یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

آیا ایران به سوی تجزیه می رود؟ - یوسف عزیزی بنی طرف

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : الف باران

عنوان : آیا باید ایران به سوی تجزیه شدن برود ؟
تکه پاره شدن کشورها سهولت بلعیدن آنها را فراهم می‌‌سازد ! اینطور نیست آقای عزیزی بنی طرف , بی طرف ؟!
۵۲۲۶۷ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣۹۱       

    از : آدی با تمیش

عنوان : تشکر
آقای عزیزی! تشکر.
مثل همیشه از نوشتار شما بهره مند شدم. متاسفانه افرادی پیدا می شوند که عوض مبارزه با تبعیض نژادی آن را به سرطان بد خیم تبدیل می کنند. متاسفانه از این افراد در قبل بوده و حالا هم کم نیستند. اینها در نهایت می تواند باعث اختلاف عمیق و ... بشونند.
مثال: ذبیح بهروز ( ناسونالیست دوره پهلوی ) معتقد بود« که در زمان ساسانیان ایرانیان هفت نوع خطّ داشتند! و هر یک در دیوانی به کار می‌رفته و زردشت مخترع خطّ می‌باشد! او زبان فارسی را زبانی اصیل و زبان مردم متمدن و با فرهنگ می‌دانست ولی عربی را زبانی التقاطی و آمیخته‌ای از زبان‌های آریائی و آفریقائی و زبان مردم وحشی و صحرانشین می‌شمرد و می‌گفت: شعر جاهلیت عرب از فرمانروائی مهاجرین ایرانی شروع شده است!»
۵۲۲۶۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣۹۱       

    از : اشتهار

عنوان : چرا؟
آقای بنی طرف, ظاهرن مقاله ی شما می باید بیش هر چیز باعث سرخوردگی خود حضرت عالی شده باشد. .گویا دما سنج شما این بار از تن بیماری که تبش را گرفته اید گرم تر بوده است. جای بسی تاسف است که عقل سلیم و آن همه معرفتتان را خدا می داند در عوض چه چیزی, (که گمان کرده اید ارزش این نوشته ی بی کیفیت را دارد)نزد حقیرترین جناح جهان والای عرب به گرو گذاشته اید. آنهایی که شما را بهتر می شناسند, می دانند که کیفیت این نوشته بیش از همه چیز تحقیر نمودن دانش خود شما می باشد. شما بی شک می توانید بهتر از این بنویسید.
۵۲۲۵۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣۹۱       

    از : نظر یک عرب

عنوان : تچزیه طلبی
من عرب و سنی مذهب که از رژیم آخوتدی نتنفرم ، ایران را وطن خودم میدانم و با تجزیه مخالفم اما اگر در انتخاباتی آزاد و بر اساس اصول دمکراسی ترکها یا کردها یا هر کسی خواست از ایران جدا شود این را حق دمکراتیک آنها میدانم هرچند من در اردوی یکپارچه گی ایران خواهم ماند.

اما مسئله مهم اینه:
در دوران سرکوب و دیکتاتوری و محرومیت این افکار بیشتر ریشه می دواند. راه حل چیست؟
اتحاد همه نیروها برای سرنگونی رژیم اما نیروها متحد نمیشن. خب تقصیر از اپوزیسیون ایران است . خمینی و رژیمش مقصر ند بله اما شما هم بی تقصیر نیستید.
اپوزیسیون میگه خامنه ای به منافع ملی ایران پایبند نیست و به دین و مذهب خودش چسبیده خب مگه شما هم همین کار را نکرده اید و با هزار بهانه از اتحاد و ایجاد جبه قوی در برابر خامنه ای شانه خالی کرده اید.
شما میگید رژیم انتخابات آزاد برگزار کنه یعنی شما به رای مردم گردن می نهید خب چرا با خودتون این معامله را نمی کنید؟ ۰منظورم فعلا متحد شید و فردا بگذارید مردم نوع رژیم و نوع حکومت را انتخاب کنن) . ولی اینکار را نمیکنید. پس در این بی مسئولیتی مطلق نیروها چه جکومتی و چه اپوزیسیونی مسلم که ایران چه بسا مثل سومالی هم بشه.
برا حفط ایران و سرنگونی فقط یک کورسو مانده و. آن رضا پهلو.ی است. قدر این سرمایه را بدانید. و سی و چهار سال بحث های نظری بی نتیجه و منفی بافی را تو کاسه بذارید و آبش را بخورید. در این تحولات پرشتاب وقت را هدر ندهید. شیمانی و افسوس های فردا سودی نخواهد داشت



خب در این واویلا مسلمه که هرکسی نون خودشو به تنور داغ میزنه.
۵۲۲۴۹ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣۹۱       

    از : ن. عصاره

عنوان : برای ثبت در کارنامه آقای بنی طرف
به نظر آقای بنی طرف هواداران «تراختور» یعنی برخی از هموطنان آذری، علیه دیگر هموطنانشان شعار می دهند خلیج خلیج عربی. و از طرف دیگر کسانی که خلیج فارس را قبول دارند هم با شعار و هم در ادبیات خود بطور عام (شاید یعنی همگی) آذری ها را تحقیر و آنان را ... توصیف می کنند. این هم عین نوشته ایشان با املای ترجیحی اشان.

«شعار "خلیج، خلیج عربی" را نشنیدیم که به نظر می رسد این شعار را هواداران "تراختور" فقط در شهرهای فارس نشین یا در تهران سر می دهند. این شعار، خشم کسانی را بر می انگیزد که بر فارس بودن خلیج تاکید می ورزند و در شعارها – وادبیات خود به طور عام - ترک های آزربایجان را تحقیر و آنان را خر و احمق توصیف می کنند. »

این که چنین ادعایی چه پایه ای در میان «هواداران تراختور» و باورمندان به «خلیج فارس» دارد و مستند ایشان چیست، خود او چیزی را نشان نداده است. نسبت اهانت های فوق از طرف ایرانیان به هموطنان آذری و تعمیم آن نیز بی پایه است.

هر کس می داند که تعمیم این ادعا های غیر واقعی مطلقا تفرقه انگیز اند. هموطن عربی که روشنفکر و دموکرات باشد نبایستی پیروی کند از قوم گرایی افراطی و یا از سیاست های قدرت های منطقه ای. «اختلاف بیانداز و حکومت کن» سیاست ارتجاعی و خطرناک قدرت های منطقه ای می تواند باشد همانطور که در گذشته و از جمله در زمان قاجار مراکز فاسد قدرت شاگرد اول و این کاره بوده اند. عرب ها علیه بلوچ ها و در میان عرب ها فلاحیه ای ها علیه محمره ای ها و .... البته توسط سیاست های رژیم اسلامی این سیاست های ارتجاعی و ضد مردمی و ضد ایرانی نیز تحریک می شود.

بهر جهت آقای بنی طرف حتما آگاه است که این نقل قول در کارنامه ایشان ثبت می شود. و خوب است خیلی ها بخصوص هموطنان دموکرات و چپ عرب از آن با خبر شوند.
۵۲۲۴۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣۹۱       

    از : اسماعیل وفا یغمائی

عنوان : واقعیت تاریخ ایران و دیدگاههای آقای بنی طرف
جناب بنی طرف گرامی. با سلام خدمت شما. من شخصیت حقوقی مردمی را که در داخل کشور ایران به سر میبرند با نام ایرانی و شخصیتهای حقیقی آنها را با نام کرد و ترک و فارس و ترکمن و لر و عرب و ...... به رسمیت میشناسم. این ملت با ملیتهایش چندین و چند قرن با هم زیسته اند و در حالی که اروپا دارد مرزهایش را بر میدارد و اروپای بزرگ را تشکیل میدهد و مساله ایران آزادی و دموکراسی برای همه است شما دارید راه خودتان را مدتهاست میروید و ساز خودتان را بدون توجه به بسیاری واقعیتها مینوازید.
استاد عزیز من تاریخ پیش روی ماست. نمیدانم شما چقدر به آن توجه دارید. در طول هزار و چهارصد سال اخیر، بجز یعقوب سیستانی و دیلمیان و آل زیار گیلانی و مازندرانی، وبعدها زندیان لر و سلسله پهلوی ، تمام تاریخ ایران تاکید میکنم تمام تاریخ ایران از سامانیان گرفته تا غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان ومغولان و تیموریان و قرا قویونلو و آق قویونلو و صفویه وافشار و قاجاریه تاریخ حکومت اقوام غیر فارس بر تمام ملیتهای ایران از جمله فارسهاست. من اساسا انسان را با نژاد و قومیت نمیشناسم و نسب نامه مرا سهراب سپهری خوب بیان نموده که«نسبم شاید. به زنی فاحشه در شهر بخارا برسد» و نیز نرودای شیلیائی که فرموده
من زمین را به رسمیت میشناسم
و انسان را بر آن
استاد عزیز! تمام این تاریخ، باز هم تاکید میکنم تمام این تاریخ! تاریخ حکومتهای غیر فارس ، یعنی واضح و روشن و بی تعارف،قبایل صحرا نشین و جنگجو و دلاور و تیغ به کف ترک ، و تاکید میکنم با فرهنگی که تحفه مهاجمان به ایران، از عربستان و بلاد عرب بود میباشد.
آیا شما میتوانید غیر این را ثابت بفرمائید. فرهنگ فارس کجاست؟ حکومت فارسها کجاست؟میخواهید ندای تجزیه را سر بدهید حق دارید ولی تاریخ را بدانید. من حدود بیست سال روی تاریخ ایران کار کرده ام.مادر بزرگ من ریشه در تبار بنی شیبان عرب دارد.پدرم فارس است. دو خواهر ناتنی ترک دارم.کودکی ام در بلوچستان و با بلوچها گذشت. الفبای فارسی را بلوچی بنام آقای جمالزهی در سراوان به من آموخت. بسیاری شبها را در قلعه بلوچها در سراوان و در کنار دو بانوی مهربان بلوچ بنام عایشه و خدیجه امراء گذراندم .در سال شصت در پناه کردها و دکتر عبدالرحمان قاسملو بودم و... و هیچ برتری برای فارسها بر دیگران و دیگران بر فارسها نمی شناسم.مساله اگر ستم ملی است باید از بین برد. یاد روانشاد گرامی دکتر قاسملو سبز باد در سال ۱۳۶۰ یکبار در مقر مرکزی حزب دموکرات کردستان در دره ای حوالی روستای شیوجو در کردستان میگفت: اگر دموکراسی به ایران باز آید خودمختاری در زیر سایه اش از اعتبار خواهد افتاد ما قرنهاست در این سرزمین زیسته ایم و تمام ایران مال ماست( نقل به مضمون).
آقای بنی طرف اگر مساله سر فارس و ترک و عرب است ونه ستمی که بر سر تمام ملت ایران آوار شده است شما چرا فراموش کرده اید که رهبر ایران کنونی خامنه ای فارس نیست وترک تبار است و کله اش از فرهنگ عربستان سعودی آغشته است. ایا موسوی تبریزی و موسوی اردبیلی و ملا حسنی و خلخالی که هزاران فارس و کرد و ترک وعرب و عجم را به جوخه تیر باران سپردند فارسند. مطمئن باشید اگر آمار بگیرند در میان مسئولین حکومت ننگین کنونی ایران تعداد فارسها در اقلیت خواهد بود. البته این اصلا مهم نیست چون انسان اسب عربی و فیل آفریقائی نیست و با کار کردش مشخص میشود.
تاکید من برای شما دوست ارجمند که حتما زخم ستم ملی را بر دوش دارید این است که خوب چشم بصیرت و بی نظری را باز کنید که
۱_ تاریخ ایران حدود دوازده قرن از دوران پس از اسلام تاریخ حکومت اقوام و قبایل صحرا نشین و جنگجوی غیر فارس پ وشاهان غیر فارس بر ایران و بر تمام ملیتهای ایران است
۲-فرهنگ حاکم در این حکومتها عمیقا فرهنگی غیر فارسی و غیر لری و کردی و ترکمنی و بلوچی و.... بلکه دقیقا فرهنگی بوده که ریشه در عربستان سعودی و اقوام و قبایل عرب داشته است، فرهنگی بدون تعارف در پایه ها عربی بوده وتوسط سپاهیان خلیفه دوم عمر ابن خطاب رضی الله عنه وارد ایران شد و حدود ده قرن در هیئت و سیمای فرهنگ اهل سنت از سامانیان تا صفویان یار غار حکومتگران بود و حتی مغولان بعد از هلاکو خان وامیر تیمور به این فرهنگ مسلح بودند.
از زمان شاه اسماعیل صفوی به ضرب شمشیر و کشتار عمومی ملیتهای ایرانی سنی مذهب، این فرهنگ تبدیل به فرهنگ شیعی شد.در یک دوران کوتاه در دوران نادرشاه دوباره کوشش شد تا دین و آئین به روال قبل از تشیع بر گردد که مرگ نادر مجال نداد و هم اکنون هم این فرهنگ توسط حکومت ملایان توسط خامنه ای غیر فارس تبار و فرهنگ غیر فارس اش در کار است اگر بجز این است و رجم وصیغه و دست و پا بریدن و ریش گذاشتن وسبیل را تراشیدن ریشه در فرهنگ فارسها یا ترکمنها یا لرها و غیره داردمرا هدایت بفرمائید.
.دوست عزیز ون از شوونیزم متنفرم ولی معذرت میخواهم که مجبورم رک بنویسم شما اگر مشکلتان نژادی است و مسئله عرب و عجم است توجه داشته باشید که از آنجا که باید دقیقا واقعیات تاریخی و جغرافیائی را در مسائل جدائی و تجزیه در نظر داشت باید عرض کنم خوزستان قبل از اینکه پای اقوام عرب به ایران برسد سرزمینی غیر عربی بوده است و کسانی که به شکل گاه شوونیستی میخواهند به مسئله عرب و عجم دامن بزنند باید توجه داشته باشند خوزستان قبل از من و شما که عرب یا فارس یا ترک باشیم وجود داشته ، در قرون کهن سوزیانا و سرزمین حالتامها را بر خود داشته . در سال ۶۴۰ قبل از میلاد چیش پش دوم این منطقه را تصرف نمود و نام آن به انشان یا انزان تغییر یافت . در دوران ساسانیان نام رسمی این سرزمین خوزستان بوده و نشانی از دوستان عرب در آن نبوده است. در دوران ساسانیان گروههائی از اعراب بنی حنظله همراه با اسیران رومی به خوزستان آورده شدند. بعد از سقوط ساسانیان که بر سیاست نژادی و مرزهای بسته تاکید داشت روند مهاجرت اعراب به خوزستان شدت گرفت اما بیشترین مهاجرین عرب در دوران صفویان و حاکمیت مشعشعیان به این منطقه آمدند . میخواهم بگویم همانطور که اکثریت ایرانیان طی دو مهاجرت از دشتهای سرد شمال ایران به ایران آمدند قرنها بعد برادران و خواهران عرب ما به این سرزمین مهاجرت نمودند و در هنگام مهاجرت این عزیزان خوزستان قرنها بود که قطعه ای از خاک و جغرافیای ایران بوده است... بگذرم که اگر قصد جدائی خوزستان است رک و پوست کنده بیان کنید و اینقدر توی سر فارسها نزنید. دوست عزیز امیدوارم روزگاری بشود آمار گرفت تا بدانیم که تعداد کشتگان فارسهای بینوا در این حکومت چقدر بوده. برادر کوچک من از همان فارسهای مورد نظر شما بود که در سن نوزده سالگی در مقابل حرم امام رضا در مقابل چشمان مادر و پدر با جر ثقیل به دار کشیده شد. مبارزه مسلحانه سال شصت شروع شد ولی خود من به دلیل دفاع از هموطنان کرد و نوشتن چند شعر در محکومیت کشتار کردها و انتشار آنها در نشریات در اوایل سال شصت مجبور شدم نیمه مخفی زندگی کنم. در زندان مشهد در دوران شاه حدود صد و چهل زندانی سیاسی بودند که اکثریتشان فارس بودند و منهای چند تن همه آنها در سالهای شصت و شصت و یک تیر باران شدند. اگر بخواهم بنویسم یک خروار سخن هست ولی همین اندازه کافی است. در مملکتی که سرداران دوران جدیدش ستار و باقر بوده اند و برترین نویسنده اش کسروی وساعدی ترک هستند و مجموعه چهره های فرهنگی اش در تمام ملیتها ریشه دارند و مجموعا تکه های ایران را به هم پیوند داده اند بحث شما متاسفانه مقداری لایتچسبک است. با احترام و درود. اسماعیل وفا یغمائی.ششم مارس ۲۰۱۳ میلادی
۵۲۲۴٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣۹۱       

    از : مازیار عرب پور

عنوان : جای نگرانی نیست
بر خلاف توهمات آقای نویسنده و هزاران متوهم مستاصل دیگر در صفوف مخالفین تجزیه خواه جمهوری اسلامی, امکان گسست ایران کنونی تنها در صورت اشغال این کشور وجود خواهد داشت. ذهنیت جدایی خواهی مطلقن ذهنیت عمومی اقوام غیر فارس ایران نیست. البته ذهنیت کنونی عموم, در فضای اشغال و سیطرهی نیروهایی که امور را به امثال این نویسنده واگذار کنند می تواند به سرعت دگرگون شود. با دموگرافی امروزهی خوزستان و گروه های مقتدر همسو با حکومت ایران در جنوب عراق, شانس این نویسندهی قربانی سیاست شده, برای کاره ای شدن از همفکران کرد و آذریش بسیار ناچیز تر است. تازه اگر کسی امروز جرات و طاقت درگیری و لشکرکشی برای اشغال ایران را داشته باشد.نهایتن, به نظر نمی رسد که جایی برای نگرانی خواستداران یکپارچگی کشور ایران وجود داشته باشد. البته هیچ کدام از حرفهای اینجانب به معنای نفی حقوق پایمال شده اقوام غیر فارس ایرانی به ویژه ستمدیده ترینشان "مردم عرب ایران" نیست. با احترام, مازیار عرب پور, متولد بنه, "کوت سید صالح" واقع در "کوت عبدالله" شهر اهواز/الاحواز
۵۲۲٣۵ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹۱       

    از : عباسعلی د

عنوان : نظر
بهتر است بپرسید ،ایران رابسوی تجزیه میبریم؟ تا پاسخ بدهیم بله با این سعی بلیغ که شما و دیگر هموطنان میفر مائید بله با سرعت زیاد.
راضی شدید .
تا مناظره جنابعالی را در بی بی سی ندیده بودم باور چنین چیزی برام مشکل بود ولی وقتی دلائل سطحی و غیر کارشناسانه شما را در خصوص ارتباط میان اقوام شنیدم حقیقتا دلم برای آنهای که قرار است در این آتش نابود شوند سوخت،آتشی که شما و امثال جنابعالی میفروزید .جنابعالی غلط کاریهای دولت را یکباره پای حساب ملت گذاشتید و بر خشم و کینه میان مردم پا فشاری کردید و میکنید و نگران عواقب کارتان هم نیستید دوست گرامی چرا ما مردم یاد نمیگیریم که در کار سیاست سر مشقهای خوبی مثل گاندی و نهرو را پیش روی خودمان قرار دهیم چرا بجای آن خوبان که درس دوستی بین مردم و ملل را ترویج میکردنند شما به میلوسویچ و جانورانی از آن دست اقتدا میکنید .
آیا شما که مردم را تشویق به جنگ و ستیز میکنید و بر طبل نفاق و جدائی میکوبید تحمل آنکه خونی از دماغ بچه اتان جاری شود را دارید اگر ندارید آیا نمیدانید که این بازی خطر ناکی که شما شروع کردید و جهالت نظام حاکم هم به آن دامن میزند میتواند به قیمت خون هزاران نفر تمام شود. آنوقت جواب آنهمه ستم را چه کسی خواهد داد . دوست گرامی اگر ستمی به مردم عرب زبان ایرانی رفته جا دارد که همه ایرانیان را تشویق کرد تا نسبت به این ظلم بی تفاوت نباشند وبه مجامع جهانی عریضه بنویسند اعتراض کنند نه اینکه آن را مستمسک قرار داد و مردم را هم به جان هم انداخت.
به مردی که ملک سراسر زمین
نیرزد که خونی چکد بر زمین
سعدی
۵۲۱۹۶ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣۹۱       

    از : علاءالدین فتح راضی

عنوان : جناب بنی طرف، شما بوی کباب را شنیده اید ولی خبر ندارید که . . .
نظرم را با یک پرسش آغاز میکنم:
جناب بنی طرف شما چرا و در چه شرایطی از ایران خارج شدید و چرا در اروپا مسکن گزیده اید؟ این سئوال در باره من هم صدق میکند و جوابش روشن است؛ از ترس جان و بخاطر فشارهائی که رژیم فاشیستی وارد می آورد. حالا چطور شده ست که در چنین وانفسائی رژیم یکباره آنچنان دمکرات میشود که در ورزشگاه ها را باز میکند و اجازه میدهد که در آنجا شعارهای جدائی طلبانه سرداده شود و این در حالیست که سعید متین پورها باجرم هائی بمراتب نازل تر در زندان ها می پوسند. در حالیست که زلزله زدگان آذربایجان در زمستان سخت "ورزقان" از سرما یخ میزنند و رژیم اجازه نمیدهد که کمک های مردمی بداد آنها برسد و خود نیز چندان کمکی نمیکند. درحالیست که دریاچه اورمیه بی سر و صدا و درانزوا می خشکد و میمیرد و کسی را یارای نجاتش نیست. چرا یک دهم این ۵۰۰۰۰ نفری که در ورزشگاه ها شعار استقلال سرمیدهند نمیروند در ده نقطه از شهر تبریزبرای زندانیان سیاسی، برای زلزله زدگان آذربایجان و برای دریاچه ارومیه تظاهرات راه بیندازند؟ دلیل روشنی دارند؛ چون اجازه ندارند، چون سرنخ دست رژیم است و هرجا که بخواهد میکشد.
بهنگام جنبش سبز که آغاز کار تیم تراکتور بود مقاله ای نوشتم با نام "نتیجه مسابقه فوتبال تراکتورسازی با استقلال:۲ – هیچ بنفع جمهوری اسلامی." سیر وقایع که نظراتم را تائید کرد نوشتم "جمهوری اسلامی گفتمان استقلال طلبی در جنبش ملی آذربایجان را های جک کرده ست." امروزهم که میبینیم هرچندگاه تیم تراکتور را علم میکند که سیاست هایش را پیش ببرد. یک سال پیش سپاه پاسداران که بنیانگذار و حامی تراکتورست چندین میلیارد تومان کمک مالی کرد تا روی پایش بماند. امروزهم درآستانه انتخابات چنین سرو صدائی براه انداخته و دوباره در ورزشگاه فیل هوا کرده ست که مبادا آذربایجانی خودش را ایرانی بداند و درمبارزاتی که انتظارش میرود شرکت کند. تازه اینکه چیزی نیست برای اینکه ته دلتان از خوشحالی بیشترغنج بزند باطلاعتان میرسانم که حزب "استقلال طلب گا موح" جدید هم درست شده ست که رهبر آن دکتر لطیف حسنلی در کرج راست راست راه میرود وبا منابع خارجی مصاحبه میفرماید.
۵۲۱۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣۹۱       

    از : امین

عنوان : تاسف
آقای بنی طرف, یک انسان خیرخواه انسان, بی تردید نمی تواند از آنچه بر انسانهایی چون شما آمده است متاسف نباشد.آرزویم این است که شما به بیماری نابودگری که سوریه را می سوزاند, عراق را قرار است خاکستر کند و سپس اردن و سپس ....... دلخوش نکنید. ویروس این بیماری گویا از تفاوت های مذهبی تغذیه می کند نه قومی/زبانی. شایداز این روست که سربازان بی طاقت ملیی گرای مردم کهن - شیعهی عرب ساکن در ایران دیوانه/وهابی شده اند.آقای بنی طرف, دوستان امروزی شما در جهان عرب حکومت ایران را بی جهت صفوی/آذربایجانی نمی خوانند. آن زمان که شما و همفکران امروز خاکستری شما در آذربایجان,سرخ و سکولارانه خواستار محق حقوق فراموش شدهی مردمانتان بودید, خواسته هایتان تنها در میان توده های "سنیی" غیر فارس جواب گرفت.تنها در کردستان, ترکمن صحرا و تا حدودی بلوچستان.به یاد بیاو یم که جنبش خود مختاری در کردستان هرگز از کامیاران که مرز مذهبی کردستان" بسیار بزرگ ایران "است پایین تر نرفت. کرمانشاه,بیجار,قروه,ایلام وووو.....محلی برای این جنبش نشد. آقای بنی طرف عزیزم, آرزویم این است که بعنوان شناخته شده ترین و در جایگاه یکی از فرهیخته ترین فرزندان مردم به شدت ستمدیدهی عرب ساکن در ایران, برای خاطر همان مردم از این خیالات نابودگرانه بیرون روید. آن زمانی که ناسیونالیست عرب ایرانی در فرار از هجوم آریایی های دیوانه ی آدمکش به امنیت احمقی چون صدام حسین می گریخت دیگر نیست. شمارا از صمیم قلبم هشدار می دهم که "جنگ شمربا حسین" بسیار وحشیانه تر از جنگ آریا با عرب خواهد بود. به یاد داشته باشید که در آنسوی دهکده ها و شهرهای مردم عرب ایرانی,جایی بسیار, بسیار نزدیکتر از جاهایی که نوشتهی شما را نشر داده اند امروز به جای ارتش بعث, ده ها هزار میلیشای به شدت مسلح "جیش مختار" خود را برای مقابله با نقشه های دوستان خلیجی شما آماده کرده اند. دوستان چب دوران جوانی شما در جهان عرب هم دیگر نه تنها دوست شما نیستند بلکه از هراس سلفیان و شیوخ سعودی/قطری به حسن نصرالله پناه برده اند. آقای یوسف بنی طرف اگر تصمیم شما در پیوستن به این خیمه شب بازی خطرناک آگاهانه باشد, خدا و شیطان به من و شما و انبوهی عرب بیگناه و بی نوای ایرانی رحم کنند.
۵۲۱٨۴ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۱       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۰)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست