یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

سندیکای واحد، یک گام به پیش! - محمد قراگوزلو

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : شاپور فریدونی

عنوان : شهابی و مددی کجا و دیگران کجا؟
شخصن با آخرین کامنت دوست عزیز تلنگر به شدت موافقم. اینها از خدا میخوان که فعالان سیاسی و کارگری رادیکال از کشور خارج شوند و جا را برای بسیجیان شهید پرور باز بگذارن. متاسفانه در این مدت خیلی ها فریب این بازی رو خوردن و با خروج از کشور با جنبش هم بیربط شدن. مبارز سندیکائی وقتی میتونه مبارزه عملی و سندیکائی داشته باشه که در میون کارگران باشه
من شنیدم این آقای همایون جابری هم از آمریکا علیه اسانلو نوشته و حکایت رطب خورده منع رطب کی کند را تکرار فرموده. من نفهمیدم در آمریکا چگونه میشود مبارز سندیکای شرکت واحد تهران و حومه بود؟ خوب بود نویسنده (قراگوزلو) از یک فعال کارگری داخل فاکت میآورد وگرنه جابری هم مانند اسانلو ترجیح داده در کنج عافیت زندگی کنه. اینا کجا و رضا شهابی و مددی کجا؟
۵۱۲۰۷ - تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣۹۱       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : زبان خامه ندارد سر بیان فراق --- وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق(حافظ)
منصور اسانلو یک بار به خارج از کشور آمد و زود برگشت. بعید می دانم که او برداشت دقیق و درستی از ماندن بلند مدت در خارج از کشور را داشته باشد. چون اندوه بیکران ماندن طولانی مدت در خارج گفتنی نیست؛ باید اینجا زندگی کنی و کوهش را بر شانه بکشی و بدانی.
در مورد بیرون آمدن اسانلو باید اضافه کنم که حضور ایشان در خارج از کشور در حد حضور ولرم، بی مزه و بی فایده ی شیرین عبادی ها و ... می گردد. من مخالف بانوی حق طلب و آزادی خواه یعنی شیرین عبادی گرامی نیستم. او نیز برای من چون بسیاری دیگر عزیز است. در این گفتار من دارم بی تعارف و صادقانه نقش او و چون او در خارج از کشور را کمی به بر رسی می نشینم؛ که از ایشان به عنوان مثال سخن گفته ام. در حالی که می توان افراد دیگری را نیز در این راستا نام برد.
اگر هدف صدور اعلامیه از راه دور است؛ اعلامیه را من شاعر، خیلی شور انگیزتر و شیوا تر از شیرین عبادی ها صادر می کنم. او اگر می خواست آن باشد که باید؛ در تهران می ماند استوار و پا برجا و می گفت:
با «بانوان پارک لاله» می مانم. گر کشتید عزیزانم، حتی چو زنی غساله می مانم. یا درفش خود زنم براوج، یا که پامیرتان، ناله می مانم. من شکوه دشت این رزمم، با حضور بس دامچاله می مانم. گر بَریدم به زیر تیغ جفا، همچنان برای کودکان وطن، شیرین نواله می مانم. مانده ام این همه سال در حریم عشق؛ پس، هم این چند ساله می مانم. ای که می بَرید آبروی وطن به زور و زر، خوش بدانید: گرچه هفتاد ساله، می مانم. ماندن است رسم عشاق ای حریفانم! بدانید که همچنان عاشق و شیرین و واله می مانم. کودکان مادرم ایران! «سوچی» کشور شمایم من؛ پس، در میانمارتان خوشترین خاله میمانم. سال ها، سرخ با اندوه بیکران شما ماندم، باز با شمایان اینجا چو لاله مانم. کندوی آفتاب ایران زمین به هیچ ندهم؛ پس در کامتان شیرین چو انگبین بنگاله می مانم.
آه ...! از این شعار تو خالی! باری، نماندم با شما آنجا، اینک به غربت گذر چو کنی، خواهی دید که: آن قامت آب رفتست و پاچاله می مانم.
۵۱۲۰۵ - تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣۹۱       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : گوشه گیری و سلامت هوسم بود ولی --- شیوه ای می کند آن نرگس فتّان که مبرس(حافظ)
حال که ناخواسته در این بحث افتاده ام؛ بگذار به دو نکته ی دیگر نیز بپردازم.

یکی این است که جناب فریدون حمیدی عزیز نامه ی آی تی اف، را به عنوان سند ارائه داده.
باید خدمت آن عزیز و همگان عرض کنم که کار آی تی اف و هر سازمان شبیه درست است. آنها دارد می گویند: ما در اختلافات درونی شما دخالت نمی کنم. یعنی اگر دو فردای دیگر منصور اسانلو متوجه توطئه ی صورت گرفته شود و از نیمه راه بر گردد و بچه ها در تهران دوباره او را انتخاب کنند؛ آن سازمان های جهانی کارگری این دفعه منصور اسانلو را دوباره به عنوان رییس سندیکا می پذیرند.
به رخ کشیدن آن سند در این بحث، نادرست است. زیرا بحث ما بسیار پیچیده، هزار لا و داخلی است. بحثی که، ما خودمان باید با صداقت در پی گشودن گره های آن برویم و حل اش کنیم. هیچ تأیید و یا تکذیب خارجی کمکی به ما نمی کند. آن نامه ها رسمی و معمول است؛ یعنی کار آن سازمان ها درست است. بر خورد صادقانه ی ما اینجا تعیین کننده است. متأسفانه بخش بزرگی از فعالین سیاسی جهان، حضور ترفند و دروغ و دغلی را در سیاست را پذیرفته اند و این بلای بزرگ به جان ما ایرانیان نیز افتاده خانمان بر انداز.

دوم نکته این است که بچه های تهران می توانند با هوشیاری خود خیلی از گره ها را بگشایند. مثلن می توانند دقیق کنند که آن نامه ی توطئه گرانه و مشکوک از کجا آمده. آن نامه را نمی توانست ابراهیم و یا دیگر نزدیکان به منصور نوشته باشند. زیرا در این سال های رنج و بیداد آنها مانند برادر در کنار منصور بودند. و حالا اگر قرار شده او از رهبری کنار گذاشته شود؛ اینگونه به حیثیت او یورش نمی آوردند. می نوشتند: رییس سابق با انتخابات درونی عوض شد و تمام. و از سوی دیگر ابراهیم و بچه های دیگر مرکز سندیکا از جزیی ترین مسایل همدیگر خبر داشتند. مگر می شود ابراهیم یا رضا و ... فامیلی منصور را ندانند. این بدین مفهوم نیست که نویسنده ی آن نامه ی توهین آمیز و ضد حیثیت تشکیلات استوار شرکت واحد تهران و حومه خائن است. باید با حوصله همه چیز را دقیق کرد. باید از تهیه کننده ی آن نامه ی نفاق پرسید که: آن نامه را از کجا گرفته. شاید از جایی به او انداخته باشند. پس باید خیلی مواظب بود تا در این میان به حیثیت کسیی لطمه وارد نشود.
برای اینکه می توانند حساب شده یک و یا چند نفر را برای رد گم کردن قربانی کنند. آنچه مسلم است و هیچ تردیدی بر نمی انگیزد این است که در آن نامه، کینه ی چند ده ساله بر علیه فعالیت فرزندان استوار ملت غارت شده ایران، بسیار زیرکانه و با خشمی طبقاتی، تاریخی و تمام گنجانده شده.
منصور اسانلو و ابراهیم و بچه های دیگر بجای به جان هم افتادن باید با هشیواری ویژه ای تلاش کنند دریابند که از کجا و چگونه خورده اند.
آن اطلاعیه ی حیثت شکن و مشکوک برای ایجاد جنگی بی پایان بین منصور و طرفداران اش و بچه های دیگر نوشته شده. آن اطلاعیه ی فتنه گرانه ی تاریخی جای هیچ دفاعی ندارد. کسانی که از آن دفاع می کنند بر دو دسته اند. مردمانی ساده و شریف اما سخت نا آگاه، گول خورده و به دام افتاده.
دسته ی دوم همان هایی هستند که ما را اینجا به جان هم انداخته اند و حالا آن پشت نشسته بر ما پوزخند می زنند.
آنها اما فراموش کرده اند که بانوی پر فراست تاریخ زرنگ تر از آنهاست.
۵۱۲۰٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣۹۱       

    از : آشنا ...

عنوان : توطئه جدید وزارت اطلاعات یا اقدامی دشمن شاد کن ؟
"... برای همه فعالین سندیکائی و کارگری در ایران و در سراسر جهان که در جریان فعالیت ده ساله اخیر جنبش سندیکاهای مستقل کارگری هستند کاملا روشن است که حاکمیت ضد کارگری جمهوری اسلامی و دستگاههای ضد امنیتی آن لحظه ای در برخورد خصمانه و رذیلانه با این جنبش کوتاهی نکرده اند و از انواع شیوه های تهدید و ارعاب و اخراج وسرکوب و زندان و شکنجه و تهدید خانواده ها و بستگان و توطئه و خدعه و نیرنگ و تطمیع و فرستادن جاسوس و خبرچین به درون سندیکا به منظور سرکوب این جنبش استفاده کرده اند و در زمانی که بساط ننگین این حکومت به دست توانای کارگران و زحمتکشان ایران برچیده نشود استفاده خواهند کرد.

ایجاد بدبینی ، تهمت ، افتراء ، تخریب و ترور شخصیت و تهدید و تطمیع که منجر به تفرقه و جدائی و تلاشی درونی تشکیلات شود از شگردهای تمام سازمانهای ضد امنیتی و سرکوبگر در سراسر جهان از جمله وزارت اطلاعات ایران است. در مورد
سندیکاهای مستقل کارگری ایران به دلیل آگاهی و دانش و تجربه و صداقت و روحیه رزمندگی و استقامت قابل تحسین رهبران آن نتوانستند با کاربرد فشارهای بیرونی آن را نابود کنند؛آنها تمام تلاش خود را کردند تا این سمبل های مقاومت و فداکاری را از توده زحمتکشان ایران گرفته و آنان را خورد کرده و به شکست و سازش بکشانند ولی موفق نشدند.حال می خواهند با ایجاد شکاف و دامن زدن به اختلافات درونی
و تخریب شخصیت این سمبل های مقاومت و ایستادگی از طریق و زبان خود فعالین سندیکائی به این خواست رذیلانه برسند.اینکه یک تشکیلات سالم نباید قائم به یک شخصیت باشد و باید در تصمیم گیریهای درونی خود بر اساس اساسنامه خود به شیوه ای دمکراتیک تصمیم گیری کند امری است طبیعی و طبیعی است که تشکیلاتی در تصمیمی مشترک و دمکراتیک رهبری جدیدی انتخاب کند ، ولی این امری طبیعی نیست که به هر دلیلی با بیانیه ای چنین توهین آمیز و دشمن شاد کن با یکی از فداکارترین و مقاومترین فعالینش برخورد کند ! "
وظیفه همه فعالین جنبش کارگری و سندیکائی ایران حفظ و گسترش وحدت و همبستگی کارگران و زحمتکشان علیه دشمنان طبقاتی آنهاست. باید از این همبستگی مانند مردمک چشم حفاظت کرد و آب به آسیاب دشمنان طبقاتی نریخت.
۵۱۱۹۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣۹۱       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : عده ای نشسته خوانند، عده ای شکسته دانند --- چون نیست خواجه حافظ، معذور دار ما۱
سلام جناب بدیعی عزیز
آنچه می نویسم در نوجوانی از یک برنامه ی تلویزیونی در حافظه ی خود به یادگار دارم.
در آن برنامه، بین چند اندیشمند اهل ادب بحثی در باب یک بیت حافظ جان شیراز - که هنوز بعد قرن ها، می خرامد به ناز - در گرفته بود. هرکسی چیزی می گفت. تا اینکه نوبت رسید به یکی از اساتید بزرگ دوران. چون دقیق یادم نیست، اجازه بدهید نام نبرم تا مبادا حق کسی را برای دیگری نوشته باشم.

باری، او در جا در آمد و گفت:
عده ای نشسته خوانند، عده ای شکسته دانند
چون نیست خواجه حافظ، معذور دار ما را

بدیعی عزیز اجازه بدهید اسانلو سخن بگوید؛ و چه خوب است که بچه های تهران نیز در پی آن و یا پیش از آن مفصل بگویند تا ما با خیال خود به میدان در نیامده باشیم یکوری.
زیرا من اگر در فلان مورد امروز نظر دهم، فردا آقای اسانلو و یا بچه های تهران در صدر سندیکا، خواهند گفت: حبیبی جان تو این موارد را می دانستی؟
و من آن وقت شرمنده ی آنان می گردم.
در همین بحث ما شخصی به نام روزبه جان صالحی کامنتی دارد ظریف. ستون مرکزی نظر روزبه در آن کامنت این است که فردا خواهند گفت: «نه این است و نه آن.» پس او سخن گفتن از سوی اسانلو را پیش شرط قرار داده؛ تا ما هم بتوانیم منطقی و نه از روی احساسات، حرف بزنیم. من چیزی بر سخن روزه می افزایم و آن این است که چه خوب است هر دو طرف حرف بزنند؛ تا ما از روی احساسات و یا بعضی کشش ها و گرایش ها سخن نگفته باشیم.۲

اما در باب خارج شدن مرد باید عرض کنم که بزرگترین باخت است. بی هیچ تردیدی روی آن مدتها برنامه ریزی دقیق و همه جانبه کرده اند تا او به رفتن تن در دهد. این باخت نه فقط برای اسانلو می باشد، بلکه در بسیاری جهات اثر گذار است.۲ اسانلو احتیاج به فرار نداشت. حاضر بودند خرج چند سال او را در خارج از کشور بدهند تا زمانی که سامان بگیرد. اسانلو در بار آخری که زندان بود، یکی ازشرط های آزادی او را خارج شدن از کشور اعلام کردند. فعلن دو نکته در این باب می توان گفت: ۱ - اسانلو به دامی پر از پیچ و لابیرانت افتاد و خود زنی کرد. ۲ - اسانلو به دام نیفتاده، بلکه در شرایط جهنمی ای که از هر سو برایش ساخته بودند و هر روز بر آن دشواری از سوی دوست و دشمن افزوده می شد، او هیچ چاره ی دیگری بجز خارج شدن نداشت.
بگذار بیش از این نگویم تا بی دقتی ای در گفتار من دیده نشود. بیایید صبر کنیم تا گذر زمان همه چیز را چون روز آفتابی بنماید روشن.

زیر نویس ۱ - در باب «نشسته» و «شکسته» در آن بیت حافظ؛ به نظر من «نشسته» درست است. بی هیچ تردیدی «نشسته» درست است، زیرا با کشتی شکسته به راه نمی افتند، بلکه تعمیر اش می کنند. باد شُرطَه، باد موافق جهت حرکت است. حافط خود را چون در کشتی نشسته ای می داند که می خواهد با سرعت بیشتری، یعنی زودتر به «دیدار آشنا» برسد.
در عین حال یک آدم بهانه گیری - مثل بعضی از همین کامنت نویس های ما - می تواند بیاید و بگوید: آقای حبیبی کشتی ای که حافظ در آن نشسته بود، شاید به صخره خورده و شکسته شده. اینجاست آن استاد بزرگ و کمی زرنگ تا خود را رها سازد، حضور حافظ را شرط جوابی قطعی می داند.

چون آن حضور محال است؛ پس در نتیجه ما به ناچار به منطقی ترین جواب پناه می بریم.
ولی در باب بیان نظر از سوی اسانلو و بچه های صدر نشین سندیکا در تهران، این امر ممکن است؛ فقط باید کمی صبر کرد.

شاد باشید
۵۱۱٨۷ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣۹۱       

    از : احمد صلاحی

عنوان : تذکر کوچک
آقای الف باران شما در کامنت آخر خود نوشته اید:
حال فرض کنیم تشکلات کارگری در حد ایده‌آل از نظر تمام کامنت گذاران مشفق آقای قراگوزلو چه در شورا‌ها ، سندیکا‌ها و "احزاب صد در صد پرولتاریایی"(!) در ایران انجام شد ، آنوقت ؟! بر طبق نظریات آقای قراگوزلو این تشکیلات کارگری واجد شرایط "کسب قدرت سیاسی" در ایران نخواهند بود چون تکامل اقتصادی در ایران رشد طبیعی خود را انجام نداده و اگر هم حتی انجام داده باشد یک کشور به تنهایی واجد شرایط سوسیالیست شدن نیست !

از نوشه الف .باران مستفاد میشود که یک کشور به تنهائی واجد شرائط سوسیالیست شدن نیست.

آقای الف باران آیا در ادامه ء نوشته خود "سهوا " نوشته اید ؟
با پوزش فراوان و تاکید فروتنی از جانب خود، باید اظهار شود که، کسانیکه این راه ادامه میدهند یا در فقر ایدئولوژیک قرار دارند یا دانسته در جنبش چپ ایران خرابکاری می‌‌ نمایند . عقایدی که از ازلیت تا بحال تاسیس سوسیالیسم در کشوری را انکار مینمایند، عقایدی کاملاً انحرافی و ارتجایی است که هیچ افق روشنی را نه‌ برای طبقه کارگر نه‌ برای سایر زحمتکشان تهیدست و نه‌ برای جنبش‌های ضدّ استعماری و رهایی بخش نشان داده و یا ترسیم کرده است . این چه جنبش و مبارزه‌ای خواهد بود که در نهایت به پوچی و بی‌ ثمری خاتمه می‌‌یابد ؟!( پایان نقل قول )

بالاخره تاسیس سو سیالیسم در یک کشور ارتجاعی ست یا انقلابی ؟
۵۱۱٨٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣۹۱       

    از : سهرابی

عنوان : زمینه‌سازی برای دخالت بیگانگان در اثر فساد و بی‌کفایتی حکومت ولایتی
پاسخ به خانم کشاورز

خانم محترم! هیچ انسان با وجدانی مدافع دخالت بیگانگان در تعیین سرنوشت ایران نیست. دفاع از حقوق اولیه انسان به هیچوجه به معنای دعوت قدرتهای خارجی به تجاوز به کشور نیست. حکومت ایران با فساد و غارتگری گسترده و بی کفایتی مطلق در مدیریت کشور، زمینه‌ دخالت امپریالیستی را فراهم می‌کند. میهندوستان واقعی از این موجودات ضد بشر میخواهند که مملکت را با تداوم سیاستهای بغایت نادرست و سرکوب مردم به ویرانی نکشند. دولت متکی به حمایت قوی مردمی هرگز در مقابل تجاوز بیگانگان شکست نخواهد خورد. کسانی که چشم بر جنایات و فساد حاکمان می‌بندند، نمی توانند در نقش مدافعین استقلال کشور، میهندوستان واقعی را منتسب به بیگانگان کنند. شایسته است مقداری به خامنه‌ای و همدستانش نصیحت کنید که احترام به حقوق انسان نقش بازدارنده در مقابل تجاوز بیگانگان خواهد داشت.
۵۱۱۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣۹۱       

    از : حسین توکلی

عنوان : حقا دست مریزاد
محمد قراگوزلو از متن شما خوشنودم .اما جدا از کل موضوع چند پرسش دارم:
۱- از پرنسیب وسنت های کارگری گفته اید، وکلا جریان ها سیاسی ایران را از چپ وراست و ملی مذهبی و نهضت آزادی و ... زیر پا له کرده اید (خوب علی القاعده ااین مفهوم پرنسیب است در قاموس شما ) وقتی چکیده ای کوچک از آمار نیروهای امنیتی به میان می آید کلام دیگران را سخیف ارزیابی می کنید مواضع دیگران را مذ بوحانه و لابد حرف های خودتان را ناب وخیلی معقول ؟حالا به قول خودتان شرم هم چیز خوبی است لابد .
طبیعی دیگران مثل شما فکر نکنند و هر کسی از زاویه خود قضایا را ببیند اما تعجب به سیره خاص شما می باشد. در اوج ادعای پرنسیب ودرقلب اروپا با چماق تکفیردیگر اندیشان رابه بی شرمی و سخیف بود ن محکوم می کنید باید گفت حقا دست مریزاد.
۵۱۱۷۷ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣۹۱       

    از : ناهید کشاورز

عنوان : حقوق بشر یا مداخلا بشر دوستانه یا نسل کشی
آقای محترم
جهت اطلاعت باید عرض کنم که سوسیالیستها با حقوق بشر مخالف که نیستند هیچ خودشان سرسخت ترین مدافعان حقوق بشر هم هستند. اما واقعیت این است که در جهان ما به نام حقوق بشر و صدور دموکراسی به عراق و اقغانستان و لیبی حمله می کنند و ملت ها و بخصوص کودکان را زیر فشار تحریم می کشند و بعد اسمش را میگذارند "مداخلات بشر دوستانه" بله آقا یا خانم محترم. ما با تجاوز امپریالیستی وخالفیم که نامش را گذاشته اند "حقوق بشر" وگرنه ما اندازه شما بلدیم که از حقوق بشر دفاع کنیم. اگر سوسیالیست ها مدافع حقوق بشر نیستند پس لابد سرمایه داران مدافع آن هستن. یک تذکر هم به سین که شاید همان سهرابی باشد. برادر جان. شما نقش ترول را بازی نکن.
آقای قراگوزلو از دست امثال شما کامنت مقالاتش را مسدود می کند یک جور صفحه می گذارید. باز می گذارد یک جور. شما عادتا اهل غر و لند هستید. کسی شما را مجبور نکرده با گذاشتن کامنت های غیر مرتبط و فله ای وارد بحثی شوید که به مزاجتان خوش نمی آید. شما برو و حقوق بشر را از گویا نیوز بیاموز.
خسته نباشی
۵۱۱۷۲ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣۹۱       

    از : اصغر بدیعی

عنوان : بعد از این....
به عقیده من آقای اسانلو در ایران مانند هر مبارز کارگری و سیاسی نقاط ضعف و قوتی داشته. نقطه ضعفش همکاری نزدیک با سران اصلاح طلب و رفرمیستی بودن دیدگاهش بوده است و نقطه قوتش کمک فعالانه به تشکیل سندیکا. اما خروج ایشان از ایران نقطه ضعف دیگری است. اینهمه اعتبار به دست نیامده که طرف برود ترکیه و بعد هم دور از جنبش کارگری منفعل شود. من هم با نوشته آقای قراگوزلو موافقم و هم منتظرم ببینم که آقای اسانلو در اولین موضع گیریش در کنار که و کدام جریان خواهد ایستاد. برای شروع گزارش آقای اسانلو یک امتیاز شدیدن منفی به حساب او ریخت.
از دوست گرامی تلنگر عزیز هم می خواهم بپرسم که ایشان کدام جنبه گزارش را مثبت یافته اند؟
۵۱۱۷۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣۹۱       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۴۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست