یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

نکاتی در رابطه با نوشته‌ی آقای شیدان وثیق (۳) - محمود راسخ افشار

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : masoud memar

عنوان : مولوی : هیچ زندانی ٫ بجز عبدت نکرد
آقای راسخ از مارکس نقل قول میکند :
( این آگاهی آدمیان نیست که هستییِ آنان را تعیین می‌کند. بلکه برعکس هستییِ اجتماعییِ آنان است که آگاهی‌شان را تعیین می‌کند. )
این یک حکم کلیشه ای است که شعور و قدرت تفکر و نقش دیالوگ و مبارزه سیاسی برای آگاهی اجتماعی را زیر سوال میبرد . با قبول این حکم باید مبارزه سیاسی و اطلاع رسانی را از دستور کار خارج کرد چون مناسبات تولیدی اجازه آگاهی بیشتری را نخواهد داد. در ضمن آن مناسبات تولیدی که اجازه آگاهی به مارکس و دیگر روشنفکران داده نباید مناسبات بدی باشد.
چرا که بدرستی طبق نوشته آقای راسخ :
( باید توجه داشت که مارکس برافتادن جامعه‌ی سرمایه داری را امری خود بخودی، مسلم و مکانیکی نمی‌داند. به عبارت دیگر، مارکس تئوری و نظریه‌ی فروپاشییِ اتوماتیک و خود به خودی سرمایه داری ندارد. اولن که در هیچ نوشته‌ای از او چنین تئوری و نظریه‌ای را نمی‌توان یافت. دومن این که از نظر عقلی و منطق ساده، هرآینه او بر این نظر می‌بود که کمونیسم، و سوسیالیسم به عنوان فاز پائینییِ آن، امری جبری و خود به خودی و اجتناب ناپذیر است و به موقع‌اش خواهد آمد، از لحظه‌ای که به این نظر می‌رسید، با عقل و هوشی که از آن به اندازه‌ی کافی برخوردار بود، دیگر دلیلی برایش وجود نمی‌داشت که به زندگییِ فقیرانه و پر از رنج و مشقت‌اش ادامه دهد و به کار تحقیق و بررسییِ سرمایه داری بپردازد. آن همه را می‌گذاشت و به دنبال زندگییِ خصوصی‌اش می‌رفت. )
آقای راسخ از قول مارکس و لنین مینویسد :
( نزد هر دوی این اندیشمندان بزرگ جوهر سیاست را «تصرف قدرت دولتی» تشکیل نمی‌دهد، بلکه نزد آنان جوهر سیاست را مبارزه‌ی طبقاتی تشکیل می‌دهد. نه جوهر سیاست بلکه هدف سیاست یعنی هدف مبارزه‌ی طبقاتی تسخیر قدرت دولتی است. )
حال اگر ما با واژه های جوهر و هدف که بیشترکاربرد فلسفی دارد تا سیاسی بازی نکنیم و با کلمات تسخیر بجای کسب ٫که اولی انقلابی تر و قهرآمیز تر و دومی دیپلماتیک تر بنظر میرسد ٫ در نهایت احزاب چپ بدنبال کسب و فتح قدرت دولتی هستند ٫ اصولأ فعالیت احزاب سیاسی برای کسب قدرت دولتی است
تناقض گوئی آقای راسخ و استفاده از واژه های گوناگون برای توضیح مقوله ها از نوشته های مختلف کارل مارکس ناشی میشود که اکثر آنها درست و بیان کننده و توضیح نقش برخی از واقعیات و پدیده های اجتماعی اقتصادی و سیاسی است و ما وقتی پیغمبرش میکنیم باید تمامی گفته هایش را طوری شرح دهیم که نه به ساحت پیغمبرگونه آسیبی رسد نه در تبعیت ما خدشه ای وارد شود ٫ مومن بمانیم صادقتر و انقلابیتر میمانیم تا لقب روزیونیست اپورتونیست سازشکار و ... کسب کنیم
آقای راسخ مینویسد :
( پس از تجربه‌ی کمون پاریس در ۱۸۷۱، مارکس به این نتیجه رسید که تصرف دستگاه دولت بورژوائی به دست پرولتاریا و حفظ آن در شکل موجودش کافی نیست. بلکه برای پرولتاریا در جهت تحقق اهداف تاریخی‌اش یعنی حرکت به سوی جامعه‌ی کمونیستی، ضروری است که پس از تصرف ماشین دولتی بورژوائی آن را درهم شکند و شکل دولت گذار خود را یعنی حکومت شورائییِ را که کمون شکل آن را برای نخستین بار در تاریخ نشان داد، ایجاد نماید. )
آقای راسخ در توضیح شکست سوسیالیسم در روسیه مینویسد :
( شرایط پیشیافته در روسیه‌ی عقبمانده، جنگ زده، ویران و گرسنه‌ی سال ۱۹۱۷ نه به لنین بلکه حتا به آقای وثیق نیز امکان نمی‌داد که سوسیالیسم رهائی خواهانه‌اش را متحقق کند و ماشین دولتی را در هم شکند. شرایط باز سازیِ چنان جامعه‌ای و توسعه و پیشرفت آن فقط به دست دولت مرکزی قوی و با تشدید ستم و استثمار بیشتر ممکن بود. چه این دولت بر خود عنوان سوسیالیستی بگذارد چه عنوان دموکراسی و چه عنوان سوسیالیسم رهائی‌خواهانه‌ی آقای شیدان. مارکس در آن «پیشگفتار» مشهور به «نقدی بر اقتصادی سیاسی-۱۸۵۷» می‌گوید :«... بنابراین، آدمیان همواره فقط آن تکالیفی را در برابر خود قرار می‌دهند که به حل‌شان قادر باشند. زیرا اگر با دقت بیشتری به موضوع بنگریم در می‌یابیم که تکلیف همواره هنگامی فرامی‌آید که شرایط مادیِ حل آن پیشاپیش فراهم آمده باشد یا در حال فراهم آمدن باشد.» )
البته سوای واقعیاتی که در این سخن نهفته است ٫ جای سوال اینجاست که تأکید آقای راسخ به نقش دولت مرکزی قوی و با تشدید ستم و استثمار بیشتر ٫ ۱. احزاب چپ منتظر رسیدن میوه استثمار بنشینند یا مثل امام زمانی ها خود در تشدید ستم برای ظهور پیشقدم شوند ؟
۲. این تکالیفی که شرایط مادی آن پیشاپیش فراهم شده ٫ دیگر نیازی به آگاهی اجتماعی نیست ٫ نقش احزاب سیاسی که به باور شما ٫ میزان آگاهی اجتماعی را مناسبات تولیدی تعیین میکند چیست ؟
۵٨۲۲۷ - تاریخ انتشار : ۹ آبان ۱٣۹۲       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست