از : احمد صلاحی
عنوان : برای masoud memar
نگارنده فقط تلاش می کند که بگوید تا سوسیالیسم راه درازی در پیش داریم.
حزب سوسیال دمکرات آلمان میرود که خانم یاسمین فهیمی را بعنوان دبیرکل خود انتخاب کند تا رابطه حزب را با احزاب سبز و چپ تقویت نماید. کاری که می تواند زمینه بهتری برای انتخابات بعد گردد. این رویکرد ها با عنایت به نتایج انتخابات صورت میگیرد و کاملا جامعه شناسانه می باشد. سوسیال دموکراتها می دانند که نزدیک ترین نیروهای اجتماعی به آنها حزب چپ و سبزها می باشد. قبلا هم چنین بوده است.
احتمال تغییر موضع نیروهای احزاب مسیحی و لیبرال و نژادپرست و گرایش آنها به سوسیال دموکراسی ناچیز است.
حال از این مجموعه و تحت کدام پروسه چپ ها جان بگیرند و موثر تر شوند قابل پیش گوئی نیست.
در مورد ایران وضع بسیار نا امید کننده است . هیچ انتخابات آزادی وجود ندارد . هیچکس نمی تواند در بارهء پتانسیل نیروهای سوسیال دموکرات و چپ اظهار نظر واقع بینانه ای کند.
شوربختانه جریانهای چپ و راست ایران در داخل و خارج در پراکندگی کامل و فاقد پلاتفرم مبارزاتی برای تحمیل انتخابات آزاد، بعنوان قدم اول شناسائی پتانسیل واقعی نیروهای سیاسی چپ و زاست و میانه در ایران هستند. تا این تابو شکسته نشود هر جریانی به رمانتیسم خود ادامه خواهد داد.
انتخابات شاخص جامعه شناسانه نیروهای مختلف اجتماعی می باشد که حول برنامه های مختلف جمع میشوند. ما به آن نیاز داریم بدون اینکه از سوسیالیزم کوتاه بیائیم.
۵۹۷۲۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|
از : masoud memar
عنوان : سوال و جواب
آقای صالحی چون از من سوال کردید وظیفه خود میدانم در باره این نوشته که بصورت سوال آوردم و شما با نقل قول از من آوردید : ( در قرن حاضر باید اندیشید چگونه میشود با دموکراسی و تکثر احزاب به سوسیالیسم و عدالت اجتماعی رسید ؟ ) توضیحی بدهم چون احساس میکنم منظورم را نتوانستم بیان کنم.
اولأ در باره ضرورت و تأکید ( اندیشیدن ) که گفتم ( در قرن حاضر باید اندیشید ) همانطور که در آخر نوشته قبلی گفتم : ( تجارب بشری نشان میدهد که امروزه همگی انسانها سرنوشت بیمار را به دکتر میسپارند ولی سرنوشت زندگی و جهان مهم و خطرناکتر از آن است که به یک فیلسوف واگذار کنند. ) بدین معنی است که همیشه باید بدنبال راهکار رفت و اندیشیدن را به گردن و وظیفه یک فیلسوف نیانداخت و فلسفیدن کار همه انسانهاست که بدنبال راه حل میگردند و در گذر زمان نقد میکنند و درجا نمیزنند. که تاریخ نشان داده فلاسفه بزرگ هم هیچکدام فلسفه نخوانده بودند و بدنبال کشف و فلسفیدن صاحبنظر و تبدیل به فیلسوف شدند از دکارت گرفته که در جنگهای سی ساله افسر ارتش بود تا نیچه که زبانشناسی تحصیل کرده بود و از برتراند راسل ریاضیدان تا ویتگنشتاین که مهندس هواپیما بود.
در مورد سوال : ( چگونه میشود با دموکراسی و تکثر احزاب به سوسیالیسم و عدالت اجتماعی رسید ؟ ) سوال را روشنتر مطرح میکنم چون شما نوشتید تکثر احزاب وجود داشته و دارد و از تاریخ سوسیال دموکراسی نمونه آوردید و من متوجه شدم که شما منظور مرا نگرفتید.
طرح سوال بشکل خوانا :
در قرن حاضر چپ ایران باید بدنبال راهکار و برنامه ای باشد متناسب با شرایط ایران و نه بشکل اتوپیائی یعنی باید اندیشه کند که چگونه با قبول دموکراسی و حق تعیین سرنوشت بدست مردم که مجلس و دولت از بین همه طیف های فکری واحزاب ( با وجود واقعی تکثر احزاب ) که با انتخابات تواتری توسط مردم قدرت سیاسی تعیین میشود که مخالف با باورهای چپ ایران بشکل کلاسیک ( حکومت تکحزبی و مرحله دیکتاتوری پرولتاریا ) است میتوان به سوسیالیسم و عدالت اجتماعی دست یافت ؟
جواب کوتاه من به یک سوال شما که ( باید به این سئوال جواب داد که با تنوع کنونی احزاب مثلا در آلمان و با بر نامه های مختلف چگونه اکثریت مردم به احزاب مسیحی رای میدهند. و احزاب چپ و سبزها مخاطبین کمتری دارند. ) بنظر من در مجموع فاقد برنامه های ممکن و شدنی با شرایط خاص اقتصادی و سیاسی روز( واقعی ) هستند ٫ همانطور که شرودر صراعظم سابق آلمان انتخابات زودرس بهنگام حکومت با سبزها برگذار کرد و گفت سبزها حقیقتی را میخواهند که منطبق با واقعیت نیست
۵۹۶۹۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣۹۲
|
از : احمد صلاحی
عنوان : سئوال از masoud memar
آقای معمار میگوید:" در قرن حاضر باید اندیشید چگونه میشود با دموکراسی و تکثر احزاب به سوسیالیسم و عدالت اجتماعی رسید ؟"
زمان بسیار تنگ و درنگ جائز نیست
نباید صبر کرد و از صفر شروع کرد. بی توجهی به تجربیات گذشته و موجود نیز نادرست است ضمنا ؛
۱. مگر تعداد احزاب در کشورهای اروپائی کافی نیست؟
۲. مگر تجربه سوسیال دموکرات های جهان که در رقایت با چپ سوسیالیستی در "قرن بیستم " برنامه های تمام طبقاتی نوشتند را فراموش کرده اید . در بعضی کشورهای سرمایه داری مثل آلمان ، انگلستان و سوئد و نروژ توانستند دولت رفاه را با شرکت تمام طبقات ایجاد کنند.ولی بعداز کودتای ۱۹۷۳ شیلی و قدرت گرفتن احزاب محافظه کار، موج نئولیبرالیسم توسط دولت های تاچرـ ریگان ـ کهل مسلط گردید و قوانین اجتماعی بصورت وحشتناکی بنفع سرمایه دران تغییر کرد و ادامه دارد. دولت رفاه به بایگانی تاریخ فرستاده شد. ساختار اجتماعی بشدت دگرگون گردید و طبقه کارگر و تشکل های آن متلاشی و پراکنده گردید.
دیگر در هیچ کشوری سوسیال دموکراتها نمی توانند به تنهائی دولت تشکیل دهند. تعداد احزاب جدید بدون تمایلات سوسیالیستی بیشتر گردیده است و تمام دستاورد های سوسیال دموکراسی که با ائتلاف چپ ها بدست آمده بوده تقریبا نابود گردیده است. خصوص سازی واحد های زیر بنائی بسرعت پیش میرود و شرائط کار ، مسکن ، آموزش ، بهداشت ، صندوق بیمه بیکاری و بازنشستگی
و..و.. بنفع کارفرمایان تغییر کرده است . لشگر بیکاران در بین تمام طبقات و اقشارافزایش یافته اشت و همزمان مهاجرت و پناهندگی از کشورهای حاشیه ای و دیکتاتور زده افزایش یافته اشت . اصل ۱۴ منشور جهانی حقوق بشر در باره ء حقوق پناهندگی با بیشرمی کامل دیگر اجرا نمیشود. در هیچ دوره ای بعداز جنگ جهانی دوم چنین بحران ملی و اقتصادی جهان سرمایه داری را در خود غرق نکرده بود. تمام دولتها به بهانه حل بحران جهانی تا کنونی ، تتمه دولت رفاه را نیز در حال از بین بردن هستند.
در این شرائط نه سوسیال دموکراتها و نه چپ ها و نه سایرین متفکرین با موعظه نمی توانند در مقابل احزاب سرمایه داری صف آرائی کنند. از صندوق انتخابات همان بیرون میاید که در نظر سنجی های قبل از انتخابات دیده میشود. در آلمان صنعتی خانم انجلا مرکل و احزاب مسیحی در انتخابات برنده شدند ولی با برتری زیر ۵۰ درصد !!! و برای تشکیل دولت مجبور شدند با سوسیال دمکرات ها ائتلاف کنند.
از چنین ائتلافی چیزی دستگیر طبقهء کارگر و محرومان اجتماعی آلمان نخواهد شد.
مشکل کمبود یا تعدد احزاب نیست باید به این سئوال جواب داد که با تنوع کنونی احزاب مثلا در آلمان و با بر نامه های مختلف چگونه اکثریت مردم به احزاب مسیحی رای میدهند. و احزاب چپ و سبزها مخاطبین کمتری دارند. بحران سیاسی و اقتصادی میدان وسیعی برای نیروهای نژاد پرست و بیگانه ستیز هم می باشد.
در شرائطی که سراسر منطقه خاورمیانه و جنوب اروپا آبستن حوادث غیر مترقبه می باشد الویت های سیاسی و اجتماعی چیست ؟
بنظر نگارنده تصمیم گیران اروپا و آمریکا بینهایت محافظه کار و از منافع سرمایه دار
بزرگ جهان حمایت می کنند. مگر تعفن و خرابکاریهای آنها مانند برلوسکونی مانع کار و خطری برای ادامهء بقاء آنها باشد تا برکنار شود ولی قوانین و مقررات تغییر نمی کند.
مسئله اینست که چگونه باید مردم جهان را ، امروز ، نسبت به عواقب حوادث آتی جهان آگاه کرد. رسانه های بزرگ تکلیفشان معلوم است . چگونه میشود مردم به این مسائل حیاتی راغب شوند تا حساسیت نشان دهند. وگرنه با وقایعی که در شرف تکوین است شرائط بیش از پیش بنفع نئوکانها خواهد شد.
نمی دانم کدام فیلسوفی خواهد توانست برای کثافت کاریها دشمنان مردم راه حلی ارائه نماید. تمام کارهائی که ناتو و شرکاء در سراسر جهان با خشونت و نکبت کامل صورت انجام میدهد برای رسیدن به هژمونی مطلق سرمایه بر جهان است. متاسفانه سوسیال دمکراتها نیز در تمام این ماجراها مشارکت داردند.
بنظر نگارنده این از وظائف بزرگ تاریخی چپ می باشد که شجاعانه با تمام امکانات با مردم در ارتباط مستقیم و غیر مستقیم اطلاع رسانی نماید
۵۹۶٨۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣۹۲
|
از : masoud memar
عنوان : تکامل اجتماعی
امروزه فلسفه را کاربرد عقل در حل مسایل تعریف میکنند و پذیریش تام و همیشگی کلیات هر فیلسوفی مانع بکارگیری عقل میشود که انسان جزم اندیش زائیده این عبادت هاست امروزه ثابت شده است همانطور که ورزش ماهیچه ها را تقویت میکند تنها با ( فلسفیدن ) میتوان عقل را نیرومند کرد نه مثلأ با تمرین ریاضیات یا شطرنج.
تا قرن نوزده فلاسفه به اقتضای دانش و زمان خود بر سر وجود یا نیستی خدا فلسفیدند و بر مبنای آن از دیوار هم بالا رفتند که امروز ( زمان ) اجازه چنین کاری نمیدهد و به حوزه و حریم خصوصی تعلق یافته است و فلسفه در قرن بیستم با نابودی میلیونها انسان و هزینه های سنگین روحی و روانی آموخت که دست از پرداختن به اتوپی بردارد
تجارب بشری نشان میدهد که امروزه همگی انسانها سرنوشت بیمار را به دکتر میسپارند ولی سرنوشت زندگی و جهان مهم و خطرناکتر از آن است که به یک فیلسوف واگذار کنند.
در قرن حاضر باید اندیشید چگونه میشود با دموکراسی و تکثر احزاب به سوسیالیسم و عدالت اجتماعی رسید ؟
۵۹۶۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣۹۲
|
از : آرمان شیرازی
عنوان : گفتگوی روشنگر و سودمند
آقای بیقرار به پرسشهای پایهای پرداخته اند. برای پاسخ به چنین پرسش هایی لازم است که از آموزشهای محدود قرن پیش فراتر برویم. شناختهای جدید را باید برای غنی سازی دانشهای گذشته به کار بگیریم... واقعیت گسترش صفوف استثمار شوندگان، تغیرات کیفی در ساختار طبقات، شکست تاریخی سیستم تک حزبی برای ساخت سوسیالیسم و عوامل مهم دیگر را بررسی کنیم و ارزیابیهای دقیقتری پی ریزی کنیم. بر همه تلاشگران سوسیالیسم است که برخوردهای احساسی و سطحی را به کنار نهند و در گفتگوی روشنگر و سودمند به این مهم بپردازند.
۵۹۶۵۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣۹۲
|
از : حسین صلحدوست
عنوان : در ستایش کمونیسم
برتولت برشت - در ستایش کمونیسم
خردمندانه است،
فهمیدنی و آسان
تو که استثمارگر نیستی
... ... درکش توانی کرد.
به صلاح توست
جویای آن شو
ابلهان، ابلهانه اش می خوانند
و پلیدان، پلیدش می دانند
ولی دشمن پلیدی و بلاهت است.
استثمارگران جنایتش می نامند
اما، می دانیم ما
حماقت، نه
که پایان حماقت هاست.
معما، نه
که گشایش است و آسودگی
آسودگی ای که دشوار متحقق می گردد
تو که استثمارگر نیستی
درکش توانی کرد.
۵۹۶۴٨ - تاریخ انتشار : ۱۵ دی ۱٣۹۲
|
از : آ. بزرگمهر
عنوان : سئوال از برزویه طبیب
آقای طبیب "عصبانی "، آسمان به زمین نیامده، وقت هم بسیار است. یک کمی مهربان تر باشید . چرا ما چپ های ایرانی اینقدر حساس هستیم . خواهشمند است در بارهء سئوال خود از نویسنده ء این مقاله کمی توضیح دهید .
"حالا نابود کردن سرمایه داری اگر اولین پله ساختن سوسیالیسم نیست ، پس پله اول آن چیست ؟ " پایان نقل قول
منظور شما از "نابودی" سرمایه داری دقیقا جیست؟ برای اینجانب فرق نمی کند "نابودی" سرمایه داری قدم اول باشد یا نباشد. چون اصلا استفاده از چنین شعارها؛ مانند ، "نابودی" و "محو" سرمایه داری را درست نمی دانم. گذار از مناسبات سرمایه داری به سوسیالیزم بمعنی "نابودی" و "محو" مناسبات سرمایه داری می باشد ولی جلوه های مادی و معنوی سیستم سرمایه داری نیاز به زمان است تا سوسیالیزه شود . منظور لغو مالکیت صاحبان سرمایه بر ابزار تولید و تسلط آنها بر مناسبات اجتماعی می باشد.
مثلا ، کارخانه ء مواد غذائی و خود روسازی به تولید خود ادامه میدهد و مدیریت و مالکیت سرمایه داران به مدیریت سوسیالیستی تبدیل میشود.
باید تلاش شود تا مدیریت نوین و با نو آوری هائی در پروسه تولید ، محصولات از نظر کمی و کیفی بهبود یابد و کارکنان این واحد ها نیز شرائطی بهتر از زمانی که تحت نظر سرمایه داران بودند کسب نمایند. در مورد قیمتها نیز سیاست گذاری های جدید لازم است و در یک کلام موضوع بسیار پیچیده و نیاز به بینش و دانش گسترده برای ایجاد هماهنگی با تمام مولفه های اجتماعی می باشد. ( در روزهای انقلاب بهمن ادامه یا خواباندن کارخانه آدامس خروس نشان و نطائر آن مورد بحث چپ ها بود!! و روحانیون در حال پاکسازی و مصادره اموال مردم و سرمایه داران فراری بودندو با اعدام و قطع کردن دست و چشم در آوردن مردم را می ترساندند)
فراموش نکنیم که در مناسبات سوسیالیستی تمام مظاهر مادی و معنوی زندگی باید در سطحی متکاملتر از سرمایه داری ارتقا یابد. اگر چنین نشود سوسیالیزم و کمونیزم شعاری بیش نیست.
۵۹۶۴۷ - تاریخ انتشار : ۱۵ دی ۱٣۹۲
|
از : برزویه طبیب
عنوان : ما جزم اندیش و شما آزاد اندیش
آقای محترم ، ما جزم اندیش و شما آزاد اندیش . ولی بفرمایید ببینیم مگر اساس سرمایه داری چیزی غیر از اینست که کارگری هست که برای سرمایه داری کارمیکند . یعنی سرمایه داری رابطه ای است بین کارگر و کارفرمای سرمایه دار .حالا این رابطه را یا باید کارفرما بهم بزند ، که منافعش ایجاب نمیکند ، یا کارگر . پس احتیاجی به نقل قول اوردن ازمارکس نیست تا به فهمیم چه کسی گورکن سرمایه داری است ،فقط مختصری تعقل لازم است . حالا نابود کردن سرمایه داری اگر اولین پله ساختن سوسیالیسم نیست ، پس پله اول آن چیست ؟برزویه طبیب
۵۹۶۲۴ - تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱٣۹۲
|