یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

به یاد چاوز

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : بهروز

عنوان : تاکتیک سوسیالیستی یا قالب کردن سوسیالیسم بورژوایی
درباره حق تعیین سرنوشت چیزی نمی گویم چون آقا/خانم باران برای در رفتن از مخمصه تئوریک و پراتیکی که در آن گیر کرده به آن پناه برده است. در این رابطه ایشان فقط رک و پوست کنده جواب بدهند در شرایطی که جمهوری اسلامی در چالش با اردوی امپریالیستی به سرکردگی امریکا قرار دارید ایشان علیه این حکومت موضع دارند و الزاما با امپریالیست ها "همسو" می شوند یا برای آن که تردامن نشوند به شیوه اسلاف خود حزب توده و اکثریت زیر پرچم جمهوری اسلامی خواهند رفت؟
تئوری انقلابی مارکسیستی مجموعه ای از نقل قول ها نیست که در هنگام نیاز برای تزیین یک بحث از آن استفاده کرد و بعد در گنجینه گذاشت و درش را بست، و هیجدهم برومر و کاپیتال و گراندریسه را به باد فراموشی داد. شما و همگان آزادند که هر موضع سیاسی دلخواه را اتخاذ کنند - و البته این آزادی را من اعطا نمی کنم - اما این را نمی توان زیر اسم و بیرق مارکسیسم انجام داد. نه فقط سوسیالیست ها به تکامل اجتماعی کمک کرده اند و نه آنان منحصرا استخراج کننده قوانین تاریخی بوده اند اما وقتی کسی مدعی می شود چاوز یک سوسیالیست طبق تعاریف مارکسیستی است باید بتواند این را اثبات کند.
مضافا، همان طور که گفتم بحث بر سر بهبود یک سری شاخص های اقتصادی اجتماعی در این یا آن کشور نیست. می توان به آمارهای منتشره از سوی ملل متحد و نهادهای وابسته مراجعه کرد تا تغییر این شاخص ها را در تعداد فراوانی از کشورها با ساختارهای متفاوت نشان داد. روی هم ریختن خروارها از داده های حسی در قالب آمار و ارقام و نظرسنجی و نظایر این ها کمکی به ترسیم چشم انداز روندهای اجتماعی نخواهد کرد. همان طور که قبلا گفت در دهه شصت و هفتاد میلادی حزب کمونیست شوروی و احزاب مشابه در اروپای شرقی آمار و ارقام مشعشعی منتشر می کردند که حزب توده هم همان ها واو ننداز بلغور می کرد اما تحولات یک دهه بعد عمق پوسیدگی نظام های بوروکراتیک و سرمایه داری دولتی را نشان دهد.
این که کمونیست ها تاکتیک های منعطفی در حمایت از احزاب خرده بورژوایی و بورژوایی در خدمت استراتژی خود اتخاذ کرده اند امری واضع و مبرهن است که فقط مبتلایان به بیماری کودکانه چپ روی انکار می کنند اما این چه ربطی دارد با تبلیغ یک جریان بورژوایی به عنوان سوسیالیست، و دولتی کردن را سوسیالیستی قلمداد کردن، و کیش شخصیت و توده گرایی را به عنوان اعمال قدرت دمکراتیک توده ای معرفی کردن؟ این ها همان تفاوت های ظریفی است که ندیدنش باعث شد احزاب پروشوروی به دنباله روی صرف از رژیم های خرده بورژوایی و بورژوایی خاورمیانه تا انحلال طلبی پیش بروند.
آن چه من می گویم و فهم آن نیز دشواری خاصی نمی طلبد آن است که حکومت چاوز فاقد ماهیت سوسیالیستی و نوعی حکومت طبقات متوسط است که در دوران های کشاکش طبقاتی در زمانی که هیچیک از طبقات اصلی جامعه قدرت تعیین قطعی روند تاریخی را ندارد به قدرت می رسند و قیافه نیرویی مستقل از طبقات اجتماعی می گیرند و سرانجام در یک فرایند استحاله به پایان کار می رسند.
۵۲۴۰۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹۱       

    از : سهراب

دستاوردهای چاوز در مقایسه با حکومتهای قبلی ونزوئلا برای طبقات محروم قابل توجه است. حکومت او سوسیالیستی نیست؛ نباشد. قرار نیست که فقط سوسیالیستها به بشریت خدمت کنند. حکومتهای دمکراتیک غیر سوسیالیست هم می‌توانند بدون لغو استثمار، تا حد معینی زندگی توده‌ها را بهبود بخشند. مسئله مقایسه نسبی چاوز با آندرس پرز است. وظیفه سوسیالیستها است که در شرایط دمکراتیک، برنامه خود را ترویج کنند و نظر اکثریت را جلب کنند. بدنبال تشکیل حکومت، گامهای بعدی را بردارند. در صورت عدم جلب نظر اکثریت مردم، حرکتهای کودتایی و... اسماً دیکناتوری پرولتاریا و عملاً دیکتاتوری یک حزب اقلیت خواهد بود. نتیجه این مدل حکومتی و انحطاط آن را هم در بلوک شرق دیده ایم.
نظر «باران» در مورد تعیین سرنوشت ملتها بدون دخالت ببگانگان کاملا صحیح است، اما با توجه به داد و ستد بین‌المللی کشورها، اگر حکومتی مانند رژیم فاسد خامنه‌ای و سپاه، ملتی را به شدت سرکوب کند، آیا مبادله اقتصادی با چنین حکومتی (خرید نفت،..) دخالت در امور داخلی کشور به نفع حکومت و به ضرر عامه مردم نیست؟
۵۲۴۰۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹۱       

    از : دامون سروی

عنوان : چالش و بزنگاه
۱-می توان از دوست گرامی و اهل تئوری،"بهروز " پرسید اگر ساکن ونزوئلا بود در میانه صف آرایی جبهه حامیان چاوز و جبهه راست مخالف او( که بیگمان این جبهه بندی صوری و بر سر لحاف ملا نبوده اگر بوده یکی بیاید بگوید تا ما روشن شویم.حتمن طبقاتی بوده و هست) کجا می ایستاد. آیا مانند یکی از کمونیستهای ونزوئلا عمل می کرد که در زمان انتخابات ونزوئلا جلوی دوربین می گفت تا وقتی چاوز به مردم خدمت می کند از او حمایت می کنم یا اینکه کتاب "۱۸ برومر " زیر بغل می زد و دور از"هیاهو" به زاویه پناه می برد..
۲- اگر بخواهیم ذره بین بدست کتابهای مارکس و انگلس ( و البته نه دیگر رهبران مارکسیسم ، چونکه لابد به آن اندازه " قدیس" نیستند) را بکاویم و از جنبش هایی که خارج از ذهن ما و با هر ویژگی ای پدید می آیند غافل شده و حتا به این دلیل که در نمونه های مارکس نیامده ستیز کنیم همان می شود که شاملو گفت" خورشید را نهاده با ساعت شماته دار شب و روز تعیین می کنیم"
۳- بدبینی نسبت به گونه هایی از جنبش مردمی که ای بسا آلوده به "دمدمی بودن طبقه متوسط" و یا روستایی هستند سبب نوعی ناب گرایی می شود که پیشاپیش دست رد به همه حرکت های مردمی"غیر ناب " می زند. این دیدگاه وقتی چند میلیون مردم با شعار " رأی من کو؟" به خیابان می آیند خود را کنار می کشد مبادا آلوده شود. و بدین گونه ناب گرایی به ورطه بی عملی می افتد. یعنی "از چاله در آمدیم و در چاه شدیم"
۵۲٣۹٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹۱       

    از : الف باران

عنوان : تروتسکیسم یائسه...
آقای بهروز ( ۲=۱+۱) و این معادله فقط در ریاضیات صحت دارد وگرنه امثال شما را با هیچ انسان دمکرات ، آزادیخوه و یا وطن پرستی نمیتوان یکی دانست !
مطالب را باید برای شما بصورت بسیار ساده توضیح داد و تکرار کرد که درک آن برای شما آسان باشد : " تعیین سرنوشت ملتها بعهده ملت هاست ! " اگر درک این مطلب برای شما دشوار است به کتابهای مقدماتی جامعه شناسی‌ و یا حقوق بزبان ساده در بخش دموکراسی و حقوق مردم مراجعه بفرمایید تا این مهم برای شما حل شود.ولی اگر به کتابهای "مستعمره نمودن کشورها" و یا "قوانین جنگلی‌" برخورد کردید، بدانید که آن کتابها متعلق به پنج قرن گذشته میباشند که استعمار گران تصمیم گیری در سرنوشت ملتها را وظیفه خود دانسته اند.
شما اگر تصمیم گیری برای تغییرات و یا سرنگونی حکومت ایران را حق مردم ایران نمیدانید بهتر است از همان کشورهای استعماری کنونی‌ بخواهید تا نام شما را در لیست "ارتش آزادی بخش ایران" همانند سوریه قرار داده و به رسمیت بشمارند. دوستان دیگر هم توجه داشته باشند آنانکه خدمات هوگو چاوز را در ونزوئلا مثبت نمیدانند همان سیاستی را دنبال میکنند که در سوریه و عراق لیبی‌ یوگسلاوی دنبال کرده اند . این سیاست‌ها جهانی است و در سیاست فردای حکومتی ایران هم دخالت دارند . امروزه چنین تبلیغ میشود که هر کس با دخالت بیگانگان در ایران مخالفت نماید او را طرفدار رژیم میشناساند ! سیاستی که بین رنگها فقط سیاه و سفید را میشناساند !
دموکراسی در هر کشوری محصول مبارزات مردم همان کشور است ولی‌ سینه زنان استعماری مبلّغ "دموکراسی وارداتی‌" بوسیله فرشتگانی با بالهای آهنین از آسمانها هستند. آنها دموکراسی در ونزوئلا را قبول ندارند آنها دموکراسی پیاده شده در لیبی‌،عراق و مصر،تونس و افغانستان کنونی‌ را میخواهند .
۵۲٣۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹۱       

    از : بهروز

عنوان : هویت؟
جناب حبیبی نه. ما در یک پایتخت اروپایی سکنی نداریم که بعد از نوشیدن قهوه ای داغ در یک روز دلپذیر نفسی سرخوشانه بکشیم و چندکلامی روی این صفحه تایپ کنیم. ما در اینجا حتی برای نوشتن یک یادداشت کوچک در هراس لو رفتن آی پی و دار مکافات هستیم (این که مثل مارکسیست های لگال هم نمی خواهیم با اسم و رسم حرف بزنیم موضوعی است که به خودمان بستگی دارد و فکر کنم کمال بی انصافی است کسی که در گوشه ای امن نشسته از این بابت از مردم داخل کشور ایراد بگیرد). بنابراین ما را معذور دارید. در مورد آمار و ارقامی که شما میفرمایید این بحث دیگری است. من کاری به شاخص های توسعه ای که سازمان بهداشت جهانی و یونسکو و ملل و متحد و غیره می دهد کاری نداشتم. از این داده های حسی در جمهوری اسلامی هم می توان فراوان یافت از جمله آمار مربوط به کاهش مرگ و میر کودکان زیر ۵ سال، مرگ و میر مادران در هنگام تولد، افزایش امید به زندگی و غیره و غیره. ولی دوست گرام ما اینجا بسان جامعه شناس های بورژوا قصد زیر و رو کردن این آمارها در ونزوئلا یا کشور دیگری را نداشتیم. این یک بحث تئوریک در مورد ماهیت طبقاتی چاوز و دولت او بود. با سپاس از توضیح شما.
۵۲٣۹۲ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹۱       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : آقای بهروز عزیز، شما لطف کنید و همان بحث قبلی را ادامه دهید. آنچه من در باب «بیداد نظری» نوشتم، خیلی لازم بود
ولی متأسفم که از اصل بحث دور شدیم.
لطفن ادامه بدهید.
امروز امکان بحث را ندارم. شاید فردا به شما پیوستم. همینقدر بگویم که مردی بزرگ در مدت کوتاهی تحولاتی عظیم در کشور ثروتمند فقر زده ای ایجاد کرد و این خاطره ی تاریخی فراموش نشدنی را برای همیشه در پیشانی دفتر تاریخ ثبت کرد و رفت. بروید آمار دوست و دشمن را در باب تاریخ قبل از آمدن او و بعد را بخوانید. حالا هر اسمی که خواستید رویش بگذارید. همسویی «الف باران» با جمهوری اسلامی است؛ همسویی شما با کیست در این پیچ غریب تاریخی!؟
چرا راحت به مردم توهین می کنید. چرا از آن همه که من به احترام شما و دیگران نوشتم هیچ درسی نگرفتید!؟
آیا خوب است که «الف باران» هم در آید و بگوید: شما با اسد مخالف اید زیرا طرفدار آن لمپن های سلاح بدست هستید که وقتی سربازی مأمور و معذور را اسیر می گیرند با هم مسابقه می دهند برای کشتن اش تا بهشت خود خریده باشند!؟
این در گیری سوریه چه سودی برای مردم جهان و خود مردم سوریه داشته!؟
هدف که در گیری نیست؛ هدف نتیجه است.
من نیز اعتقاد دارم که اسد دیکتاتوری حقیر و آدم کش و ضد آزادی است. ولی آنهایی که آدم سر می برند تا به بهشت بروند را بخاطر دیکتاتور بودن اسد، تأیید نمی کنم. تأیید که شاخ و دم ندارد.
این ویرانی عظیم کشور سوریه به هر دلیلی که شروع شده باشد، را تاریخ فردا نخواهد بخشید. خود سازمان ملل حالا صداش در آمده که آقا این شیوه جواب نمی دهد؛ دست نگهدارید. شما چگونه از آن جنایات طرفداری می کنید!؟ اگر نمی کنید پس چرا فقط به نقد یک طرف بر خاسته اید.
سوال دیگری دارم: آیا شما حاضرید که در کشور من و شما آن ویرانی صورت گیرد تا مثلن ما به آزادی برسیم. آیا در بین ویرانه های شهرهای سوری که آدم نگاه می کند یاد ویرانه های جنگ جهانی دوم می افتد؛ می توان آزادی و عدالت جستجو کرد!؟
سوال مهمی است، نه؟

من فردا اگر وقت اجازه دهد به بحث شما عزیزان خواهم پیوست. ولی برای اینکه شما تأثیر تاریخی و غریب و جاودان مرد را بیشتر دریابید، لطفن در بخش جهان همین سایت نظر چپ های آلمانی را هم بخوانید که اینگونه حماسی آغاز می شود که در زیر می آید.
و لطفن از مارک زنی به یکدیگر پرهیز کنید تا بحث سپید و بی لک و پیس انجام گیرد. خود شما در خانه ی شیشه ای یک اسم مجازی نشسته اید و معلوم نیست کیستید؛ و سنگ نیز پرت می کنید. اگر «الف باران در باب شما اشتباه کرده، این که به ده روز جدل احتیاج ندارد. آدم خودش را معرفی می کند و یا وابستگی حزبی خود را اعلام می دارد. من اگر روزی عضو حزبی جریانی بشوم، این نه مایه ی شرم من، بلکه مایه ی افتخار من است؛ پس به همه ی جهان اعلام می دارم. زیرا زندگی جدیدی را آغاز کرده ام. من ناچار به دادن آن توضیح شدم. ولی شما هم با سکوت در پشت یک اسم مستعار به حاشیه راندن بجث کمک کردید.
من شما را نمی شناسم؛ شاید واقعن آدم خوبی باشید و نام مستعارتان هم به حق باشد. ولی پشت همان نام مستعار پیوسته طلبکار جهانید. این شیوه ی خوبی نیست. البته شما شاید عمدی این کار را نمی کنید. بسیاری از مردم نابکار جهان عمدی این کار را می کنند. یعنی طلبکار می شوند تا بدهکار نباشند. این شیوه گرچه بار ها لو رفته، ولی همچنان از آن سود می جویند. البته من در باب شما هنوز به قضاوت ننشسته ام، پس این سخن من شامل شما عزیز نمی شود. یعنی این شباهت می تواند اتفاقی باشد. مگر اینکه عکس اش ثابت گردد.

مردم در داخل کشور دارند هزینه می دهند. آدم باید شهامت داشته باشد و با اسم خود بنویسد؛ و اگر دلایلی برای اسم مستعار خود دارد، اسم مستعار حق اوست. ولی خیلی راحت می تواند برای رفع سو تفاهم در باب نگاه خود به جهان سخن بگوید. تا این همه وقت تلف نگردد در ناشفاف بودن شخصیت و نگاه دقیق یک آدمی. چون اینجا از ما بهتران بسیار متخصص نیز می آیند؛ تا سر بزنگاه ها حرف آخر را بزنند برای کژ کردن مسیر های درست مردمی.
خوب شما تروتسکیست نیستید؛ کی هستید؟ مائوئیست، لنینیست ...؟ کی؟ به یاد داشته باشید که وقتی یک انگشت به سوی دیگران دراز می کنید طلبکار، سه تا انگشت به سوی شما اشاره دارد. این سخن در عمل نیز درست است. زیرا همه ی ما عیب هایی داریم که با اندکی دقت و فراست و انصاف می توانیم کشفشان کنیم.
به بقیه ی حرفهای شما عزیز که در کامنت خود خطاب به من نوشته اید، فردا اگر وقتی یافتم، سعی می کنم جواب بگویم.

و این هم آغاز مقاله ای که در بخش جهان همین سایت آمده:

هوگو چاوز»، زاپاتای فراموش نشدنی امریکا لاتین
یونگه ولت ــ ترجمه رضا نافعی


• او به مردم گفت اگر او نتواند بکار خود بازگردد، در انتخاباتی تازه ای که صورت خواهد گرفت به نیکلاس مادورو، معاونش رای بدهند. هر طور شده باید پیروزی انقلاب بولیویائی را حفظ کرد و از راهی که ونزوئلا در پیش گرفته به سوسیالیسم رسید و دموکراسی نوین را بنا نهاد. این آخرین سخنان او خطاب به مردم ونزوئلا بود

در ضمن من خاطره ی بدی از آقای رضا نافعی عزیز دارم، و حالا نام ایشان را به عمد اینجا آوردم تا بگویم: من شاعری شورشی ام و کنیه توزی را از آنِ مردم حقیر می دانم. داد و بیداد من هم همان پنج دقیقه است و بس. و آن نیز فقط و فقط برای حق و عدالت است؛ زیرا آموخته ام که خود خواه نباشم.

این توضیح را نباید اینجا می نوشتم. باید در یک جلسه ی خصوصی به آن عزیز می گفتم. بیشتر به خاطر شما آقا بهروز زود قضاوت گر اینجا نوشتم، تا فکر نکنید رضا نافعی دوست جان جانی من است، پس مقاله اش را معرفی کرده ام.
چون دیده ام در باب دیگران به قضاوت می نشینید آسان! پس بناچار توضیح خود را همینجا نهادم.

مردی که جهان را لرزانده؛ پاک کن بدست، برای پاک کردن نام اش عده ای از جمله شما عزیز به میدان دویده اند پابرهنه!
چرا؟!
راستی چرا!؟
تا به حال که این جهان پر از پلیدی و بیداد، می سوزاند، می کشت، میلیاردی به غارت می برد؛ شمایان کجا بودید!؟

چرا ما که کنشی نیستیم، این همه مدعی و واکنشی هستیم!؟

شما که به چاوز می تازید، خودتان چه کرده اید؟

از نظر روانی من جواب دو سوال خود را می دانم. ولی جواب را به شما وا می گذارم؛ زیرا دلایل دیگری نیز می تواند داشته باشد. و من دوست ندارم زود قضاوت کنم. از آن بیزارم. و به همین خاطر در میان بحث شما به «بیداد نظری» پرداختم. جواب را به شما وا می گذارم زیرا آدمی هزار پره دارد در پیچیدگی های درون خود و هم در حس طبقاتی خود.
۵۲٣٨۴ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹۱       

    از : بهروز

عنوان : باران و حمایت از رژیم جمهوری اسلامی
این بحث به حاشیه کشیده شد و اصل موضوع که آیا چاوز یک سوسیالیست بود یا نه به بیراهه رفت، اما خوشبختانه بحث میوه های شیرین تری داد. آقا/خانم باران بعد از سی سال هنوز از "همسویی" با امپریالیست ها هراس دارد و به همین خاطر همان ترهات و خزعبلات حزب توده و اکثریت که نیروهای دمکراتیک و چپ و انقلابی را به همراهی با امپریالیسم معرفی کردند و آن ها را عوامل سی آی ای خواندند تکرار می کند و برای آن که مبادا لکه همراهی با امپریالیسم بر دامن عفیفش بنشیند بلاشک از مبارزات امروز مردم ایران برای آزادی و دمکراسی نه تنها حمایت نخواهد کرد بلکه آن را بسان سرمقاله های کیهان شریعتمداری دست ساخته امپریالیست ها خواهد خواند. بله، گذشت سی سال بلکه سیصد سال هم در ماهیت اپورتونیسم توده ایستی تغییری نخواهد داد. من باب اطلاع شما هم لطف کنید بروید سایت حزب برادر کمونیست سوریه را نگاهی بیندازید که در این هنگامه کودک کشی و شخم زدن شهرهای سوریه توسط ارتش فاشیستی اسد کوچکترین اعتراض نمی کند و به همان گونه رفقای توده ای شما در سایت ها مربوطه.
۵۲٣۷۵ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹۱       

    از : بهروز

عنوان : آزادی و انتقاد
جناب حبیبی نظرات شما دو حوزه مختلف را پوشش می دهد: اخلاقیات و حقوق. به طور خلاصه بگویم نقد، با هر فرم و محتوا، در هر زمینه و با هر مدیا، حق انسان است، و نقض این حق به بهانه پاسداشت اخلاق، عفت، عدالت، حقوق جمع، امنیت و غیره، خود منشاء بی اخلاقی، بی عفتی، ستم، سلطه گری و ناامنی می شود، و در همین رابطه بنده شخصا، برخلاف آقا یا خانم باران، به حق نامحدود انسان برای ابراز هستی خود اعتقاد دارم. به نظر من هیچ مصلحت و منافعی مجاز و محق نیست انسان را از حق نقد و ابراز محروم کند، و برخلاف ایشان که به حقانیت مشت آهنین یک کاست معین در ردای پرولتاریا علیه دیگران به بهانه "دشمن خلق" (اتهامی که دادگاههای قلابی استالین در دهه سی و چهل به کهنه بلشویک ها وارد و آن ها را بدان بهانه به جوخه های اعدام سپردند) بودن معتقدند بنده به تکثر کامل سیاسی اعتقاد دارم. اساس سوسیالیسم مارکسیستی انسان و هدف آن رهایی فردیت وی از چنگ نفع طلبی شخصی - که به نوعی توتالیتاریانیسم و سانترالیسم غیردمکراتیک و کیش شخصیت را هم در بر میگیرد - می باشد، و بدین قرار آزادی در سوسیالیسم واقعی - نه شبه سوسیالیسمی که حکومت های فاسد شوروی و اروپای شرقی - بسیار گسترده تر و عمیق تر از آزادی در حکومت های پارلمانی لیبرال بورژوایی خواهد بود.
۵۲٣۵٨ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹۱       

    از : الف باران

عنوان : تروتسکیسم یائسه...
باید به اطلاع شما رسیده شود که ; حق تعیین سرنوشت ملت‌ها به عهده ملت میباشند و نه‌ بعهده کشورهای عضو آتلانتیک شمالی( ناتو) . صدام حسین ، معمر قذافی ،بشار اسد، احمدی‌نژاد یا نظام ولایت فقیه حکومت‌های خودکامه و دیکتاتوری‌ ای هستند که خواستن و یا نخواستن و سرنگونی آنها بعهده مردمان همان کشور‌ها باید باشند.در همین اخبار روز در قسمت جهان تحت عنوان " روزی که جهان گفت نه‌ به جنگ" چنین آمده است :
" ده سال پیش مردم سراسر جهان برخاستند. تقریبا در ۸۰۰ شهر در سراسر جهان، تظاهرکنندگان خیابان های شهرهای بزرگ و روستاهای کوچک را پر کردند، به دنبال طلوع خورشید از استرالیا و نیوزلند و جزایر کوچک اقیانوس آرام، از مسیر استپ های برفی شمال آسیا تا شبه جزیره آسیای جنوبی، در سراسر اروپا و تا سرحد جنوبی آفریقا و سپس جهشی نخست به خطه آمریکای لاتین و نهایتا ، آخر از همه، به ایالات متحده آمریکا .
و در سراسر جهان،این فراخوان به زبان های گوناگون به گوش رسید،"جهان میگوید نه به جنگ ! " فریاد " نه به نام ما " در صدای میلیون ها تن انعکاس یافت . کتاب رکوردهای جهانی گینس گفت بین ۱۲ تا ۱۴ میلیون نفر، آن روز به خیابان ها ریختند و بزرگترین تظاهرات تاریخ جهان را رقم زدند. تونی بن، عضو برجسته حزب کارگر ، فعال جنبش صلح و عضو سابق پارلمان ، میلیون ها لندنی در خیابان ها در آن روز را چنین توصیف می کند،" نخستین تظاهرات جهانی و هدف نخست آن جلوگیری از جنگ علیه عراق بود ". چه ایده ای ! – تظاهرات جهانی علیه جنگی که هنوز شروع نشده بود- هدف، تلاش برای متوقف کردن آن...."

شما در کدام جبهه قرار داشتید و یا دارید؟ آیا مردم دنیا عاشق"صدام حسین" شده بودند ؟! خوشحالی‌ شما از مرگ صدام حسین، خوشحالی‌ شما از مرگ چند میلیون مردم بیگناه آواره یتیم ، بی‌ شوهر بی‌ همسر شده ، زندانی ، شکنجه شده مفقود الاثر،همه چیز از دست داده است ، این است تز‌ انقلابی شما !؟
اگر سیاستی مردمی است باید حق انتخاب را به مردم دهد.مردم تصمیم میگیرند که حکومت صدام حسین،معمر قذافی،بشار اسد،شاهنشاهی یا ملایان را بخواهند و یا با قیامی یا انقلابی آنرا سرنگون کنند. ولی‌ عقاید شما این انتخاب را به دشمنان داخلی‌ حکومت‌ها و یا دیکتاتور‌ها که "مردم" باشند نمیدهد ، بلکه به دشمنان "خارجی" صدام و قذافی ،احمدی نژاد بشار اسد‌ها میدهد . این عقاید با عقاید استعماری یا کولونیزاسیون یکی‌ است !
معلوم است که عقاید "باران" مخالف سر نگونی این حکومت بوسیله نیروهای بیگانه است در اینجا به تیزبینی شما باید شک برد که "باران" را از طرفدارن حزب توده‌ و یا دیگران که نام برده اید‌ می‌دانید،چون تمام آنها و حزب توده‌ در حال حاضر همانند شما مخالف حکومت بشار اسد میباشند !!
بطور مسلم اگر شما حکومت "ملی‌ چاوز"( آقای ‌بهروز حکومت ملی‌ چاوز نه‌ حکومت سوسیالیستی چاوز ) را قبول نداشته باشید،بطور یقین میخواهید سر به تن‌ بشار اسد حتی برای ثانیه‌ای هم نباشد .در این صورت چه بخواهید و چه نخواهید شما در کنار برادران ارسالی‌ از قطر،عربستان سعودی افغانستان ،پاکستان ،لیبی‌ و در کنار سلفیها،برادران القاعده ای،برادران وهابی‌ها،اخوان المسلمین‌ها قرار خواهید گرفت! سئوال اینجاست چرا سیاست "انقلابی" شما در خطوط موازی با راست‌ترین و عقب افتاده‌ترین انگلهای تروریستی جهان همسویی دارد !
۵۲٣۵٣ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹۱       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : اگر ما بخواهیم بی عدالتی نظری را بگسترانیم، در عمل شامل خود ما نیز می شود. یعنی به قول حافظ جان شیراز:
چو پرده دار به شمشیر می زند همه را
کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند

زیر نویس ۲ - نوشتم که: حتی بر علیه به دنیا نیامده ها یورش می بردند.

بگذارید از یک خاطره ی بسیار وحشتناک برایتان بگویم که شنیده ام.
در جنگ های قومی قفقاز، مواردی حتی پیش آمد که زنی حامله، فقط و فقط بخاطر اینکه از قبیله ی خودی نبود را از طبقات بالایی ساختمان به زمین پرت کردند و آن کوچولوی ناز، که مادر منتظر تولد او بود، از شکم پاره شده بیرون افتاد و آن پایین مردمی مسخ شده، قبیله گرا و عمیقن نابینا، روی آن کوچولوی ناز و عزیز و بسیار دوست داشتنی تف انداختند و او را کثیف نامیدند.

شرممان باد اگر می خواهیم آن شویم!
۵۲٣۴۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹۱       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست