از : بهروز
عنوان : شاعری که دوست دارم چرا؟
هنوز در حیرت این بودم که اسماعیل خویی چه شد که از رضا پهلوی حمایت کرد که ایشان شعری برای حمایت از این خواننده نوشتند. برای من که ایشان را بسیار دوست دارم کمی سخت است ...
۵۹۹٣۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣۹۲
|
از : ر. سماوی
عنوان : شورشی ویرانگر
شاعر رند اندیشه اندیش ما اسماعیل خویی عزیز انگار رندی شاعرانه را از حافظ به عاریت گرفته است ؛ اودر چکامه "ستایش" به شاهین نجفی "شورشی" و"ویران گر" نهیب می زند که جان برادر گرچه "خشمدرد" تو فهم پذیر است ولی بهوش باش که مبادا "نت های مهربانی" ات را "فلج" کند وبرحذرش میدارد در این میانه میدان هنر شایسته نیست که نه با هرچه از بود ونبود ،که با خود هم " لج" کنی وبه چپ وراست کج کنی
نگران و وبرآن است که هرچند "طرح نو" اش رنگ وبوی براندازندگی دارد، وتداعی گر "معنای درد ناک برازندگی " در نا زمانی نسل خویی است به شاهین دور پرواز و سر به هوا مهربانانه میگوید که در ترانه خوانی وترانه سرایی متاثر از "خشمدرد" خود درجا نزن ! این جا نمان ! از خودت عبورکن! فراتر رو ! دیگر شو! دیگر شو!
۵۹٨۹۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹۲
|
از : مهرداد
عنوان : "همه چیز تمام"
پیامی به تمام معنا " همه چیز تمام "
... زیبا، از ژرفای دل برآمده، نیک خواهانه و به غایت سنجیده
راستی را که "دود از کنده بلند می شود"
۵۹٨٨۵ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹۲
|
از : پروین کرد
عنوان : دستتان مریزاد جناب خوییکه شاهین ،این بلند آواز تیزپروازرا ستوده اید . بامید سر برآوردن شاهین هایی ازین تبار
اگر مردم عادی وبناچار ودرمند و هزار مسیله و مشکل دیگر که گریبانگیرشان است و بالاجبار ،به حکومتهای دیکتاتوری رنگارنگ ( شاهی ، نظامی و دینی) ازنوع شیعیی ایرانی اش عادت میکنند . اما وای و شیون و دریغ بر آن ملت که نخبگان فرهنگی ، هنری و سیاسی اش آن حکومت را که درکشور ما جز (باغ وحش حکومت دینی ای) بیش نیست . لااقل بایکوت نمیکنند و برعکس و چنانکه ۳۵ سالست میبینیم ، بامید گشایش درین ((دینزار )) ، گاه مجذوب سردار چاپندگی همه خط حریف ، گاه دل به روی خوش و صحبت زیبای (التقات تمدنها) که آخرش سر از(( من یک تدارکاتچی بیش نیستم در میآورد و باز هم اورا رییس جمهور میکنند))!!! و امروز که یک انتسابی که از قحط الرجال وبناچار، و برای برملا کردن و دوخت و دوز( کهن جامه ی پاره پوره ی ارتباطات دیریرنه و خادمانه ی ارباب نوکری)با ((امپریاس و شیطان بزرگ ))است . دل خود را به بدولت امید اعتدال (تزویر و پدر سوختگی و ابتذال) خوش کرده اند ،که شاید بقول ( امام غایب کوچک)! افعی کفتر کاکلزری بزاید !! اولین کسیکه پر وپاچه ی شاهین را از عصبیت و دیوانگی گاز گرفت و اگر چه میخواست با( ملاحت) اورا لیچار گوو فحاش بنامد ،اما این ننه بزرگ که از تبار منتظران و امیدواران شغل آبدارچی ای در توحش زار دینی بود ، در بلاهت بی انتهای خویش جان داد. به امید بر آمدن شاهین های بلند آواز و تیز پرواز در آن سرزمین لگد مال شده ی نعلین و نه پوتین !
۵۹٨۷٨ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹۲
|