یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

کنگره‌ی ۳۲امِ تاریخی مارکسیست‌های پاکستان

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : الف باران

عنوان : مارکسیست‌ های پاکستان !!
"....حمید توضیح داد که به لطف یک عمر مبارزه‌ی تد گرانت برای افکار حقیقی مارکسیسم، بخصوص مبارزه‌ی او علیه استالینیسم، است که گرایش بین‌المللی مارکسیستی امروز موجود است." ! ....

برای بورژوازی ضدیت با کمونیسم از کانال ضدیت با استالین می گذرد...

"ملاقات با استالین"

از کتاب : (خاطرات تاج الملوک همسر رضا شاه و مادر محمد رضا شاه)

" از بازی تقدیر با استالین که دشمن هیتلر بود هم ملاقات داشته ام .موقعی که رضا ازایران خارج شده و محمد رضا به سلطنت رسیده بود، درتهران یک کنفرانس سران متفقین برگزارشد و رئیس جمهوری آمریکا، نخست وزیر انگلستان ورهبراتحاد شوروی به تهران آمدند.
هیتلر دچار بیماری روانی بوده است. این مرد دیوانه با روشن کردن آتش جنگ جهانی دوم میلیونها انسان را به کام مرگ کشاند و فقط ۲۲ میلیون نفرازمردم روسیه قربانی امیال شیطانی او شدند و جان خود را ازدست دادند.
درآن موقع محمد رضا جوان بود و انگلیسی‌ها وآ مریکائی‌ها هم چون ایران را اشغال کرده بودند خود را حاکم ایران می‌دیدند و حاضرنشدند به دیدن محمدرضا بیایند، بلکه محمدرضا را وادار کردند تا به دیدن رئیس جمهوری آمریکا ونخست وزیرانگلستان برود. اما مرحوم"یوسف استالین" شخصا به کاخ سعد آباد آمد وبا شاه جوان ایران ومن که مادرش بودم ودختران وسایرفرزندان رضا ملاقات کرد وعصرانه خورد.
خوب. شما می‌دانید که استالین رهبراتحاد شوروی، یعنی بزرگترین کشور جهان، بود. استالین که درشوروی و درهمه دنیا به او " مرد آهنین" می‌گفتند نقش اول را در پیروزی متفقین و شکست حکومت آلمان داشت. درحقیقت اگر مدیریت " استالین" نبود جنگ به نفع هیتلر تمام می‌شد.
استالین و مردم شوروی ازخود گذشتگی فوق العاده‌ای کردند و بیشتر از۲۷ میلیون نفرکشته دادند تا هیتلر را وادار به شکست کردند.

استالین درموقع صرف عصرانه به ما گفت که اسم اصلی او "یوسف یوسف زاده" و از اهالی گرجستان و اصلا ایرانی است. محمد رضا ازاین حرف استالین به وجد آمد و اظهار خوشحالی کرد که استالین اصالتا ایران می‌باشد.

به نظرمن استالین شبیه کشاورزهای قلچماق و قوی هیکل روستایی بود. به دست هایش نگاه کردم دیدم خیلی قوی و دارای انگشتان زمخت وگوشت آلود است.
مداوم پیپ می‌کشید و هر دو سه جمله‌ای که می‌گفت و یا می‌شنید با صدای بلند می‌خندید.
درخلال صحبت‌هایش اصلا اسمی از رضا نیآورد، فقط ازمحمد رضا پرسید که درکجا‌ها درس خوانده است؟
محمدرضا برایش توضیح داد که درسوئیس بوده است. استالین گفت که در یک مدرسه مذهبی درگرجستان درس خوانده ولی بعدا از مدرسه مذهبی فرار کرده و تحصیل را هم رها کرده است!
اوهمچنین به محمدرضا گفت که یک فرزند هم سن وسال او دارد که تحت اسارت آلمانی‌ها است. ما خیلی تعجب کردیم که فرزند استالین کبیر به اسارت درآمده است.
استالین که متوجه تعجب ما شده بود گفت همه فرزندان شوروی به مثابه فرزندان او هستند و یک رهبر نمی تواند وقتی فرزندان دیگرهموطنانش در جنگ کشته می‌شوند فرزند خود را درجای امن پنهان کند و به جبهه نفرستد.

ما همگی تحت تاثیرشخصیت جالب و استثنائی استالین قرارگرفته بودیم و باید بگویم که من هنوز تحت تاثیرشخصیت آن مرد بزرگ هستم و تا امروز او را فراموش نکرده ام.

البته همین آقای " استالین" که مرد خوبی بود یک کار بدی هم قبلا درمورد ما کرده بود و تیمورتاش را که وزیر در بارشاهنشاهی بود به استخدام سازمان جاسوسی خود درآورد و ما یک وقت متوجه شدیم که خیلی دیر بود!

درحقیقت تیمورتاش ازهمان اوایل ورود به دربار و نزدیک شدن به رضا مامور شوروی بود و ریز وقایع دربار و منویات و تصمیات رضا را به شوروی‌ها اطلاع می‌داد.

تیمورتاش دستگیر و زندانی شد، بعد هم او را در زندان راحت کردند، اما چون آدم سفت و سختی بود هرگز به جاسوس بودن خود برای شوروی اعتراف نکرد و مدام پافشاری می‌کرد که این داستان را انگلیسی‌ها برای او ساخته اند تا او را نابود کنند.

درسالهای بعد که پسرم جانشین پدرش شد و سلاطین زیادی به ایران آمدند اکثرآنها را با بانوانشان ملاقات کردم. ولی هیچکدام آنها را مانند هیتلر و استالین نیافتم.

درمورد استالین این نکته را هم باید بگویم برعکس آنکه ما شنیده بودیم آدم خشن و مستبدی هست، بسیار مهربان و خنده رو وبذله گو بود.

برعکس هیتلرکه مدام پلک‌هایش را بهم می‌زد و دور اطاق راه می‌رفت و روی پاهایش چرخ می‌زد و حرکات عجیب وغریب می‌کرد، استالین خیلی راحت و آرام وآسوده بود و یک نوع لبخند شیرین ودلچسب و آرامش بخش در تمام صورتش پهن بود.

این نوع رفتار از رهبر بزرگترین کشورجهان که مردمش درخط اول جبهه جنگ قرار داشتند و از مردی که فرزند ارشدش دراسارت آلمانی‌ها بود بسیار برای ما عجیب به نظرمی رسید.
موقعی که استالین با ما دست داد جمله‌ای به روسی گفت که جزمن دیگران معنای آنرا نفهمیدند.
یک نفردیلماج سفارت روسیه که همراه او بود گفت: "رفیق استالین می‌گوید زبان فارسی نمی داند آیا دربین شما کسی هست که زبان روسی بداند؟ "
من گفتم: "دا"
استالین رو به محمد رضا کرد و جمله دیگری را به زبان آورد.

من معنای آنرا فهمیدم ولی چیزی نگفتم. بهمین خاطر دیلماج سفارت روس جمله استالین را ترجمه کرد وگفت: " رفیق استالین می‌گویند: " حتما شاه جوان ایران زبان انگلیسی‌ها را می‌داند..."

محمدرضا به علامت تائید سرخود را تکان داد و گفت" بله. انگلیسی‌ها، فرانسه و آلمانی را صحبت می‌کنم.
استالین خندید و جمله دیگری را به زبان آورد.
دیلماج فورا ترجمه کرد و گفت: " رفیق استالین می‌گویند: ممکن است شما زبان امپریالیست‌ها را خوب یاد بگیرید اما هرگزنمیتوانید ازنقشه‌های آنها مطلع بشوید! "

استالین دراین ملاقات چند هدیه هم به ما داد. او درست حالت یک پدر ) بلکه یک پدربزرگ ( مهربان و دوست داشتنی را داشت. استالین چند نصیحت تند و صریح به محمد رضا کرد و به او گفت فئودالیسم یک سیستم قرون وسطائی است و شاه جوان ایران اگر میخواهد موفق شود باید کشاورزان را از دست استثمارگران نجات دهد و زمین‌ها را به آنها بدهد.
او همچنین به محمد رضا گفت نباید به حمایت امپریالیست‌ها مطمئن باشد زیرا آنها همانطورکه رضاشاه را ازمملکت بیرون انداختند اگرمنافعشان به خطربیفتد او را هم ازکشوربیرون خواهند انداخت.

استالین با آنکه می‌دانست ما ناراحت می‌شویم، اظهارداشت شاه جوان بهتر است در اولین فرصت مناسب حکومت را به مردم واگذار کند و بساط سلطنت را که یک سیستم قرون وسطایی است جمع آوری نماید!

استالین به محمد رضا گفت، بهرحال مردم بساط سلطنت را جمع آوری خواهند کرد و اگر او خود دربرچیدن سلطنت پیش قدم شود نام نیکی ازخود درتاریخ به یادگار خواهد گذاشت.
محمد رضا و ما هیچ نمی گفتیم و فقط گوش می‌کردیم. درپایان محمد رضا به استالین گفت: "من از توجهات شما تشکر می‌کنم. اما نوع حکومت ایران را مردم ایران انتخاب کرده اند و تا وقتی مردم اینطور بخواهند من مخالفتی با خواسته آنها نخواهم کرد ! "

بعد استالین که متوجه برودت مجلس شده بود چند سئوال خانوادگی ازما کرد و وقتی فهمید پدر من ازمهاجرین قفقازی بوده و زبان روسی می‌دانسته خیلی اظهار خوشحالی کرد وگفت قفقاز به واسطه کوهستان‌های صعب العبورو جغرافیای خشن مهد پرورش مردان سخت کوش است وخیلی ازمردان ناحیه قفقازدرصف مقدم جنگ با آلمان‌ها هستند. درآن موقع قفقاز یک منطقه وسیع درجنوب شوروی به مرکزیت تفلیس بود وجمهوری‌های مختلف مثل آذربایجان وارمنستان وغیره و ذالک وجود نداشت.
وقتی مجلس کمی گرم و دوستانه شد. محمد رضا کمی این پا و آن پا کرد و گفت:" آیا دولت اتحاد شوروی و عالی جناب استالین با سلطنت من مخالف هستند؟!"

استالین گفت: دولت شوروی به واسطه مسلک خود حامی ملت‌های تحت استعمار و سلطه امپریالیست‌ها است و بطورکلی با حکومت‌های فردی مخالف است اما در امور داخلی آنها دخالت نمی کند وامیدوار است خود مردم این کشورها حقوق از دست رفته خود را استیفا نمایند!"
بعد چون متوجه شد که محمد رضا ازاین پاسخ او قانع نشده است گفت: امپریالیست‌ها تا روزی که یک قطره نفت درایران و خاورمیانه موجود است این منطقه را رها نخواهند کرد و اتحاد شوروی قصد ندارد با امپریالیست‌ها وارد جنگ شود. بنابراین با حکومت شاه جوان هم مبارزه نخواهد کرد.

ما معنای این حرف را خوب نفهمیدیم وفکرکردیم که استالین ما را به عدم مداخله شوروی درامور ایران مطمئن کرده است، اما بعدا مرحوم قوام السلطنه به ما گفت استالین خیلی صریح شاه جوان را عامل امپریالیست‌ها معرفی کرده و در واقع به ما صراحتا توهین کرده است.منظور ازامپریالیست‌ها درسخن استالین آمریکا، انگلیس و کشورهای اروپا بودند.

البته استالین آلمان را هم امپریالیست می‌دانست ومی گفت این جنگ ( جنگ جهانی دوم ) یک جنگ میان امپریالیست‌ها برسرتقسیم غنائم و مناطق نفوذ است که پای اتحاد شوروی را هم ناخواسته به آن کشیده اند.

استالین درموقع ترک کاخ سعد آباد ازچند تابلوی نقاشی موجود درکاخ بازدید کرد و بخصوص تابلوهای کمال الملک بسیار مورد توجه اش قرارگرفت و به محمد رضا گفت چه فایده دارد که این آثار با ارزش هنری را دراین کاخ محبوس کرده و مردم کشورت را ازدیدن آنها محروم ساخته‌ای ؟!

ارزش این آثار وقتی است که همه بتوانند آنها را ببینند و لذت ببرند. این خود خواهی شما است که چنین آثاری را برای تزئین کاخ خود قرارداده و حق مردم برای تماشای آنها را پایمال کرده اید. این یک اخلاق منحط امپریالیستی است.

ما از این حرف‌های استالین خیلی رنجیده خاطرشدیم. اما درآن وضعیت نمیتوانستیم اعتراض بکنیم.
البته روسای ممالک آمریکا وانگلستان به ملاقات محمدرضا نیامدند وتوهین آنها بزرگتر از حرف‌های سرد استالین بود.

ما خیلی تعجب کردیم که دیلماج سفارت روس، سفیر روسیه درتهران و چند نفری که همراه استالین بودند درحضوراوآب می‌خوردند، راحت می‌خندیدند وپایشان را روی پایشان می‌انداختند و یا سیگار می‌کشیدند.

آنها درخطاب قراردادن استالین هم هیچ عبارت محترمانه‌ای به کارنمی بردند و فقط به او می‌گفتند: " رفیق استالین ! " و این برای ما عجیب بود که روس‌ها اینهمه نسبت به رهبر خودشان‌ بی‌ادب باشند. یک میرزای ادارات ما بیشتر ازاستالین کبکبه و دبدبه داشت."
۵٣۰٣٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣۹۲       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست