یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

ضرورت ائتلاف طبقه کارگر با طبقه متوسط

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : peerooz

عنوان : طبقه متوسط
گرچه این مقاله به بایگانی رفته است ولی جهت روشن شدن قضییه قسمتی از
تقسیم بندی طبقات و تعریف طبقه متوسط جناب مالجو را در اینجا میاورم .
کاش به قول قدیمی ها چند مثال عددی از ترکیب طبقه متوسط میدادند:

" امروز می‌توان پنج پایگاه طبقاتی عمده را در چارچوب نظام سرمایه‌داری ایرانی
از هم تفکیک کرد؛
اول، صاحبان سرمایه مادی یا ابزار تولید که طبقه بورژوازی را شکل می‌دهند.

دوم، طبقه کارگر که دربرگیرنده کسانی است هم فاقد ابزار تولید و هم بی‌بهره از
اقتدار سازمانی که بنا بر جبری ساختاری ناگزیرند برای امرار معاش به فروش
نیروی کارشان در بازار کار مبادرت کنند.

سوم، طبقه متوسط که گرچه ابزار تولید ندارد اما به واسطه برخورداری از سرمایه
انسانی و اقتدار سازمانی به درجه‌ای از خودمختاری در پروسه تولید مجهز است.
نقش طبقه متوسط در آینه مناسباتی قابل‌فهم است که میان بورژوازی و طبقه کارگر
برقرار است. کارگران هستند که چرخ تولید را مستقیما و بی‌واسطه می‌گردانند.
اما تصمیم‌گیری درباره نحوه چرخش چرخ تولید و نحوه توزیع ثمرات چنین چرخشی
در اختیار دولت و صاحبان ابزار تولید است آن‌هم به مدد انحصارشان در مالکیت
ابزار تولید. گرچه این مناسبات و طرفین این مناسبات در پروسه‌هایی تاریخی شکل
گرفته‌اند اما حفظ این مناسبات در لحظه اکنون در گرو تاسیس و استمرار حضور
سازوبرگ‌های ایدئولوژیک متنوعی است تا هم به مدد نوشتن روی الیاف نرم مغزها
به چنین نظمی اصلا مشروعیت بدهند و هم به یاری زور عریان از برهم‌خوردن
چنین سامانی ممانعت کنند. اعضای طبقه متوسط مهم‌ترین کارگزاران چنین سازو
برگ‌های ایدئولوژیکی هستند. هم کارگران از ابزار تولید بی‌بهره هستند و هم اعضای
طبقه متوسط. اما انگیزه‌های برهم‌زدن مناسبات طبقاتی مسلط میان اعضای طبقه
متوسط احتمالا کمتر است، چون اعضای طبقه متوسط اصولا رانت وفاداری به
بورژوازی و دولت سرمایه‌دار را دریافت می‌کنند، آن‌هم به‌ازای نقش‌آفرینی‌شان
نه فقط در کنترل و نظارت بر پروسه تولید به نیابت از بورژوازی بلکه همچنین
در برساختن سازوبرگ‌های ایدئولوژیک متنوعی از قبیل خانواده و مدرسه و دانشگاه
و نهادهای حقوقی و نظام سیاسی و احزاب سیاسی و مطبوعات و رسانه‌ها و ادبیات
و هنرهای زیبا و سینما و ورزش و خرده‌ساختارهای کنش‌های زندگی روزمره و
غیره به هوای حمایت از منافع بورژوازی. ایفای نقش طبقه متوسط در بازتولید
مناسبات اجتماعی سرمایه‌دارانه البته هنگامی به وقوع می‌پیوندد که روشنفکران
ارگانیک راست‌گرا در برقراری هژمونی سرمایه‌داری در جامعه موفق بوده باشند.
در چنین شرایطی گرچه نقش طبقه متوسط در قبال سلطه طبقاتی اصلا مترقی نیست
اما مبارزات طبقه متوسط کماکان می‌توانند غالبا نقشی مترقی در تضعیف انواع
سلطه‌های غیرطبقاتی داشته باشند.

چهارم، طبقه خرده‌بورژوازی

[ پنجم ] نهایتا می‌توان به تهی‌دستان شهری اشاره کرد که فقط برای جورشدن قافیه و مسامحتا طبقه‌ای اجتماعی قلمدادشان می‌کنم.".

اگر کسی " به مدد نوشتن روی الیاف نرم مغزها " توانست چند مثال عددی از ترکیب
طبقه متوسط بدهد به فهم مطلب کمک بزرگی کرده است.

«محمد مالجو» درباره مناسبات طبقاتی در جامعه ایران:

http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=۲۰۶۲۳
۴۵٣۵۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣۹۱       

    از : بهرام نگاه

عنوان : ـ
سلام! آقای کبیری عزیز، حتما این کار را خواهم کرد.دیرو زود داردسوخت و سوزندارد.طبیعتا نیاز بکمک دوستان درزمینه بازگو کردن شرائط کار وزندگی کارگران در ایران وسایر کشورها برای تدقیق وتوضیح ساده و قابل فهم مسائل هست.اگر توانستم سعی خواهم کرد دررابطه بابحث طبقات و بخصوص طبقه کارگر ونظرات جدیدی که در اینباره ارائه شده ،به دوستی که خواهان این بحث شده، کار کنم. پیروز وسرفراز باشید.
۴۵٣۱۰ - تاریخ انتشار : ۱۵ ارديبهشت ۱٣۹۱       

    از : علی کبیری

عنوان : آقای نگاه، دست مریزاد!
واقعیت ملموسی از آلمان را مطرح کردید که من تا به حال از آن بی خبر بودم. با تشکر فراوان از این نکته هائی که از شما آموختم. لطفاً اگر وقتتان اقتضاء کرد، به صورت مقاله این واقعیات را بیشتر منعکس کنید. هم اکنون نیز همین وضع درمورد کارگران ایران برقراراست. باید راهکاری برای پایان دادن به آن پیداکرد.
این جماعت دستاربند که سرِ کار آمدند، بجای طبقه ی کارگر ار واژه ی مستضعف استفاده کردند. جماعت بی خبر مربوط به طیف بسیاری از چپ ها نیز از لفاظی آخوندها به هیجان آمدند چون تصور میکردند که خدا از آسمان هفتم خمینی را انداخته تو ایران تا حکومت سوسیالیستی راه بیاندازد. غافل از اینکه مستضعف یعنی انسان ضعیف نگاه داشته و طبق معنای این واژه، طبقات و قشرهای وسیعی از اجتماع وحتی آخوندها وطفیلیها وسرمایه داران وغیره نیز در این قالب جاگرفته و جزء مستضعفین هستند. اینجا بود که فعالین چپ متوجه شدند چه کلاهی سرشان رفته است. البته خیلی طول کشید تا متوجه این بازی آخوندی بشوند.
۴۵۲۹۰ - تاریخ انتشار : ۱۴ ارديبهشت ۱٣۹۱       

    از : peerooz

عنوان : روز کارگر به همه مبارک باشد.
بالاخره بعد از یک عمر گدایی شب جمعه را پیدا کردم و در روز کارگر تقاضای تعریف
"کارگر" را کردم. برای باران دعا کرده بودم سیل آمد. چنین مستجاب الدعوه ، باید دعا میکردم بلیت بخت آزماییم برنده میشد.

دیشب در سایت پل کرگ رابرت کامنتی دیدم که در مسیحیت اقلا ۶۰۰ فرقه وجود دارد که همگی خداوند را طبق فرمایشات تورات ستایش میکنند. فکر میکنم که فرقه های چپ و راست ، کمونیست و سرمایه دار کمتر از آن نباشد و کارگر از نظر اینها معانی بسیار مختلفی دارد.از تعریف جناب قرا گوزلو که تقریبا همه غیر بورژوا ها را کارگر میداند تا فرمایشات جناب یاسر عزیزی که شرط تولید را هم به آن اضافه میکند تا جناب موسی مزیدی که کارگران عرب خوزستان را " کارگرتر" میداند و " صنعت سکس و کارگران آن " و بالاخره جناب فرخ حیدری که " خدا هم کارگر است".
این آخری را قبلا میدانستیم که خدا نجار نیست اما در را خوب به تخته میاندازد.

مقاله جناب بهمن شفیق در امید را هم فراموش نکنیم که پس از سه چهارم مقاله حمله به جناب قرا گوزلو به لب مطلب میپردازد و یکی از ظاهرا هوادارن قراگوزلو کامنتی میگذارد که " از شما، آقای شفیق، انسان عقده ای تر در عمرم کسی ندیده ام.".

با چنین تشتت آرا فکر میکنم بد نباشد که در مصاحبه ها و مقالات مثلا تعریف کارگر و طبقه متوسط قبلا داده شود تا بدانیم در باره چه صحبت میکنیم.
۴۵۲٨۲ - تاریخ انتشار : ۱۴ ارديبهشت ۱٣۹۱       

    از : peerooz

عنوان : از هر طرف که رفتم جز حیرتم نیفزود
من بارها در این سایت در جستجوی تعریف طبقه کارگر بوده ام و با راهنمایی های
نادر و ارجاع به مقالات این سایت چنین دریافته ام که استادان دانشگاه و معلمین و
فرهنگیان و روزنامه نگاران و بسیاری دیگر جزء این طبقه میباشند. در حقیقت طبق
این تعریف حقوق بگیران همه کارگر و حقوق دهندگان و کارفرمایان ، سرمایه دارو
بورژوا یعنی طبقه بالا میباشند. با وجود تقاضا های مکرر، از کارگران و دیگر کامنت
گذاران این سایت جوابی نیامده و ظاهرا همگی با این تعریف موافقند. باقی میماند افراد مفت خور و بیکاره و تنبل و انگل که لابد باید طبقه پایین باشند.

اگر این درست باشد " ضرورت ائتلاف طبقه کارگر با طبقه متوسط " به چه معنی ست؟ طبقه متوسط کیست؟

سوال دیگر درباره " نیروهای چپ رادیکال .... براین باورند که می‌توانند همزمان در دو جبهه بجنگند. هم با بورژوازی و طبقات متوسطی که در حقیقت در چارچوب جنبش سبز خودشان را تشکل داده‌اند و هم از سوی دیگر با حاکمیت اقتدارگرا." ست.

این " حاکمیت اقتدارگرا و " نوکران دولت " آن جزء کدام طبقه اند؟ و اگر تعریف طبقه کارگر فوق الذکر درست باشد ، قسمت عمده جنبش سبز - طبق تعریف نیروهای چپ رادیکال (؟) - کارگرند. چرا " نیروهای چپ رادیکال " باید با طبقه کارگر تعریفی خود بجنگند؟ شاید من درست نفهمیده ام.
۴۵۲۶٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ ارديبهشت ۱٣۹۱       

    از : بهرام نگاه

عنوان : ـ
سلام! آن سیاستی که به نام اتمیزه کردن نیروی کاروموقتی کردن آن در ایران در سالهای پس از جنگ ـ سال۶۸ ـ انجام گرفت،طبق دستورالعمل سرمایه داری جهانی واز طریق نهادهای مربوط بدان انجام یافت. این یک شعار وادعای الکی نیست ودرنظرداشت آن، هم دروحدت منافع جهانی کارگران و هم در اتخاذ تصمیمات سیاسی و روشهای مبارزاتی آنان موثر است.
همین سیاست در کشور آلمان نیز درپیش گرفته شده وگردانندگان دویچه وله وایرانیان تریبون داری که غرب کعبه آمالشان است، از ان بخوبی آگاهند ولی بروی خود نمیاورند.
از سالها پیش در المان با باز خرید کارگران سابقه دار و حتی گاه بدون پرداخت هزینه باز خرید کارگران را اخراج کرده و بجای انها از کارگرانی با قراردادهای موقت استفاده کرده یا بخشی از همان کارگران سابق را این بار با قرارداد موقت بکار برگماشتند.
در این سالها شرکتهای کاریابی خصوصی که شبیه همان شرکتهای پیمانکاری در ایران است مثل قارچ از زمین رویدند ومثل بانک صادرات در سرهرکوچه ای شعبه ای افتتاح کردند.این شرکتها در آلمان به"تسایت آربایت فیرما" یا "لای اربایت فیرما" معروفند. همانطور که از نام این شرکها برمیاید کارگران را بصورت موقت استخدام کرده و به شرکتها و کارخانجات دیگر قرض میدهند. این "کارگرن قرضی" امروزه بخش مهمی از نیروی کار در آلمان بوده وهمراه با دیگر کارگران با قراردادهای موقت، بخش عمده نیروی کار را تشکیل میدند. البته در میان کارگران نام گذاری دیگری بر این شرکتها وجود دارد. کارگران این شرکتها را " منشن هندلر"یعنی دلالان انسان مینامند. کارگران این سیاست را "مدرن اسکلاورای" یعنی برده داری مدرن نام داده اند.این شرکتهای دلال نیروی کار،بخش اعظم مزد کارگران را به جیب میزنند.در اکثر موارد مزد پرداختی به این کارگران نصف کارگران رسمی است. این مقدار قبلا ۶.۵۳ یورو در ساعت بوده که اخیرا به ۷.۷۹ یورو افزایش یافته، درحالی که کارگران رسمی شرکتی که کارگران موقت بدان قرض د اده شده اند، ۱۲ یورو در ساعت میگیرند.دراینگونه مواقع سختترین بخش کار وقسمتهای کثیف کار را بعهده کارگران موقت میگذارند. این کارگران به امید دستیابی به قرارداد دائم و رسمی شدن از جان مایه میگذارند وحتی اعتصاب شکنی میکنند. رقابت بین کارگران دائمی و موقت به استمرار سیادت و جیب بری کارفرما ها کمک شایانی میکند. ضمنا در آلمان کارگر یک یورویی هم هست که ته این سلسله مراتب قرار میگیرد.
اعمال این شیوه وروش در رابطه کار وسرمایه امنیت شغلی را از بین برده وامکان تشکل یابی کارگران را تضعیف کرده است . ترس از ازدست دادن شغل باعث سکوت کارگران در اجحافاتی که به آنها رواداشته میشود گردیده . بین طبقه کارگر چنددستگی و حتی سلسله مراتب و هیرارشی شغلی ایجاد کرده. کارگرانی هم که قراردشان موقتی نیست از ترس این که به رده پائین تری سقوط کرده و یا بیکار شوند، جرات اعتراض ندارند.
درست است که در آلمان کارگر بیکار شده تا مدتی میتواند از حقوق بیکاری بهره مند شده و مدتی با این پول بصورت حداقلی گذرا ن کند، درست است که اگر دوران بیکاری طول کشید به یک پله پائین تر سقوط کرده وباید از طریق اداره تامین اجتماعی از حداقل حقوقی برخوردار شود که از گرسنگی نمیرد، ولی طبقه سرمایه دار ودولت وابسته به ان موفق شده از برآمد کارگران بعنوان یک نیروی سیاسی ونیرویی که میتواند ساختارسیاسی وسیادت طبقه سرمایه دار را تهدید کند، فعلا جلوگیری کند.
آقای مالجو عزیز! شما خوب میدانید که هرنظریه وتحلیل کلی تا وقتی راهکارهای مشخص وروشن سیاسی و اجتماعی پیدانکند، بادهواست ونهایتا جزاظهار فضل اثری برجای نمیگذارد. وقتی از ائتلاف و نزدیکی و اتحاد طبقه متوسط و وکارگران سخن میگوئید ونمایندگی سیاسی طبقه متوسط را دردست اصلاحطلبان میدانید ، دیگر نمیشود پشتک ووارو زد و مدام اصلاحطلبان را بعنوان اصلاحطلبان حکومتی وحامیان وضع موجود قلمدادکرده وبه انان ناسزا گفته و باتحریم انتخابات مثلا سال ۸۸ که انسانهای بسیاری را به رودررویی با حکمیت به خیابان کشید، دم از اتحاد و ائتلاف زد. این را بدوستان خود بگوئید که در این مدت بجای گرفتن یقه حامیان وضع موجود بیشتر یقه اصلاحطلبان را چسبیده وبه تضعیف کل این جنبش و بدبختانه با نام دفاع از طبقه کارگر مشغول بودند.
درست اشاره کردید که این باصطلاح رادیکال ها با این شعارهای به ظاهر رادیکال و تند،عملا چگونه بنفع ارتجاعی ترین بخشهای حامیان وضع موجود عملکرده ودرتضیف نیروی کار همدست حاکمان بوده اند. میتوانم مشخصتر ادرس دهم. ممنون از بحث خوب شما .
۴۵۲۶۷ - تاریخ انتشار : ۱٣ ارديبهشت ۱٣۹۱       

  

 
چاپ کن

نظرات (۶)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست