از : masoud memar
عنوان : چپ را نمیتوان در زندان ایدئولژی حبس کرد
سطح دانش و جوایز پروفسور هابرماس یکی از افتخارات جنبش چپ است. البته نه برای اصول گراهائی که چپ را در مارکسیسم لنینیسم خلاصه میکنند. مانند آن میماند که دعا کنیم اگر خروس نبود صبح نمیشد. مارکسیسم هم جزئی از چپ است که کارل مارکس فیلسوف آلمانی در اواخر قرن نوزده با مانیفست حزب کمونیست ٬ جنبش چپ را تئوریزه کرد البته زنده نماند که سالها بعد ترکیب مارکسیسیم لنینیسم را حداقل یکبار بشنود یا استالنیسم یا تروتسکیسم یا مائویسم را. در علم اقتصاد دستاوردهای بزرگی داشت که در دانشگاههای کشورهای بقول بعضی ها کشورهای امپریالیستی تدریس میشود و ارج فراوانی بر تحقیقاتش گذاشته میشود.
محض احتیاط باید مراقب بود جائی که آدم تحصیلکرده ای باشد مبادا علم ریاضیات یا علوم تجربی را با مارکسیسم لنینیسم یکی گرفت . میتوان از اقتصاد بعنوان علم صحبت کرد مانند جامعه شناسی اما نه همردیف با علم ریاضی. یا تروتسکیسم را علمی مانند فیزیک تلقی کرد.
ادعای اینکه * مارکسیسم لنینیسم ٬ ایدئولژی طبقاتی است و زهرتر از زهر برای بعضی طبقات اجتماعی و نمایندگان آنهاست * را ما نه از تئوریسینهای مارکسیسم دیدیم نه از بنیانگذارانش و نه بانیان احزاب چپ در ایران لابد بچه های مرفه جامعه و بنیانگذاران احزاب خود پرولتاریا بودند یا لابد ماهیت طبقاتی شیخ فضل الله نوری ها ٬ آیت الله حسنی ها ٬ دربار قاجار ماهیت کارگری داشته که فرزندانشان با رفاه کامل در اروپا تحصیل کرده بدون یک روز کارگری و مارکسیست شده اند. ...
البته هابرمارس هم بنظر من نظریه جهانشمولی ارائه نداده و برخی نظراتش قابل انتقاد جدی است ولی سرمایه بزرگی برای * جنبش چپ * بشمار میرود نه برای * مارکسیسم لنینیسم *
۵۷٣۴٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣۹۲
|
از : مسعود بهبودی
عنوان : یا للعجب!
«چون کنشگران دگراندیش چپ مثل پروفسور هابرمارس را نه تنها چپ نمیداند بلکه بزک سرمایه داری میانگارد و همگی دستآوردهای چپ را در اروپا که برای بهبودی جامعه کسب شده است بحساب بقای سرمایه داری تحلیل میکند » (معمار)
خوب ببینیم که هابرمس کیست:
بهبودی بدبخت فقط جوایزی را که طبقه حاکمه (امپریالیسم) ارزانی هابرمس کرده نام می برد تا معمار جماعت بر شالوده آن ناجی موعود سرهم بندی کنند:
یورگن هابرمس (متولد ۱۹۲۹ دوسلدورف)
جامعه شناس و فیلسوف آلمانی
از نمایندگان تئوری انتقادی (مابعد مکتب فرانکفورت)
پیوند دهنده ماتریالیسم تاریخی با پراگماتیسم آمریکائی، با تئوری توسعه پیاگت و با روانکاوی فروید
از پیروان تئوری دیسکورس اخلاق و حقوق کارل اوتو اپل
نماینده تئوری عمل مبتنی بر بحث
از فلاسفه بورژوائی معاصر
جوایز دریافتی هابرمس
سال نام جایزه ها
۱۹۸۰ جایزه تئودور آدورنو
۱۹۸۵ جایزه خواهران شول
۱۹۸۶ جایزه گوتفرید ویلهلم لایب نیتس
۱۹۸۷ جایزه زورنینگ دانشگاه کوپنهاک
۱۹۹۵ جایزه کارل یاسپرس
۱۹۹۹ تئودور هویس
۲۰۰۱ جایزه صلح تجارت کتاب
۲۰۰۳ جایزه پرینس فون آستورین
۲۰۰۴ جایزه کیوتو (۵۰ میلیون ین)
۲۰۰۴ جایزه افتخاری هولبرگ (۵۷۰۰۰۰۰ یورو)
۲۰۰۵ جایزه هولبرگ (۵۲۰ هزار یورو)
۲۰۰۶ جایزه برونو کرایسکی
۲۰۰۶ جایزه دولت نورد راین وستفالین
۲۰۰۸ جایزه اروپا (۵۰ هزار یورو)
ضمنا از معمار جماعت چه پنهان که درجه حقیقت احکام را نه نمایندگی آنها از سوی این و آن، بلکه پراتیک زنده ی زندگی تعیین می کند.
تئوری بهبودی جامعه بشری نه آیه و روایت و حدیث از ائمه اسعتعمار کهنه و نو، نه تراوشات ذهنی علافان جهان، بلکه رهاورد پراتیک بشریت در تمامت طول تاریخ توسعه جامعه بشری است.
چیزی از جنس احکام ریاضی است:
چیزی از جنس دو دو تا چهارتا ست.
مسئله اما این است که ایدئولوژی طبقاتی است و حقیقت عینی به قول قدما زهر تر از زهر برای بعضی طبقات اجتماعی و نمایندگان آنها ست.
و گرنه در حقانیت مارکسیسم ـ لنینیسم همانقدر می توان تردید کرد که در حقانیت قوانین و قانونمندی های علم طبیعی و علوم ریاضی ـ طبیعی
معمار جماعت بهتر است که عمارات «علمی» خود را بر لحظات تاریخی گذرا و فریبا بنا نکنند و آب از سراب برای تهیه کاهگل تئوریکی خود نجویند.
به قول حریفی:
از این دیار چو غرش شیران گذشت و رفت
این عو عوی سگان شما نیز بگذرد.
۵۷٣٣۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣۹۲
|
از : masoud memar
عنوان : چپ در راستای بهبودی جامعه
واویلا اینست که در قرن بیست و یکم نمایندگی از چپی را ادعا میکنیم که در دیالکتیک قرن نوزدهم مانند ائمه اطهار و صدر اسلام در پیدایشش گیر کرده و دگراندیشانش را مانند انحراف از مبانی و اصول و سازشکار و غرق در جهان غرب میکوبد و یک کشور در جهان پهناور نمایندگیش را نمیکند و بدنبال ظهور و روز موعود نشسته چون کنشگران دگراندیش چپ مثل پروفسور هابرمارس را نه تنها چپ نمیداند بلکه بزک سرمایه داری میانگارد و همگی دستآوردهای چپ را در اروپا که برای بهبودی جامعه کسب شده است بحساب بقای سرمایه داری تحلیل میکند که مانع از ظهور موعود میشوند و هر چه اوضاع نابسامانتر شود این موعود زودتر میرسد .
در ضمن همیشه محتوی سخن مهم است نه شخص ٬ البته چون ما عادت داشتیم همیشه بعد از نقل قول ٬ تأکید بر مجموعه آثار لنین و صفحه مندرج آن کنیم مانند قران آیه فلان و سوره فلان و صفحه مندرج آن . لابد واویلا میشود چون چرچیل
خدای ما نیست بلکه چون از سران استعمار بوده حرفهایش را اصلأ نباید خواند .
ملا نصرالدین شتری را برای اولین بار میبیند و شروع به ستایش خدا میکند ازش میپرسند چرا خدا را رحمت میفرستی جواب میدهد که خدا را ستایش میکنم که بال به شتر نداده والا اگر روی بام مینشست خانه ها آوار میشدند
۵۷٣۲۶ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣۹۲
|
از : مسعود بهبودی
عنوان : قحظ حقیقت جوئی در آخرالزمان
عجب واویلائی است.
به جای استدلال تجربی و نظری، معمار جماعت نقل قول از ائمه استعمار می آورند، ائمه ای که بعضی ها تئوری های کپک زده و بیات شان را اشاعه می دهند و چپ بیچاره را ایدئولوژی زدائی می فرمایند و سرگردان می سازند.
استاد پیروز نیز کمافی السابق فرمان تفکر ممنوع صادر می کنند، آنهم برای کسانی که هنری و حرفه ای جز نزول آیه و روایت و حدیث از فقهای ملی و بین المللی ندارند.
خدا عاقبت همه را به خیر کند.
ظاهرا کیمیا کسی است که دنبال حقیقت عینی باشد.
۵۷٣۱۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣۹۲
|
از : masoud memar
عنوان : بالندگی چپ در نقد و تکامل
ضرب المثلی از چرچیل : ( متخصص واقعی کسی است که دقیقأ میداند چرا نظریه اش غلط بوده است ). در قدرت قرار داشتن یا خارج از قدرت هر کدام ویژگیهائی دارد و بنظر من در قدرت میتوان موثر بود تا خارج از قدرت.
مسئله حیاتی بستر جامعه و جایگاه اقتصادی وپتانسیل تولیدی کشور است. در غیر اینصورت و یا کسب قدرت سیاسی بدون پایگاه اجتماعی وسیع ٬ بناچار منجر به تجربه نظریه های تجربه شده خواهد شد.
مسئله خارج از قدرت به جامعه و نهادهای مدنی و تشکلهای مستقل از حکومت و درجه رشد و قذرت تأثیرگذاریش بر ساختار حقیقی قدرت برمیگردد
ضرب المثلی هم میگوید : ( هر چیزی را که بزور بدست بیاوری با زور هم باید نگهداری )
۵۷٣۰۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۲
|
از : peerooz
عنوان : Analysis Paralysis
ادامه،
درانگلیسی ضرب المثل دیگری هست بمعنی افراط در تجزیه و تحلیل منجر به فلج و بی عملی میگردد. مثلا در دوران پس از جنگ جهانی دوم که منشور جهانی حقوق بشر نوشته شده و چپ هم در کمال قدرت بود اگردنیا بنحوی خواستار اجرای این منشور میشد شاید اوضاع ما تا حدی بهتر از این میبود که هست. شاید. ولی در حالی
که " راست " هر روز به پیشروی و استقرار خود ادامه میدهد " رواقیون " چپ فلسفه میبافند و شیادان غیر چپ هم سکولار سکولار میکنند و حب دکتر رس میفروشند. گویی هرگز منشوری نوشته نشده و یا خوانده نشده است. چه باید کرد! دور زمان [و تخریب جهان هم ] درنگ ندارد, شتاب کن.
۵۷۲٨۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۲
|
از : کنجکاو کنجکاو
عنوان : پایان "نبرد" مردانه ی "چپ"!
مایه ی بسی خوشحالی است که کم کم کل چپ بزیر سوال می رود و همه از شکست قطعی آن صحبت می کنند.
این چپ، تابحال "مردانه" جنگیده است.
کسی نیاز به نبرد "مردانه" ندارد و کم کم زنان هرچه بیشتر وارد میدان می شوند و مبارزه هرچه بیشتر از راه زندگی و زایش و نوزائی عبور خواهد کرد.
تنها طوفان کودکان همگون می زاید!
حالا نوبت تلون و رنگارنگی و شادی در مبارزه است. مشتهای خشمگین استالینی با پتک های کلفت و طالبانی بپایان رسیده است.
۵۷۲٨٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۲
|
از : آ. ائلیار
عنوان : چپ حق حذف خود از تضاد اصلی را ندارد
در جهان کنونی، و در ایران، روند پیشرفت جامعه از طریق «تضاد درونی» آن میسر است. دو طرف این تضاد عبارت است از « سرمایه و آنتی سرمایه» . امکان حذف سرمایه در شرایط حاضر ممکن نیست، بنابرین این تضاد میماند و راه پیشرفت را باز میکند. جایگاه چپ در قسمت آنتی سرمایه است ولی کارش حذف سرمایه نیست، بل به همراه طرف دیگر، در کنش و واکنش، باز کردن راه « پیشرفت» با کاهش «صدمات سرمایه» در جهت تأمین حداقل رفاه و آسایش برای زحمکشان یدی و فکری ست. روشن است که این کنش و واکنش «کنار آمدن با سرمایه» نیست بل « مبارزه» با آن است. و باید هم ماهیت «مبارزه» را حفظ کند. در این تضاد چپ در پایین -جامعه-حضور دارد و همینطور دربالا -قدرت- «شرکت» میکند. تضاد اصلی -کار و سرمایه- در بالا و پایین در جهت پیشرفت به «همبستگی و نبرد» خود ادامه میدهد. تا زمانی برسد که شرایط جهانی برای حذف طبیعی سرمایه-و نه مکانیکی آن- فراهم شود. چپ مجبور است در قدرت در کنار سرمایه حضور داشته باشد. حق حذف خود را ندارد. همانطور که حق حذف مکانیکی طرف مقابل را هم ندارد.
۵۷۲۷۵ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۲
|
از : الف باران
عنوان : سوسیالیسم تخیلی...
"سوسیالیسم امروز، به این سان، در نظریه و عمل، ناگزیر باید از نو و دوباره یعنی از بُن و اساس، در گسترهی ملی و جهانی، ابداع و تاسیس شود."
این نظریه بدین معناست که اگر هواپیمایی بدلایل مختلف سقوط کرد,هر آینیه بایستی به عصر پیدایش آهن و سیر تکاملی آن بازگشت . توسل به ظهور امام دوازدهم بسیار نزدیکتر است تا توسل به ظهور این نوع سوسیالیسم ها ...
۵۷۲۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۲
|
از : ئاواره
عنوان : پارادوکس در آغاز کار، بیش از اندازه آبستراکته
آقای وثیق مینویسند که "" چپِ سوسیالیستی امروز اپوزیسیونی است به این معنا که در پی تصرف قدرت نیست"" و نیز اضافه مینمایند که""چپ رهاییخواه اما، از نظر ما، میبایست بر فاصله گرفتن از قدرت، دولت و «تصرف» آن تاکید ورزد."" در دنباله میافزایند که ""«سیاست»، اداره و مدیریت امر دولت و قدرت نیست بلکه مداخله و مشارکت مستقیم و بی واسطهی مردمان بسیارگونه در امور است. «دموکراسی» یا «حکومت مردم بر مردم» را ما در نهایت امر به این معنا میفهمیم.""
من در کلیات و در خط بطلان کشیدن بر شیوه نگرش استالینیستی به قدرت و سیاست با ایشان موافقم، اما اینکه چپ هر گاه توانست حمایت وسیع مردمی را بدست آورد، چه درپناه خیزشهای مردمی یا از طریق انتخابات پارلمانی، بایستی از تصرف قدرت چشم پوشی کند ، بسیارذهنی و غیر عملی وبه معنای خودکشی سیاسی تمام و عیار است. ما میتوانیم درک دیگری از اداره کردن قدرت سیاسی و دخالت دادن مردم در اداره امور کشور بدست بدهیم، بدست گرفتن قدرت، با وجوداینکه هنوز مناسبات ومراودات غالب سرمایه سالار است. به زوال بردن و فرسوده کردن مناسبات طبقاتی و خصمانه موجود انسانی تنها در سایه تصرف قدرت ممکن است. چگونه میتوان قوانین جدید وضع کرد و درمناسبات بسیار پولاریزه شده اجتماعی بدون تصرف قدرت، تحول ایجاد نمود، بدون آنکه اهرم قدرت را بدست داشته باشی؟ چگونه میتوان در درون مناسبات خصمانه موجود، کفه ترازو را بسود کنترل و ابتکار از پایین بدون تصرف قدرت سنگین ساخت؟ بلی، باید روشن و واضح باشد که هر تصرف قدرتی از سوی چپ ها معادل سوسیالیسم نیست، بلی امروزه ایجاد سوسیالیسم در یک کشور، در جهانی که بطور سرسام آوری به هم تنیده شده است، تقریبا محال است، ولی چپ ها بایستی با تصرف قدرت، به هرز کردن و فرسایش مناسبات سرمایه سالار، چه در عرصه ذهنی و چه درعرصه عملی وتجربی در جامعه کمک کنند، چپ بایستی مردم را علیه تمرکز قدرت و سرمایه در دست عده قلیلی بشوراند، سازمان دهند و بمحض تصرف قدرت آن را به حقیقت روزمره زندگی مردم تبدیل کنند و نیز آماده باشد که در صورت شکست در اداره مشترک امور با سازمانهای وسیع مردمی و سندیکاها و … قدرت را به حریف واگذار کنند، هر چند که به زعم چپ، مردم در اشتباه باشند. به باور من آقای وثیق بیش از اندازه از شکست چپ متاثر و جمعبندی ایشان بیش از اندازه آبستراکته شده است…. با احترام
۵۷۲۷۲ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۲
|