سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

کدام چپ ؟ کدام سوسیالیسم؟ (۱) - منوچهر مقصودنیا

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : کیا

عنوان : مقاله و نظرات ,شکوه دیالکتیک!
مقاله و نظرات شکوه دیالکتیک!

ما دوباره در زمان امپریالیسمها" درست در زمان لنین" قرار گرفته ایم با تفاوتهایی-

اگر در انتظار لنین جدید نباشیم چپ نیستیم.

برای من سوال این است کجا ایشان ظهور می‌کند؟

ایران ؟

سعودی؟

کردستان؟

امریکاس جنوبی؟

آمریکا یا چین .....؟
۵٨۶۱۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ آبان ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : How Dollarocracy is Destroying America
برای دیدن این ویدئو، ظاهرا لینک فوق از کار افتاده است. علاقمندان میتوانند در جستجوگر گوگل با تایپ ویا کاپی و پیست
Moyers: How Dollarocracy is Destroying America به این ویدئو دسترسی یابند.

قسمت دوم این ویدئو, گفتگو در باره جمع آوری اطلاعات در باره افراد توسط دولت و کورپوریشن ها ست که در مقاله جناب وثیق به آن اشاره شد و بسیار مفید است.
۵٨۵۹۰ - تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : Democracy , Dollarocracy
" به هر حال نخبگان اقتصاد ، برای این معضل در آمریکا ، راه حل گل و بلبل ( بزعم نویسنده ، دموکراتیک ، که اراده اکثریت را با حفظ حقوق اقلیت تامین کند ) نیافته اند . ". برزویه طبیب

آنچه در آمریکا میگذرد کاریکاتوری از دموکراسی آرزو شده است. بنا به نقل قول از چرچیل دموکراسی بدترین سیستم حکومتی ست جز آنکه بقیه که تجربه شده اند بدتر بودند. ویدئو زیر که نسبتا طولانی ست نشان میدهد چگونه زمانی که پول همه چیز را میخرد Democracy به Dollarocracy تبدیل میشود.

Moyers: How Dollarocracy is Destroying America
http://www.commondreams.org/video/۲۰۱۳/۱۱/۰۸-۰

چگونه میشود از این استحاله جلوگیری کرد؟ نمیدانم اما گمان نمیکنم که دیکتاتوری پرولتاریا نیز چیزی بهتر از این برای حفظ حقوق اقلیت باشد.
۵٨۵٨۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ آبان ۱٣۹۲       

    از : برزویه طبیب

عنوان : اگر در پی تاسیس حزب باد ، نباشیم
این روز ها ،تعاریف گونانونی از سوسیالیسم دموکراتیک را در مقالاتی که به مناسبت های مختلف ازجمله پروژه وحدت چپ ، ارائه میشوند میتوان یافت . اولین مغالطه ای که دراین مقالات میتوان یافت ، جدا کردن مفاهیم اجتماعی ، بویژه مفهوم دموکراسی ، از اجتماع انسانی است . معمولا دموکراسی را به صورت اعمال حاکمیت اراده اکثریت تعریف میکردند ، ولی پدیده هایی چون ظهور فاشیسم در اورپا و پدیده جمهوری اسلامی در ایران ، نشان دادند که اعمال اراده اکثریت ، حتی به هنگامی که توسط رای گیری نیز مسجل شده باشد ، لزوما نمیتواند آرزو و ایده ال های ما را ، متحقق کند . بنابر این اعمال اراده اکثریت را مقید به حفظ حقوق اقلیت میکنند ، تا از دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت ، ممانعت کنند . بدینسان ، دموکراسی را به صورت اعمال اراده اکثریت به شرط حفظ حقوق اقلیت تعریف میکنند . از طرف دیگر از آنجا که اراده اکثریت میباید به شروط آگاهانه بودن و آزادانه بودن ، نیز مزین باشد ، ملزومات این آگاهی و آزادی ، چون آزادی بیان و احزاب غیره را نیز، به تعریف خود اضافه میکنند. و در عین حال از طریق رای گیری های متناوب ،مثلا ۴ یا ۶ ساله ، به بازبینی ثبات یا تحول اراده اکثریت تاکید میکنند .مثلا اقای مقصودنیا مینویسد :[ اگر دمکراسی؛ ازجمله به معنی حاکمیت اکثریت با در نظرداشت حقوق اقلیت و سیستم تناوبی و جابجائی قدرت فهمیده شود. اگر دمکراسی به معنی امکان تغییر دولت ها، آنهم در پریودهای ۴ تا ۶ ساله فهمیده شود. و اگر دمکراسی به معنی آزادی احزاب و پلورالیسم فهمیده شود. در آنصورت هیچ دولتی در دراز مدت و حتی میان مدت سر کار نبوده و جایش را به دولتی با شرکت احزاب دیگرمی دهد].
ولی این طرز فکر ، فقط به درد انشا نویسی میخورد ، چرا که مهمترین اصل بررسی علمی مسئله را که حرکت از واقعیت موجود اجتماعی است ، نادیده میگیرد ، و نقطه عزیمت خود را اتوپیای ذهنی خویش قرار میدهد. واقعیت موجود اجتماع ،واقعیت تضاد منافع ، وتعارض حقوق گروه های انسانی است . مثالی میزنم تا منظور خود ا روشن تر کنم . اکثریت مردم آمریکا مخالف انتقال فرصت های شغلی امریکایی ها به چین وهند وغیره هستند ، زیرا موجب بیکار شدن کارکنان این مشاغل میشود . سرمایه داران آمریکایی نیز ، به دنبال کارگر ارزان ، میخواهند سرمایه خود را و بنابراین این فرصت های شغلی را ، به خارج منتقل کنند . حال چگونه میتوا ن خواست اکثریت مزدبگیر را ، توام با حفظ حقوق پذیرفته شده (حق کنترل برسرمایه قانونی خود ) ، مالکین این سرمایه ها تامین کرد؟ میتوان گفت دولت تسهیلات خاصی برای کسانی که در خارج سرمایه گذاری نمیکنند ، قایل میشود ، ولی هزینه این تسهیلات را کی میپردازد ؟ یا مالیاتهایی به گروه دوم تحمیل میکند ، که موجب اعتراض آنها در رابطه با پایمالی تبعیض امیز حقوق مالکیتشان میگردد . به هر حال نخبگان اقتصاد ، برای این معضل در آمریکا ، راه حل گل و بلبل ( بزعم نویسنده ، دموکراتیک ، که اراده اکثریت را با حفظ حقوق اقلیت تامین کند ) نیافته اند . باش تا نویسنده و همفکرانشان چه راه حلی را پیشنهاد کنند! از اینگونه مثالها هزاران ، میتوان ذکر کرد .این صاحب نظران بزرگترین واقعیت اجتماعی را ، منازعه جاری بین طبقات یا نمی بینند و یا استتار میکنند
همین دیدگاه اتوپیایی را در مورد دموکراسی درون حزبی هم در این نویسندگان میتوان یافت . ایشان از مسخره بودن پیروی از انور خوجه مینویسند ودر عین حال خودشان در مزمت سانترالیسم دموکراتیک ، مثلا از حق نظردادن ، در خارج از حزب برای اعضا ، دفاع میکنند . اقای عزیز ، حق اظهار نظر در ایران ، چه در داخل حزب ، چه در خارج آن ، اگر مجازات اعدام نداشته باشد ، حکم زندان که دارد ! تمام قضیه سانترالیسم دموکراتیک ، در اثر فضای پلیسی حاکم بر دوران فعالیت بلشویک ها ، مطرح شد . چرا که آنها در داخل روسیه تزاری فعالیت میکردند . ولی گویا شما خیال فعالیت در داخل را از فکرتان کاملا بیرون کرده اید ، زیرا کوچکترین اشاره ای به شرایط ترور در داخل و حتی تهدیدات خانواده های فعالینی که در خارج هستند ،و راه مقابله با آنرا ندارید . راه حل بلشویک ها برای مقابه با پلیس، چه خوب چه بد ، سانترالیسم دموکراتیک بود ، راه حل شما چیست ؟ خارج نشینی ؟
ایشان میتوانند عنوان کنند که پذیرش یک حق ، را نمیتوان به فراهم بودن شرایط تحقق آن منوط کرد . ولی مسئله بر سر پذیرش حق اظهار نظر اعضا ، در روی کاغذ نیست ، بلکه معضل ، پیدا کردن راه تحقق این حق ، در تحت شرایط سرکوب است و گرنه هرچه بگوییم ، جز نق زدن بیحاصل ، نیست
نویسنده جدا افتادن خویش را از واقعیت مشخص و غرق شدن خود را در توهمات مثل افلاطونی بیش از هرچیز در جاییکه مینویسد ،( منظور من از دمکراسی دراینجا، دمکراسی ای بدون هرگونه پیشوند و پسوند است دمکراسی ای با تعریفی که در جهان امروز شناخته شده است )، به نمایش میگذارد.. .
چنین طرز تفکری ، جامعه را فارغ از هرگونه طبقه اجتماعی فرض میکند . دموکراسی بدون پیشوند و پسوند ،همان دموکراسی محض ، مثل اسب بدون هرگونه پیشوند و پسوند است ، اسبی که نه سیاه است نه سفید ،نه ماده است و نه نر ،نه پیر است و نه جوان . ‍درباره چنین اسبی میتوان مقاله نوشت ،ولی بدون شک نمیتوان سوار آن شده و به طرف مقصد تاخت. البته نظریه پردازانی که میخواهند ماهیت طبقاتی دموکراسی پیشنهادی خود را پنهان کنند نیز، ازترفند دموکراسی محض ، استفاده میکنند
همین محض گرایی را در مورد مفهوم حزب نیز میتوان یافت . از نظر،نویسنده ، حزب ایدئولوژیک ، مفهومی متروک است . ولی سئوال اینست که اگر ایدئولوژی مشترکی اعضای حزب را به یکدیگر پیوند نداده و ازاعضای احزاب دیگر متمایز نمیکند ، پس نقطه اشتراک و همدلی اعضای یک حزب چیست ؟ البته اگر در پی تاسیس حزب باد ، نباشیم ؟ برنامه مشترک ؟ حالا چرا برنامه فلان حزب چنین است و برنامه ان دیگری چنان ؟ ارزش های مشترک ؟ چرا فلان ارزش ، مقبول فلان حزب است و نامقبول در نظر آن دیگری ؟ مثلا چرا نباید بین انسان ها تبعیض وجود داشته باشد ؟ ( نویسنده عدم تبعیض را بعنوان یکی از محور های مشترک بین چپ های دموکرات میداند ) . اگر به سراغ جواب این سئوالات برویم وارد عرصه ایدئولوژی میشویم . جالب است که خود ایشان اصحاب جنبش چپ را بر اساس قبول یا بی توجهی به دموکراسی تقسیم میکنند . اگر ایدئولوژی مفهومی متروک و حاشیه ای است ، چرا ایده دموکراسی ، مبنای تقسیم نحله های چپ قرار داده شده است ؟ البته نویسنده ابتدا حزب ایدئولوژیک را با احزاب جزمگرا و انحصار طلب ، یکسان فرض میکند ، و از کسانی که اندیشه خود را علمی و دیگران را با القابی چون رویزیونیست ملقب میکنند ، به عنوان احزاب ایدئولوژیک یاد کرده ، و سپس احزاب ایدئولوژیک ، همگی را میکوبد .جالب است خودشان این احزاب را کاست های حاشیه ای و پیروی عده ای از آنها را از انور خوجه مضحک میخوانند ، بدون اینکه خمی بر ابروی دموکرات ایشان ظاهر شود . برزویه طبیب
۵٨۵۷۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ آبان ۱٣۹۲       

    از : پویان ارس

عنوان : ایدئولوژی حق به جانب
جناب نویسنده محترم مقاله
فرموده اید:"خنده داراینکه افرادی مانند انورخوجه صاحب نظرشده و نظریه اش تکامل دهنده نظریات،مارکس، انگلس ولنین دانسته شد...."
سبب خنده شما چیست؟ چون اسمش انور بوده نمیتوانسته صاحب نظر باشد؟ چون کشورش کوچک بوده نظر دادنش خنده شما را سبب شده؟ یا این خنده سرکار سبب دیگری دارد؟
این نوع رفتار شما ( که نظیر رفتار همفکران و همکاران شما در تحطئه کار نظری چپ است) مصداق کاملی از یک برخود "ایدئولوژیک" است.
پیداست هیچ متن یا ارجاعی از انور خوجه را نخوانده اید اماصاحب نظر بودن او را تخطئه میکنید. اصلا میدانید نظرات او چه بوده اند؟ من حداقل یک کتاب از انور خوجه در خصوص امپریالیسم را خوانده ام و از قضا مطالب قابل توجهی در آن دیدم. شما که ادعای این را دارید که :"جهان اندیشه جهانی موزائیک ی ازنظریات و پاسخ هاست" چگونه به خود حق میدهید اندیشه ای را نخوانده و نقد نکرده تخطئه کنید. گویا فقط اندیشه های خاصی حق ورود به جهان اندیشه شما را دارند.
اگر قرار بر خندیدن باشد که اسباب خنده با خواندن نظرات مضحک، عقب مانده، مرعوب، سردرگم،ایدئولوژیک، از مد افتاده برخی دوستان تازه از خواب بیدار شده که نیازی به داشتن روش تحقیق علمی، استدلال و برخورد منصفانه را در خود نمی بینند فراهم تر است.
سئوالی بنیادی تر از کدام سوسیالیسم،کدام چپ را شما و همفکرانتان لازم است پیش از ورود به این "کارزار " پاسخ دهید. و ان این سوال است:
چرا سوسیالیسم؟
....
۵٨۵۴۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱٣۹۲       

  

 
چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست