یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

دوستان و دشمنان کنفدراسیون جهانی - پرویز داورپناه

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : حق

عنوان : سپاس، تابان گرامی
آقای تابان گرامی، از فرصتی که بمن دادید تا با هموطنان عزیزم بویژه هوشنگ خجسته تبادل نظر کنم سپاسگزارم. دلم بدرد می آید که چند سال پیش با امیدی فراوان در اینجا بشما پیوستم ولی برخی اصول در جناح چپ و اصرار بر روی آنها که باعث شکافی عمیق در آنچه اپوزیسیون می نامیم اش، مرا از شماها جدا کرد. منظورم اصولی هستند که تاریخ مصرفشان دهه ها پیش تمام شد و باید بروز می شدند تا به ایجاد جبهه ای قوی علیه کلیت جمهوری اسلامی و جایگزینی اش با نظامی همتراز با آنچه در فرانسه و انگلیس و و و هست یاری می رساند. یادم هست که چند سال پیش در همین جا نوشتم که چپ ما نیازمند ایجاد حزب و جبهه ای شبیه به آنچه در انگلیس حزب کارگر نو نامیده می شود است ولی با بی مهری هموطنانم روبرو شدم. من هنوز به آن نوشته ام باورمندم چون می دانم که چنین چپی با وضعیتی که در ایران می بینیم هواداران بسیاری خواهد داشت همانطور که پس از جنگ جهانی دوم حزب کارگر انگلیس جای حزب لیبرال را گرفت.

من دشمن شماها نیستم بلکه مخالف سرسخت برخی از اصول تان هستم که باعث شده اند تا جبهه ای متحد علیه رژیم بوجود نیاید تا فرصتی بدست آید که یکبار برای همیشه کشورمان را نجات داده و امنیت و دمکراسی و آزادی و حقوق بشری که در غرب از آنها بهره مند شده و می شویم را در ایران برقرار کنیم. من متاسفم که بجای در گذشته گیر کردن امروز و فردای ایران و ۷۵ میلیون ایرانی دربند رها شده اند. به امید روزی که همه از گذشته های خود عبور کنند و گام به امروز و فردای ایران و ایرانی بگذارند. با همه مخالفت هایم با شماها هنوز از صمیم قلب دوستتان داشته و دارم چون هموطن من هستید و من دلبسته به هموطنانم هستم که ملت ایران را تشکیل می دهند. مخالفت من با شماها هرگز به دشمنی تبدیل نشد و نخواهد شد چون با طبیعتم ناسازگارست. تا تبادل نظر بعدی طبیعت نگهدارتان باشد.

با سپاس فراوان
ارادتمند حق
۵۰۷٨۹ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹۱       

    از : هوشنگ فرخجسته

عنوان : آیا "حق" میتواند با واژه های "لجبازان بی وجدان" عده ای غایب را تخطئه کند ؟
با تشکر از دوستان اخبار روز که با صبر و صمیمیت "خرده فرمایشات" ما را در رد و بدل کامنت های "رنگ و وارنگ" در اینجا منعکس مینمایند. وظیفه ء خود میداند که در پاسخ کامنت "حق " به اینجانب کوتاه بیایم ، زیرا علاوه بر همان حرفهای تکراری همیشگی آشکارا به اهانت نسبت به دگر اندیشان "غایب" پرداخته ست که خلاف ادعاهای ایشان در کامنت اخیرش می باشد. و توفیر حرف وعمل را میرساند. در دو کامنت قیلی نیز چند اتهام زنی وجود داشت که سعی کردم وارد مسائل مربوط به دیگران نشوم .
به چه حقی ایشان به کسانی که در این بحث غایب هستند و ما هم آنها نمی شناسیم و بزعم ایشان مثل ایشان فکر نمی کنند " لجبازان بی وجدان" خطاب می کند ؟ آیا ایشان معنی این سخنان را می فهمد ؟این چگونه بحث سیاسی می باشد؟ این وازه ها از کجا آمده ست ؟

"حق " فرموده ست :
« آیا جانبدار اوست که این ۴ اصل را پایه کار سیاسی همه ایرانیان قرار داده چون معتقدست ایران از آن همه ایرانیان است صرفنظر از همه تفاوتهایشان منجمله جمهوریخواهی یا پادشاهی خواهیشان یا آن لجبازان بی وجدانی که می گویند اصل اول یا جمهوری یا هیچ است و اگر نشد پس بزار همین رژیم بماند!؟»

اصلا معلوم نیست این ادعاها از کجا سرچشمه می گیرد . منظور ایشان کدام فعالان می باشد؟ بهر صورت متاسفم و امیدوارم که "حق" متوجه چنین درشتی ها گردد. بجای ای این کامنت ها با تشکیل "سمینار" برای توضیح ۴ اصل خود، برای علاقمندان سخنرانی نماید.
۵۰۷٨٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹۱       

    از : حق

عنوان : ....
آقای هوشنگ خجسته محترم، من متعصبم یا شما، من از پاسخگویی طفره رفته ام یا شما، من جانبدارم یا شما!؟ من در نوشتارم از خلیج فارس نوشتم. شما چرا بجای اعلام موضع تان بحرین را پیش کشیدید؟ آیا دارید می گویید که این به آن در!؟ با تمامیت ارضی ایران مگر لجبازی داریم که کار غلط یکی را با کار غلط دیگری بدر کنیم! یا برای فرار از پاسخ موضوع دیگری را پیش بکشیم که در جای خودش جای نقد و بررسی دارد!؟ آیا شما و همفکرانتان و داورپناه هیچ نقدی به کارنامه کنفدراسیونی ها دارید یا نه، چه نقدهایی؟ اصول شماها برای توافق و همکاری اپوئزیسیون جمهوری اسلامی چیست؟ منظورم در اینجا اپوزیسیونی است که خواستار سرنگونی کلیت جمهوری اسلامی کهریزکی است و ادعای دمکراسی و آزادی و حقوق بشر هم دارد البته باید این مقوله ها را اول تعریف کند تا با معیارهای دکتر مصدق و منشور جهانی حقوق بشر سنجیده شوند.

باز می پرسم موضع امروز شما و پرویز داورپناه و کنفدراسیونی ها در مورد خلیج فارس را خلیج ع ر ب ی نامیدن بوسیله کنفدراسیونی های ۵۷ ای چیست؟ و آیا شما می توانید موضع تان درباره تمامیت ارضی ایران را بعنوان یک ایرانی اعلام کنید فارغ از آنکه چه ایدئولوژی نسبت به پهلوی ها و کنفدراسیونی ها دارید یا نه!؟ شما هنوز مواضعتان در مورد اصول ۴ گانه ای که در نظر اولم در این ستون نظرات آوردم و دوباره تکرار کردم اعلام نکرده اید، چرا پاسخ نمی دهید که چرا صرفنظر از پادشاهی یا جمهوریخواهی توافق و همکاری و پایبندی بر سر این اصول بوسیله کسان هم جبهه متحد و سالمی علیه کلیت رژیم فعلی ممکن می شود و هم بازتولید استبداد و بویژه توتالیتریسم در ایران غیرممکن می شود یعنی نجات ایران و استقرار امنیت، آزادی و رفاه در ایران همتراز با آنچه در فرانسه و انگلیس و امریکا من و شما و جناب داورپناه و ۵ میلیون ایرانی فراری از جهنم ایران ۳۴ سالست از آن بهره مند شده ایم؟؟؟

اگر برای ما ۵ میلیون امنیت و ازادی و رفاهی در غرب خوب بوده چرا با فرار از این اصول ۴ گانه تا حالا برای برخوردار شدن ۷۰ میلیون زندانی در جهنم ایران تحت لوای جمهوریخواهی مان هی بهانه تراشی کرده ایم که پهلوی ستیزی مان در صدر این بهانه ها بوده است!؟ واقعا الاهه بقراط پرسشی کلیدی ای کرده که جمهوریخواهان متعصب که شاخصه و هویت و اصل اولشان در پهلوی ستیزی خلاصه می شود و نه در ایرانخواهی شان چون از پاسخ به آن عاجزند، متوسل به فحاشی به او و موافقان جمهوریخواه و ایران خواهان شده اند. پرسش اینست که "از چه می ترسید!؟ آمدن پادشاهی یا رفتن جمهوری اسلامی!؟"

"متعصب" و "جانبدار" کیست؟ آیا متعصب، آن پهلوی ستیزست جمهوریخواه است یا آن باورمند به آن اصول ۴ گانه! که بدون آنها نمی توان منافع ملی ایران را بدست آورد و حفظ شان کرد و همان امنیت و آزادی و رفاهی را برای ایران تامین کرد که من و شما در فرانسه و انگلیس و و و در غرب از آن برخوردار بوده ایم!؟ آیا جانبدار اوست که این ۴ اصل را پایه کار سیاسی همه ایرانیان قرار داده چون معتقدست ایران از آن همه ایرانیان است صرفنظر از همه تفاوتهایشان منجمله جمهوریخواهی یا پادشاهی خواهیشان یا آن لجبازان بی وجدانی که می گویند اصل اول یا جمهوری یا هیچ است و اگر نشد پس بزار همین رژیم بماند!؟ که اگر تعصب اینست، اگر جانبداری اینست که شما مرا بدان متهم می کنید، بله من هم متعصب و هم جانبدارم! شما به آنانی بتازید که می خواهند سر به تن هیچ پادشاهی خواهان نباشد حتی اگر پس از "انقلاب شکوهمند" شان بدنیا آمده باشند امثال پرویز داورپناه که اینها را اصلا بحساب نمی آورد و با مغلطه که چنین کسانی وجود خارجی ندارند نوشتارش را با "بقایای استبداد سابق" می آ! بتازید به آنانیکه نوشتارشان بدون فحاشی و دروغ پردازی به پهلوی مورد پسند نشریات مورد نظرشان قرار نمی گیرد یا می ترسند از کلوب به بیرون پرتاب شوند همانند پرویز نیکخواه با آنها رفتار شود.

یک دمکرات و آزادیخواه با معیارهای منشور جهانی حقوق بشر موظف است از حقوق مخالفانش در صورتیکه بصورت مسالمت آمیز فعالیت کنند پشتیبانی کند وگرنه ادعای دمکراسی و آزادیخواهیش بدرستی بزیر سئوال می رود. من جز این نمی کنم. من تا از حقوق مخالفم دفاع نکنم نه به حقوق خود پی برده ام و نه مبارزه ام در راه دمکراسی و ازادی و حقوق بشرست و نه برای خودم امنیت همیشگی می آورد. در اول انقلاب شاهد بودید که خمینی سراغ مخالفانش بصورت تک تک رفت و با همکاری دیگر مخالفانش سر به نیست شان کرد تا نوبت به همانهایی رسید که با او در سرکوب مخالفان همدستش شده بودند و برایش هورا می کشیدند. اشتباهی را یکبار مرتکب شدن را می توان بحساب تجربه گذاشت ولی همان اشتباه را دوباره تکرار کردن را تنها می توان بحساب حماقت محض گذاشت. من اشتباه انقلابیان ۵۷ را نمی خواهم تکرار کنم و بهمین خاطر از حقوق مخالفان دفاع می کنم البته با معیارهای منشور جهانی حقوق بشر و نه از تروریستها که مسلحانه بخواهند به اهدافشان برسند. اگر اینرا بحساب تعصب و جانبداری می توانید بگذارید، حق با شماست، و من هر دو اینها هستم! اینرا بشما بگویم که دفاع از حقوق مخالف مشروعم دفاع از حقوق خودم است تا نه من او را حذف کنم و نه او مرا و این دایره وحشت حذف یکدیگر پایان یابد همانطور که در انگلستان و جهان غرب شد و به امنیت و دمکراسی و حقوق بشر و رفاه رسیدند. اگر پس از ۳۴ سال ایرانیان برون مرزی بویژه فعالان سیاسی حتی اینرا هم یاد نگرفتند باید بحال خود بگریند و نه اینکه جشن بگیرند و به ریش ملت دربند ایران بخندند.

هنر در سازندگی است و نه تخریب - کنفدراسیونی ها سهم بسزایی در تخریب آنچه در ایران بود داشتند ولی بجایش بنایی از خود باقی گذاشتند که هیچ توجیهی ندارد. چنین تخریبی لایق هیچ جشنی نیست مگر آنکه هدف این بنایی بود که از خود بجا گذاشتند چون از زمان تخریب تا حالا کاری برای تخریب این بنا انجام نداده اند بجز جلوگیری از توافق و همکاری بر سر اصول بوسیله کسان.
۵۰۷٨۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹۱       

    از : هوشنگ فرخجسته

عنوان : فغان از ارتجاع سرنگون شده و حاکم !
بار دیگر برای "حق " که سالهاست در اخبار روز کامنت گذاری می کند و بنظر من با تعصب به دگر اندیشان مخالف شاه وشیخ گیر می دهد و از جریان سرنگون شده ء وابسته به استعمار انگلیس و آمریکا جانبداری مینماید . سردمداران رژیم پادشاهی که بعداز به قدرت رسیدن حکومت حاکم مذهبی و نبود دادگاههای صلاحیتدار، نه تنها از مجازات عادلانه فرار کرده، بلکه بار دیگر با ادعای بازگشت مجدد به قدرت، تشتت غریبی در میان صف بندی مخالفین حکومت مذهبی در خارج از کشور ایجاد نموده اند. انرژی بسیاری بجای مبارزه با ارتجاع حاکم صرف تحرکهای ارتجاعی طرفداران بازگشت حکومت پادشاهی میگردد که تباین صف بندی مبارزاتی در خارج کشور را بروشنی می توان دید.
جوانان ایران زمین که امروز اکثریت مردم فعال علیه ارتجاع را تشکیل میدهد از این تشتت بسیار رنج می برند. آیا به این موضوع فکرکرده اید ؟

در پاسخ کامنت آخر جنابعالی عرض می کنم که نگارنده تلاش میکند با پای بندی به اعتقادات اومانیستی خود برای تمام انسانها آرزوی برخورداری از مواهب آزادی و رفاه داشته باشد و در مورد بزهکاران و خلافکاران بدو ن پیشداوری به مجازات عادلانه دادگاههای عادلانه توجه مینماید بهمین دلیل در کامنت قبل برایتان نوشتم :

{ شاهدوستان و طرفداران بازگشت پادشاهی با توجه به حقوق شهروندی خود می توانند در صفوف مبارزات مردم شایستگی های خود را امروز نشان دهند. تا در پارلمان آینده ء ایران حضور فعال داشته باشند. اگر اکثریت کرسی ها را بدست آوردند. می توانند حتی در تدوین قانون اساسی نقش محوری داشته باشند و اصول مورد علاقه ء خود را پیشنهاد کنند. می توانند برای بخشودن بازماندگان و مسببین جنایات حکومت پادشاهی اقدام نمایند و حتی شکل حکومتی را با پیشنهاد خود به رای مجلس یا رفراندوم بگذارند.
اینها تمام حقوق مردم ایران ست و در ایران تحقق خواهد کرد.
متاسفانه رفتار سیاسی پادشاهی خواهان بکلی از موازین مدرن و مبتنی بر منشور حقوق بشر بیگانه ست.}
آری این بود جمع بندی پیام نگارنده به جنابعالی که شما در پاسخ خود نشان دادید که بحث را مطابق میل خود "طراحی " مینمائید مثلا نوشته اید:
" آیا به کنفدراسیون ایراد دارید که چرا از مشتی تروریست کمونیست سر سپرده بیگانه حمایت می کردند و به شاه ایراد می گرفتند که چرا کشور عمان را از شر این تروریستها رهانید تا عمان دچار سرنوشت آلبانی نشود!؟ پاسخ پرویز داورپناه و شما در اینموارد چیست؟ "

هموطن گرامی این چه نوع سئوال کردن ست ؟ از پاسخ من عصبانی نشوید :
ـ از کنفدراسیون بخاطر مبارزات ضد دیکتاتوری حکومت شاه در مجموع حمایت می کنم.
ـ رژیم شاه ۲۵ سال فرصت داشت بجای لشگرکشی های غیر قانونی به دیگر کشورها که از بالا به او "دیکته" میشد و به ژاندارم منطقه معروف شده بود. با رعایت حقوق دگر اندیشان و انتخابات آزاد برای خود وجاهت قانون کسب مینمود .
ـ در نبود آزادیها و وجود سرکوب سیستماتیک، تمام دگر اندیشان در داخل در یک اتحاد نانوشته علیه حکومت پیکار نمودند.
ـ درنبود آزادیها دکتر شریعتی وخمینی وملایان رشد کردند.
ـ در نبود آزادیها مرز بین آزادیخواهی و تروریسم که در سراسر جهان مخدوش شده بود و درایران هم حنای شاه هم که با کودتای انگلیس و آمریکا به قدرت رسیده بود رنگی نداشت.
ـ وقتی رژیم اعتنائی به منشور جهانی حقوق بشر نمی گذاشت و همه ء مخالفان را به عنوان "تروریست" و "خرابکار" سرکوب میکرد. شما انتظار دارید کسی به خزعبلات شاه و پرویز ثابتی و شرکاء اعتنائی میکرد؟
ـ تاسف انگیزست که شما هنوز متوجه نیستید که ارتش شاه با لشگرکشی به عمان یا هرجای دیگر ضد قوانین حقوق بین الملل می باشد و شاه با پشتوانه به ابر قدرت ها و فقط وابستگی خود به اربابانش چنین کارهای جنون آمیزی را بگردن می گرفت . تمام جهان بمبارانهای آمریکا در ویتنام شمالی را محکوم کردند و شما از نوکر آمریکا بخاطر سرکوب کمونیستها عمان حمایت می کنید که علاوه بر سرکوب مردم ایران میخواست برای مردم عمان هم تعیین سرنوشت نماید ولی بحرین را می فروخت.
ـ نگفتید ارسال چماقداران ساواک به آلمان دلیل قلدری بود یا وابستگی حکومت که در کشوری اروپائی هم وارد عمل میشد ؟ واقعا شرم آور بود مگر نه ؟
و بالاخره در جهانی که بین شرق و غرب با جنگ سرد و گرم شکل گرفته بود .بقول زنده یاد حمید اشرف، جاسوسی و نوکری برای شرق وغرب فرقی نمی کند هردو زشت و تبهکارانه ست (نقل به مضمون) دریغ که اختناق محمد رضا شاهی مجال نداد تا مردم در آن زمان با افکار فرزندان شریف خود آشنا شوند. ولی شما هنوز تاریخ سازی می کنید.

در پایان عرض کنم روزی که در ایران آغاز مردم سالاری شروع شود و اولین مجلس مردمی تشکیل شود و مردم نمایندگان واقعی خود را برای مجلس انتخاب کنند.
فکر نمی کنم که جنایکاران و خائنان به مردم و میهن بتوانند استوارنامه ء خود را برای نشستن بر کرسی مجلس دریافت کنند.

در هیچ کشوری تبهکاران حق شرکت در چنین فعالیت های مردم ندارند. حتی نژاد پرستان و خارجی ستیزان بعد از انتخابات در صورتیکه سوابق جنحه و جنائی نداشته باشند به مجلس یا شهردارها وارد میشوند . بهمین دلیل شما نمی توانید بطور کلی سنگ پادشاهی خواهان را بسینه بزنید مگر نسبت به عملکرد های نادرست آنها در ۵۷ سال نظر سازنده وانتقادی خود را نشان دهید و از آدمکشان وشکنجه گران را محکوم نمائید ومجازات عادلانه آنها را بپذیرید. اگر چنین بود سرشکنجه گر ساواک در صدای آمریکا به دروغگوئی و دفاع از جنایات ساواک نمی پرداخت.
۵۰۷۶۱ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۱       

    از : حمید ارجمند

عنوان : چشم و گوش من و الف بارانها !
جناب آقا یا سرکار خانم الف باران ! مرا قصد اینکه با امثال شما در این ستون اخبار روز به سفسطه و بحث و جدل بپردازم نیست ولی لازم دانستم با پاسخی کوتاه به شما و امثال شما که به امثال من رهنمود میدهید که چشم و گوشمان را باز کنیم فقط یاد آوری میکنم که اینجانب نه ادعای روشنفکر بودن دارم و نه فعال پر شور سیاسی در عرصه سخنوری ، بحث بر سر این است که برای امثال من هنوز این معما گشوده نگردیده که بعد از ۳۴ سال جنایت و غارت کشورمان و ملت ایران چگونه است که بسیاری از سخنوران و بخیال خودشان فعال سیاسی هنوز در عاشورای ۲۸ مرداد گیر کرده اند و در هر جمله و سخنشان ۱ هم از وضعیت امروز سخنی در میان نیست بلکه با مطرح نمودن گذشته اینطور وانمود میکنند که تمام تفصیر و مکافات امروز مقصرش شاه بود و بس ! بسیار خوب من هم قبول دارم ولی امروز چی ؟! طرح شما روشنفکران و دانشمندان برای وضعیت امروز چیست ؟! برای کارگر گرسنه و ملت درمانده امروز سئوال اینست چه باید کرد نه اینکه در باغات جیرفت پرتغال اسرائیلی در ۳۵ سال پیش کشت میشد ! امروز که کشور در اشغال کامل چینیها و روسها میباشد چه باید کرد ؟! محمد رضا شاه امروز در میان نیست بلکه امروز سید علی شاه و ولیعهد کودتاچیش بر سر کار هستند خوب است ما هم چشمان خود را باز کنیم و وضعیت امروز را مشاهده کنیم .
۵۰۷۴٨ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۱       

    از : حق

عنوان : به آقای هوشنگ خجسته و پرویز داورپناه محترم
آقای هوشنگ خجسته محترم، نوشته اید که «برای "حق" که در ابتدای کامنت خود با " درود به ایران خواهان چه جمهوریخواه و چه پادشاه خواه "می خواهد با ژست "بی طرفانه" منویات سیاسی خود را به اگاهی برساند . لازم ست ،در باره ی کلی گوئی ها ایشان نکاتی را عرض کنم». آیا شما با "ایران خواهی و ایران خواهان مشکل دارید، چه مشکلی؟ برای من ایران همه چیزست چه جمهوری باشد و چه پادشاهی. اصل برایم ایران است و نه جمهوری یا پادشاهی. خط قرمز من ایران است و نه جمهوری یا پادشاهی که در جهان واقعا موجود هم از نوع بد و بدتر و بدترین هر دو را داشته ایم و هم خوب و خوبتر و خوبترین شان را. آنچه باعث شکوفایی یا تخریب یک کشور می شود نه جمهوری و نه پادشاهی بودنش است بلکه محتوای آن پادشاهی یا جمهوری ای که دارد. این دیگر باید از بدیهیات باشد و نیازی به توضیح نداشته باشد. بنابراین، کدام «ژست "بیطرفانه"» از جانب من وقتیکه من در مورد جمهوری یا پادشاهی در مورد کشورها و بویژه ایران صراحتا با درود به هر دو چه جمهوریخواه و چه پادشاهی خواه ایرانی درود گفته ام!؟ از این صریحتر می توانستم بیطرفی خود را نسبت به این موضوع ابراز دارم، موضوعی که به یکی از موانع برای تشکیل یک جبهه متحد علیه جمهوری اسلامی کهریزکی تبدیلش کرده اند، و باعث بقای ۳۴ ساله این رژیم شده اند!؟ من نسبت به پادشاهی خواهی یا جمهوریخواهی هموطنانم کاملا بیطرفم و اینگونه به خودی و ناخودی کردنشان. بار دیگر درود بهر دو می فرستم و اعلام می کنم که نسبت به پادشاهی خواهی و جمهوری خواهی شان بیطرفم. خودم جمهوریخواهم و در موقع مناسب وقتی ایران آزاد شد برای این نوع نظام مبارزه خواهم کرد. الان ولی برای آزادی ایران در کنار هر آزادیخواهی که در وهله اول ایران خواه باشد بر علیه کلیت جمهوری اسلامی مبارزه می کنم. هر مبارزه ای زمان خود را دارد و مبارزه برای جمهوری خواهی و پادشاهی حالا نیست و نمی گذارم این موضوع ایرانخواهی که اصل برای هر ایرانی آزاده است مرا کور کند.

کدام "کلی گویی" از جانب من وقتی در اولین نظری که در این ستون نظرات گذاشتم صریحا به ۴ اصل پایه ای پرداختم و از آقای داورپناه و "دوستان" کنفدراسیون جهانی شان خواستم مواضع خود را درباره آنها بر ملت ایران معلوم کنند!؟ هنوز که هنوزست خبری از ایشان نشده و بهیچ یک از پرسشهایی که از جانب نظردهندگان شده هیچ اعتنائی نشان نداده است! کدام "کلی گویی" ضمن اعلام صریح آن اصول، با ذکر آنها در اینجا، شما اصلا به این اصول نمی پردازید، اصولی که می تواند زبان مشترک آپوزیسیون برای اتحاد و ائتلاف و توافق و همکاری باشد. آیا بغیر از اینست که همین اصول بوده اند که زمینه ها را برای جهان غرب برای استقرار امنیت، آزادی، رفاه، و استقلالی که از آن دم می زنید فراهم کردند!؟ چرا همین اصول همان کارها را برای ایران و ایرانی نباید بکنند!؟ و چه کسانی با این اصول مشکل دارند و چرا!؟ آیا ترجیح می دهند همچنان جمهوری اسلامی و "انقلاب شکوهمند" شان "شکوفا" شوند ولی این اصول زمینه توافق و همکاری کسان نشود!؟

مگر فرانسه و انگلیس و امریکا یکشبه به همه این موهباتی رسیدند که اینگونه جلوه داده شود!؟ آیا بغیر از اینست که در انگلیسی که از ان نام می برید هم کینگ چارلز، پادشاه مطلقه بود، هم کرامول جمهوریخواه مطلقه بود، و پس از گذر از ایندو راه نجات انگلیس و راه میانه با آمدن کینگ جیمز میسر شد تا امروز به الیزابت دوم رسید!؟ هم در انگلیس و هم در فرانسه انقلاب شد که یکی به پادشاهی و دیگری به جمهوری ختم شدند ولی هر دو امروز یکی با سیستم پادشاهیش و دیگری با سیستم جمهوریش به دو ابر قدرت تبدیل شده اند که جزء ملتهایی هستند که از امنیت، آزادی و رفاه در جهان برخوردارند. با اصول ۴ گانه ای که متذکر شدم در ایران پسا جمهوری اسلامی نه ما با پادشاهی بصورت گذشته روبرو خواهیم شد و نه جمهوری ای بصورت جمهوری اسلامی. ایران آینده چه جمهوری و چه پادشاهی باید صورت دیگری داشته باشد که قابل مقایسه نه با کره شمالی و کوبا و عربستان و روسیه و چین باشد بلکه قابل مقایسه با انگلیس و فرانسه باشد. آن اصول ۴ گانه متضمن ایرانی خواهند بود که در صورت جمهوری شدنش به فرانسه و در صورت پادشاهی شدنش به انگلیس شبیه خواهد بود تا ملت ایران به همان امنیت و آزادی و رفاهی برسد که ایندو کشور به آنها رسیده اند و من و شما و ۵ میلیون ایرانی فراری به این نوع کشورها پناهنده شده ایم. در آن اصول ۴ گانه، پادشاهی یا جمهوری برای ایران، نه سر پیاز و نه ته پیازست همانطور که برای انگلیس و فرانسه هم همینطورست. ایرانی ای که به این اصول پایبند باشد صرفنظر از اینکه جمهوریخواه یا پادشاهی خواه باشد در درجه اول ایرانخواه است و من به او درود می فرستم.

آیا شما اصلا نوشتارم را خوانده اید یا نه؟؟؟ اگر خوانده بودید از من درباره بحرین نمی پرسیدید. منهم از شما می پرسم که آیا به کنفدراسیونی ها درباره تعرض شان به تمامیت ارضی ایران نمی پرسید که نام خلیج فارس را به خلیج ع ر ب ی تغییر دادند، ایراد گرفته اید یا نه؟؟؟ شما در این باره چه گفته و می گویید؟؟؟ نکند با آنها موافقید! آیا به کنفدراسیون ایراد دارید که چرا از مشتی تروریست کمونیست سر سپرده بیگانه حمایت می کردند و به شاه ایراد می گرفتند که چرا کشور عمان را از شر این تروریستها رهانید تا عمان دچار سرنوشت آلبانی نشود!؟ پاسخ پرویز داورپناه و شما در اینموارد چیست؟

امیدوارم این توضیحات کافی باشند تا شما از دیدگاه منافع ملی ایران به قضایا نگاه کنید و نه از دیدگاه ایدئولوژی تان هر چه که هست.

با احترام، حق
___________

کلام آخرم با آقای داورپناه است که فقط نوشته و رفته اند و برخلاف من که در قبال نوشتارم حتی الامکان پاسخگو بوده ام به هیچیک از پرسشهایی که از او بوسیله من و دیگر نظردهندگان شده است، هم در اینجا و هم در سامانه حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات)، هیچ پاسخی نداده اند. آیا شما مسئولیت پاسخگویی که بدوش تان است را در پای نوشتارتان متحمل می شوید و یا در نظر دارید که در نوشتار بعدی تان به انباشت پرسشهایی که از شما شده پاسخ بگویید؟ بیصبرانه منتظر واکنش شما هستم. با احترام، حق
۵۰۷۴۶ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۱       

    از : فریبرز زحمتکش بالا محله

عنوان : محمد رضا پهلوی بسیار ضعیف بود و حتی بیماری خود را به مردم نگفت تا مبادا مردم ذوق کنند!
کرکسی بنام خمینی با حمایت مردم ، ایران راتصاحب کرد و بازماندگان او نیز ول کن نیستند!
نمی دانم ،آیا آنروزها را به یاد دارید ،سال ۵۷ را می گویم!مردم خمینی را به کره ما بردند اما دفتر او بلافاصله حضور و تصویر وی در کره ماه را تکذیب کرد اما مردم ول نکن نبودند!
تشیع جنازه همین کرکس خمینی را به یاد دارید؟ مردم داشتند خودشان را تیکه ،تیکه می کردند!
خمینی را اصلا دست کم نگیرید چرا که او برای رسیدن به قدرت ،با صبر و حوصله سازماندهی کرد!
در یک نبرد و رقابت وقتی یکی پیروز شود ،مطمنا دیگری ضعیف بوده هست که زمینه پیروزی را برای رقیب فراهم ساخته هست!
محمد رضا پهلوی بسیار ضعیف بود و حتی بیماری خود را به مردم نگفت تا مبادا مردم ذوق کنند!
اما این در حالیست ،اگر شاه بیماری اش را به مردم می گفت ـ مرد م ایران برابر فرهنگ دلجوئی برای بهبودی اش دعا می کردند نه اینکه به خیابانها بریزند و مرگ بر شاه بیمار سر دهند!کرکس پیر خمینی همه کتاب ها و برنامه هایش را برای مردم نوشت. روشنفکران آبکی آن روزگار همه مطالب خمینی پذیرفتند.خمینی کتاب کشف الاسرار خود را در سال ۱۳۲۳ خورشیدی نوشت!او در آن زمان یاد آوری کرده بود که دو سوم قدرت همواره از آن روحانیت بوده هست اما کسی به حرف او توجه نکرد.کرکس خمینی دیگر زنده نیست اما افکارش هنوز زنده هست.نه فقط در ایران بلکه انقلابات اسلامی در کشورهای عربی همچون مصر این را نشان می دهد که زایش کرکس های همچون خمینی همچنان ادامه دارد.آگاه باشیم تا کرکس دیگری در ایران به دنیا نیاید!
در جنبش سبز وقتی مهندس موسوی بارها شعار داد : بازگشت به دوران طلائی امام راحل ؟! بیشتر روشنفکران خفه خون گرفته بودند و هیچ اعتراضی نکردند.پس هنوز زمینه های بازگشت کرکس هائی همچون خمینی به ایران وجود دارد
۵۰۷۴۵ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۱       

    از : هومن دبیری

عنوان : ترک عادت موجب مرض ست.
آقای باران ، متاسفانه ، نه آخرین صحبت های آخرین پادشاه ایران ، نه تهدید های "حضرتش" قبل از تشکیل حزب رستاخیز و نه هیچ کدام از عملکرد های مثبت و منفی حکومت تا دندان مسلح پادشاهی با روش های معمول سیاسی قابل بحث و گفتگو با بعضی از بازماندگان و طرفدارن آن رژیم نمی باشد. ترک عادت موجب مرض ست.

طرفداران بازگشت حکومت پادشاهی ، استعداد عجیبی دارند که رهبران لشگری ؛ امراء و افسران ، یا مقامات کشوری؛ وزراء ، وکلاء ، اساتید ، کارشناسان ، متخصصین و نخبگان را که نسبت به رفتار سیاسی و جاه طلبی اقلیتی در رژیم گذشته بهر نسبتی ، نظری انتقادی ابراز نمایند را بایکوت نمایند. این هموطنان هنوز در غرور و نخوتی که ایران را به بحران کشاندند غرق می باشند. درصورتیکه با تکیه بر هزاران شخصیت مفید اجتماعی که در رژیم گذشته سازمان دهندگان و خالقین اصلی پیشرفتهای اجتماعی در ایران بودند و از هر گونه شائبه ء جنایت و خیانت مبرا هستند . بهتر می توانند از میراث مثبت فرهنگی و اجتماعی در رژیم گذشته برای شرکت در فعالیت های سیاسی بهره جوئی نمایند.

بر عکس از هر کسی که در تحریف و وارونه جلوه دادن وقایع تاریخ معاصر شرم و حیائی نشان ندهد "تجلیل " بعمل میاورند و از او "بت سازی " می نمایند.
نیازی به دکر مثال نمی باشد.

امروزه در ارتباط با بحران عظیم اقتصادی جهان، در کنفرانس هائی که بزرگترین کارشناسان سیاسی و اقتصادی جهان و برندگان جائزه ء نوبل شرکت می کنند. بسادگی از سیاست های بعداز دهه ۷۰ نئو کان ها که توسط دولت های مارگارت تاچر ، رونالد ریگان و هلموت کهل در کشورهای خود و سراسر جهان پیاده شده صحبت می کنند. هنوز راه برون رفت از این بحران شناخته نشده ست . ولی هموطنان شاهدوست ما در تونل زمان سرگردانند و تصور می کنند که رژیم پادشاهی می توانست خردمندانه تر از تمام کشورهای جهان از توسعه نئو لیبرالیسم در جهان جلوگیری نماید.

مثال تغذیه رایگان حکومت گذشته می توان با نمونه های استراتژیک حکومت گذشته عوض کرد.
حکومت تا کی می توانست با تحمیل عوارض گمرکی بیش از ۱۰۰ درصدی بر قیمت اولیه ء خرید کالای وارداتی مثل خودرو نمونه ی وطنی پیکان را "ظاهرا" ارزانتر به بازار تحمیل کند؟ اگر عوارض گمرکی نبود قیمت ماشین های وارداتی "واقعا" از پیکان ارزان تر میشد و مردم، در هنگام خرید ، ماشین را بر اساس کیفیت آن انتخاب می کردند نه قیمت آن .
با اعمال عوارض گمرکی امر رقابت منتفی و مردم مجبور به خرید پیکان میشدند. کیفیت کالای داخلی پائین نگاهداشته می شد . مردم در صف نوبت هم قرار میگرفتند. چنان صنعتی قابل عرضه به بازار جهانی هم نبود. در صنایع مادر و زنجیره ای
صاحیان صنایع مجبور بودند از مواد اولیه داخلی نامرغوب استفاده کنند که از نمونه های وارداتی بهمان دلایل عوارض گمرکی ارزاتر مینمود. مسائل مربوط به پارانه ها بشکل دیگری صنایع را فلج کرده بود.
از همه مهمتر برای پائین نگاهداشتن قیمت دیواری کوتاه تر از کارگران وجود نداشت که در زمان وزارت مجیدی در دهه ۴۰ حقوق پاید فقط ۱۳۰ ریال در روز بود که در ۵۷ به ۳۳۰ ریال افزایش یافت. در بهار ۵۸ شادروان داریوش فروهر به ۶۶۰ ریال رساند.

شاهدوستان در این موارد گویا سر رشته یا علاقه ای ندارند و تو گوئی در خارج از کشور نیز از مسائل روز جهانی پرت هستند.
۵۰۷۴٣ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۱       

    از : سینا صدرالعلما

عنوان : حناب آقای هوشنگ فرخجسته
مقدمه: این بخش دیدگاه ها صرفاً برای آشنائی هممیهنان از دیدگاه های دیگر هممینانشان است ، و هممیهنانی که این دیدگاه هارا مرور میفرمایند هرکدامشان بر پایه باورهای خود نسبت به این دیدگاه ها قضاوت میفرمایند. اصولاً نشر نوشتارهای نویسندگان محترم هم برپایه دید خودشان نسبت به مسائل اجتماعیست و هیچکامشان هم خدای دانش مطلق نیستند. بنابر این هرکسی مسائل را از دید خود و برداشتهایش از وقایع عملی و تجربی است که مطرح میکند. آوردن هرگونه دلایل بجا و یا بیجائی از برای به کرسی نشانده دیدگاه زیبنده نیست. نهایت اینکه هرکسی بدون اهانت و یا پرخاشجوئی آنچه از دیدش درست مینماید، مطرح میکند. در اینگونه نوشتار ها ، هرگونه برتری جوئی مذموم و هرگونه انگ زنی و یا کوچکترین اشاره ای به تحقیر دیگران نشانی بارز از نافرهیختگی و برتری طلبی دارد. پرسش هائی هم که مطرح میشود برای بازتر کردن مسائل و رویدادهای اتفاقیه است. این دید من است!!!
اما ، حال میرسیم به نوشتار شما در جوابیه پرسشهای مطرح شده برای شما از سوی من!
حضرتعالی قاطعانه میفرمائید: { ... به دلایلی میخواهید همه چیز را "منفی" نشان دهید. مطمئن هستم که چرائی آن را میدانید.} اما آن دلایل را ارائه نمیفرمائید و با گقتن « مطمئن هستم که چرائی آن را میدانید» موضوع را بصورت گنگ سرهم بندی و رها میفرمائید!
و اما در مورد مذمت حکومتهای جبّار مثال های واردی را آوردم و صحبتی از امتزاج حکومتها در آن مشاهده نمیکنید اما حضرتعالی خلط موضوع فرموده و حکومت های بزعم حضرتتان دمکراسی ره هم به گفته های من اضافه نموده اید؟؟؟
بعد هم به توضیح و تشریح حکومتهای بزعم حضرتعالی پارلمانی، سلطنتی، و دمکراسی مزیایای بیشمار آنها پرداخته اید و در پایان باز خطاب به من فرموده اید: { شما خوب میدانید که در فرهنگ سیاسی به جوامعی که پارلمان در آنها نقش اساسی دارند دموکراسی ها و یا کشورهای آزاد می گویند. } این برداشت شماست اما نه دانش من؟! ایران و چین هم حال با اصلاحی دیگر دارای پارلمان هستند؟؟؟ و نهایت اینکه برای استحکام استدلالاتتان و بزعم من خالی نبودن عریضه میفرمائید «... این بمعنی بی عیب بودن آنها نیست » و برای تأکید آن ادامه میدهید که « در کشورهای دیکتاتوری که حقوق اساسی مردم ضایع وبا سرکوب توام ست نیز بعضی چیزهای خوب و مفید وجود دارد ... »
در خاتمه عرض میکنم که شما از پاسخ به پرسشهای من طفره رفته اید و با آوردن نوشتاری پُر از دانسته های قبلی؟؟؟ در مورد افکار و باورهای من و کلی گوئی بیحاصل دیدگاه خود را با جمله مبهم به امید تحقق دمکراسی در ایران، به پایلن رسانده اید.
تنها پرسش مُهم و قاطع من توضیح شما در مورد آزادی و درک شما ازکشورهای آزاد بود، که چنین کلی گوئی پاسخ نیست. باریتان تندرستی و موفقیت آرزو دارم شاد باشید
۵۰۷٣۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۱       

    از : الف باران

عنوان : "خمینی" بخاطر بی‌ قانونی ها، بی‌ ارادگی مردم در سرنوشت خویش ، استبداد و ظلم و فساد "خمینی" شد.
آقای ارجمند این مشگل شماست که معنی‌ کلمات را آنطور که آورده شده تشخیص نمیدهید . نوشته نشده است که کیفیت تغذیه "رایگان" پایین بود. اگر توجه مینمودید قیمت پنیر هلندی از همان جنس لاستیکی و پرتغال توسرخ اسراییلی از ساندویج "سند مستندی" شما گرانتر و سالم تر میباشند.مهم کمیت و کفیت نیست مهم اسارت و وابستگی است.دشت جیرفت به تنهایی میتواند مصرف مرکبات و تعدادی از صیفی جات زدورس ایران را تامین کند. مهم این است که چرا محصولات مرکبات جیرفت نبایستی از تولید کنندگان جیرفتی خریداری میشد ، چرا در این مرکز مرکبات ایران پرتغال اسراییلی‌ به عنوان تغذیه رایگان به مدارس داده میشد ! از آنجا که شما علاقه فراوانی‌ به سند و مدرک دارید از شما خواسته میشود که چشم و گوش خود را باز کنید و به واقعیت‌های انکار نشدنی‌ توجه بیشتری داشته باشید. آیا تعداد اراذل اوباشی که شاه را آوردند بیشتر بود یا مردمی که رژیم او را سرنگون نمودند ؟ آیا ، اگر هزار بار همه پرسی‌ انجام میشد باز هم برای یکبار مردم به رژیم گذشته رای میدادند؟ آیا زنده و یا مرده این شاه شاهان جای پذیرشی روی کره زمین هم داشت؟ شما که نمیتوانید بگویید مردم ایران نفهمیدند و تمام کشورهای جهان هم نمی فهمیدند فقط ما شاه جان نثاران، ما تعظیم کنندگان ۹۰ درجهٔ‌ای می‌فهمیم و همین و بس ! بهتر است راجع به اسناد زیاد اشارتی نداشته باشید که این دودمان دورانی سیاه و شرم آوری از خود بجای گذاشته اند :
" انقلاب ملت ایران نمی‌تواند مورد تأیید من بعنوان پادشاه ایران و بعنوان یکی فرد ایرانی‌ نباشد . من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم . تضمین می‌کنم که حکومت ایران در آینده بر اساس قانون اساسی‌،عدالت اجتماعی و اراده ملی‌ و بدور از استبدد و ظلم و فساد خواهد بود".
آقای ارجمند می‌بینید که "خمینی" بخاطر بی‌ قانونی ها، بی‌ ارادگی مردم در سرنوشت خویش ، استبداد و ظلم و فساد "خمینی" شد. در واقع خمینی محصول دوران شاهنشاهی و بخصوص دوران رستاخیزی منفور و دست نشانده خاندان پهلوی بود .
۵۰۷٣٣ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۱       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست