یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

رنگین کمان در زمهریر - خسرو باقرپور

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : جهان آزاد

عنوان : درود خسرو
درود بر تو خسرو، دست مریزاد. چندین بار شعرت را خواندم و نه تنها هربار بیش از بار پیش لذت بردم بلکه زیبایی های تازه ای هم هر بار در آن کشف کردم. در این وانفسای شعر متنی از این دست غنیمتی است
دست مریزاد
۵۹٣۰۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ آذر ۱٣۹۲       

    از : پروین کردد

عنوان : ربابه خانم دلم خیلی میخواست جوابتان را بخاموشی بسپارم ،،،
اماچون دهان را بیش از حد گشششادید وایرانیانی را که من و امثال من باعث آبروریزی اشان میشویم ،بر بلندا ایستادید و ((جامعه ی عقب مانده)) خطاب کردید ، فقط بگذارید خدمتتان عرض کنم ، آنهایی را که خیلی وقت پیشاز نزول اجلال شما و انواع شما از ( زمان گفتگوی تمدنها)!! به بعد و بمنظور اوپوزیسیون سازی در عرصه ی گیتی برای با ل زدن صادر شدند ، امروزه نک فقط عرض اشان رفت که وز وزی بیش از اشان باقی نمانده ،،، اگر چه شما هنوز تازه نفس هستید اما بپایید عاقبت کار را مرا ببخشید
۵۹۲۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ آذر ۱٣۹۲       

    از : ربابه ر.

عنوان : در رابطه با کامنت لقمان
حق با لقمان شاعر است:
شعر جناب خسرو باقرپور واقعا زیبا ست.
خاطره نویسی و یا یادمانده نویسی اما کسب و کار خطا و خطرناکی است که در جامعه عقب مانده ما رواج وسیع و همه گیر دارد.
ولی بنظر من اصلا و اصولا قابل توصیه نیست.
خیلی ها چشم دیدن همدیگر را به هر دلیلی هم که باشد، ندارند.
این ولی مانع آن نمی شود که مرتب به یکدیگر سر بزنند و احوال پرسی کنند.
پارادوکس می نماید.
چرا و به چه دلیل چنین است؟

دلیلش شاید در همین سنت دیرین و دیرنده ی مرده جوئی، مرده شوئی و مرده پرستی باشد.
کسب و کاری که نه به درد مرده می خورد و نه به درد جامعه بظاهر زنده.
چیزها، پدیده ها، سیستم ها (آدم ها) و روندها اگر بطور رئالیستی بررسی شوند، هم به نفع خود آنها ست و هم به نفع جامعه است.
ولی در خاطره ها و یاد مانده ها مرده ها و زنده ها تطهیر می شوند تا خاطره نویس ها ماهی مادی و معنوی، احساسی و عاطفی، سیاسی و اقتصادی خود را به ترفندی از شط گلالود زندگی بگیرند.
تطهیر آگاهانه و یا مصلحتی مرده ها اما در تحلیل نهائی به خودفریبی و یا حتی به عوامفریبی منجر می شود.
چنین کاری ضد روشنگری است و به زیان پیشرفت جامعه است.
۵۹۲٨٨ - تاریخ انتشار : ۲۵ آذر ۱٣۹۲       

    از : لقمان تدین نژاد

عنوان : من از یادت نمی کاهم
بارزترین مشخصّه‌ی شعر صداقت و بی تکلّفیِ آنست. شاعر با تمام وجود در خاطره‌ی زیبایی های آشکار و پنهانِ یارِ خود غرق شده و از آن شعری بیرون زده است زبانِ درون بسیارانی دیگر که شرایطی شبیه شاعر دارند و « زان دیر سفر که رفت از من غمزه زن و عشوه ساز داده دارم به بهانه های مأنوس تصویری از او به بر گشاده». همین که شاعر بیرون از شعر خود مانده و آنرا به تمام و کمال به یارِ خود تخصیص داده آنرا پذیرفتنی تر و دلنشین تر و نافذ تر ساخته است.
واقعا اگر امثال این اشعار و یادنامه هایی امثال کارهای ناصر مهاجر و دیگرانِ نظیر او نمی بود بحثِ گذار و سرنوشتِ کشور ما تقلیل می یافت به شعر های شاعر و شاعره های بازاری پرهیاهو و قصیده هایی در ۷۸ بیت در قافیه ی عمّامه و تزویر (و کلیشه های دیگر) از رادیو تلویزیون های لوس آنجلس، و رَپ های سیاسی-تودماغیِ زودگذر. مسلما با کمک چنین شعرها، و یادنامه های دیگر، باید از ربوده شدن امر و بحث سیاسی تاریخی ایران و تقلیل آن به روزمرگی ها و خبرهای داغِ سیاسی جلوگیری کرد. و گَرَم یاد آوری یا نه من از یادت نمی کاهم.
۵۹۲۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ آذر ۱٣۹۲       

    از : ربابه ر.

عنوان : ایرانی ها هر کدام به نحوی آبروی ایران و ایرانی را می برند
پروین کرد هم در این میان استثنائی محسوب نمی شود:
در حین اینکه خودش بر شیپور ناهنجار ناسیونالیسم می دمد، هر رهگذری را چشم بسته و بدون ژرف اندیشی حداقل در زمینه حرف خویش، به ناسیونال ـ سوسیالیسم می چسباند.
شاید اصلا معنی و دلیل تاریخی تهوع آور این مفهوم را خود نداند.
این مفهوم به قصد عوامفریبی از سوی جانیان فاشیسم آلمانی سرهم بندی شده بود:
حضرات ضمن به آتش کشیدن احزاب و سازمان ها و سندیکاهای زحمتکشان یدی و فکری و فرهنگی، پرچم سرخ برمی افراشتند و واژه های خلق و سوسیالیسم و «چپ» اندر قیچی بکار می بردند.
۵۹۲۷۱ - تاریخ انتشار : ۲۴ آذر ۱٣۹۲       

    از : پروین کرد

عنوان : با سلامی دوباره وعذری از سوی تفاهم
قصد من از بکار بردن (ناسیونال سوسیالیست ) در مورد شما (نازی آدمخوار )نبوده و نیست ،اما اینکه هم من وما و هم شما و ایشان از نسل ایرانی جماعت باهر فرهنگ قومی ، عشیره ای ، فکری ، سیاسی ، هریک چو بید بر سر ایمان ناسیونالیستی خویش میلرزیم غیر قابل کتمان است و شاید زیاد هم عجیب غریب نباشد !! اما دوستان گرامی مگر خدا نکرده شما هم بسان سایر رفقا که (زنده زنده یادشان بخیر.....) از سوسیالیسم قهر کرده اید !! حتمآ نه و باین امید. اما آنچه که من نوشته بودم وشما باتآسف دریافت اش نکردید ، حاوی جملاتی چند بزبان کردی (ترجمه نشده) بود و من گمان کردم بعلت شایدکمی(کرد تازی) لگام خورده ام ! واگر این نیست پس مرا ببخشید چرا که بسادگی نمیشود و من نمیتوانم نیرویی را که زمانی بمن نیروی زیست سیاسی میداد را نازی بنامم اگر چه اینروزها بناچار و سر در گم گاه سبز وگاه بنفش میشود ،، و باین امید که نهایتآ از نو سرخ شود و برآید .... قصد سویی نداشته ام اما درددلم را باخاطراتی هم تلخو هم غیر تلخ بروز داده بودم که با تآسف شما دریافت اش نکردید .. با سپاس ازشما
۵۹۲۴۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ آذر ۱٣۹۲       

    از : اخبار روز .

عنوان : کردی
دوست گرامی خانم پروین کرد. درود بر شما. ما اصولا اظهار نظری از جانب شما دریافت نکرده ایم که درج بکنیم یا نکنیم. ما بر این گمانیم که هرگز ناسیونال سوسیالیست، بعنی نازی نیستیم.
۵۹۲٣٨ - تاریخ انتشار : ۲۲ آذر ۱٣۹۲       

    از : پروین کرد

عنوان : با سلام بدوستان اهالی اخبار روز
کامنتی نوشته بودم و شما برمن پوزه بندی اهدآ فرمودید و نمیدانم چرا ! شایدجز یدلیل (کلامی چند بزبان کردی که شاید این حق کوچک هم برم روانیست ) !که امیدارم از عرق (ناسیونال سوسیالیستی اتان ) نشآت نگرفته باشد که بس جان سوز خواهد بود !!!، در حد اقل احترام به آزادی بیان و خودرا هوار کردن ، هر کسی مسیول افاضات خویش است و نه دیگری، جز اینکه سانسور و حذف به دلایلی حتی نه (سود جویانه ) که آسه برو آسه بیا که ملا شاخت نزنه باشد و چه غم انگیز است در مورد شما !!! من کسی خاص را نشانه نگرفته بودم جز یادآوری خاطره ای غم انگیز که جز دردی بیش بدردهایم نمیافزاید و گاه انسان درین دیار تباهی فقط بادرد خوش است و دیگر هیچ . آخه شما دیگر چرا !!!!!
۵۹۲٣۶ - تاریخ انتشار : ۲۲ آذر ۱٣۹۲       

    از : هوشنگ ح

عنوان : ازیادها نرود خاطرعزیزاش
شعرزیر راسید قربان با دستخط خودش هنگام بازداشت دراداره‌ اطلاعات کرمانشاه با مداد بردیواربازداشتگاه‌ اش می نویسد:

له مرگ ناترسم چیونکه هروختئ من دیمه وچو فلائ بدبختئ
بئ شک اووخته صد دف مردمه وگرد مرگا پیکارکردمه
پس هرچئ ایوشم بوکره کاره که وچان نرئ سو تا ایواره
بوزامت کیشه بو"مستضعفه" که لئ زمانه کل بیونه خفه
قوروان روزگارائجورنامینئ زامت کیش اخرحق خوئ سنئ

سید کلمه "مستضعفه" را خودش بهمین صورت داخل گیومه نوشته است.
لازم به توضیح است که سیدقربان راازترس افشاگری هیچوقت به بند عمومی به میان دیگرزندانیان نفرستادند وتالحظه اعدام درسلول انفرادی نگاه داشتند.
یاد عزیزش گرامی باد!
۵۹۲۱۰ - تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : نازلی و بقیه ماجرا
از نازلی چه پنهان، که همین تحویل گرفتن جنازه عزیزی و شست و شوی زخم های اندام او و وداع واپسین با پیکر به زخم خنجر و خاطره سرشته او نعمتی بهشتی است در جهنم فوندامنتالیسم .
آنچه برای بعضی ها کابوس می نماید، حسرتی است بر دل بی تاب خیلی ها که حتی گوری برای عزیزان خود نمی شناسند.
۵۹۱۹٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱٣۹۲       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست