بزرگ کردن منطق فقهی و شرعی مذهب شیعه دوازده منهای یک امامی خود تکلیف تمامی طبقات را در خدمت به طبقه آخوند معین کرده و روزگار همه طبقات را تا این لحظه سیاه و بی هویت کرده اند. اگر روشنفکران حتی مستقل ما بجای پیام دخالت در کار یکدیگر و یا ذوب شدن در طبقه نیرمندتر مذهبی و آخوندی، و یا بجای پیام بیرون رفتن از چهارچوب منافع دمکراتیک و فقط
سکولاری که بنفع عامه مردم است ولی بجایش پیوستن و گرویدن به طبقات و گروهای مرتجع زیرپرچم خمینی را بشارت دادند، سفارش میکردند و یاد میدادند که باید فقط از پیشرفته ترین طبقه و یا طبقات و نیرو های اجتماعی در چهارچوب نزدیکترین خط مشی و استراتژی به مدرنترین تفکرات سوسیالیزم و دموکراسی، سکولاریزم، با بیشترین رویکرد به حفظ زمین، منابع انرژی و رفاه و محیط زیست و نسل های آینده بشر، حمایت و پشتیبانی کرد، این انقلابهای ناکام تا این حد و قدر پسرفت ارتجاعی نداشتند.
هنوز هم که هنوز است ما بدون اینکه خود و طبقه خودرا بشناسیم، اول به هواداری طبقات دیگر فریاد و جار میزنیم، در حالیکه طبقه دیگر خود دل در گرو عشق و هدفی دیگر دارد. این تیکه به نقل از روزنامه لوموند از سایت بی بی سی در مورد نقش کارگران در انتخابات دور اول فرانسه شاید جلب نظری کند − کارگران فرانسه بیشترین رأی را به راست افراطی داده اند! :
« در میان کارگرانی که در نظرسنجی منتشر شده در لوموند مورد پرسش قرار گرفته اند، میزان آرای خانم لوپن ۲۹ درصد بوده که به گونه ای غیر منتظره، اندکی بیشتر از میزان آرای فرانسوا اولاند (۲۸ درصد) و البته بسیار بیشتر از آرای نیکولا سارکوزی (۱۸ درصد) در میان همین قشر بوده است" »
چهارچوب تفکر و پیام روشنفکران مورد نیاز عصر حاضر چیزی جز دوام در این پنج عنصر برای فردفرد بشر نیست: دموکراسی، سکولاریزم، زمین، سوسیرالیزم و کاستن بار و مشکلات نسل بعدی و آیندگان
۴۵۲۲٨ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : مهشید فروتن
عنوان : با ساسان/ موافقم اما......
من کامنت نویس نیستم اما در کل با نظر جناب ساسان موافقم و یک خواهش هم از ایکامنت شان دارم. اگر ممکن است دست به قلم شوند و تناقضهای مقالات آقای قراگوزلو را به ما هم نشان دهند. معلوم است که تعریف و تکذیب به یک اندازه غلط است. کامنت باید در مورد اصل مقاله باشد تا نویسنده بتواند از آن استفاده کند. در واقع کامنت نوعی حاشیه نویسی است. حال اگر دوستی بپرسد که چرا من خود چنین نکردم پاسخم روشن است
من از اقتصاد سیاسی همین قدر میدانم که بخوانم. و توان نقد و تناقض یابی این مقالات تئوریک و نظری را ندارم.
قبلا که خود نویسنده - فکر کنم - از دست این کامنت ها حوصله اش سر می رفت از مدیران محترم و زحمتکش سایت می خواست که کامنتها را ببندند. می توان کامنت ها را هم بست.
لطفا من را متهم به سانسورچیگری نکنید
۴۵۲۲۵ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : ساسان/
عنوان : ازهردوطرف خیلی شور و تلخ شده
قضیه ازهردوطرف خیلی شور و تلخ شده:
بعضی مخالفان انگار به لجبازی افتاده اند. بددهنی وتوهین وافترا وتخریب زشت و ناپسند
است.
بعضی موافقان هم تحمل هیچ انتقاد وسوالی را ندارند وانگار محتوای نقدها وکامنتها را
نخوانده دست به سانسور میزنند. منهم فکرمی کنم نوشته های آقای قره گوزلو خالی از
اشکال وانتقاد و تناقض های سیاسی /نظری نیست و باید به انها برخورد کرد
هم مخالفان فقط باید به نقد بپردازند و از توهین وتخریب دست بردارند هم موافقان خونسرد
باشند و بجای فقط به به و چه وچه و تمجید به نقدها توجه فرمایند و دهن کسی را نبندند.
اصلا بهتراست نه توهین ها چاپ شوند نه تعریف و تمجیدهای صرف
۴۵۲۱۵ - تاریخ انتشار : ٨ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : محبوبه تناولی
عنوان : نقد بجای سوسیال دموکراسی
نقدها را بود آیا که عیاری گیرند؟
این درد تاریخی ماست. تقدیس یا تلبیس. بخشی از کامنت ها (اکثریت) به تمامی در دفاع از مقالات استاد عزیز جناب قراگوزلو نوشته شده است و یکی دو کامنت هم که به شکل حرفه ای در تمالم سایتها با نام پروین و گذری آمده است بیشتر به تصفیه حساب شخصی شبیه است تا کامنت. مانند کامنتهای ثابت آقا یا خانم "سعید" که انگار مترصد است به محض انتشاز مقاله تازه ای از رفیق بیاید و رسالت توهین خودرا انجام دهد و به آرامش برسد. این دوستان تا کنون نپرسیده اند که چرا نویسنده این همه وقت گذاشته و با گردن کلفتهای سوسیال دمکرت درگیر تئوریک شده و ضعف بزرگ چپ را جبران کرده است؟ آخه شوخی نیست در میان سوسیال دموکرتهای ما آدم های با سوادی مانند گنج بخش و علمداری و شریعتمداری و مهران براتی و رضا طالبی نشسته اند و نقدشان آنهم یک تنه کار ساده ای نیست. ضمن این که خیلی از رفقای سابق فدائی هم سوسیال دموکرات شده اند. چپ ما به جای استفاده از این مقالات در پلمیک با سوسیال دموکرت ها و تشکر از نویسنده که بر غنای جبهه چپ اضافه می کند بر می دارد و با لحنی زشت کامنت پراکنی می کند
من به عنوان یک هوادار قدیمی جنبش فدائی با سابقه زندان مجبور شدم در اینجا به نام مستعار کامنت بگذارم اما در هر حال نمی توانم از تلاش خستگی ناپذیر رفیق قراگوزلو قدر دانی نکنم
۴۵۱۹۲ - تاریخ انتشار : ۷ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : peerooz
عنوان : پوزش
با پوزش از جناب سعید که ایشان را اشتباها سامان خطاب کردم.
۴۵۱۷۶ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : peerooz
عنوان : آیا " هرچه هست از قامت ناساز بی اندام ماست " ؟
جناب سامان،
ممنون از کامنت شما که اقلا تقاضای سانسور کامنت های مرا نکردید.
بنده نه کمونیستم و نه کاپیتالیست و مانند اکثر خلق دنیا من جمله زمامداران و
نمایندگان انتخابی ، چیز زیادی از تئوری و فلسفه نمیدانم. کامنت های من بیشتر
سوال و کنجکاوی ست تا پیشنهاد راه حل.
منظور از سوال من این بود که خیاطان ماهری چون مارکس و انگلس و
کینز و فریدمن چنین لباسهای زیبایی را طراحی کرده و با پرو های متعدد بر
پیکر آدمی پوشانده اند. ولی با همه این پرو های گران قیمت مالی و جانی
هنوز این لباس ها به تن بشر زار میزنند. آیا عیب از طراحان است یا
خیاطان و یا اینکه اصلا هیچ لباسی به این قامت ناساز بی اندام نمی برازد.
شاید علت این نا برازندگی ، وجود اعوجاج حرص و طمع در قامت طبع انسانی ست
که در آن صورت باید بجای من جرب المجرب به فکر ترمیم این نقص بر آمد.
عرض دیگری نبود.
۴۵۱۷۵ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : سعید سعید
عنوان : اژدها خارج می شود
جناب آقا یا سرکار خانم پیروز
شما معمولن در این سایت مشارکت فعالی دارید و این خیلی خوب است اما متاسفانه شما از یک موضوع یا موضع مشخص دفاع نمی کنید. در اینجا نویسنده کوشیده هم یک درک و نقد اصولی از سوسیال دموکراسی و سرمایه داری بدست دهد و هم تا می تواند نظر سلبی و اثباتیش را نسبت به سوسیالیزم ارائه کند اما شما می فرمائید که نه سوسیالیزم نه بربریت.
و این نمی شود
در ضمن من با تمام وجود از کامنت گزار بسیار عزیز رفیق نادر تشکر میکنم
اگر رفیق نادر حقیقیان هم اکنون در میان ما بود در دفاع از موضع سوسیالیستی رفیق قراگوزلو همین موضع را می گرفت
اژدها خارج می شود
۴۵۱۶۵ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : کیان روستائی
عنوان : ادامه دهید....
به نظرم آقای قراگوزلو باید بدون ذره ای تردید این نوشته ها را ادامه دهد و نسبت به شبه نقدهای موهن دلسرد نشود. بالاخره این در ذات عرصه سیاسی ایران نهفته است. می گویند کسی که خربزه میخورد پای لرزش هم می نشیند. جدا از اینکه امثال من توان و دانش نوشتن نداریم بی تعارف شهامت تحمل عوارض آن را هم نداریم.
به نویسنده محترم بابت این سلسله مقالات و بویژه نقد سوسیال دموکراسی خسته نباشید عرض می کنم. چپ ایران در این خصوص چندان موفق عمل نکرده است و جا دارد که به این بحث ها بیشتر وارد شود
۴۵۱۴۹ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۱
|