یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

پایه های حزب حاکم و اسلامگرای ترکیه می لرزد - محمدحسین یحیایی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : احسان

عنوان : مربوطه
عیاش واژه ای عربی و ریشه اش عیش است. معنای فارسی عیش زندگیست و عیاش کسیست که از زنده بودن خود, از زندگی کردن خود لذت می برد. عیاش در زبان مردم عرب واژه ایست زیبا و نه دشنامی زشت. نام فامیلی بسیاری از مردم در کشورهای عرب زبان عیاش است, در گمان من که دوست دارم تک تک مردم این سیاره ی تهی از عدالت عیاش باشند و نه مستضعف, یا که رنجبر, تبدیل شدن واژه عیاش به دشنام در زبان فارسی, ریشه در اسطورشناسی ایرانی و و روانشناسیی تاریخ و ادبیات فارسی دارد. قصد از این همه وقت تلف کردن این است که بگویم , استفاده من از واژه عیاش در نظر پیشین, با مقایسه کردن چگونه زندگی کردن مردم در ایران تحریم شده و روشنفکران خوش پوش وخوش قلمی که همگی باشندگان کلان شهرهای ثروتمند تحریم کننده می باشند, صحیح و منصفانه به نظرم می رسد. انتقاد من از آنانیست که با شهروند غرب شدن, نه تنها ستم اقتصادی سیاسی سامانه اش در جهان را دیگر نمی بینند, تمامی گذشته و ارزشهایی را که هویت روشنفکرانه اشان را وامدار شان می باشند فراموش کرده اند. به یک دلیل ساده. چون سواره شده اند و از پیاده خبر ندارند.به گمان اینجانب, هرکس در صحنه ی هزار تصویری ستم بر مردم ایران و دیگر مردم ستم دیده جهان ,تنها تصویر یک ستمگر را می بیند, یا روشن نمی بیند یا که به ستمگری دیگر آنقدر نزدیک شده که در آن استحاله شده دیگر احساسش نمی کند. مخلص ده ها ساله مردم شریف آذربایجان, شیفته همیشگی انسان دوستی ی ماکسیم گورکی, تحت تعقیب, اسیر و آزرده شده ی دو ساواک, پیرمردی به نام احسان
۵۹۴۹۲ - تاریخ انتشار : ۷ دی ۱٣۹۲       

    از : احسان

عنوان : ماشاالله به این همه معرفت
مطمئن باشم که شما ماکسیم گورگی را خوانده اید؟
۵۹۴٨۶ - تاریخ انتشار : ۷ دی ۱٣۹۲       

    از : س. آذر

عنوان : برو پسر جان! برو پی کارت!
بله آقای احسان شما هم ظاهرا همانند سردمداران حکومت جمهوری اسلامی - که ماشالله هیچ کدامشان نه «عیاش» هستند، نه در «کلان شهرهای ثروتمند غرب» ویلاها و مستغلات دارند، نه آقازاده هایشان مقیم و ساکن «کلان شهرهای ثروتمند غرب» هستند، نه خودشان با استفاده از بیت المال مردم فقیر ام القرای اسلامی مثلا برای معاینه و معالجه چشمانشان از خدمات پزشکی غرب «ملحد» و «فاسد» بهره مند نمی شوند و نه «رشوه» می دهند و نه «رشوه» می گیرند- درد وطن دارید. بله به قول شاعر بزرگ ترکیه ناظم حکمت شما با دسته چک هایتان با دلارهایتان و با ... خادم هستید و ما باشنده گان عیاش کلان شهرهای غرب - که هیچ کدام از اینها را نداریم- خائن هستیم. راستی این اسم زیبای شما-احسان- مرا یاد داستانی انداخت که حیفم می آید آنرا اینجا نقل نکنم:
در زمان شاه در شهر زادگاه من تبریز، سازمان امنیت شاهنشاهی-ساواک- هر از چند گاهی برای کنترل کتابفروشی ها- که مبادا کتابهای ظاله بفروشند- ماموری را می فرستاد. کتابفروشی ها که این مامور پیر را می شناختند، در مغازه شان استکانی چائی به او می دادند و روانه اش می کردند. مامور هم بعد از بازگشت از ماموریتش گزارشی مبنی بر نبود کتب ظاله به مافوش رد می کرد. بعد از چندی با بازنشستگی این مامور پیر جوانی جای او را می گیرد. مامور جوان پر انرژی که سودای نام و نان داشت و از پله کان ترقی بالا رفتن می خواست، در اولین روز ماموریتش به صورت ناشناس به مغازه ی کتابفروشی ... که صاحب آن پیرمردی بود، می رود. مامور جوان سری به قفسه های کتابها زده و بعد از ورق زدن یکی دوتا از آنها بدون مقدمه از پیرمرد صاحب مغازه می پرسد: آقای ... شما کتاب «مادر ماکسیم گورگی » را دارید؟ پیرمرد - که ساواکی بودن طرف را فهمیده بود- از بالای عینکش نگاهی به این مامور ساعی می اندازد و به ترکی آذربایجانی می گوید: «گئت بالا! گئت! س..کنمه سن».
جناب احسان! با عرض معذرت پیشاپیش از خوانندگان این مطلب، ترجمه ی تحت اللفظی حرف پیرمرد کتاب فروش این گونه است: «برو پسر جان! برو پی کارت! نمی تونی منو به گ...ئی».
۵۹۴٨٣ - تاریخ انتشار : ۶ دی ۱٣۹۲       

    از : احسان

عنوان : مربوطه
به نظر می رسد علت بزرگ این کلان رشوه دادن ها وجود شوم تحریم های بی رحمانه علیه مردم بیچاره ایران باشد. شما حتمن پولدار شدن بی حد و حساب فرزند محترم آقای عنان دبیر کل سازمان ملل در زمان تحریم های کودک کش جهان متمدن آقای کلینتن بر علیه مردم عراق را به خاطر دارید. به نازم به روشنی فکر روشنفکران مملکتم که یکبار برای رضای خدا که نه, برای رضای شیطان هم که شده در مخالفت با تحریم خانمانسوز مردمشان کلمه ای ننوشتند. چرا که آنها همگی باشندگان عیاش کلان شهر های ثروتمند غربند, در توهم عمیقشان اما شهروندان خوش قلم و همیشه طلبکار ایرانند.
۵۹۴۶٨ - تاریخ انتشار : ۵ دی ۱٣۹۲       

  

 
چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست