یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

گفتگو و تعامل با نیروهای سیاسی، جبهه واحد ضد دیکتاتوری، بلوک اتحادها و شرکت در کنفرانس ها

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : امیر اطیابی

عنوان : ترسیم خطوطی روشن برای همکاری سیاسی نیروهای ملی-دمکراتیک و نجات کشور
با تشکر از رهبری سازمان اکثریت برای سازمان دادن این گفتگوها و روشنگری سازمانیافته در زمینه ی سیاست های خود، بخصوص روابط علنی و شفاف رهبری شناخته شده ی سازمان با مردم و نیروهای سیاسی. این فرهنگ سازی جدیدی است در میان نیروهای چپ در زمینه های سازمانی و روابط عمومی.
ترسیم خطوطی دقیق و روشن برای همکاری با نیروهای ملی-دمکراتیک برای نجات کشور توسط سازمان اکثریت جای تقدیر دارد؛ بخصوص مرزبندی مشخص با سلطنت طلبانی که پس از هشتاد سال به مشروطه طلبی روی آورده اند و هنوز نمی توانند واقعیات تاریخی را درک کنند. از سوی دیگر مرزبندی مشخص با طرفداران حفظ ولایت مطلقه ی فقیه (سلطنت آیت اللهی یا نظام سلطانی) اند. همچنین مرزبندی با آنانی که به دنبال تعدیل حقوق ولایت فقیه براساس قانون اساسی سه دهه ی پیش به نام تقویت آرای مردم همانند همپالکی های مشروطه خواهشان بسیار مهم است. همان نظام ولایت فقیهی که با عملکرد سه دهه ی گذشته ی خویش- در زمینه ی دیکتاتوری، جنایت، غارت منابع و ثروت ملی، فساد اقتصادی و اداری، عملکرد به شدت ضدملی و آماده سازی کشور برای دخالت خارجی با نابودی وحدت ملی- نظام سلطنتی را با فرسنگ ها سبقت رو سفید کرده است؛ تا حدی که سلطنت طلبان از صدقه ی سر فرزند خواند ه ی خویش، نظام مذهبی، به دنبال کسب سرمایه ی سیاسی هستند.
در اینجا از همه ی سلطنت طلبان، مشروطه خواهان، طرفداران روابط سیاسی با آنان، اربابان و ولی نعمت هایشان دعوت می شود که نگاهی به آینه ی تاریخ خود بیاندازند:
۱. نظام سلطنتی پهلوی در ایران برخلاف بسیاری از نظام های سلطنتی کشورهای توسعه یافته بدون هیچگونه پیشینه یا ریشه تاریخی اریستوکراتیک به طور غیرقانونی با کودتای رضاخان و با پشتیبانی امپراطوری بریتانیا به دنیا آمد.
۲. این تولد غیرقانونی و کودتایی با همکاری رضاخان با آلمان هیتلری از طریق اجتناب از همکاری با نیروهای متفقین ضد فاشیست موجب اشغال کشور توسط متفقین و عزل وی شد.
۳. هنوز کشور از شر کودتای پدر خلاص نشده بود و در تلاش برای تحکیم نظام سلطنت مشروطه توسط دولت ملی دکتر محمد مصدق بود که کودتای دیگری توسط ارباب جدید و قدرت مسلط جهان سرمایه داری، امریکا، با کمک ارباب تضعیف شده ی پدر، امپراطوری انگلستان، پسر را به حکومت مجدد رساند. در نتیجه ملی گرایان و چپ ها را قربانی کردند و حمایت اسلاف حکومت فعلی یعنی کاشانی و شرکا را نیز کسب کردند.
۴. نظام سلطنتی پایه گذار سنت های استبدادی و دیکتاتوری نماینده ی خدا در زمین در تاریخ معاصر کشور بوده است که طی ۵۰ سال تا آستانه ی انقلاب ۱۳۵۷ به اوج خود رسیده بود. در تاریخ مدرن ایران محمد رضا پهلوی پایه گذار سیستم تک حزبی گوش به فرمان بود. در این دوران سانسور، پی گرد و سرکوب در حق نیروهای سیاسی ملی، غیر مذهبی و مذهبی غیرسنتی به اوج خود رسید.
۵. در آستانه انقلاب، تنها نیرویی که آزادی نسبی در نظام سلطنتی داشت، نیروهای مذهبی سنتی، شبکه ی روحانیون، حوزه های علمیه و مساجد بودند که توانستند در غیاب همه ی نیروهای سرکوب شده ی سکولار سوار موج انقلاب مردم ایران شوند. رژیم شاه برای آن ها ۷۰ درصد جمعیت بیسواد روستایی و حاشیه نشینان شهری را که در فقر و تیره روزی بودند فراهم کرده بود که تنها روحانیون و طرفدارانشان با آن ها امکان تماس داشتند. این جمعیت تنها با زبان مذهبی با دنیای پیرامون خویش می توانستند ارتباط برقرار کنند و خمینی به زبان ساده ی آنها سخن می گفت. شاه در طول حکومت خویش هرچه می توانست به مذهبیون مرتجع و سنتی میدان می داد. حتما شعار خدا شاه میهن را هنوز به خاطر دارید و اینکه شاه کمر بسته ی امام رضا بود.
سلطنت طلبان و دوستانشان بهتر است با دیدن آینه ی فوق هرچه زودتر به فکر ایجاد یک حزب دست راستی برای مشارکت در دمکراسی آینده ی ایران باشند زیرا نمی توانند با پرچم ننگین گذشته براساس پنهان کردن تاریخ دیکتاتوری، جنایات، دست نشاندگی و فساد سلطنت پهلوی و کسب آبرو براساس پرونده ی سلف ماهرتر از خویش، برای خود اعتبار کسب کنند. جمعیت امروز ایران را هفتاد درصد جوان باسواد و جستجوگر تشکیل می دهد که دیر یا زود می فهمد که رژیم جمهوری اسلامی فرزند خلف پنجاه سال سلطنت پهلوی بود. شما مانند سلفتان نمی توانید روی ناآگاهی و تحمیق نسل امروز حساب کنید.
۴۷۰۲۶ - تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱٣۹۱       

    از : متمدن

عنوان : سلطنت امتحان راه جدیدی نیست بازگشت به قرون وسطی است
آقا یا خانم محترمی فرموده اند که بازگشت به سلطنت یک تلاش بی همتای جدید است. دوست من نمی فهمم که آیا شوخی می فرمائید یا خیر. سلطنت سیستمی قرون وسطائی است و در شگفتم یک انسان در قرن بیست و یکم چگونه می تواند آنرا از جمله تلاشهای پیشرو انسانی بداند.
این روشنفکران ما نبودند که رژیم ولائی را آوردند این امثال شما بودیدکه همیشه برای زندگی در عمق تاریک تاریخ دنبال نو آوری می گردند . سیستم ولائی هم از آن نو آوری ها بود که برای نخستین با در قرون جدید امتحان می شد.
دوست من باید با تعصب و غیرت در برابر جهل ایستاد این بند و بست ها و لیبرال بازی های باسمه ای ماست که عده ای را به این وسوسه انداخته که تفکر قرون وسطائی نظام موروثی ضد انتخابی را بخواهند دوباره بیازمایند
دوست من تنها مسیر امتحان شده موفق برای انسان معاصر سیستم تمامأ انتخابی و پاسخگو است. صحبت از اختصاص مقامی بیک خانواده کشتار و مثله کردن شعور انسانی است و تمسخر مسخره مفهوم مقدس دموکراسی است
سلطنت برای همیشه برای انسان اندیشمند مدرن مرده بگذار آن دایناسورهای عتیق همدیگر را شاهزاده و شاه دوم و سوم خطاب کنند آنچه حقیقت است برای بازگرداندن روزگار سپری شده این دیدگاه قرون وسطائی باید از روی نعش صد هزاران انسان متمدن عصر جدیدی ایرانی گذر کرد
۴۷۰۲۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱٣۹۱       

    از : جمشید برومند

عنوان : روی سخنم با دوستان مبارز و منقد دو حکومت ارتجاعی پادشاهی و خلافتی می باشد
دوستان مبارز و منقد دو حکومت ارتجاعی پادشاهی و خلافتی در خارج از کشور مورد تاخت و تاز از دو جبهه می باشند.
به نظر این قلم «بعضی» از دوستان در روزمرگی های خارج از کشور فراموش کرده اند که جبهه ی اصلی مبارزه در داخل کشور و توسط مردم ایران ست که در حال مقاومت و مبارزه علیه ارتجاع حاکم و دیکتاتوری مذهبی می باشند و در نهایت سرنوشت مردم و کشور را رقم خواهند زد.
این دوستان بدون توجه به پرنسیب های ملی و بین المللی با حشر و نشر های پنهانی و آشکار با کارگزارن دو حکومت فاسد و ارتجاعی ایران مرزهای فعالیت ها و نزاکت های اجتماعی را مخدوش مینمایند و از پاسخگوپی به منقدین نیز طفره میروند.
صورت مسئله:
درست ست که تمام انسانها با هر عقیده، مذهب و ملیت و بدون قید و شرط از حقوق مندرج در منشور حقوق بشر برخوردار ست و به اعتبار همین حقوق حتی نژاد پرستان و نئو نازیست ها در کشورهای آزاد از تمام امکانات معمول مانند سایر احزاب برخوردارند و به فعالیت های پارلمانی ،تظاهرات و فعالیت های بیگانه ستیزانه ادامه میدهند.

اما هیچ فردی با داشتن سابقه های جنحه و جنائی نمی تواند مورد تائید قوانین اساسی این کشور ها قرار گیرد تا با گرفتن مسئولیت در احزاب یا نمایندگی در مجلس به سیاست های ضد آزادی و انسانی خود ادامه دهد. حتی پاره ای از سیاستمداران و رهبران احزاب که زندگی گذشته آنها با شائباتی توام بوده مجبور به روشنگری و اثبات مواضع قبلی خود شده اند. تا بتوانند برنامه ی خود را با شفافیت و بدون پشتوانه ی تاریک به پیش ببرند.

فراموش نکنیم که در کشور هائی مانند ایران فشار و اختناق بسیار سهمگین بوده و فساد و جنایات در ابعاد عظیمی بیداد نموده ست .بسیار شگفت انگیز ست که کارگزاران حکومت پادشاهی و خلافتی که جنایات و خیانت های آنها سر بفلک زده و هنوز در هیچ دادگاه صلاحیت دار مورد رسیدگی قرار نگرفته ست چگونه می توانند برای آینده ایران خود را کاندید مدیریت نمایند ؟

آیا دوستانی که در خارج از کشور به بهانه ی «تمرین دموکراسی» تا کنون با کارگزاران دو رژیم نشست و بر خاست نموده اند به این موضوع فکر کرده اند که فعالان سیاسی و علنی دو نطام منحط و ضد مردمی هنوز با رشته های مرئی و نا مرئی با مافیا های درونی سیستم های خود بده و بستان داشته و برای بازگشت و یا حفظ قدرت دست به هر طرفندی میزنند؟

خواهشمند ست به کسانی که خود یا حامیان آنها مشهور به فساد و تباهی هستند میدان ندهید و بجای افشای آنها از اهدای «مشروعیت سیاسی» Plitical Legitimacy به آنها جدا خودداری فرمائید.

حرف آخر:
شاه پرستان از ۱۲۹۹ تا ۱۳۵۷ فرصت داشتند تا از حکومت های پارلمانی پادشاهی مثل انگلیس و سوئد بیاموزند که نقش شاه تشریفاتی باشد و مردم و مجلس مانند قبل از کودتای ۲۸ مرداد برای اداره مملکت تقسیم وظایف نمایند. در نهایت کودنی چنین نکردند و سرنوشت مردم و کشور به انقلاب ۵۷ منتهی شد. حالا بعداز ۳۳ سال فکر می کنند میشه دوباره پشت «رضا خان» یا «آریامهر » دیگری قایم شوند.

هواداران خمینی،بازرگان ، بنی صدر و تمام اسلام پناهان نیز با لطابف الحیل برای حل تمام مشکلات «چماق اسلام» را «تو صیه » نمودند ولی عملا جز جنایت و خرابی و تباهی سودی ببار نیاورد و قدرت به عقب مانده ترین و فاسد ترین آنها منتقل شد.

دیگر اکثریت مردم ایران امیدی به این «حضرات » شاهپرست و شریعتمدار ندارند و میخواهند با رای خود و مانند تمام کشورهای آزاد با انتخابات ادواری راسا برای نجات کشور در صحنه باشند با قبول مسئولیت و انجام وظیفه گره ای از مشکلات باز کنند.

«بعضی» از کنشگران سیاسی خارج از کشور فراموش کرد ه اند که بر مردم چه رفته ست. بهتر ست بگذارند مردم خودشان سرنوشت خودشان را تعیین نمایند.
۴۷۰۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱٣۹۱       

    از : جواب خانم یا آقای "متمدن"

عنوان : فقط چند نکته بدیهی
خانم یا آقایی که خود را "متمدن" می نامید، شما لخن و فخوای کلام دیکتاتورها را دارید و در تعجبم که خود را مدرن تعریف می کنید.

شما متعصب هستید. خونتان حوشیده
بر اساس معده قضاوت می کنید و نه بر مبنای عقل و منطق و بهمین دلیل هم مثل همه دیکتاتورها حکم ختم بخث سلطنت یا جمهوری را اعلام میکنید.
نه آقای مخترم دعوای اصلی سر نوع نظام و خکومت نیست بلکه سر کیفیت قوانین و نوع احرای آن است.
برای عدم بازگشت سبطنت هیچ لزومی ندارد از عراق و یونان و امثالهم
مثال آورید. آیا ما ایرانیان بعنوان یک ملت خق نداریم خودمان راه خودمان را انتخاب کنیم و کاری کنیم که تاکنون در حاهای دیگر اتفاق نیفتاده
مگر آنهایی که در اروپا اولیتن بار دمکراسی را نهادینه کردند
اولین بار به زنان خق رای دادند
اولین بار حق ازدواج همجنسگرایان را پذیرفتند و غیره همه بهانه اوردند که چون در هیچ کحای جهان اینطور نبوده پس ما هم نمی کنیم
نه
خوب چه اشکالی دارد که ما ایرانیان هم برای اولین بار سلطنت را برگردانیم.
چپها و روشنفکران همیشه برخق نیستند
طوری صخبت نکیند که شما روشنفکران همیشه درست می گوئید
اتخاد شما با خمینی
در سال پنجاه و هفت
اتخاد و کاسه لیسی اتان با بهشتی و رفسنجانی وو تقوئیت رژیم به بهانه مبارزه با آمریکا، و نزدیکی و کاسه لیستی امروزی اتان با اصلاخ طلبانی که هنوز قربان صدقه امام خمینی اشان می روند
همه و همه نشانگر این است که روشنفکران هم همیشه درست انتخاب نمی کنند.
و اگر مدرن هستید یکبار که شده هم به حمهوریخواهی خودتان شک کنید و حمهوریخواهی را مذهب حدید خود نکنید.

و ختم کلام اینکه نوشته اید پادشاهان اروپایی که هنوز هستند خلفغ نشده اند که باز گرزدانده شوند
پادشاهی بریتانیا یکبار خلع شده و باز گردانده شده است.
متاسفم که شما میخواهید با جنگ و خونریزی و تعصب خق انتخاب من و امثال من را نفی کنید.
بعنوان یک عرب همین خرف را من به متعصبان خوزستانی تچزیه طلب هم نوشته ام اما انها با اصرار بر حدایی از ایران اصرار می ورزند و
خق انتخابی برای من باقی نمی گذارند
۴۷۰۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱٣۹۱       

    از : متمدن

عنوان : بازگشت سلطنت تنها از روی جسد هزاران ایرانی مدرن .
من اختتام این قصه را اعلام می کنم

نوع حکومت بر اساس رأی انتخاب نمی شود بر اساس عرف عصر انتخاب می شود تصور کنید مردم جمهوری اسلامی خواستند آیا روشنفکران باید به رأی غیر عرفی مردم گردن نهند؟ در افغانستان که شاهشان حی و حاضر و زنده هم بود این به رأی گذارده نشد. در عراق هم چنین نشد در لیبی و تونس و مصر هم چنین نشد اینها همگی قبل از حکومت های ساقط شده پادشاهی بودند. حکم محتوم و لایتغیر عصر و دوره ای که در ان می زییم این است که همه مقامات باید انتخابی باشند از قاضی تا رئیس پلیس و تا بالاترین مقامات کشور.
اقای رضا پهلوی مانند هر ایرانی دیگر مشروط بر اینکه تابع کشور دیگری نباشد حق دارد برای رئیس جمهور شدن کاندیدا شود چنانکه شاه بلغارستان رئیس جمهور بلغارستان شد. پافشاری بر سلطنت تبعات دردناکی دارد از جمله میلیون ها ایرانی تحت هیچ شرایطی بازگشت سلطنت را نخواهند پذیرفت. این پافشاری خونریز های بی حد وحصری را رقم خواهد زد و تلاشی ایران را به همراه خواهد داشت.
باید دست در دست هم داد و جزئیات جمهوری اینده را از هم اکنون مدون کرد.
رضا پهلوی هم باید دست از خود خواهی بر دارد اگر به دموکراسی باور دارد باید قبول کند همه مقامات حکومت اینده انتخابی است و مقام تشریفاتی غیر مسول هم وجود نخواهد داشت.
سلطنت مرد و تصور بر گشت آنرا هم نمی توان کرد. میلیون ها ایرانی متمدن و علاقمند به توسعه قرن بیست و یکمی وطنشان چنین ارتجاعی را هرگز نخواهند پذیرفت .
قرار دادن یک پست تشریفاتی موروثی را یک مجنون هم نمی تواند فایده اش را بفهمد. دایناسورهای قرون وسطائی نمی توانند چنین حماقتی را به روشنفکران ایرانی تحمیل کنند.
بایددر یک بیانیه نیروهای متمدن ایرانی به این بحث خاتمه دهند. بازگشت سلطنت تنها از روی جسد میلیون ها ایرانی مدرن.
لطفأ بحث شاه های اروپائی را پیش نیاورید آنها خلع نشدند. کجا شاه خلع شده را برگرداندند در یونان با سابقه هزاران سال پادشاهی یا در فرانسه
سلطنت برای همیشه در ایران به گور سپرده شد
۴۷۰۰۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱٣۹۱       

    از : بهرنگ ایرانی

عنوان : دموکراسی
قبول دموکراسی،به معنی پذیرش رای اکثریت در ادارهء امور برای یک دورهء معین است.قبول رای اکثریت حتما به معنی پذیرش اندیشهء اکثریت به وسیلهء اقلیت و کنار گذاشته شدن اندیشه ای که در حال حاضر در اقلیت قرار دارد،نیست.برای این که اندیشه ای در اکثریت قرار بگیرد،الزاما باید بتواند مخاطبان بیشتری را جلب کند و به طرفدارانش تبدیل کند.آنچه که از اهمیت بالایی برخوردار است وجود فضایی است که اندیشه ها در شرایط برابر و بهره مندی از امکانات مساوی در تعامل با یکدیگر قرار گیرند.تا فرصت برای اندیشه هایی که امروز در اقلیت قرار دارند،فراهم شودکه در صورت پیروزی و تحت تاثیر قرار دادن اذهان بیشتری به اکثریت تبدیل شوند.انجام این مسئولیت،الزاما فقط برای زمانی نیست که اکثریت در قدرت اجرایی قرار دارد.حتی زمانیکه در قدرت اجرایی هم قرار ندارد ولی در تدارک کسب قدرت است ،باید بتواند حقوق اقلیت را رعایت کند. این یعنی قبول دموکراسی بعنوان یک روال و شیوهء ادارهء امور که باید نهادینه شود.و گرنه آشکار است که استفادهء مقطعی و ابزاری از این مقوله،نتایج زیانباری را ببار خواهد آورد و روند استقرار دموکراسی واقعی را طولانی تر خواهد کرد.بنا بر این برای آنکه اندیشهء سلطنت طلبی اکثریت را داشته باشد،به هیچوجه منطقی نیست که اندیشهء جمهوریخواهی و یا هر اندیشهء دیگری به اجبار تعطیل شود یا اینکه خود را تعطیل کند.و یا برعکس برای جا افتادن اندیشهء جمهوریخواهی نبایدبا زور و دگنگ اندیشه های دیگر خاموش شوند.
۴۷۰۰۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱٣۹۱       

    از : منطقی

عنوان : سلطنت طلبی نفی حق بشری آزادی انتخاب شدن است
انوشیروان

سلطنت یعنی نفی حق انتخاب شدن و انتخاب کردن یا در بهترین حالت محدود کردن آن. از مقولاتی نیست که می توان به نظر اکثریت مشروط به رأی دادن به چنین سیستمی احترام گذشت. شما پذیرش یک عمل غیر دمکراتیک را دموکراسی می دانید؟. خیر نفی یک عمل غیر دموکراتیک عین دموکراسی است. آیا ما می بایستی به جمهوری اسلامی انتخابی اکثریت در سال ۵۸ احترام می گذاشتیم؟. حتمأ نمی خواهید اثبات کنم که فکر نظام اسلامی از همان ابتدا نقض حقوق بشر بود. اگر اکثریت در لحظه ای طرفدار فکری فاشیستی و غیر معقول شد آیا باید به نظر آنها احترام گذاشت. نظر اکثریت تا زمانی که حقوق شهروندی را محدود نکند محترم است. نصب دادگاه عالی قانون اساسی در کشورهای پیشرفته برای این منظور است که در چنین مواردی رأی اکثریت را لغو کند.
تعبیر شما از دموکراسی عین دیکتاتوری و فاشیسم است . دموکراسی دیکتاتوری اکثریت نیست . تضمین حقوق اقلیت است. طرفدار رژیم موروثی حق انسانی انتخاب شدن من و مثل من را منکر می شود. این حق انسانی هر فردی است که چند سال یکبار برای بالاترین پست سیاسی مملکتش کاندید شود شما این حق را از هم اکنون از من گرفته اید و بیک خانواده داده اید .
همکاری در هر زمینه ای با سلطنت طلب ها دادن سلاح بدستان گرگ درنده است
۴۶۹۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ مرداد ۱٣۹۱       

    از : peerooz

عنوان : اقلیت
جناب انوشیروان،
قربان، بنده نگفتم نظر اکثریت را نمیپذیرم ، عرض کردم در اقلیت باقی میمانم تا
از شر سلطنت خلاص شوم .
۴۶۹۹۰ - تاریخ انتشار : ۱۵ مرداد ۱٣۹۱       

    از : انوشیروان

عنوان : حق
پیروز گرامی
این حق شماست، ولی بیایید برای انروز مبارزه کنیم که همه بتوانیم از حق ًنع گفتنً استفاده بکنیم. فراموش نکنیم که اقلیت میتواند ًنهً بگوید ولی باید نظر اکثریت را بپذیرد. کمی تمرین دموکراسی بد نیست.
۴۶۹٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ مرداد ۱٣۹۱       

    از : منطقی

عنوان : سلطنت ضد حقوق بشر است
اقای انوشیروان
اگر ۹۹ در صد مسلمان در ایران بگویند بهائی ها نمی توانند دانشگاه بروند یا وزیر و وکیل و رئیس جمهور شوند ایا این قابل پذیرش است؟
سلطنت نقض حقوق بشری من بعنوان یک شهروند است که حق دارم برای رسیدن به بالاترین مقام کشور رقابت کنم
حمایت و نشست و برخواست با رضا پهلوی سلطنت طلب نقض حقوق انسانی مردم است و حتی می توان این کار را خیانت به منافع مردم تعبیر کرد
۴۶۹٨۲ - تاریخ انتشار : ۱۵ مرداد ۱٣۹۱       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست