سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

«تحریم های هوشمند»، افسانه بود!

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : روزبه صالحی

عنوان : فقط ارائه نظر کافی است ؟
درود بر شما زحمتکشان سایت
و اما پیرامون تفسیر شما بر تحریم ها، بینندگان ۳۴ نظر ارائه کردند . اما به نظر یکدیگر اقناعی برخورد نشده بلکه بیننده نظرخوان " م. تلنگر " نوشته: "من به ریز مطالب جناب آزاد عزیز نپرداختم. زیرا برای چنین کاری باید تمامی اخباری را که ایشان بیان کرده را تک تک به بر رسی نشست تا دیده شود کجا کم و زیاد دارد. که چنین کاری در حوصله ی وقت من نمی گنجد."
صداقت ایشان قابل تحسین است . اما چه ایرادی دارد که خبرهای مرتبط را نخوانید. این را تضارب آرا موافق و مخالف نسبت به یک تحلیل خبری گویند. امید که بدین سمت رویم.
۴٨۷٣۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ مهر ۱٣۹۱       

    از : naser mostashar

عنوان : ایران فقط سرزمین ظلم وستم وفقر واعتیاد بیکاری نیست
ایران فقط سرزمین ظلم وستم وفقر واعتیاد بیکاری نیست بلکه ایران به بهشت سوداگران با درآمدهای هنگفت تبدیل شده است که هیچ مالیاتی بابت سودهای باد آورده از جانب سودجویان به صندوق دولت پادگانی پرداخت نمی گردد!دولت اسلامی همه سود جویان وسوداگران را در چپاول اقتصاد مملکت آزاد گذاشته است تا به در آمدهای میلیاردی مشغول باشند،تنها شرطی که دولت از آنها خواستار شده است این هست که به مخالفت سیاسی با حکومت اسلامی نپردازند تا دولت نیز همه آزادی های آنها را فراهم آورد!روزگاری در نظام اقتصادی وبازار وبانکداری وصنعتی جمهوری اسلامی تنها ۳۶۵ هزار خانواده بر همه امور وشریانهای اقتصادی تسلط داشتند اما اینک مدتهاست که این آمار به دهها برابر گسترش یافته است!دولت پادگانی با در آمد نفتی که بدست می آورد ،دستگاه عریض وطویل همه دستگاه های دولتی ونظامی را می چرخاند و هیچگاه حساب در آمدهای نفتی را بدرستی به مردم وارگانهای ذیربط گزارش نمی دهد!بین سرمایه داران وحکومت اسلامی در ایران یک قرار داد نانوشته به امضاءرسیده است که به ترتیبی آنها را در کنار یک دیگر برای چپاول ملت ومملکت متحد می سازد!
در ایران کنونی پول سازی به یک فرهنگ منحط خانمانسوز تبدیل شده است.رشد قیمت همه اقلام وکالاها ومستغلات واتومبیل وغیره در ایران کنونی سر سام آور شده است.جامعه به دو بخش تقسیم شده است.یکم: آن دسته ائی که با پول وسوداگری پول هنگفت می آفرینند وبخش دیگر جامعه که در فقر کامل تنها تماشاگر اوضاع بی عدالتی مملکت می باشند. نیروهای سوداگر ناخواسته به اهرم های حکومتی تبدیل گردیده اند.رژیم اسلامی باسیاست های اقتصادی تورم زا وسوداگری توانسته است بخش وسیعی از مردم را مشغول به پول سازی نماید که این بخش از جامعه به هیچ وجه دغد غه هائی بنام آزادی ودمکراسی وحقوق بشر و شکنجه دانشجویان واعدام آزاد یخواهان وزندانی بودن روزنامه نگاران افشاگر دارا نمی باشد! این دسته از اقشار جامعه همواره آرزو می نمایند که حکومت ایران در همین وضعیت بماند وبه لحاظ جهانی نیز جمهوری اسلامی در محاصره اقتصادی قرار گرفته باشد تا در سایه بازار سیاه وناسالم ،آنها همچنان به سود آوری بیمار گونه خود مشغول بمانند.رقم های میلیاردی برای این افراد به پول بسیار کوچک و خرد تبدیل شده است.در یک کشوری که اقتصادش سالم ومنظم باشد هیچگاه به قیمت یک اتومبیل مستعمل وفرسوده افزوده نمی گردد اما در ایران برعکس است و همه اتومبیل های اسقاطی همچنان با کمترین ایمنی های فنی در جاده ها در رفت وآمد هستد وباعث تصادفات مرگبار می شوند و همچنان از قیمت بالائی نیز برخوردار می باشند!در همین حکومت اسلامی در دوره حاکمیت نیروهای متمایل به طرحهای اقتصادی که از کشورهای سوسیالیستی به سرپرستی مهندس میر حسین موسوی الهام گرفته شده بود باعث نارضایتی همه بازاری ها وسوداگران را فراهم آورده بود وآنها راوادار کرده بود حتی با دولت مبارزه نمایند.بازاری ها در آن دوره بطور زیرکانه تمامیت رژیم را به زیر سئوال نمی بردند بلکه خواهان تثبیت قدرت خود در دولت روحانیت اسلامی بودند که کاسب را حبیب" الله" می دانست. همه آن اقشار سود طلب به زیر پرچم موتلفه اسلامی به رهبری عسگر اولادی مسلمان جمع شده بودند تا نیات سیاسی خویش پیش ببرند تا ایران را بهشت سود آوری تبدیل نمایند.بازار از دوره قاجار کم کم به نبض اقتصاد ایران تبدیل گردید.بهترین شهرها ،شهرهائی بودند که از بازار بزرگی برخوردار بوده باشند.در اواخر سلسله قاجار ،بازاری ها به تناسب رشد اقتصادی خود خواهان شرکت جستند در مسائل سیاسی نیز شده بودند.در کنار بازار همواره روحانیت ایستاده بود چون محل ارتزاق روحانیت یا زمینداران بودند یا بازار که دسته هائی که به زیر پرچم شیخ فضل الله نوری رفتند که همچنان بر بافت سنتی ارتزاق از زمینداران را حمایت می نمودند.بازار به آنچنان ثروتی دست یافته بود که گاهی اوقات از دولت هابیشتر سرمایه داشتند وبه شاهزادگان وام مالی پرداخت می کردند. در همان روزهائی که بازار برقدرت مالی خود افزایش می داد ،شاه قاجار یکی از بازاریان قند فروش را که از نفوذ به سزائی در محیط بازار برخوردار بود را به جرم احتکار شلاق زد!که باعث اعتراضات فراوانی از جانب روحانیون و بازاری ها ومنور الفکرانی که اندیشه تحولات فکری انقلاب مشروطیت را در مخیله خود می پروراندند سبب شد! آغاز انقلاب مشروطیت در واقع با شلاق خوردن یک حاجی قند فروش مصادف گردید که باید در همینجا گفت که اولین جرقه انقلاب مشروطیت درسایه شلاق خوردن آن حاجی محتکر زده شد که بعدها منورالفکران در استمرار اعتراضات خود در بی قانونی و در استقرار قانون و تحمیل آن به دربار قاجار در اتحاد با بازاریها وروحانیون از ماجرای شلاق خوردن آن حاجی قند فروش انقلاب مشروطیت را بیرون کشیدند تا قدرت شاه را مشروط به قانون نمایند.در اولین ودومین مجلس شورای ملی دوره مشروطیت ،۹۰درصد نمایندگان آن مجالس را از روحانیون وتنی چند از بازاریها تشکیل می داد که در نهایت با کارآمد فکری بی نظیر منورالفکران آن دوره که هرچند در اقلیت بودند منجر به تصویب رساندن قانون اساسی گردیدند که از قوانین اساسی کشورهای پیشرفته آن روزگار الهام گرفته شده بود منجر گردید.همان قضایا و وقایع مبارزه با گرانفروشی عصر قاجاریه بار دیگر در دوره محمد رضاشاه پهلوی به وقوع پیوست .گرانی وکمبود کالا ها در اواخر حکومت شاه کمر مردم را خم کرده بود.بیماری هلندی در سایه افزایش یکباره نفت به پیکر در حال تحول اقتصاد ایران سرایت کرده بود . بازاریان ناراضی طرفدار روحانیت منتظر چنین روز بودند که شاه شخصا وارد حل مسئله گرانفروشی گردیدد.مغازه های گرانفروشان تعطیل گردید و آنها مجبور به پرداخت جریمه های هنگفت گردیدند.بازاریها شکایات خود را به دست روحانیون رساندند واز آنها برای نجات خویش کمک طلبیدند! روحانیونی که مخفیانه به پرچمداری خمینی که در آنروز ها در نجف بسر می برد علیه شاه مبارزه می کردند وارد میدان نارضایتی بازاریان گردیدند.بازاریان که از سالها پیش کم کم در حال از دست دادن موقعیت سنتی خویش بودند به بازی های سیاسی سرنوشت ساز کشانده شدند.حکومت شاه از مدتها پیش در فکر پی ریزی اقتصاد وبانکداری و صنعتی نوین که در هماهنگی با کشور های پیشرفته غربی واز آنها الهام گرفته باشد قرار داشت که همه نیروهای سیاسی چپ همه تلاش های شاه را خدمت به امپریالیسم خطاب می نمودند.اما اگر همان شاه با شوروی وچین کمونیستی به یک قرارداد اقتصادی اقدام می کرد همه این گروه ها ی مخالف شاه خاموشی می گرفتند .

تمام دفاتر بزرگ تجاری وصنعتی مدرن که به زبانهای رایج بین المللی تسلط داشتند و در نقاط شمال شهر تهران تاسیس گردیده بودند ، چپی ها همه آنها را نماد سرمایه داری کمپرو دار در ایران معرفی می نمودند.بازاریها برای واردات وصادرات با موانع صاحبان اقتصادی نو پا روبرو گردیده بودند وهمه اینها باعث نارضایتی بازاریان گردیده بود. فروشگاههای بزرگ زنجیره ائی کوروش یکی پس از دیگری افتتاح می گردید که تجارت خرده فروشی و سنتی بازار را کساد کرده بود .در انقلاب ۵۷ همه شاهد بودیم که چگونه همه فروشگاههای زنجیره ائی کوروش بدست بچه بازاریها در شعله های آتش به خاکستر تبدیل گردیدند. همه نیروهای سیاسی که از استبداد سیاسی دوره شاه عاصی شده بود ند در سایه اعتراضات بازاریان، فرصت مناسبی بدست آوردند تا بر امواج اعتراضات بازاریها به مبارزه علنی تر علیه شاه بپردازند تا اورا سرنگون نمایند.اگر شلاق زدن یک بازاری در دوره قاجار، جرقه های اولیه انقلاب مشروطیت را باعث شد ودر نهایت برای ایران آنروز حکومت قانون را به ارمغان آورد و تمام نیروهای سیاسی آن دوره که از منور الفکران مانند چراغی در تاریکی نور و روشنائی می گرفتند اما در دوره پهلوی بستن مغازه های گرانفروش باعث انقلابی بس ارتجاعی واسلامی گردید که این بار روشنفکران را بدنیال تاریک فکران اسلامی کشانید!در انقلاب سال ،۵۷ تنها شاه سرنگون نگردید بلکه جامعه نیمه مدنی که از دوره مشروطیت ریشه گرفته بود نیز فرو ریخت! که اینک سالهاست برای بدست آوردن دوباره آن مبارزه می شود.
۴٨۶۷۶ - تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱٣۹۱       

    از : حمید ارجمند

عنوان : دورد بر هموطن آگاه بهمن آزاد
فقط خواستم در تائید سخنان هوطن گرامی بهمن آزاد تاکید کنم که ایرانیان شرافتمند و آگاه واقفند که حرکتی که این جماعت با دریافت چراغ سبز و همکاری نیرو های داخلی رژیم از جمله حاج حبیب موتلفه برای اعتراضی تمایشی براه انداختند فاقد هر گونه اصالت و صرفا در جنگ بر سر تقسیم غنائم بین وحوش مافیائی داخل رژیم براه افتاده بود .
۴٨۶۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱٣۹۱       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : و سخنی کوتاه با جناب الهیاری عزیز. کوتاه برای اینکه اگر بخواهم به همه جوانب بپردازم باید ده ها صفحه با فاک نوشت که
عملاً شدنی نیست.

من به ریز مطالب جناب آزاد عزیز نپرداختم. زیرا برای چنین کاری باید تمامی اخباری را که ایشان بیان کرده را تک تک به بر رسی نشست تا دیده شود کجا کم و زیاد دارد. که چنین کاری در حوصله ی وقت من نمی گنجد.
من فقط به دو موضوع پرداخته و در بابشان نوشته ام.
یکی طبقه ی کار گر و دیگری طنز.
همانطور که پیشتر نوشتم طبقه ی کار گر ایران قوی است. در کل منطقه قوی ترین و آگاه ترین است. اما حق داشتن تشکیلات را ندارد. اقدام قانونی منصور اسانلو ها و مجازاتشان نمونه ی بارز است.

در باب طنز: از اینکه شما در نوشته ی آقای آزاد طنز ندیده اید و من دیده ام، بسیار طبیعی است. زیرا آدمیان پیچیده و گوناگونند و همین پیچیدگی و گوناگونی از زیبایی های جامعه ی بشری است. گاه موضوعی برای من گریه آور است و برای دیگری بسیار عادی. طنز همیشه نمی خنداند. گاه می خنداند و گه می گریاند و گاه در خنده گریه می آورد. طنز مانند سرودن شعر، هنری است ذاتی، که بسیاری از آدمیان دارند. و بعضی ها وجودشان از آن سرشار است. آنها با زبان طنز چیز هایی را می گویند که به زبان دیگری نمی توان گفت. حتی در دربار بعضی شاهان همین زبان بود که بیان را آزاد می گذاشت برای گفتن حقایقی که دیگران حق گفتن اش را نداشتند.
به نظر من، زبان طنز «آزاد» قوی است و اگر پی گیرد می تواند قوی تر از این گردد و در این لحظه ی ناجور و بی لبخند تاریخ به میدان در آید نیک و تأثیر گذار.

در باب طنز می توان با فاکت ده ها صفحه نوشت که در این اندک نگنجد.
پس سخن کوتاه می کنم.
طنز نگاهی ویژه دارد به جهان اطراف که همگان را توان آن گونه نگریستن نیست. طنز پرداز باید آزاد باشد تا بتواند زشت درون ما را بیرون بریزد. برای اینکه او آن شود که باید، ما وظیفه داریم بیشتر از اینها به او آزادی دهیم تا بی ترس و لرز از مرز های سرخ سخن بگذرد و تأثیر گذارَد. وگرنه این مردم با استعداد، ظریف و ذره بین، آه در اندرون، به گوشه خزیده بی عمل گشته افسرده می شوند. طنز وقتی به اوج خود می رسد، که طنز پرداز را دریابند. یعنی کالبد شکافی اندیشه های مختلف از سوی او مورد تکفیر قرار نگیرد. یعنی همان کاری که شما عزیز از کوره درر فته کرده اید. بگذار ذره بینان، ظریف اندیشگان و نکته دانان بیایند و گند درون ما را بریزند بیرون، تا ما بتوانیم آنطور که هستیم خود را ببینیم. و آن شویم که باید. الهیاری عزیز، این چند خط را اگر بگشایم، کتابی گردد قطور که اینجا جایش نیست.
طنز هنری شکوهمند است که نباید با نگاهی گروه گرایان به آن نگریست.
البته و سد البته هرمند و از جمله طنز پرداز باید صادق باشد. این اصل را اگر هنرمندی زیر پا نگذارد، باید آزادش گذاشت تا چون آفتابی بر گوشه های تاریک درون ما بتابد برای دیدن.
۴٨۶۶۶ - تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱٣۹۱       

    از : روزبه صالحی

عنوان : بخش ۲ / تدبیر ما در برابر تحریم های هوشمند غرب
بخش بزرگی از مردم ایران با حکومت اسلامی مخالف هستند، . مبارزه ی موفقیت آمیز با استبداد حاکم بر کشور به آگاهی و سازماندهی و تصمیم و اراده ی مردم ایران برای تغییر نیاز دارد، نه امید بستن به فقر و استیصال جامعه و شورش های کور گرسنگان، که در تل آویو و واشنگتن برای آن لحظه شماری می کنند! "
بهتر است نظر دهندگان بر تحلیل سایت اخبار روز تدقیق شوند و نظری در راستای کمی و کاستی آن دهند نه اینکه آرزوهای سیاسی خود را که تحقق آن آرزوها شرائطی می خواهد که باید پیش بیاید نه اینکه خودبخودی و آنهم خلق الساعه
۴٨۶۶۵ - تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱٣۹۱       

    از : روزبه صالحی

عنوان : تدبیر ما در برابر تحریم های هوشمند غرب
تحلیل اخبار روز جایی و نکته ای را از نظر دور نکرده . ضلع پیگیر و کنشگر، فاجعه بشر دوستانه و تحریم اقشار زحمتکش را برای تسلیم رژیم جمهوری اسلامی را مد نظر دارد. رژیم ایران کنونی را که ماندن در قدرت و مقاومت زیگزاگی در برابر غرب را پی گرفته است . و مردم ایران نیز در چنبره تحریم همه جانبه غرب و دول همراه از جمله دارو و... گرفتار .برخی نیز شادمان از حرکت دیروز تهران است که گمان برخی ها از آن گشایش زمینه شرائط عینی انقلاب است. باید گفت که هدف غرب این است که تحریم ها باید کنشی در مردم بر علیه جمهوری اسلامی را تدارک بیند. باید دقت کرد گرچه سطح نارضایتی در جامعه روبه تزاید است. ولی برخلاف رژیم گذشته جنبش کنونی مردم ایران بار مدنی داشته و خواهد داشت و بعید می نماید مردم بویژه زحمتکشان به عملی سیاسی مورد نظر غرب تن دهند و با وندالیسم و هرج مرج دمکراسی را در میان آتش و دود جستجو کند. در اینجا سطوری از تحلیل سایت را می آورم که موافق با آن هستم . نوشته را نظردهندگان دیده اند بدین قرار که:"بسیاری از احزاب مترقی و فعالین سیاسی می گویند گرفتار کردن مردم ایران در گرداب بحران اقتصادی و گرانی به مبارزه آن ها در راه دموکراسی و آزادی های سیاسی و مبارزه با حکومت استبدادی حاکم بر کشور زیان های جبران ناپذیری وارد می کند.
ادامه دارد
۴٨۶۶٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱٣۹۱       

    از : فریبرز بی بیان

عنوان : چرا حقوق بشر چنین گستاخانه نقض میشود؟
در باره ی بحث کاربر محترم مسعود راد نیاز به توضیحاتی می بینم :
- آیا می توانید استدلالی برای پیشنهاد آنارشیستی خود:«معتقدم که مردم ایران چاره ای ندارند جز اینکه قید تمامی این حکومت و اپوزیسیون آن را یکجا بزنند و به خود متکی باشند » را مشخص توضیح بفرمائید ؟
- کدام نهاد یا شورای مورد قبول ایرانیان در کدام مقطع زمانی می تواند ناظر بر رعایت درست حقوق بشر در ایران باشد ؟ امروز یا در آینده؟
- آیا منظور شما از منشور جهانی حقوق بشر همین ست که در لینک پیوست آمده ست ؟
http://www.regardhost.com/articles/human.rights.php
در کدام یک از اصول منشور حقوق بشر می توان نطر شما را مبنی بر «مهمترین اصل حقوق بشر احترام به حقوق سایرین است که البته نقض اساسی دیکتاتوری ست.» را پیدا نمود ؟ چرا حقوق بشر چنین گستاخانه نقض میشود؟
- آیا در شرایط امروز ایران و با حضور نسل های جدید و بالنده ، آیا مطابق روش های جامعه شناسانه می توان تصور کرد که برغم شما مشکل ما فقط مطلق گرائی « سلطنت طلبها از پایگاه نظام شاهنشاهی، عمده طیف چپ از پایگاه حزب توده و گرایشات استالینیستی، و اصلاح طلبها از پایگاه مذهبی. نگاه مشترک شان البته ایدئولوژی توتالیتر و اعتقاد به برتری فکریشان » می باشد ؟ آیا نیروهای دیگری بمراتب خطرناکتر را فراموش نکرده اید ؟
با سپاس از شما
۴٨۶۶۱ - تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱٣۹۱       

    از : مسعود راد

عنوان : مبارزه با فرهنگ دیکتاتوری از طریق آموزش وسیع اعلامیه جهانی حقوق بشر
حکومت دینی ایران از بدو تاسیس خود از سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن استفاده کرده و بدین ترتیب خود را در راس امور نگهداشته. نشانه های این تفرقه را اکنون از نهاد خانواده گرفته تا راس حکومت به وضوح میتوان دید. حتی در میان مخالفین حکومت نیز می بینیم که هر یک دیگری را با تفاوتها و اختلافاتشان تعریف می کنند و نه با نقاط مشترکشان.

به همین ترتیب می بینیم فرهنگ مطلق گرایی و سیاه و سفید کردن مسائل که همه حکومتهای توتالیتر فعلی و قبلی مروج آن بوده اند چگونه تا عمق وجود موافقین و مخالفین حکومت نسوخ کرده است. مثل فرهنگ هر که با من نیست دشمن من است. همین فرهنگ است که این تظاهرات اخیر را یا بخاطر شرکت بازاریها در آن کلا فریبکارانه می بیند و یا از آنطرف همه آنرا حرکت مردمی می پندارد.

متاسفانه اغلب گروههای مخالف حکومت اسلامی از سه پایگاه مختلف اما با نگاه مشابه به این جایگاه رسیده اند. سلطنت طلبها از پایگاه نظام شاهنشاهی، عمده طیف چپ از پایگاه حزب توده و گرایشات استالینیستی، و اصلاح طلبها از پایگاه مذهبی. نگاه مشترک شان البته ایدئولوژی توتالیتر و اعتقاد به برتری فکریشان است و لزوم تحمیل این فکر برتر به سایرین.

همین فرهنگ دیکتاتوری باعث شده که کمتر دو گروهی بتوانند سایر اختلافاتشان را کنار بگذارند و بر گرد یک موضوع به توافق برسند. مثلا حقوق بشر موضوعی است که حرفش را می زنند (چون شیرین است) اما نه به آن اعتقادی دارند و نه به آن عمل میکنند. دلیلش هم مشخص است: مهمترین اصل حقوق بشر احترام به حقوق سایرین است که البته نقض اساسی دیکتاتوری ست.

معتقدم که مردم ایران چاره ای ندارند جز اینکه قید تمامی این حکومت و اپوزیسیون آن را یکجا بزنند و به خود متکی باشند. اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر ستون ستبری ست که هم استواری سیاسی دارد، هم اقتصادی، هم اجتماعی، هم فرهنگی، و حتی هم اخلاقی. احزاب و گروههای مردمی آنهایی هستند که توانسته باشند خود را از مرداب دیکتاتوری رها کنند و روابط خود با دیگران را بر مبنای این منشور بنا نمایند.

باید بپذیریم که آینده درخشانی برای ایران متصور نیست، مگر آنکه حکومت آتی از متن مردم و بر پایه تمام اصول منشور جهانی حقوق بشر بنا شده باشد. اما از آنجا که امیدی به حکومت و یا عمده مخالفین آن برای برقراری نظامی متعهد به مبانی حقوق بشر نیست، روشنفکران مردمی چاره ای نخواهند داشت جز اینکه مفاد این منشور را خود بین مردم کوچه و بازار ببرند و با آموزش وسیع آن بین مردم از هر طریق ممکن پادزهر فرهنگ دیکتاتوری و غیر اخلاقی موجود را در اختیار عموم بگذارند.

گروههای سیاسی و روشنفکران پایبند به مبانی دمکراسی و حقوق بشر در این زمینه نقش اساسی دارند. اول اینکه با همفکری، راههای موثر رساندن پیام حقوق بشر به مردم دربند ایران را بیابند و بعد اینکه با ایجاد اتحاد موضوعی با سایر گروههای مخالف --حول اعلامیه جهانی حقوق بشر-- به توان و اعتبار این پیام رسانی قوت بخشند. طبیعی است در این حالت پشتیبانی مردم ایران و نیز نهادها و دولتهای مترقی جهان را با خود خواهند داشت.
۴٨۶۵٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱٣۹۱       

    از : بهمن آزاد

عنوان : هنگامی که فریدون از ضحاکیان پشتیبانی کند، کاوه آهنگر باید خون بگرید!
به بهانه شورش محتکرین و سوداگران ارز در ایران. بنگرید روزی را که فریدون به پشتیبانی از ضحاکیان بر خیزد! آیا نباید از دیدگان کاوه خون جاری شود؟ کاوه آهنگر نماد مردم زحمتکش ایران است که در برابر بی عدالتی و ستم حاکمان به پا می خیزد تا حق مردم را از آنان باز ستاند. کاوه با همدلی مردمان؛ کشاورزان، کارگران و سربازان، به بیداد (ضحاک) فرمانروای خود کامه، پایان می دهد. ضحاک نیزمانند همه حاکمان در تاریخ ، همواره از پشتیبانی دین فروشان بهره مند بوده است. کاوه به دنبال بر پایی یک حکومت مردمی است، از این روی به دنبال جوانی نیک سیرت و پاک (فریدون) می گردد تا او را بر تخت حکومتی مردمی نشاند.

بسیاری از طرفداران و ذوب شدگان در سلطنت آقای رضا پهلوی، وی را فریدون زمانه! می نامند و به دنبال دلاوری چون کاوه آهنگر که در حقیقت نماد توده مردم ایران است می گردند تا وی را بر تخت سلطنت بنشاند. این گروه نیز مانند بیشتر مردم ایران حکومت بیدادگر اسلامی را فرمانروایی ضحاک و ضحاکیان می داند.

تاریخ مبارزات مردم ایران نشان داده است که اکثر بازاریان ایران ، سوداگرانی هستند که از خون مردم ایران ارتزاق می کنند. این گروه دلال که به هیچ اخلاقی پایبند نمی باشد، همواره در خدمت و همدستی با ضحاک زمانه، روحانیون، اراذل و اوباش، نقشی مخرب در جامعه ایران بازی کرده است. بازاریان خود مار های دوش هر ضحاکی هستند.

هنگامی که رضا پهلوی، فریدون زمانه! پیام پشتیبانی از بازاریان می فرستد و این سوداگران و محتکرینی را که در سی وسه سال گذشته خون مردم ایران را به شیشه کرده اند می ستاید آیا کاوه آهنگر( زحمتکشان) ایران، بجز خون گریستن کار دیگری می تواند انجام دهد.

رضا پهلوی به محتکرین و عوامل فساد و گرانی پیام می دهد : « صاحب منصبان دولت بی صلاحیت و غیر مردمی به احتکار و ذخیره سازی کالاهای مورد نیاز (تخم مرغ و گوشت) جامعه پرداخته اند»

آیا رضا پهلوی نمی داند که خود بازاریان محتکرین اصلی هستند ؟ یا تنها در پی فرصت طلبی است؟ این پیام مانند پیام تسلیت مقتول به قاتل می باشد.

رضا پهلوی با نا آگاهی شگفت انگیزی می گوید: « شرکت های بزرگ نفتی میدان های نفت و گاز ایران را رها کرده اند» همین دیروز بود که آمریکا فروش نفت از سوی ایران به سریلانکا را مشمول تحریم ندانست. آیا می توان سکان کشتی شکسته ایران را به دست چنین آدم ناآگاهی سپرد؟.

رضا پهلوی در پایان پیام خود از مردم می خواهد:« در این روزها، با اصناف که در اقتصاد کشورمان جایگاه و نقش حیاتی دارند، همراه شویم و برای گذر از نظام اختلاس و گذار بسوی تامین برابری، فرصت های برابر، برقراری حکومت ملت و قانون، دست در دست هم دهیم.»

آیا رضا پهلوی نمی داند که مردم ایران به خون این اصناف! بخوانید؛ سودجویان، چپاولگران، دزدان، محتکرین و زنبارگان، تشنه هستند و در انتظار فرصتی برای گرفتن حق خود روز شماری می کنند.

آیا رضا پهلوی تاریخ را خوانده است؟ اگر او خود را فریدون زمانه! می داند باید به دنبال کاوه آهنگر( توده مردم ) برود نه به دنبال مشتی سوداگر که در پی سود خویش به خیابان ها آمده اند و پس از پایین آمدن نرخ ارز دوباره مانند مار بر دوش های ضحاک جای خواهند گرفت. بازاریان بقای خود را در پایداری حکومت اسلامی می دانند.


آیا رضا پهلوی تاکنون از خود پرسیده است که در جنبش سبز کدام یک از این سوداگران به پشتیبانی از مردم بپا خاستند که اکنون فریبکارانه شعار مردم را تکرار می کنند: « ما همه با هم هستیم! » مگر این جماعت فریبکار در آن زمان با کسی بودند ؟ که حالا توقع دارند مردم با آنان باشند! چه کسی با این ها هست ؟ چه کسی با این ها همدرد است ؟ مگر در درازای سی و سه سال گذشته و حتی پیش از آن، این سوداگران با کسی بجز آخوند ها همدرد بوده اند ؟

این سخنان " بازار فریبانه" رضا پهلوی، پشیزی برای مردم ایران ارزش ندارد و کسی به پشتیبانی از بازار و بازاری بر نخواهد خاست.
۴٨۶۵٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱٣۹۱       

    از : اصغر الهیاری

عنوان : چند سئوال و تذکر در باره ی فرمایشات آقای بهمن آزاد
بدلیل اینکه ، نوشته های ایشان را قبلا در اخبار روز خوانده ام و امیدوارم که ایشان بازهم بتوانند برای ما بنویسند.
راستش از این دو کامنت ایشان تعجب کردم . شاید شخص دیگر هم بهمین نام وجود دارد.
کامنت اول - در نوشته ی جناب ناصر آزاد، به نتیجه گیری عجیبی برخورد می کنیم :
« گردانندگان ماجراجو و نادان در عرصه سیاست و اقتصاد، کشور را به تباهی کشانده اند ونه تحریم‌های غرب.»
آیا واقعا آقای بهمن آزاد فکر می کند که اکثریت مردم و مخالفین در نقش مخّرب حکومت در این ۳۳ سال تردید دارند ؟
با این وجود عامل ، فاکتور یا حتی پارامتر تحریم در این سالها را نمی توان نادیده گرفت و از معادله حذف کرد. چگونه می توان با چرخش نوک قلم بگوئیم : تحریم های اقتصادی نقشی ندارد؟
شاید فقط برای اینکه در مقابله با این بحث در اخبار روز ، یعنی : [«تحریم های هوشمند»، افسانه بود! پیرامون اظهارات سخنگوی وزارت خارجه ی آمریکا درباره ی «فشار فوق العاده» بر اقتصاد ایران در تضاد قرار میگیرد] بخواهیم یک «تنه» ی سیاسی بزنیم . شخصاً با سابقه ی نوشته های آموزنده ی بهمن آزاد چنین فکر نمی کنم.

کامنت دوم - با گلایه از «تخیلات کودکانه ی اپوزیسون حد مرزی ندارد » به ماجرای آخر هفته ی بازار تهران پرداخته اند. گویا :« ..و در خارج از کشور اپوزیسیون بی خاصیت و فرصت طلب از شوق رسیدن به قدرت و دلار!. سر از پا نشناخته به میدان مجازی مبارزه پریدند و فریاد هل من مبارز! سر دادند.»
سپس با ردیف کردن بعضی اسامی کامنت خود را ظاهرا «مستند» نموده اند:
طرفداران رضا پهلوی...سخنان شاهزاده ....طرفداران مجاهدین ..سرلشکر خلبان روحانی، فرمانده گروه سیاسی نظامی-عقاب ..مهدی هاشمی، پسر شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی ..محمود احمدی نژاد رئیس جمهور اسلامی...شهرام همایون، از تلویزیونچیان! لوس آنجلسی ..
و بالاخره باستناد شعار هایی که صرافان، بازاریان و سوداگران در این تظاهرات سر داده بودند ...
دعوت کرده اند: جایگاه اپوزیسون متوهم و فرصت طلب را در این شعار ها جستجو کنیم.
و بعداز تحلیل اقتصادی خود نتیجه گیری کردند:
اپوزیسیونی که روی انقلاب صرافان و سوداگران ارز حساب باز کرده است، یک بار دیگر نشان داد که هنوز از خواب گران بیدار نشده است.

برخلاف نظر لیثی حبیبی - م. تلنگر نگارنده بهیچ عنوان در این برخورد عصبی ،توهین آمیز و حتی ضد دمکراتیک، اثری از «زیبائی زبان طنز » نمی بینم.
تعجب می کنم در مملکتی با ۳۳ سال خلافت ، که آقای بهمن آزاد بدرستی در باره بی لیاقتی و ندانم کاری اقتصادی آنها نوشته ست . کدام امکان نفس کشیدن وجود داشته که فعالیت سیاسی وجود داشته باشد ؟
حتما بهتر از من میدانند که ته مانده های حقوق مدنی و شهروندی ، حق انتخاب و کاربرد ساده ترین مائده های زمینی برچیده شده ست .
جان هزاران نفر را گرفته و میلیونها نفر باشکال مختلف مورد تعدی و تجاوز قرار داده اند . ما صحبت از واژه های توخالی مثل «اپوزیسیون » می نمائیم .
جناب بهمن آزاد، بهتر ست از واژه های واقعا موجود در ایران صحبت کنیم : از ولی فقیه ،سپاه پاسداران ،زندان ها ، شورای نگهبان ، شورای تشخیص مصلحت ،مجلس شورای اسلامی ، رئیس جمهور کودتا، مجلس آقا زاده ها و کابینه منتخب ولی فقیه و سپاه.
حتی در میان این خیمه شب بازی های وقیحانه که برای فریب مردم ایران وجهان بر پاشده و جز خودشان هیچ کس را انتخاب نمی کنند و جز فقط خودشان نظر حتی هیچ مسلمان شیعه ی غیر خودی را نیز تحمل نمی کنند. شما از کدام اپوزیسون سخن میگوئید؟ اپوزیسون در ایران چیست؟
آیا حقوق و وظایفی دارد ؟
ما در ایران اپوزیسیون نداریم ! باید تلاش کنیم تا تمام کسانی که مایل به فعالیت سیاسی هستند بدون قید و شرکت و مطابق منشور حقوق بشر در فعالیت های اجتماعی شرکت کند.

سخن کوتاه - در مملکتی که همیشه تا به امروز اقلیتی انگل، زورگو و پرمدعا باشکال غیر انتخابی به قدرت رسیده و زبانهای منقدین و مخالفین و دگراندیشان را از حلقوم بیرون کشیده اند و همیشه با بحرانی مثل شهریور ۲۰ یا ۲۲ بهمن از صحنه حذف شده و مردم را با کوهی از مصیبت ها رها کرده اند و بعداز چند صبحی آزادی ، دوباره روز از نو و روزی از نو تخته و شلاق !

تمام دعوا بر سر اینست که این بازی ها را باید کنار گذاشت و مانند تمام کشورهائی که سر و سامانی دارند، همه بتوانند مسئولیت بگیرند . با انتخابات ادواری تکلیف ملت ، مجلس و دولت روشن باشد و در این جاست که اپوزیسیون معنی پیدا می کند و آنها هم بعنوان اقلیت در مجلس حضور دارند و آزادانه از دولت و اکثریت نمایندگان انتقاد می کنند. حقوق و وظایف تعریف شده و معلوم ست.

اتفاقا مسئول تمام پراکندگی و بی برنامگی مخالفین حکومت اسلامی بازهم به خود «حضرات» بر می گردد که فقط گورستانها را آباد کردند.
فراموش نکنید که رهبران اولیه این حکومت جنایتکار در زندانها نشسته اند. یا مانند ما به خارج به پناه آمده اند.

یهمین دلیل ، شما به تمام مخالفان حکومت از راست تا چپ یک پوزش رسمی بدهکار می باشید و با این برخورد های عجولانه نمی توان بر بحران جاری که علت وجودی آن به حکومت بر میگردد تائیر گذارد. متاسفانه ممکن ست سناریو ی وحشتنک تری در راه باشد. حملات خود را علیه علت بحرانها همسو نمائیم.
پیروز باشید
۴٨۶۵۰ - تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱٣۹۱       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (٣۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست