سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

چرخ‌ با این‌ اختران‌ نغز و خوش‌ و زیباستی
صورتی‌ در زیر دارد آنچه‌ در بالاستی‌
- بهرام خراسانی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : حق

عنوان : خدمت آقایان خراسانی محترم، تابان و نیاز
با درود و سپاس از آقای خراسانی گرامی، من اگر قدرت کلام گفتاری و نوشتاری داشتم مثل شما و آقای تابان و دیگر نویسندگان و فعالان سیاسی حتما مقاله می نوشتم ولی چون ندارم بهمین گذاشتن نظراتم در چند رسانه بسنده می کنم. ضمنا من فاقد آن استعداد لازم برای تئوریها و فلسفه های سیاسی و اقتصادی و و و هستم و اطلاعاتم محدود به آنچه در مقالات می خوانم و از رادیو تلویزیونها می شنوم و می بینم است. کمی استعداد در توسعه و پیاده کردن پروژه ها دارم که کارهای عملی و دیدن نتایج و نقد و بررسی آنها و اینگونه کارها دارم. کارهای تجربی دیگران را در زمینه هایی که به آنها علاقه دارم مثل طرحهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی را بصورت آماتوری دنبال می کنم تا ببینم که دیگران در تاریخ بشریت با آنها چگونه برخورد کرده اند و تایج چه بوده اند. در این چند سالی که در انگلیس زندگی کرده ام تلاشم این بود با تاریخ و راه و روشهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و بویژه با طرز تفکر توده های مردم و برخی از سرآمدنشان آشنا شوم. من خود را در چند سال اول غرق در این مردم کردم تا خود را همانند آنها کنم تا همه چیز را از چشم و نظر آنها ببینم و انجام دهم. برنامه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی شان را در رادیو و تلویزیون و مطبوعات و احزاب بویژه در طی کنفرانس های سالانه شان دنبال می کردم. می خواستم راز موفقیت انگلیسی ها و راز شکست ایران را در دوران معاصر بدانم. برای اینکار بایستی خودم را با قالب فکری و عملی اینها آشنا می کردم و آنرا با قالب فکری و عملی ایرانی و بویژه آپوزیسیون ایرانی مقایسه می کردم. اینگونه بود که توانستم تا حدودی به پاسخ پرسشم در مورد چرا موفقیت در انگلیس و شکست در ایران برسم. همواره هم به بازنگری آن می پردازم تا راهم برای تغییر در فکر و نگاه باز باشد. من فکر می کنم که با این تجاربم می توانم در ایران فردا در محیط محدود خودم برای ایران بدرد خور باشم. اما نه نویسندگی و نه تحقیقات ژرف از من تاکنون برآمده و برمی آید. من امیدوارم کسانی مثل دکتر خاوند و شاهین فاطمی و سیامک شجاعی و و و که رشته شان اقتصاد است مدلهای تجربه شده و موفق در دیگر کشورها و و و را مورد بررسی و نقد قرار دهند و با توجه به آنها برنامه ای اقتصادی برای ایران پسا رژیم کهریزکی ارائه دهند تا مورد نقد و بررسی و ارزیابی قرار گیرند. شما و آقای تابان و و و هم می توانید آنچه از من می خواهید را خیلی بهتر از من انجام دهید. توانایی ها متفاوت اند و ایکاش من توانایی منسجم فکر کردن و منسجم نوشتن و نویسندگی و تحقیقات ژرف داشتم. اما خوشحالم که در حیطه مددکاری اجتماعی در انگلیس موفق بوده ام. من در این حیطه می توانم به ایران کمکی محدود را در اینده انجام دهم. خوشحالم که شما و آقای تابان و دیگران در کار نویسندگی خود موفق هستند. شما عزیزان تحقیق کنید و بنویسید. منهم می خوانم و نظرم را می دهم. با درود بر هر دو شما و نیاز نازنین که جایش واقعا در اینجا خالی بوده است. تندرست و پیروز باشید. با سپاس، ارادتمند حق
۴۷۶۲٨ - تاریخ انتشار : ٣ شهريور ۱٣۹۱       

    از : بهرام خراسانی

عنوان : سپاس
با سلام و سپاس از همه دوستان یادداشت نویس به ویژه جناب حق، و با سپاس از تلاشهای ارزنده و خستگی ناپذیر جناب تابان.
من از یادداشتهایی که دوستان گذاشته بودند بسیار بهره بردم و فضای آن را دوستانه و سازنده دیدم. به ویژه یادداشتهای جناب حق. راستش اینست که من پاسخهای کوتاه به هر یادداشت را، کمی ناسپاسی از سوی خودم به دوستان دانستم. از این رو، تلاش خواهم کرد در چند روز آینده، درنوشتاری جداگانه، گفتاگو با هم میهنان یادداشت گذار را پیگیری کنم. در رابطه با اشاره‌های جناب حق به "برنامه اقتصادی سوسیال دمکراسی حزب کارگر انگلیس پس از جنگ جهانی دوم"، باید بگویم که من هیچگونه آگاهی از آنها ندارم. شاید بد نباشد که جناب حق، اگر آشنایی با این برنامه را برای خوانندگان سودمند میدانند؛ به هرگونه که خودشان صلاح میدانند، در این زمینه نوشته ای را منتشر کنند.
پیروز باشیم
بهرام خراسانی
سوم شهرور ۱۳۹۱
۴۷۶۲۰ - تاریخ انتشار : ٣ شهريور ۱٣۹۱       

    از : حق

عنوان : به آقایان "نیاز" ، خراسانی و تابان گرامی، و همه هموطنان علاقمند. جای "نیاز واقعا در همه این بحثها خالی مانده.
با درود و سپاس خدمت آقای خراسانی گرامی، در پایان نوشتارتان آمده است:-

• یکپارچگی، و مرزهای سرزمینی کنونی ایران، غیر قابل مذاکره است؛
• ایران یک کشور و یک ملت یکپارچه است؛ با گروههای قومی شناخته شده، با پیشینه همزیستی بیش از هزار ساله؛
• جایگزین نظام جمهوری اسلامی، یک نظام دمکراتیک پارلمانی و گیتی گرا خواهد بود؛
• قانون اساسی نوین ایران بر اعلامیه جهانی حقوق بشر، و سنتهای دموکراتیک ۱۵۰ سال گذشته کشور استوار خواهد بود؛
• ساختار اقتصادی و حقوق مالکیت در کشور ایران، همانند همان چیزی خواهد بود که در آمریکا، آلمان یا فرانسه هست. یعنی یک نظام سرمایه داری، با حق آزادی کامل برای همه تشکل های صنفی و سیاسی کارگران و دیگر گروهها و طبقات اجتماعی.

من منظورتان از "و سنتهای دموکراتیک ۱۵۰ سال گذشته کشور استوار خواهد بود" را نفهمیدم. خواهشمندم کمی توضیح دهید. من مشکلی با بند آخر اصلا ندارم ولی فکر می کنم که اصول چهارگانه خود لیبرال دمکرات هستند و این بند تکرار آنهاست. شما اینطور فکر نمی کنید؟ آیا منظور شما تاکید بر این نوع نظام بوده است و مثالهای زنده و ملموس فرانسه و آلمان!؟

من همیشه یک جمهوریخواه بوده ام و یک سوسیال دمکرات. دلیل اینکه روی به لیبرال دمکراسی آورد انعطاف پذیری آنست که هر وقت مردم خواستند می توان برنامه های اقتصادی و اجتماعی سوسیال دمکراسی را در آن پیش برد. در عمل چنین نظامی بوده است که توان از سوئد شدن تا امریکا شدن را دارد و جلودار دیکتاتوری باشد. من برای ایران برنامه اقتصادی سوسیال دمکراسی حزب کارگر انگلیس پس از جنگ جهانی دوم را می پسندم. این حزب و دو حزب مطرح دیگر لیبرال و محافظه کار تن به یک برنامه اقتصادی مشترک دادند و رقابتهایشان تا آمدن آن زن آهنین تاچر بی احساس، بر حسب این بود که کدامشان بودجه بیشتری می توانند به آنها اختصاص دهند و چطور می توانند با حداقل، حداکثر بازده را در آن برنامه ها ایجاد کنند. من فکر می کنم که ایران پسا رژیم کهریزکی تفاوت چندانی با ژاپن و آلمان پس از جنگ جهانی دوم نداشته باشد. این در صورتی است که نه حمله نظامی ای بر علیه ایران صورت گرفته باشد و نه جنگ داخلی مثل سوریه. برنامه های اقتصادی مشترک احزاب در انگلیس، ملی کردن صنایع مادر و همانطور بهداشت و آموزش و پرورش سراسری رایگان، بیمه های مختلف اجتماعی، تولید کار تا سر حد از بین بردن معضل بیکاری، طرح خانه سازی سراسری برای خانواده های کم درآمد بود. فقط کافیست که وضعیت اسفناک ملت انگلیس اشراف زده پیش از جنگ جهانی دوم را با فقط چند دهه پس از آن در فیلمهای مستند مقایسه کنیم و یاد بگیریم. من نمی فهمم که چرا احزاب سیاسی در همه این ۳۴ سال چنین برنامه هایی را از مرز شعارها عبور نداده اند و هرگز در تلویزیونهای ایرانی با مثالها از سوئد و انگلیس و دیگر کشورهای لیبرال دمکرات به ملت ایران نشان نداده اند که چرا این برنامه ها باید خواسته های ملی میهنی ما باشند تا مردم خود را پیش و پس از اجرای چنین برنامه هایی تصور کنند و بیشتر انگیزه مبارزه داشته باشند و با حقوق حقه خود آشنا شوند!؟ در پایان لازم می دانم که بگویم هواداری منه جمهوریخواهه سوسیال دمکرات خیلی چپ از لیبرال دمکراسی ناشی از تجربه مثبت این برنامه ها در نظامهای لیبرال دمکرات بوده و خواهند ماند چون از نظام سوسیال دمکرات می ترسم. آنچه من میخواهم هم نان و هم آزادی است و اینرا در نظامهای لیبرال دمکرات قابل اجرا می بینم و نه نظامهای سوسیال دمکرات و کمونیستی. هنوز در آرزوی شکل گیری یک حزب سوسیال دمکرات مثل حزب کارگر انگلیس ماقبل تاچر برای ایران هستم. امیدوارم روزی آقای تابان و نیاز نازنین اومانیست و امثال من اعضاء چنین حزبی باشیم و برنامه های دیگر مثل محیط زیست و انسانگرایی را دنبال کنیم. تلاش مان آن باشد که از هرچه راست تر شدن لیبرال دمکراسی جلوگیری کنیم البته با کار کردن با مردم و اجرای برنامه های چپ به بهترین وجه برای جلب اعتماد مردم به چنین حزبی.

ما می توانیم اگر فقط بخواهیم!

با آرزوی تندرستی و شادی برای یکایک هموطنانم
با سپاس از نیاز نازنین، آقای ف. تابان گرامی و شما آقای خراسانی محترم
۴۷۶۱۱ - تاریخ انتشار : ۲ شهريور ۱٣۹۱       

    از : پرویز مرزبان

عنوان : از سوئدیها بیاموزیم و تلاش کنیم آنرا در رفتار خود پیاده کنیم
بنظر میرسد که امسال در رسانه های داخل و خارج از کشور ، مطالب بیشتری در باره ی ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ یعنی روز مشروطه و همینطور ۲۸ مرداد - کودتای ۲۸ سال ۱۳۳۲ اختصاص داده شد. حساسیت کنشگران و فرهنگ ورزان نسبت به این دو رویداد تاریخی، بر اهمیت هردو رویدادتاکید مینماید. در باره ی هردو اتفاق که اولی ، خجسته و سرشت مردمی داشت و دومی ، با ماهیت شوم و ضد مردمی دستاورد های مشروطه ی ایرانی را تعطیل نمود کتابهای زیادی نوشته شده ست ولی هنوز نیروهائی که «حاکمیت مردم » را بر نمی تابند. تلاش می کنند با کمک همفکران خود ، با تحریف حوادث، از کنار اصل موضوع که «حاکمیت مردم »بر سرنوشت خود بود گذشته ، و بر نقش سرکوب گر و قلدر مآبانه ی خود برای کسب یوباره یا حفظ قدرت توجیه می نمایند یا حتی شریک جرم می تراشند. اما چرا امسال به مناسبت ۱۰۶ امین سال انقلاب مشروطه و ۵۹ امین سال کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نیروهای ملی ،دموکرات و چپ بیش از همیشه در این زمینه همت، هوشیاری و بیداری نشان میدهند؟
این همگرائی و همدلی، غلیرغم تمام پراکندگی ها سیاسی حکایت از اهمیت نقش استراتژیک انقلاب مشروطه در قبال ترقی ، پیشرفت و رفاه مردم ایران نمی کند ؟
آیا حضور هماهنگ نمایندگان حکومت سرنگون شده و ضد حاکمیت مردم و مشروطه در رسانه ها تصادفی بوده ست ؟
این قلم تلاش می کند توجه آقای بهرام خراسانی را به این مهم جلب نماید که بجای خرده کاریها و گله گذاریهای مزدک بامدادان و در سایه قرار دادن اصل مطلب یعنی «حاکمیت مردم »، نشان دهیم چرا ما در یک مقطع تاریخی مشترک در قرن نوزدهم و بیستم نتوانستیم مانند سوئد پارلمانتاریسم را نهادینه کنیم ؟
چگونه می توانیم جبران مافات نمائیم ؟
امیدوارم دوستانی که خیلی سنگ سوئد را بسینه میزنند در این بحث با همفکری بر محتوی طرفداری از سوئد بیافرایند.

سعی می کنم پروسه ی قوام پازلمانتاریسم در سوئد را مختصر بنویسم در پرانتز اشاره ای به وضع ایران در همان مقظع زمانی :
- قرن ۱۸ به دوره ی آزادی در سوئد معروف ست. اولین بحث های پارلمان و انتخابات مجلس شروع و در سال ۱۷۶۰تا ۱۷۶۲ مجلس نجبا تشکیل شد.
- در سال ۱۸۰۹ دولت در سوئد شکل مدرن بخود گرفت و قدرت بین پارلمان و شاه تقسیم شد و قانون اساسی مدون گردید.( در ایران فتحعلی شاه قاجار در حال جنگ با روسیه و افغانستان و باقی ندانم کاریها..)
- درسال ۱۸۶۷ مجلس نمایندگی غیر سراسری و محدود با قید وشرط برای مردان سوئد با مُکنَت تشکیل شد. ( در ایران ۱۹۰۶ قانون اساسی مشروطه توشیح شد)
- در سال ۱۸۸۹ حزب سوسیال دموکرات کارگری سوئد(۱) S تاسیس شد. ( در ایران حدود سال ۱۸۹۰ تا ۱۹۰۰ صدر مشروطه داریم و کبمیته سوسیال دموکرات ایران یا تشکل اجتماعیون عامیون فعالیت داشت)
- درسال ۱۹۰۲ حزب اولیه لیبرال مردم (۲) FP شروع به فعالیت می کند که هنوز در سیاست مشارکت دارد.
- درسال ۱۹۰۴ حزب دست راستی (۳)که بعدا محافظه کار و امروز مودرات Mنامیده میشود تشکیل شد که بعداز سوسیال دموکراتها دومین حزب بزرگ سوئد می باشد.
- در سال ۱۹۰۹ مجلس نمایندگی بصورت ۲ مجلسه و حق رای سراسری برای مردان و بدون توجه به ثروت آنها تشکیل شد
- درسال ۱۹۱۰ اولین تشکیلات کشاورزان سوئد (۴) C پا گرفت که امروز حزب سنتر نامیده میشود.
- درسال ۱۹۱۷ اولین حزب چپ (۵) Vبعداز از انشعاب از حزب سوسیال دمکرات تاسیس میشود که تابحا همیشه با حزب سوسیال دمکرات متحد بوده ست.
- درسال ۱۹۱۸ حق رای برای تمام مردان سراسر بدون قید و شرط آزاد شناخته میشود.
- در سال ۱۹۲۱ زنان حق رای و شرکت در انتخابات گرفتند.(در ایران کودتای سال ۱۲۹۹/۱۹۲۰ صورت گرفت )
- در سال ۱۹۷۱ سیستم دو مجلسی سوئد به یک مجلس تبدیل شد. (در سال ۱۳۵۰/۱۹۷۱ بحران سیاسی ایران بعداز سرکوب ۲۸ مرداد و ۱۵ خرداد با جشن های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی و مبارزات مسلحانه شرائط شکننده ای ایجاد نمود)
- درسال ۱۹۸۰ مردم سوئد در رفراندوم برای ادامه یا عدم فعالیت نیروگاههای اتمی به سه آلترناتیو رای دادند که آلترناتیو ۳ برنده شد یعنی عدم تاسیس نیروگاههای اتمی جدید که ۳۸،۸ درصد رای آورد.
- در سال ۱۹۸۸ حزب سبزها (۶) MP محیط زیست برای اولین بار به مجلس راه یافت.(در ساال ۱۳۶۷/۱۹۸۸ بدستور خمینی بیش از ۴۰۰۰ زندان سیاسی اعدام شدند.)
- درسال ۱۹۹۱ حزب دموکرات مسیحی (۷) KDSبرای اولین بار به مجلس رای یافت.
- در سال ۱۹۹۱ حزب بیگانه ستیز (۸) NyD «دمکراسی نوین» فقط یک دوره وارد مجلس شد که دیگر تکرار نشد.
-در سال ۱۹۹۴ در یک رفراندوم سوئد به اتحادیه اروپا پیوست.
- در سال ۲۰۰۲ در یک رفراندوم مردم سوئد از پیوستن به بازار پولی در اتحادیه اروپا حمایت نکردند.
- درسال ۲۰۱۰ حزب بیگانه ستیز (۹) SD «دموکراتهای سوئد» وارد مجلس شدند.
مطابق قانون انتخابات سوئد فعالیت احزاب آزاد ست و حزبی که بیش از ۴ در صد از آرای اخذ شده را بخود اختصاص دهد به مجلس راه خواهد یافت.

نتیجه :
از ۱۸۸۹ که اولین حزب مدرن در سوئد تشکیل شد تا امروز که ۸ حزب سیاسی در مجلس نماینده دارند قانون اساسی سوئد راهنمای عمل مردم و سیاستمداران می باشد.
قانون اساسی سوئد به قارسی ترجمه شده و در کتابی با قانون اساسی ایران مقایسه گردیده است .
مسیر تکاملی این جامعه روشن و مدون و مستند قابل مطالعه ی برای همه ست.
نیروهای چپ در شرائط بسیار ضد کمونیستی همیشه در این کشور حضور داشته اند و بمرور آرا بیشتری کسب کرده اند.

سیستم رفاه اجتماعی سوئد دستاورد نمایندگان ادوار مختلف پارلمان سوئد می باشد که با تولرانس و احترام متقابل تا امروز در تکامل یافته ترین چارچوب یعنی گفتگوی مستقیم احزاب راست ،میانه و چپ که در اواخر دهه ی ۸۰ و ۹۰ میلاری برای اولین بار سبزها و دمکرات مسیحی ها نیز به مجلس راه یافتند. آزادی قلم وبیان این امکان را به تمام شهروندان داه بود که با احزاب سیاسی بدون پرده پوشی بحث یا انتقادکنند.
حتی دو حزب بیگانه ستیز یکبار در ۱۹۹۱ و باردیگر در ۲۰۱۰ به مجلس راه یافتند که هر دو بار مانند بمبی وجدان اکثریت شهروندان را از خواب غفلت بیدار کرد.

وضعیت کنونی این کشور ناشی از برآیند تلاش مردم سوئد در ۲ قرن مدوام می باشد که بدون تردیدی می تواند الگوی خوبی برای کنشگران ایرانی باشد ولی مبتذل کردن این مطلب با بحث های بی پایه ی و کلیشه ای که بعضی نیروها دامن میزنند توافق ندارد. که نادیده گرفتن تعادل سیاسی و مستمر احزاب سوئد و غلبه آنها بر بحرانهای موجود بخصوص در جنگ دوم جهانی و جنگ سرد می باشد. در حالیکه ایران هرگز آرامش نداشته و از داخل و خارج مورد تجاوز قرا گرفته ست. تا زمانیکه مردم ایران از شر حکومت های قرون وسطائی که جز منافع خود به هیچ وجدانی پای بند نیستند خلاص نشوند. چگونه نحله های فکری خواهند توانست در کنار یکدیگر نشسته و برای اداره ی داوطلبانه کشور ، تصمیم گیری و با تقبل مسئولیت ، همدلی و همکاری کنند ؟ ( اصلا در باره ی کسانی که سوابق جنحه و جنائی دارند یا اتهامات سنگینی در مردم آزاری داشته اند نباید تردیدی نشان دهیم)

علت اصلی تباهی در ایران همیشه بد فهمی با شرارت حکومت ها بوده است که با کودتا به قدرت رسیدند و اجازه ندادند مجلس محور و اساس سیاستگزاری باشد. فرق نمی کند رضا شاه ، محمد رضا شاه ، خامنه ای ،‌ رفسنجانی ، احمدی نژاد و هر زور گوی دیگری و به هر بهانه ای !
از سوئدیها بیاموزیم و تلاش کنیم آنرا در رفتار خود پیاده کنیم لطفا به شعار اکتفا نکنیم !


پرویز مرزبان
استکهلم
۴۷۵۱۶ - تاریخ انتشار : ٣۱ مرداد ۱٣۹۱       

    از : ش. فردا

عنوان : پاسخ به مزدک بامدادان
دوست عزیز چپ ایرانی و دستکم بخش اعظم آن درس خود را از انقلاب آموخته و به اشتباهات خود کاملا" اذعان دارد و معترف است. متاسفانه این جماعت سلطنت طلبان هستند که سهم خود را در این فاجعه ملی که بر سر مردم ایران رفته نمی پذیرند و علنا" خواهان بازگشت به دوران آریامهری هستند. چپ ایران تا زمانی که حزب مشروطه ایران به رهبری مرحوم همایون یک حزب لیبرال و آزادیخواه بود با آن رابطه خوبی داشت ولی امروز که هدف این حزب سلطنت رضا پهلوی است طبعا" با آن مخالف خواهد شد.
اگر می خواهید مشکلی را حل کنید و در راه خود صداقت دارید، طرف شما همان جماعت پهلوی طلب است و نه چپ امروزی!!
موضوع دادگاه هم بحث امروز ما نیست و البته تاریخ قضاوت خود را درباره رژیم پهلوی خواهد کرد و این امر خارج از کنترل ما بوده و طبعا" قاضی آن هم بنده و شما نیستیم.
۴۷۵۰۹ - تاریخ انتشار : ٣۱ مرداد ۱٣۹۱       

    از : مزدک بامدادان

عنوان : یک برداشت درست و دو یادآوری
بهرام گرامی، با درود و سپاس از نوشته خوبت.
من پاسخکی به آن نوشته‌ات در ایران امروز با نام "ما مرگ را سرودی کردیم" داده‌ام که شاید خوانده باشی.
باید بگویم برداشت تو از نوشته من تا کنون درستترین برداشت بوده است. تو درست می‌گویی، من نه به "سلطنت‌طلبان" (یعنی هواداران نظامی که شاه نماینده آن بود) گرایشی دارم و نه حتا به مشروطه‌خواهان. اگرچه می دانم که نوشتن این سخنان افکندن گردکان بر گنبد است، ولی دوباره و ده باره و اگر نیاز باشد سدباره ناگزیر از گفتنم که:
۱. شاه و رژیمی که او نماینده‌اش بود باید در برابر دادگاه تاریخ بایستند. ولی قاضی و دادستان این دادگاه نمی‌توانند کسانی باشند که خود بزهکار‌اند و به مردم ایران بدهکار. به دیگر سخن، این مردم‌فریبی نیروهای دست‌اندرکار انقلاب ۵۷ است که مرا می‌آزارد، این من نیستم که می‌خواهم به بهانه دژکاریهای آنان گناهان شاه را بشویم، این آنها هستند که با انداختن گناه همه چیز بر گردن شاه از پذیرش مسئولیت خود در ویرانی ایران و نابودی سرمایه‌های نسلهای آینده آن سرباز می‌زنند، من اینها را در جایگاه قاضی و دادستان برسمیت نمی‌شناسم، چرا که خود اینها هم باید پاسخگوی همان دادگاهی باشند که شاه را محاکمه می‌کند.
۲. من می گویم (و در بخش دوم نوشته‌ام هم آورده‌ام) بجای اینکه جمهوری‌خواهی و پادشاهی‌خواهی را سنجه خوب و بد انسانها قرار دهیم، بیائیم و یکبار برای همیشه گذشته را به تاریخ بسپاریم و سنجه خود را پایبندی به "حقوق بشر"، "حقوق شهروندی"، "برابری همه شهروندان در همه زمینه‌ها" و "جدائی دین (و ایدئولوژی) از دولت" قرار دهیم و بر پایه این ارزشها دست بدست یکدیگر دهیم. واگرنه با این اپوزیسیون "خوشنام"ی که ما داریم، هر کسی می‌تواند در هر بزنگاهی گریبان دیگری را برای گناهان کرده و ناکرده‌اش بگیرد، تو می‌توانی "یک" نیروی سیاسی را در ایران به من نشان دهی که دستش به گناه آلوده نباشد؟
و یک نکته دیگر اینکه در باره ۵ سرخطی که نوشته‌ای باید بگویم من در جایگاه یک ایرانگرا برآنم که اگر سربلندی، آسایش و برخورداری مردم درون مرزهای ایران در گرو تکه‌تکه شدن این کشور باشد، باید از آب و خاک بسود "انسان" چشمپوشی کرد. همه چیز را می‌توان به مذاکره گذاشت، به جز حق آزادی انسانها را. اگر کسی بتواند با دلیلهای دانشپایه به من نشان دهد که با تجزیه ایران همه مردم این کشور از کار و نان و بهداشت و خانه و آموزش و پرورش برخوردار خواهند شد و درآمد سرانه ملی برای همه آنان بالا خواهد رفت و زنان و مردان در همه زمینه‌ها برابر خواهند شد و در همه آن کشورهای کوچک پدید آمده از تجزیه ایران دموکراسی برپا خواهد شد، من از همین فردا یک "تجزیه‌طلب" خواهم شد، زیرا سود و زیان مردم ایران را برتر از آب و خاک و مرز و بوم می‌دانم. با اینهمه زلزله آذربایجان نشان داد که نژادپرستان جدائی‌خواه و پانترکیستها در این پانزده سال آب در هاون کوبیده‌اند و باد در قفس کرده‌اند.

شاد و سرافراز باشی
۴۷۵۰۱ - تاریخ انتشار : ٣۰ مرداد ۱٣۹۱       

    از : میم حجری

عنوان : جهان بینی آقای بهرام خراسانی
در تارنمای دایره المعارف روشنگری تفکرات آقای خراسانی تحت عنوان «سیری در تفکرات آقای بهرام خراسانی» مورد تأمل قرار گرفته است.
لینک بخش اول تا بخش چهارم:
http://hadgarie.blogspot.de/۲۰۱۲/۰۲/۱_۱۲.html
http://hadgarie.blogspot.de/۲۰۱۲/۰۲/۲_۱۴.html
http://hadgarie.blogspot.de/۲۰۱۲/۰۲/۳_۱۶.html
http://hadgarie.blogspot.de/۲۰۱۲/۰۵/۴_۲۰.html
۴۷۴٨۷ - تاریخ انتشار : ٣۰ مرداد ۱٣۹۱       

    از : ایکاروس

عنوان : همه با هم به دنبال منافع خود
آقای خراسانی
اولا" معیاروشاخص مواضع سیاسی گروهها و جمعیتها باید منافع مردم وحکومتی دموکراتیک باشد نه بر اساس سودی که هر گروهی در ایران دارد. ممکن است بگویید: "هیچکس "قول" تضمینی کس دیگری را برای تأمین این یا آن شکل حکومت در آینده، پذیرفتار نیست"، این درست است ولی لااقل در مورد سلطنت طلبان و اصلاح طلبان خواهان حفظ نظام کاملا" مشخص است که چه می خواهند. آنها چیزی را می خواهند که توسط مردم به مدت جمعا"حدود ۸۰ سال جهنمی تجربه شده است. آنها اگرقراربود چیزی متفاوت ازآنچه قبلا" ارائه کرده اند، ارائه دهند باید نقد جانانه ای از آنچه بر سر مردم در این دو دوره رفته است ارائه دهند که تاکنون چنین کاری انجام نشده است و حداقل "قول تضمین" این دو گروه را برای آنچه که می خواهند، من یکی می پذیرم. این ها را گفتم تا نشان دهم راه حل آن نیست تا دست در گردن هم پیش برویم.
ثانیا" ازهمان سرخط اول خشت را کج گذاشته اید. شما چه بخواهید و چه نخواهید، ایران کشوری است دارای ملل و اقوام مختلف و خواهان حقوق حقه خود. تمامیت ارضی از طریق شناسایی این حقوق و ایجاد یک اتحاد داوطلبانه می گذرد و نه انکار این حقوق. به قول "برزویه طبیب" فردای حکومت اگر قرار باشد با این اقوام مذاکره کنید، در صورت عدم توافق آبا "همه گزینه ها" را روی میز می گذارید؟
۴۷۴۶۹ - تاریخ انتشار : ٣۰ مرداد ۱٣۹۱       

    از : پیروز پیروزی

عنوان : سپاس
با سپاس از جناب خراسانی که با نوشته ای ساده ، مفهوم و پر محتوا، به تجزیه و تحلیل پرداخته اند و با پیشنهادی در راستای رستگاری و انسانیت و میهن پرستی و دوستی ،نوشته ای پرمحتوائی ارائه داده اند.
۴۷۴۵۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد ۱٣۹۱       

    از : برزویه طبیب

عنوان : بقول هملت مسئله این است ،بودن یا نبودن
نوشته اید و یااینکه پسندیده اید:
•یکپارچگی، و مرزهای سرزمینی کنونی ایران، غیر قابل مذاکره است؛....یک یادآوری تاریخی بد نیست.این همیشه شاهان بوده اند که برای حفظ تاج خود ، مرز های ایران را مورد مذاکره قرار داده اند.نمونه آخرش جریان بحرین. وکارنامه جمهوری اسلامی در این مورد امتنناع از مذااکره از هر شاهی به نحو احمقانه ای درخشان تر است.من هم معتقدم مرز های ایران قابل مذاکره نیست.ولی مذاکره با چه کسی؟ با مسکو و لندن وواشنگتن؟جواب من هم نه،خواهد بود.ولی مذاکره با خود مردم اایران چه؟ایا چون من در زابل به دنیا امده ام مجبورم تابعیت دولت ایران را تا آخر عمر داشته باشم و گرنه کوچ کنم؟اینکه با حقوق بشر سازگار نیست.حالا آمدیم وهمه زابلی ها تصمیم گرفتند تابعیت ایران را نفی کنند.آنوقت شما بر اساس حقوق بشرتان که حق تعیین سرنوشت را به رسمیت میشناسد ،با این زابلی ها چه میکنید؟ چون مرز ها غیر قابل مذاکره اند ، پس جنگ و کوچ اجباری راه حل شما است ؟اینکه باز شد راه پهلوی و خمینی.
• ایران یک کشور و یک ملت یکپارچه است؛ با گروههای قومی شناخته شده، با پیشینه همزیستی بیش از هزار ساله؛...این جمله نشانگر فراموشی تاریخی است.گروههای قومی در ایران همیشه در ستیز اشکار ونهان بوده اند.یا معتقدید که قوم گراها عوامل خارجی هستند؟اینکه باز شد راه پهلوی و خمینی
• جایگزین نظام جمهوری اسلامی، یک نظام دمکراتیک پارلمانی و گیتی گرا خواهد بود؛...این جمله در واقع طفره رفتن از بحث اصلی است. مسئله بر سر اینست که در مورد مشخص ایران،نه انگلستان ونه عربستان ،وجود منصبی موروثی ، ان هم در راس،با مبانی دموکراسی سازگار است یا نه؟
• قانون اساسی نوین ایران بر اعلامیه جهانی حقوق بشر، و سنتهای دموکراتیک ۱۵۰ سال گذشته کشور استوار خواهد بود؛...روشن نکرده اید که آیا قانون اساسی گذشته ومتمم آن که گیتی گرا نبوده وتصمیم نهایی تمام امور مهم را به توشیح ملوکانه و تایید مجتهدین محول میکند ،اساس دموکراسی ما میتواند باشد؟
• ساختار اقتصادی و حقوق مالکیت در کشور ایران، همانند همان چیزی خواهد بود که در آمریکا، آلمان یا فرانسه هست. یعنی یک نظام سرمایه داری، با حق آزادی کامل برای همه تشکل های صنفی و سیاسی کارگران و دیگر گروهها و طبقات اجتماعی...اینجا دم خروس اشکار میشود.حالا امدیم نه عده ای خدانشناس اشتراکی مسلک،بلکه اتحادیه چی، این گروهای صنفی کارگری آزاد شما را قانع کردند که خواستار مزد هایی شوند که درامد صاحبان این مالکیت مقدس شما را تا حد زیادی پایین اورد.توجه کنید که صحبتی از تغییر مالکیت نمیکنیم وفقط افزایش مزد را در نظر داریم.آنوقت تشکل صنفی ازاد سرمایه داران این را نپذیرفت وکارگران به اعتصاب روی اوردند و چرخ های مملکت خوابید.وسرمایه داران متمدنانه خواستند سرمایه خود را از ایران خارج کنند و مملکت به بحران کشیده شد.این سناریو خیالی نیست.در دوران تاچر در انگلیس ایده ال شما،اتفاق افتاده است.آیا به روش تاچر اتحادیه های کارگری را سرکوب میکنید؟یا اتحادیه سرمایه داران را مجبور میکنید از ویلای سواحل فرانسه خود چشم پوشیده وبه سود کمتر قانع شوند؟ بقول هملت مسئله این است ،بودن یا نبودن.
من هم تلاش ارزشمند آقای تابان را در این گفتگوهای سازنده پاس میدارم، و پیوستگی آن خواستارم
۴۷۴۵٣ - تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد ۱٣۹۱       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست