یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

ما چه داریم که روی میز بگذاریم؟ - ف. تابان

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : حق

عنوان : خدمت آقای تابان گرامی و هموطنان نگران ایران
بخش ۴

ابتکار عمل از آپوزیسیون! چرا نه!؟

***آیا سخت است یا غیرممکنست که آپوزیسیون ما از راست تا چپ اش که مخالف هر گونه حمله نظامی به ایران است در یک بیانیه مشترک بزبانهای گوناگون کل مسئولیت هر حمله نظامی به ایران را هم رژیم معرفی کند و هم هر کشوری که چنین حمله ای بکند و هر کشوری که از این حمله حمایت کرده است!؟ اعلام کند که مسئولیت چنین حمله ۵۰ ، ۵۰ بین رژیم و دیگر کشورها چه حمله کننده و چه حامی بطور یکسان تقسیم می شود!؟ اعلام کند که این بزرگترین جنایت از هر دو سو علیه بشریت در ایران است چون هر دو طرف متخاصم عمدا از ابراز وجود ملت ۷۵ میلیونی ایران بهر طریقی تا توانسته اند جلوگیری کرده اند، یکی با سرکوب و تجاوز جنسی و اعدام و شکنجه در داخل و دیگری با ارسال آمپولهای اعتراف گیری و دستگاههای شنود و و و برای بیشتر و بهتر سرکوب کردن ملتی که با هر دو طرف متخاصم مخالف است!؟ چه اشکالی دارد که آپوزیسیون واقعی ما با ارسال چنین بیانیه مشترکی به زبانهای گوناگون به همه کشورهای جهان و به سازمان ملل و به ناتو و و و، و اعلام محتوای آن بیانیه از هر رسانه دیداری و شنیداری و نوشتاری ایرانی بطور مستمر و جدی برای جلب نظر و اعتماد و پشتیبانی مردمی در درون و برون مرز، آپوزیسیون برای یکبار هم که شده در این ۳۴ سال بر سر این بیانیه توافق و همکاری کند!؟ چه اشکالی دارد که هیئتی به نمایندگی از آپوزیسیون واقعی ایران از طیف های گوناگون همراه با این بیانیه به دیدار دولتهای امریکا، اسرائیل، آلمان، فرانسه بروند و سیاستهای خارجی جایگزین مورد توافق خود برای ایران در اصول در برابر سیاستهای خارجی خطرناک و ابلهانه رژیم کهریزکی را به آن دولتها ارائه دهند، و از آنها بخواهند دست از حمایتهای خود و مشروع شناختن این رژیم بعنوان نماینده ملت ایران بردارند، و با اینکار خود زمینه برای فروپاشی رژیم در کلیتش را فراهم آورند تا این سیاستهای خارجی جایگزین به اجرا گذاشته شود و صلح جهانی برقرار شود و جلوی جنایت رژیم و کشورهای جنگ طلب علیه بشریت در ایران گرفته شود!؟ چه اشکالی دارد که این هیئت ایرانی، این کشورها را در برابر این پرسش قرار دهد که چه دلیل و دلائلی را می توانند برای دست رد زدن به این هیئت ارائه دهند اگر نیتشان برقراری صلح و امنیت در جهان و جلوگیری از جنایت علیه بشریت است تا این هیئت به ملت ایران بگوید؟ چه اشکالی دارد که چنین هیئتی با همه رسانه های مطرح جهان تماس بگیرد و نظر آنها به برنامه نجات ایران و جلوگیری از حمله نظامی به ایران را بخود جلب کند!؟ چه اشکالی دارد که گزارشهای این عملیات این هیئت لحظه به لحظه در همه رسانه های ایرانی مطرح اعلام شود و مورد نقد و بررسی و بحث و تحلیل قرار گیرد تا در این لحظات خطیر و سرنوشت ساز نظر و حمایت ملت ایران نسبت به جدی و پر کار بودن آپوزیسیون واقعی ما در تلاش برای نجات ایران از شر هر دو هم رژیم کهریزکی و هم از جهان جنگ طلب را بخود جلب کند!؟ سخت است!؟ ****

واقعا آپوزیسیون، این نیروی سوم، چرا نباید ابتکار عمل را بدست گیرد!؟

آپوزیسیونی که در این لحظات سخت نتواند بدرد ملت ایران بخورد، به چه درد ما می خورد و به چه درد فردای ایران می خورد!؟ در حقیقت این محک و معیاری است برای سنجش کیفیت و کفایت این آپوزیسیون بقول خودش آزادیخواه و دمکرات و نوع دوست که آیا لیاقت کافی را در سخترین و بحرانی ترین شرائط دارد یا نه!؟ و آیا به آن بلوغ سیاسی رسیده است که ملت ایران بتواند آنرا بعنوان جایگزین رژیم کهریزکی بپذیرد، هزینه بدهد و کشور را بدستشان بسپرد تا از منافع ملی کشور دفاع کنند و گسترش اش دهند یا نه!؟ در حال حاضر، ملت ایران قید این آپوزیسیون ۳۴ ساله رفوزه را زده است و در آتش جهنمی به بزرگی ایران گرفتار آمده و در آن دست و پا می زند که هم از سوی رژیم و هم از سوی بیگانگان به مرگ محکوم شده است. آیا اپوزیسیون چنین ملتی باید فقط بسنده کند به گزارش دست و پا زدن های ملت ایران در آن جهنم و فحاشی به رژیم و جهان و تقصیر هر حملخ نظامی را به گردن رژیم انداختن و خود را پاک و منزه جلوه دادن، انگار که مبارزه هم کرده است!؟ اگر طرز تفکر این آپوزیسیون این باشد، در بهترین وجه می توان گفت که این آپوزیسیون بی بو و خاصیت و متوهم است و بدرد ایران نمی خورد. اگر این آپوزیسیون فکر می کند که گزارشهای دست و پا زدنهای مردم و صدور چند بیانیه اینجا و آنجا آنهم بصورت پراکنده و هر از چندگاه یکبار را به حساب برنامه نجات ایران و برقراری یک حکومت دمکراتیک و حقوق بشری و انسانی بوسیله آپوزیسیون می گذارند، هنوز نه ملت ایران را شناخته اند که مثل ملت ایران پیشا سال ۵۷ نیست، و نه این آپوزیسیون هرگز بوسیله ملت ایران بخشوده خواهد شد بویژه اگر کشور و ملت ایران بصورت نجات معجزه آسایی برغم این آپوزیسیون، نجات یابد! آنوقت است که این آپوزیسیون بوسیله ملت به داوری ملی گذاشته خواهد شد! آنوقت این آپوزیسیون چه پاسخی دارد که به ملت و به تاریخ بدهد!؟

در پایان، مایلم به عرض شما برسانم که یک قانون اساسی لازم الاجرای مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر و میثاقهای الحاقی به آن، از باز تولید استبداد و هر گونه تبعیض بین شهروندان یک کشور در چارچوب آن کشور جلوگیری می کند.

با سپاس از شکیبایی شما در خواندن این نظر بلند و پوزش از بلندی آن که کوتاه کردنش هنری است که من فاقد آنم.

تندرست و پیروز باشید. ارادتمند حق
۴۷۵٣۶ - تاریخ انتشار : ٣۱ مرداد ۱٣۹۱       

    از : حق

عنوان : خدمت آقای تابان گرامی و هموطنان نگران ایران
بخش ۲

آپوزیسیونی که هنوز نمی داند/نمی خواهد بداند که کشورهای بیگانه هیچ مسئولیتی نسبت به ایران و ایرانی گروگانی هرگز حس نکرده و نخواهند کرد و فقط بدنبال منافع مادی خودشان در جهان بوده و خواهند بود، آن آپوزیسیون به چه درد ایران و ۷۵ میلیون ایرانی گروگانی می خورد!؟ آپوزیسیونی که هنوز نداند و نخواهد بداند که بیش از این بیگانگان، خود این رژیم بدنبال منافع قبیله مافیایی خودش بوده است و هرگز هیچ مسئولیتی در این ۳۴ ساله نسبت به ایران و ایرانی حس نکرده و نمی کند، به چه درد ایران و ایرانی می خورد!؟ آپوزیسیونی که نداند و نخواهد بداند که اهمیت نقش اش و مسئولیتش در همه این دهه ها چه می بیستی می بوده و بویژه در وضعیت خطرناک امروز چه باید باشد، به چه درد ایران و ایرانی می خورد!؟ آپوزیسیونی که به وضوح می بیند که امروز بود و نبود ایران و ۷۵ میلیون ایرانی مطرح است که زیر منگنه رژیم و جهان جنگ طلب و استعمار و استثمارگر غرب و شرق هر روز بیشتر دارد له و لورده می شود و سرنوشتش را بدون دخالت دادنش دارند رقم می زنند، و فقط بسنده می کند به اینکه در صورت هر حمله نظامی به ایران، مقصر یا مقصر اصلی را فقط رژیم بداند، و هیچ نقش و مسئولیت قابل توجهی برای خودش قائل نمی شود به چه درد ایران و ملت ایران می خورد!؟ آپوزیسیونی که ۳۴ سالست دم از دمکراسی و حقوق بشر و حقوق انسانی می زند ولی بین خود در عمل و پایبندی به این اصول عاجز بوده است و کارنامه ی رفوزه ای برای ارائه دارد ولی آنرا از ۷۵ میلیون ایرانی کتمان می کند یا در صدد توجیه آن برمی آید که تقصیر همه و همه بود جز منه فرشته، این آپوزیسیون برای ایران و ایرانی خیلی بدتر از خود رژیم و جهان جنگ طلب و سودجو بوده است.

در این لحظات خطیر سرنوشت ساز برای ایران و ایرانی، چنین آپوزیسیونی از عهده نقش و مسئولیت خطیری که بر دوش دارد برنخواهد آمد. در صورت حمله نظامی به ایران، من این آپوزیسیون را مسئول اول سرنوشت خونباری که در انتظار ایران و ۷۵ میلیون ایرانی است، می دانم چون همانطور که در بالا رفت هیچ توقعی از جهان و این رژیم مسئولیت ناپذیر نسبت به ایران و ملت ایران نمی توانم داشته باشم. امیدم به آپوزیسیون بود و هست که بخود بیاید و ابتکار عمل از خود نشان دهد که هنوز نداده است.

ادامه بخش ۳
۴۷۵٣۵ - تاریخ انتشار : ٣۱ مرداد ۱٣۹۱       

    از : حق

عنوان : خدمت آقای تابان گرامی و هموطنان نگران ایران مان
با درود بر شما آقای تابان گرامی، سپاس از نظراتتان و ایجاد فرصت برای بحث درباره ایران. ایکاش بحثها درباره نجات ایران بود و چگونگی استقرار نظامی دمکراتیک و انسانی و غیر قابل بازگشت به دیکتاتوری!

من از دو فرصتی که در اینجا بوسیله یادداشت سیاسی تان و این مقاله تان فراهم آوردید استفاده کردم تا همه را نسبت به نگرانی شدیدی که نسبت به ایران در اینروزهای بس خطیرش دارم را به عرض شما و دیگر هموطنانم برسانم.

بنظر من، ضرورت اول ما نجات ایران است و نه جمهوری یا پادشاهی و یا مسائل تاریخی مثل شاه و مصدق. مشغله آپوزیسیون ما، امروز باید نجات ایران و برقراری یک نظام دمکراتیک مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشرست. هر دو اینها برنامه های خود را طلب می کنند و آپوزیسیون موظف و مسئول ارائه طرحهای کلان آنهاست(جزئیات می توانند به فردای آزادی ایران محول شوند تا کارشناسان رویشان کار کنند). در مورد نجات ایران برنامه آپوزیسیون چیست و چه باید باشد؟ این برنامه ها بهیچ دردی نمی خورند اگر ایرانی نباشد تا آنها را در آن پیاده کرد! این بدان معنا نیست که این برنامه ها را باید کلا به بعد محول کرد و هیچ برنامه ای را امروز ارائه نداد. رابطه ای تنگاتنگ بین نجات ایران و ارائه این برنامه ها وجود دارند. بنابراین هر دو را بایستی دنبال کرد.

امروز، بود و نبود ایران که رابطه مستقیم با سرنوشت تک تک آحاد مردم کشورمان دارد بایستی دغدغه اصلی آپوزیسیون باشد و چاره جویی برای نجات کشورمان از شر این رژیم و از شر جهانی که به یمن بهانه هایی که خود این رژیم کهریزکی به آنها عمدا تقدیم می کند، همانند لاشخورها بر فراز ایران به پرواز درآمده اند و هر لحظه برای از بین بردن ایران بیشتر لح لح می زنند به زمین ما نزدیکتر می شوند. تهدیدهایشان به حمله نظامی به ایران و رجزخوانی های خطرناک رژیم دارد کار را بجاهای خیلی باریک برای ۷۵ میلیون ایرانی گروگانی می کشاند. آپوزیسیون باید هر چه زودتر بخود بجنبد!

با انداختن تقصیر به گردن یکی از ایندو یا به گردن هر دو پیش و پس از هر حمله نظامی به ایران بوسیله هر بخشی از آپوزیسیون که باشد، سیاست نیست بلکه نشان بلوغ نایافتگی آپوزیسیون و شانه خالی کردن از مسئولیتهایش در این لحظات خطیر برای ایران است. آپوزیسیون نبایستی دچار این توهم بشود که هیچ نقش و مسئولیتی در این وسط ندارد، منزه و بی تقصیر است و با گرفتن انگشت اتهام فقط بسوی رژیم و جهان، هیچ تقصیر و اتهامی متوجه خودش نیست. اتفاقا، آپوزیسیون آن نیروی سومی است که چشمها را بخود جلب می کند و باید هم جلب کند! هر دو، هم رژیم و هم جهانی که در شرق و غرب علیه ایران به مصاف ایستاده از فقدان آن نیروی سوم بهره مند شده و می شود. اگر این نیروی سوم قوی بود، آندو وقاحتشان را به اینجاها نمی رساندند! ..... ادامه در نظر بعدی
۴۷۵۲٨ - تاریخ انتشار : ٣۱ مرداد ۱٣۹۱       

    از : ف. تابان

عنوان : پاسخ به چند پرسش
با سلام مجدد به دوستان گرامی و کسانی که در بحث مربوط به این مقاله شرکت کرده اند. من به چند سوال مشخصی که از من شده است پاسخ می دهم. مابقی نظرات را به عنوان اظهارنظرهایی تلقی می کنم که من هم طبعا از آن ها بهره مند شده ام و خوشحالم که این دو مقاله موجب شد که بحث مفیدی در این زمینه صورت بگیرد.

در پاسخ به نظر خواننده گرامی (حق) در کامنت ۴۷۳۹۸ من تا حدودی در خود مقاله نظرم را گفته ام و باز هم تاکید می کنم که آری، من طرفدار آن هستم که همه ی قدرت به انتخاب مردم باشد، حتی اگر این انتخاب انتخاب من نباشد، اما وقتی بر جنبه ی دموکراتیک حکومت تاکید می کنیم لاجرم این نتیجه را هم به دنبال دارد که حق آن که مخالف است برای فعالیت سیاسی تا حد رسیدن به حکومت، به رسمیت شناخته شود.
برنامه ها را باید احزاب بدهند. به نظر من خیلی خوب است که کسانی مثل حق مرتب احزاب را مورد پرسش قرار داده و برنامه های آن ها را طلب کنند. در این زمینه باید البته توجه داشت که خطاهای گذشته تکرار نشود. در گذشته برنامه ی احزاب کمونیست - که آشنایی من با آن ها بیشتر است - از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را شامل می شد. به نظر من این اشتباه است. حزب نباید جای متخصصین و کارشناسان بنشیند. حزب باید جهت گیری های عمومی را مشخص کند و تعین سیاست ها و برنامه ها کار متخصصین است که تازه در نهادهای منتخب مردم تایید شوند.
من یک سوسیالیست هستم. اگر کسی تعریفی از نظام سوسیالیستی مورد نظر من بخواهد می گویم من در حال حاضر چنین تعریفی را ندارم. اشتباه پیشیینیان ما این بود که کوشیدند سوسیآلیسم را در یک یا دو جمله و یک یا دو فورمول تعریف کنند. نظام های سیاسی را نمی شود تعریف کرد. کسی مثلا چهارصد سال پیش که سرمایه داری شروع به رشد نمود، نمی توانست آن را تعریف کند. امروز هم نمی تواند. حتی کسی نمی تواند ادعا کند که سرمایه داری ده سال آینده را می تواند تعریف کند. اما سرمایه داری سرمایه داری است چون یک سری جهت گیری ها و خصوصیات های عمومی دارد. مشخصات عمومی نظام سوسیالیستی که من دوست دارم هم همان است که قبلا هم گفته شده است و بر ارزش های اساسی انسانی یعنی آزادی و عدالت و برابری و همبستگی باید قرار گیرد. آن چه امروز برای من می ماند کوشش در جهت عادلانه کردن مناسبات جهانی با توجه به این ارزش ها در همه ی عرصه ها هست. این کوشش ها چطور به نتیجه نهایی می رسد بر من معلوم نیست. برای امروز و فردای ایران من یک نظام دموکراتیک می خواهم با حداکثر گرایش عدالت اجتماعی. در ایران فردا مبارزه ی چپ بر سر آن خواهد بود که بتواند دموکراسی را از یک دموکراسی سیآسی صوری به عمق ببرد و از جمله در مناسبات اقتصادی آن را جاری کند و این مناسبات را تواما عادلانه سازد.

در پاسخ به خانم یاسمین الف: من نماینده ی هیچ نفر دومی هم به غیر از خودم نیستم. اگر حایی در نوشته ها «ما» به کار می رود یا از سر عادت و بی دقتی است و یا محدودیت های نگارشی. بعضی وقت ها در نزد ایرانیان «من» معنای بدتری پیدا می کند تا آدم بنویسد «ما» و چوب انتقاداتش را هم بخورد! ممنون از تذکر شما.

آقای طالب احمدآبادی کامنتی گذاشته اند و گفته اند که آن که آب به آسیاب مستبد و دیکتاتور می ریزد من هستم. نگفته اند چرا و اگر گفته اند من نفهمیده ام. شاید به خاطر آن که گفته اند نظرات من التقاطی است. همان پیشنهادی را که به «نیاز» کرده ام به ایشان هم می کنم: نظرات مرا فراموش کنید. بیاید با هم برای یک حکومت کاملا انتخابی مبارزه کنیم.

به کوروش عزیز هم همین پیشنهاد را می کنم. بیایید بحث در مورد حکومت پهلوی و تاریخ ایران را متوقف کنیم و همه ی انرژی خود را بر روی آن متمرکز کنیم که یک حکومت داشته باشیم از بالا تا پائین به انتخاب مردم!
۴۷۴۹۰ - تاریخ انتشار : ٣۰ مرداد ۱٣۹۱       

    از : هوشنگ فرخجسته

عنوان : هموطن گرامی با امضایkurosh «کوروش»
بعضی از حرفهای شما واقعا درست ست و جای بحث ندارد و به آنها اشاره نمی کنیم .اما بعضی نکاتی که اشاره نموده اید دقیق ،مستدل و همه جانبه نیست وفقط مبتنی بر مقایسه ی دو رژیم بد وبد تر ست که هردو فاقد احترام به رای مردم بود و می باشد . شما مدافع آن رژیم بد می باشید. من مخالف هردو !

بعنوان یک خواننده و برای نمونه چند تا از نکات اساسی را زیر سئوال می برم.

کوروش:{ ... پایه گزاری اولین مدارس و دانشگاهها و هنرستان ها و وایجاد نهضت سواد آموزی این عصر را با دوران قبل از پهلوی متمایز میکند.}

سئوال خواننده :رضاخان میرپنج بعداز ۱۴ سال که از مشروطه گذشته بود کودتا نکرد؟ ۳ سال نخست وزیر احمد شاه نشد؟ بعدا تاج گذاری نکرد تا مشروطه را منحل کند؟ قبل از «حضرتس » در زمان ناصرالدین شاه میرزا حسن رشدیه بنیان گذار مدرسه نوین درایران نبود؟ژاندارمری با مدیریت سوئدیها را منحل نکرد؟


کوروش: { من بر این باورم که اگه رژیم گذشته ازبین نمیرفت حتی روستاهای ایران هم تحت پوشش اینترنتی با سرعت بالا میشدند. چرا که غرور تکنوکرات های رژیم گذشته بر جنبه های ضد دمکراتیکشان برتری داشتند. همین غرور بود که علیرغم پیوستن هزاران دانشجو در داخل و خارج به صفوف مخالفان باز دانشگاه ساخته میشد و یا دانشجو با بورس دولتی و دلار ۷ تومنی به غرب فرستاده میشد.}

سئوال خواننده: یعنی شاه مریض نبود ؟ تغییراتی در سیستم حکومتی صورت نمی گرفت؟ افغانستان اشغال نمی شد ؟ شوروی سقوط نمیکرد؟ نرخ دلار ثابت می ماند؟ منطقه امن و امان باقی می ماند؟ آیا واقعا بحران اروپا و جهان ناشی از تحولات ایران بود؟ یادتان هست از فردای انقلاب کامیونهای ترکیه در سراسر ایران محصولات برتر خود را به کشور ما سرازیر نمودند؟


کوروش:{. نه ویزایی نیاز بود و نه ملت بد نامی بودیم.}

سئوال خواننده: ببخشیدا ! ملت ما بد نام نیست این حکومت تروریستی ست که ترسناک ست ! مگر سایر ملتها راحت و بدون ویزا وارد کشورهای حتی اروپائی میشوند؟


کوروش:{ بما میگفتید که شاه سگ زنجیری آمریکا ست اما همان شاه ذوب آهن را از شوروی میخرید. مقایسه کن با اطاعت بی چون چرا اروپا از سیاست آمریکا به ایران !}

سئوال خواننده : ممکن ست توضیح دهید چرا در سال ۱۳۵۶« اعلیحضرت» نخست وزیر ۱۳ ساله ی خود را بازداشت و بقول خود «اعلیحضرت» در کتابش ، مملکت جولانگاه هویزر، سولیوان ودیگران شد



کوروش:{ ... اکنون بعد از گذشت سالها و مطالعه خاطرات زندانیان زمان شاه تناقضات زیادی دیده میشود.
و احساس میکنم که اگه واقعیت ها بما گفته بودند ,شاید اینقدر اصرار به نابودی رژیم شاه وتقدیم کشور به ارتجاع سیاه اصرار نمیکردیم.}

سئوال خواننده :آیا به حرف « اعلیحضرت» که صدای انقلب مردم را شنید باور ندارید؟ کتاب عباس سماکار را نیز خوانده اید ؟ اصلا خاطرات اسدالله اعلم را خوانده اید؟ در باره ی خاطرات مقامات مهم حکومت سابق نظرتان چیست؟

با تشکر از پاسخ های شما
۴۷۴۷۹ - تاریخ انتشار : ٣۰ مرداد ۱٣۹۱       

    از : میم نون

عنوان : نامی شاکری
خیلی ممنون
منظور از ضدیت از مواضع مختلف با چیزی دقیقا بر تئوری شناخت ماتریالیستی مبتنی است:
چیزها، پدیده ها و سیستم ها در ضمیر طبقات اجتماعی مختلف بطرق مختلف، متفاوت و حتی متضاد منعکس می شود.
دلیلش این است که انعکاس معنوی چیزها، پدیده ها و سیستم ها نه آئینه وار، نه مکانیکی، نه مرده، بلکه دیالک تیکی است.
به قول معروف انعکاس ها از فیلترهای طبقاتی و معرفتی ـ نظری انسان ها می گذرند.
امپریالیسم به مثابه واقعیت عینی نیز به همین سان به انحای مختلف در ضمیر انسان ها منعکس می شود و واکنش و سمتگیری و موضعگیری متفاوت و حتی متضاد برمی انگیزد.
شناخت چیزها اصولا از گردنه دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت می گذرند.
در تارنمای دایره المعارف روشنگری در این زمینه صدها مطلب ریز و درشت منتشر شده است.
خلاصه:
هم از موضع فئودالی ـ بنده داری می توان مخالف امپریالیسم و مثلا دربار بود و هم از موضع خرده بورژوائی، بورژوائی ـ ملی و هم از موضع پرولتری.
اولی ارتجاعی است، آخری انقلابی.
بقیه در نوسان میان آندو
البته این چیزها را خود بهتر می دانید.
۴۷۴۷۵ - تاریخ انتشار : ٣۰ مرداد ۱٣۹۱       

    از : peerooz

عنوان : گاو ده من شیر
جناب کوروش،
ما از پشت کوه آمده ها فرق بین گاو بد و خوب را میدانیم و تاریخ را
هم دیده وهم خوانده ایم. پهلوی ها گاو ده من شیر و مستقیما مسئول
بقدرت رسیدن روضه خوان ها بودند. باید اجازه داد که چشمه از خود
بجوشد و صد ها درخت تناور ببار آورد که در برابر توفان بایستند. تاریخ
ما تناوبی بین دیکتاتوری و هرج و مرج است. در بعضی نواحی غرب ایران
زمانی که هرج و مرج میشد میگفتند مشلوته بی یعنی مشروطه شد.
این یعنی دیکتاتور ی مصلح که در آن به وزیران خود میگفتند این خر ها
چه میفهمند.
۴۷۴۷٣ - تاریخ انتشار : ٣۰ مرداد ۱٣۹۱       

    از : kurosh --

عنوان : --
ادامه. اما در مورد ساواک و شکنجه وزندانیان سیاسی.( به من نوجوان در ایام انقلاب چنین گفته شد :۳۰ هزار نفر شهید در ۱۵ خرداد. هزاران نفر در ۲۷ شهریور. ۱۵۰ هزار زندانی سیاسی. معلمان شهید: بهرنگی ؛ شریعتی. ...و شهید تختی ٬ تجاوز دختر ها توسط خرس و سگ دست آموز و شکنجه های ابدی و ... اکنون بعد از گذشت سالها و مطالعه خاطرات زندانیان زمان شاه تناقضات زیادی دیده میشود. و احساس میکنم که اگه واقعیت ها بما گفته بودند ,شاید اینقدر اصرار به نابودی رژیم شاه وتقدیم کشور به ارتجاع سیاه اصرار نمیکردیم. دوستان: اهداف تشکیل سازمان مخفی حزب توده و ۹۰۰ ارتشی و افسر تود ه ای نفوذی .در ارتش شاهنشاهی. ۳ بار ثلاش ترور شاه و یا نقشه گروگانگیری شهرام پهلوی توسط مجاهدین و سایر اعضای خانواده سلطت .. ترور کسروی توسط ارتجاع مذهبی . کشتن و ترور هر مهندس آمریکایی بجرم جاسوسی و مستشار بودن ، بمب گزاری در دفتر مجله زن روز به جرم چاپ مطالب مستهجن توسط مجاهدین و با فرماندهی مهدی رضایی و.. تمامی این مسایل و رخداد ها و .. نشان دهنده این واقعیت هستند که تمامی تقصیرات را نمیتوان به گرده جناح خاصی گذاشت. اینکه ارتجاع سیاه چه بلایی یر ایران آوردند لازم به تکرار نیست اما اگه مجاهدین می آمدند ؛آیاوضع بهتری داشتیم. اگه سازمان مخفی حزب توده هیچگاه افشا نمیشد و بمانند حزب توده افغانستان کودتا میکردند و جنگ داخلی راه می ا نداختند آیا به نفع بود !۱آیا شیلی اسپانیا ,یونان از طریق انقلاب به دمکراسی رسیدند و یا بتدریج دیکتاتوری را به عقب کشاندند. ..
۴۷۴۶۷ - تاریخ انتشار : ٣۰ مرداد ۱٣۹۱       

    از : kurosh ---

عنوان : --
تابان عزیز . کنایه آمیز به پهلوی طلب ها اشاره میکند. برای من عجیب نیست که کسانی هستند که با مقایسه دوران پهلوی با ۱۰۰۰ سال قبل از پیدایش آن و ۳۳ سال بعد از انحلال آن هیچ دورانی را بهتر از عصر پهلوی نمی یابند. فقر, ظلم ,استبداد ,ستم ملی ... پدیده های هستند که چه بسا هزاران سال در این سرزمین وجود داشتند. اما یک نکته هست که این دوران را با سایر ادوار متمایز میکند و آن روندی بود که ایران در عصر پهلوی طی میکرد و امید بخش بود. برای اولین بار در تاریخ ایران بعد از اسلام صدها هزار اقلیت مذهبی امنیت اجتماعی /انسانی بدست آوردند. پا برای اولین بار حتی توانستند وزیر و وکیل و سفیر بشوند. پایه گزاری اولین مدارس و دانشگاهها و هنرستان ها و وایجاد نهضت سواد آموزی این عصر را با دوران قبل از پهلوی متمایز میکند. حجاب اجباری، سنگسار؛ بهایی کشی قطع ید و ... ابتکار ج. اسلامی نیستند. این پدیده ها زندگی روزمره ملت ایران در ۱۰۰۰ سال گذشته بوده و در دوران پهلوی موقتا پرانتزی شد برای تغییرات و اصلاحات .فرستادن دهها هزار دانشجو به غرب بزرگترین گامی بود که به دمکراتیزه کردن ایران کمک میکرد. من بر این باورم که اگه رژیم گذشته ازبین نمیرفت حتی روستاهای ایران هم تحت پوشش اینترنتی با سرعت بالا میشدند. چرا که غرور تکنوکرات های رژیم گذشته بر جنبه های ضد دمکراتیکشان برتری داشتند. همین غرور بود که علیرغم پیوستن هزاران دانشجو در داخل و خارج به صفوف مخالفان باز دانشگاه ساخته میشد و یا دانشجو با بورس دولتی و دلار ۷ تومنی به غرب فرستاده میشد. من از نسلی هستم که تجربه تغزیه رایگان را دارم. همکلاسی دختر داشتم بهترین دوستم کلیمی و دیگری بهایی بود. با دو ریال سوار اتوبوس میشدیم و بلیط آنقدر ناچیز بود که راننده زحمت گرفتن آن را به خود نمیگرفت. اگه امید رفتن به دانشگاه مجانی کم بود شانس اعزام به غرب حتی با داشتن یک پدر کارمند غیر ممکن نبود. نه ویزایی نیاز بود و نه ملت بد نامی بودیم. احتمالا بزرگترین کشور توریستی منطقه شده بودیم و باز صدها هزار نفر از خط قرمز فقر رد شده بودند. بما میگفتید که شاه سگ زنجیری آمریکا ست اما همان شاه ذوب آهن را از شوروی میخرید. مقایسه کن با اطاعت بی چون چرا اروپا از سیاست آمریکا به ایران !۱خصسع تابان عزیز . کنایه آمیز به پهلوی طلب ها اشاره میکند. برای من عجیب نیست که کسانی هستند که با مقایسه دوران پهلوی با ۱۰۰۰ سال قبل از پیدایش آن و ۳۳ سال بعد از انحلال آن هیچ دورانی را بهتر از عصر پهلوی نمی یابند. فقر, ظلم ,استبداد ,ستم ملی ... پدیده های هستند که چه بسا هزاران سال در این سرزمین وجود داشتند. اما یک نکته هست که این دوران را با سایر ادوار متمایز میکند و آن روندی بود که ایران در عصر پهلوی طی میکرد و امید بخش بود. برای اولین بار در تاریخ ایران بعد از اسلام صدها هزار اقلیت مذهبی امنیت اجتماعی /انسانی بدست آوردند. پا برای اولین بار حتی توانستند وزیر و وکیل و سفیر بشوند. پایه گزاری اولین مدارس و دانشگاهها و هنرستان ها و وایجاد نهضت سواد آموزی این عصر را با دوران قبل از پهلوی متمایز میکند. حجاب اجباری، سنگسار؛ بهایی کشی قطع ید و ... ابتکار ج. اسلامی نیستند. این پدیده ها زندگی روزمره ملت ایران در ۱۰۰۰ سال گذشته بوده و در دوران پهلوی موقتا پرانتزی شد برای تغییرات و اصلاحات .فرستادن دهها هزار دانشجو به غرب بزرگترین گامی بود که به دمکراتیزه کردن ایران کمک میکرد. من بر این باورم که اگه رژیم گذشته ازبین نمیرفت حتی روستاهای ایران هم تحت پوشش اینترنتی با سرعت بالا میشدند. چرا که غرور تکنوکرات های رژیم گذشته بر جنبه های ضد دمکراتیکشان برتری داشتند. همین غرور بود که علیرغم پیوستن هزاران دانشجو در داخل و خارج به صفوف مخالفان باز دانشگاه ساخته میشد و یا دانشجو با بورس دولتی و دلار ۷ تومنی به غرب فرستاده میشد. من از نسلی هستم که تجربه تغزیه رایگان را دارم. همکلاسی دختر داشتم بهترین دوستم کلیمی و دیگری بهایی بود. با دو ریال سوار اتوبوس میشدیم و بلیط آنقدر ناچیز بود که راننده زحمت گرفتن آن را به خود نمیگرفت. اگه امید رفتن به دانشگاه مجانی کم بود شانس اعزام به غرب حتی با داشتن یک پدر کارمند غیر ممکن نبود. نه ویزایی نیاز بود و نه ملت بد نامی بودیم. احتمالا بزرگترین کشور توریستی منطقه شده بودیم و باز صدها هزار نفر از خط قرمز فقر رد شده بودند. بما میگفتید که شاه سگ زنجیری آمریکا ست اما همان شاه ذوب آهن را از شوروی میخرید. مقایسه کن با اطاعت بی چون چرا اروپا از سیاست آمریکا به ایران !خصسع تابان عزیز . کنایه آمیز به پهلوی طلب ها اشاره میکند. برای من عجیب نیست که کسانی هستند که با مقایسه دوران پهلوی با ۱۰۰۰ سال قبل از پیدایش آن و ۳۳ سال بعد از انحلال آن هیچ دورانی را بهتر از عصر پهلوی نمی یابند. فقر, ظلم ,استبداد ,ستم ملی ... پدیده های هستند که چه بسا هزاران سال در این سرزمین وجود داشتند. اما یک نکته هست که این دوران را با سایر ادوار متمایز میکند و آن روندی بود که ایران در عصر پهلوی طی میکرد و امید بخش بود. برای اولین بار در تاریخ ایران بعد از اسلام صدها هزار اقلیت مذهبی امنیت اجتماعی /انسانی بدست آوردند. پا برای اولین بار حتی توانستند وزیر و وکیل و سفیر بشوند. پایه گزاری اولین مدارس و دانشگاهها و هنرستان ها و وایجاد نهضت سواد آموزی این عصر را با دوران قبل از پهلوی متمایز میکند. حجاب اجباری، سنگسار؛ بهایی کشی قطع ید و ... ابتکار ج. اسلامی نیستند. این پدیده ها زندگی روزمره ملت ایران در ۱۰۰۰ سال گذشته بوده و در دوران پهلوی موقتا پرانتزی شد برای تغییرات و اصلاحات .فرستادن دهها هزار دانشجو به غرب بزرگترین گامی بود که به دمکراتیزه کردن ایران کمک میکرد. من بر این باورم که اگه رژیم گذشته ازبین نمیرفت حتی روستاهای ایران هم تحت پوشش اینترنتی با سرعت بالا میشدند. چرا که غرور تکنوکرات های رژیم گذشته بر جنبه های ضد دمکراتیکشان برتری داشتند. همین غرور بود که علیرغم پیوستن هزاران دانشجو در داخل و خارج به صفوف مخالفان باز دانشگاه ساخته میشد و یا دانشجو با بورس دولتی و دلار ۷ تومنی به غرب فرستاده میشد. من از نسلی هستم که تجربه تغزیه رایگان را دارم. همکلاسی دختر داشتم بهترین دوستم کلیمی و دیگری بهایی بود. با دو ریال سوار اتوبوس میشدیم و بلیط آنقدر ناچیز بود که راننده زحمت گرفتن آن را به خود نمیگرفت. اگه امید رفتن به دانشگاه مجانی کم بود شانس اعزام به غرب حتی با داشتن یک پدر کارمند غیر ممکن نبود. نه ویزایی نیاز بود و نه ملت بد نامی بودیم. احتمالا بزرگترین کشور توریستی منطقه شده بودیم و باز صدها هزار نفر از خط قرمز فقر رد شده بودند. بما میگفتید که شاه سگ زنجیری آمریکا ست اما همان شاه ذوب آهن را از شوروی میخرید. مقایسه کن با اطاعت بی چون چرا اروپا از سیاست آمریکا به ایران !
۴۷۴۶۲ - تاریخ انتشار : ٣۰ مرداد ۱٣۹۱       

    از : آزاده ایرانی

عنوان : "طبق منشور سازمان ملل متحد تمام اعضا باید از تهدید یا استفاده از زور علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر کشور دیگری خودداری کنند."
من متن زیرین را در تفسیر کوتاهی که از بیانیه ی آقای بانکی مون در تقبیح سخنان اخیر آقای احمدی نژاد در مورد اسرائیل داشته ام برای اخبار روز ارسال کرده بودم. اینک به گمانم تکرار آن با اضافاتی به مناسبت مقاله ی آقای تابان بی مناسبت نباشد. با سپاس از گردانندگان اخبار روز :
در بیانیه دبیرکل سازمان ملل متحد آمده است: "طبق منشور سازمان ملل متحد تمام اعضا باید از تهدید یا استفاده از زور علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر کشور دیگری خودداری کنند."
این درست و بجاست ! اما وقتی برای پدرخوانده ها و فرزندخوانده ها استثناء قائل نشوند. من به هیچ وجه قصدم این نیست که اثبات کنم بان کی مون آدم آمریکاست.
من هم سخنان احمدی نژاد را قویاً تقبیح می کنم و می خواهم که همین امروز این رژیم مردم فریبِ خونریز توسط مردم ایران سرنگون شود.
ولی :
ولی منشور سازمان ملل آیا شامل اسرائیل، دولت اسرائیل، نمی شود !؟
از آقای بانکی مون تقبیحی در مورد تهدیدات نخست وزیر مذهبی و بسیار متعصب اسرائیل و وزیر دفاع اسرائیل که شمارش معکوس برای جنگ یکطرفه و بمباران ایران را آغاز کرده اند، مخابره نشده است !!
دوم آنکه وقتی:
" به گزارش خبرگزاری فرانسه، مقامات آمریکا و فرانسه نیز اظهارات آقای احمدی‌نژاد را محکوم کرده‌اند. "
چطور است که این مقامات نه تنها تهدیدات اسرائیل علیه ایران را نشنیده می گیرند بلکه چراغ سبز را هم برایش روشن نگهمیدارند و مثل دولت آلمان می گویند: " نتان یاهو جان نزن، امّا اگر زدی، که بهتر است بزنی، ما با تمام قوا پشتیبانت هستیم.
ضمناً متذکر می شوند که دولت جایگزین مورد نظر ما برای ایران با حمایت مادی و معنوی آمریکا سمینارها و کنفرانس هایش را دارد جدی تر پی گیری می کند و از این اقدام جانبداری خواهد کرد.
۴۷۴۵۷ - تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد ۱٣۹۱       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۵۰)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست