از : سینا صدرالعلما
عنوان : تحلیل مستدل و راستین جناب محمود راسخ افشار
جناب مسعود معمار ، چرا در مورد تحلیل نوشتار بسیار ملخص ولی پرارج و راستین جناب راسخ افشار ، سکوت فرموده اید؟
۵۹۹۹۵ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣۹۲
|
از : masoud memar
عنوان : دیدن واقعیات اجتماعی و سیاستورزی
آقای رستمی بوکانی ٫ شما طوری نگاشتید که انگار من نوعی با خواست خود مخالف یا موافق سرنگونی هستم و تشریح میکنید که ولایت تحجر این است و نباید از مبارزه خسته شد و ...
هیچ واقعه تاریخی فقط سرف با خواست بوقوع نپیوسته بلکه با امکان شرایط و بستر اجتماعی مساعد صورت پذیرفته چه کودتای ۲۸ مرداد که عملأ اپوزسیون امکان رودرروئی با کودتا را نداشت چه انقلاب اسلامی که تمامی شواهد مستند تاریخی ثابت میکند که رفتار شاه در سرکوب مراسم عزاداری قم و بگلوله بستن عزاداران و مراسم چهلم شهدا در ۲۹ بهمن ۵۶ نماینگرشکست سلطنت و آغاز حکومت روحانیت بود ٫بخشی از روحانیتی که از اواخر دوران قاجار بفکر تشکیل حکومت بود و توازن قوا با وجود جبهه ملی و حزب توده و بخشی از روحانیون در آن مقطع زمانی این بستر مناسب را برایش مهیا نکرد . اینرا هم خدمت آقای صدرالعلما ذکر کنم که اگر مردم آنزمان درود بر مصدق گفتند و بعد از ظهر جاوید شاه ٫ به سیاستورزی روحانیت برمیگردد ٫ پشتیبانی آیت الله مدرس در مجلس از آقای مصدق جنبه حیاتی داشت و پایگاه وسیع اجتماعی برایش مهیا میکرد اما خالی کردن پشت مصدق از طرف وی که دلایلش را میدانم وفقط به ترس از بلوک شرق و حزب توده و بخشی از جبهه ملی بسنده میکنم باعث شد تا این اجماع بنفع سلطنت تغییر وزن دهد و مصدق و کنشگران دیگر را قربانی کند.
اگر رژیم ایران نتوانسته مدعیان تقلب انتخابات ۸۸ ٫ آقایان موسوی و کروبی را حذف فیزیکی یا محاکمه کند بخاطر پشتبانی میلیونی مردم در کف خیابان ها بود نه تمام شدن گلوله اش.
آقای بوکانی ولایت تحجری که گفتید یک مانیفست حکومتی بود برای نظم بخشیدن به جمهوری اسلامی شما اگر طیف های مختلف اسلامگرایان در مقطع انقلاب را توجه کنید از بازرگان تا بهشتی از خمینی تا شریعتمداری از منتظری تا شیرازی از مجاهدین تا حجتیه از آرمان مستضعفان تا مکتب شریعتی از فرقان تا نهضت آزادی از بنی صدر تا حجازی ..... بدلیل جامعه استبدادی و سیاست آرمانگرائی نیروهای حکومتی و بستر انقلابی و بدست گرفتن هژمونی ٫ حکومت به یک گفتمان واحد از اسلام نیاز داشت ٫ بقول آقای ابطحی زمانی که معاونت وزارت کشور در دولت خاتمی را داشت ٫ گفت : ولایت فقیه را در مقابل دگراندیشان مذهبی گذاشتند تا مانع صداها و تفاسیر دیگر از اسلام شوند و مرگ بر ضد ولایت فقیه یعنی ممانعت از وظیفه مراجع مختلف.
آقای بوکانی ٫ پایگاه اجتماعی کنشگران و احزاب مختلف و تجارب تاریخی و نیروهای مختلف سیاسی که هر کدام بنوعی نمایندگی مدلی از جوامع و گفتمان را داشتند و دارند از جمله سلطنت ٫ کمونسیم ٫ حکومت اسلامی و نسبت به آرایش نیروها و با در نظر گرفتن رفتار جامعه در دفاع از جنبش سبز و انتخابات ۹۲ و گفتمان کنشگران مدنی در ایران نشان میدهد که جامعه راهکار سرنگونی را مناسب با اهداف و خواسته هایش نمی داند.
آقای بوکانی شما با قاطعیت نوشتید : « با توجه به شناختی که مردم
در این سه دهه از جمهوری اسلامی پیدا کردهاند ، آیا بازهم به نتایج سال پنجاه و
هشت دست پیدا خواهند کرد ؟ قطعا خیر . »
بله من هم با نظر شما موافقم که به مضمون جمهوری اسلامی ۵۸ قطعأ خیر خواهند گفت.
فاکتورهائی که در نظر نگرفتید از جمله تجارب کنشگران داخی چه حکومتی چه غیر حکومتی ٫ زایش جنبش اصلاحات در دهه هفتاد ٫ زایش جنبش سبز ٫ رشد فکری جامعه و نگاه به چشم اندازهای آینده در صورت بدست گرفتن قدرت توسط اپوزسیون : سابقه و عملکرد مجاهدین در داخل و خارج در زمان جنگ ٫ عدم پذیرش دیکتاتوری شاه و کودتای ۲۸ مرداد و نفی شکنجه در سیستم پهلوی توسط رضا پهلوی و سلطنت طلبان ٫ فروپاشی بلوک شرق و حکومت تکحزبی و غیره ٫
اگر هر نوع رفراندومی امروز انجام گیرد ٫ اسمش مهم نیست بلکه جامعه نظاره گر است پشت این آلترناتیو یا گزینه کدام نیروی سیاسی ایستاده و نمایندگی میکند.
من نسبت به شواهد معتقد هستم هر گزینه ای که رهبران نمادین جنبش سبز و الیت های اصلاح طلب از جمله آقای تاجزاده ها حمایت کنند اکثریت آرا را خواهند داشت .
۵۹۹٨۷ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣۹۲
|
از : سینا صدرالعلما
عنوان : ۱۳۵۷ سال تجربه اسلامی
چناب جعفر رستمی بوکانی محترم،
من نمیدانم شما از آغاز مهرماه سال ۱۳۵۷ تا ننگین ترین روز تاریخ ایرانزمین ۲۲ بهمنماه ۱۳۵۷ که تقریباً بیش از ۹۰ درصد روزنامه ها و مجلات منتشره یکسره از خلق و خوی آخوندی و مضار توضیح المسائل آخوندها و سخنان خفت بار خمینی در سال ۱۳۴۲ در مورد حمایت مالکان آدمخور و خطاب به محمدرضای ضعیف النفس و عیاش در مورد تقدس مال و اموال مندرج در تازینامه و دیگر امثله تاریخی در باره مضّار هولناک تکیه کردن به اسلام و آحوند ، اصلاً آگاهی دارید یا خیر.
عزیزجان من خودم شاهد تجمعات فراوان مردم که با رذالت آخوندی تههیج شده بودند و خودشان در صف اوّل این تجمعات بودند و فریاد مردم ( استقلال آزادی حکومت اسلامی) از حلقومشان فریاد میزدند ، بودم همین مردم بودند که روز ۲۷ مرداد سال ۱۳۳۲ در معابر و خیابانها نعره میزدند ( از جان خود گذشتم با خون خود نوشتم یامرگ یا مصدق) و روز بعد همین مردم بودند که فریاد میزدند (جاوید شاه مرگ بر مصدق)
آنموقع من ۱۲ ساله بودم.
آنوقت حضرتتان میفرمائید « اما به هیچ روی نمی پذیرم که این آرا از سر شناخت و آگاهی تام وتمام بوده باشد .»
پرسش هرچقدر هم که زیرکانه باشد آیا دنبال آخوند راه افتادن و تجربه وحشتناک ۱۳۵۷ ساله از باوری که بجز جنایت و سلاخی انسانها چیزی در تازی نامه اش ندارد کفایت نمیکرد؟
تصور حضرتتان از تعداد جوانان برومند و فرهیخته و آگاه ایران چیست؟ از این جوانان برومند و فرهیخته در مردادماه سال ۱۳۳۲ و یا تمام سال ۱۳۵۷ در ایران قحطی بود؟
البته و صد البته آرزو بر جوانان عیب نیست ، از اینکه میفرمائید « مردمان شریف ایران و بویژه جوانان آگاه و فرهیخته ما...» مسلماً غروربرانگیز است و ممکن است آنهم ممکن است محرک باشد اما دو تجربه یادشده در بالا علناً و ملموساً درس دیگری میدهد. تاریخ انقلاب مشروطه بخامه زیبای راد مرد بزرگ ایران احمد کسروی را بخوانید تا متوجه عرایض بنده و فرمایشات جناب مسعود معمار گرامی و محترم بشوید.
امیدوارم در تلاش خودتان برای اسقرار آزادی و عدالت اجتماعی در میهنمان ایران موفق و پیروز و سرفراز باشید.
و فکری برای مراسم هولناک عزاداری و زوزه کشی اکثریت ملت ایران و شمشیر زنی و خونی مالی کردن بچه های بیگناه با تیغ در ایران ، بکنید.
خدمت با سعادتتان عرض میکنم که من میدانم چه میگویم...
۵۹۹۷۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣۹۲
|
از : جعفر رستمی بوکانی
عنوان : به مرگ بگیر که به تب راضی شود.
آقای مسعود معمار گرامی !
دوست عزیز، تفاوت در بینش و وجود جناحهای گوناگون در جمهوری ولایت فقیهی امری
بدیهی است و اصلا نیازی به توضیح بیشتر ندارد.
اما یک چیز را نباید فراموش کرد و آن اینکه، همه این جناحها و دسته بند یهای درون
سیستم در یک امر وحدت کامل دارند و آن پایبندی ، اشاعه و بسط و دفاع جانانه
در حفظ و پایداری آن به هر قیمتی است .
به زبان عامیانه ، " اگر آنها گوشت همدیگه را بخورند، استخون همو نمیشکنن."
و این را بارها و بارها نشان داده اند .
فکرش را بکنید چه کسی از آقای محمد خاتمی انتظار داشت که در مراسم ختم جلاد
همه قرون و اعصار از ایشان به خاطر جنایات بیشمارش در زندان اوین و دیگر زندانها تقدیر و تشکر کند و از او بعنوان " سید بزرگوار " یاد کند ؟
مثال های فراوان از این دست بسیار است . من به همین یکی بسنده میکنم و این
باب را می بندم .
شما از مطرح کردن سرنگونی جمهوری ولایت تحجر از جانب آقای راسخ افشار به
خشم آمده اید و آنرا امری محال و نشدنی اعلام کردهاید . برای اقامه این دعوی
خود نیز به نبود اپوزیسیون کار آمد و منسجم، عدم اتحاد و سازماندهی و نبود یک برنامه روشن اشاره کرده اید. من با شما در بسیاری از این موارد موافقم ، ولی به
نتیجه گیری شما نمی رسم .
من معتقدم که برای همه این کمبود ها باید کار کرد. باید آستین ها را بالا زد و از ناهمواری راه هراسی به دل راه نداد . به کاری که چپ بیرون از طیف " فدایی
اکثریتی " در این راستا انجام داده اشاره کرده ا ید، آنها را ارج می نهم و مطمئن
باش که هیچ فعالیتی در این زمینه پنهان نمی ماند و در تاریخ ثبت خواهد شد.
ما باید تلاشهایمان در این راستا را دو صد چندان بکنیم .
برتولت برشت آلمانی در جایی میگوید : هر کس مبارزه نکند، از هم الان جزو بازنده
هاست."
اینکه چرا به نفی " شعار سر نگو نی " رسیده اید ، درک آن برایم قدری دشوار است.
لابد فکر میکنید که شاید با عنوان کردن این شعار و پذیرش آن از جانب همگان ،
سرنوشتی همانند افغانستان ، عراق ، لیبی و ووو....در انتظار ما خواهد بود .
اگر اینطور باشد ، کاملا در اشتباه هستید . طرح شعار سرنگونی هیچ ارتباطی
به مداخله جویی قدرتهای بیگانه ندارد . این یک امر کاملا ملی است و میتواند و
باید توسط نیروهای اپوزیسیون ایرانی به انجام برسد . برای رفع هر گونه شک و
شبهه مخالفت خودرا با هر گونه مداخله جویی بیگانگان زیر شعار پر طمطراق
" کمکهای بشر دوستانه " !!! اعلام میکنم .
مدتها بود که طرح این شعار در میان اپوزیسیون موضوع بحث های کشدار و بی
انجام و گاها انحرافی میشد. و گاهی کار به اتهام زنی و نشانه وابستگی به
فلان یا بهمان قدرت بیگانه قلمداد میگردید. تنها برنده این بحث ها هم جمهوری
ولایت تحجر بود . چرا که به همگرایی نیروهای اپوزیسیون ضربه جدی وارد کرد
و تفرقه و جدایی بیش از پیش آنرا فراهم نمود .
ولی این تابو باید یکبار و برای همیشه شکسته میشد . امیدوارم که این طرح مجدد
فتح بابی برای همه اپوزیسیون ترقیخواه باشد ، تا در این زمینه همه هم و غم
خود را بکار بسته ، تلاشها در راه همگرایی ها و اتحادها را برای سرنگونی جمهوری
ولایی را سازمان دهد .
ترس از تصاویر کشور های همسایه ،نباید مارا از ترس مرگ به تب جمهوری ولایی
راضی کند .
پیروز باشید.
۵۹۹۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣۹۲
|
از : جعفر رستمی بوکانی
عنوان : رفراندوم سال ۵۸
جناب سینا صدرالعلمای گرامی !
اینکه نوشتهاید که در فروردین ماه پنجاه و هشت، نود و هشت درصد مردم ایران به نظام
اسلامی ایران رای دادهاند را قبول میکنم . اما به هیچ روی نمی پذیرم که این آرا از سر شناخت و آگاهی تام وتمام بوده باشد . اولا که سئوال رفراندوم خیلی زیرکانه طرح شده بودو همین خود ادعای شمارا مبنی بر عدم تهدید و زور در این انتخابات را زیر سئوال میبرد .سئوال رفراندوم پنجاه و هشت چنین بود : جمهوری اسلامی آری یا نه؟
مردم ازجمهوری اسلامی مطرح شده از جانب آقایان هیچ شناختی نداشتند و از طرف
دیگر از جور و ستم و خفقان استبداد سلطنتی آنقدربه ستوه آمده بودند که به هر نوع سیستم سیاسی دیگر لبیک میگفتند . فراموش نکنیم که جواب منفی به سئوال مطروحهمیتوانست در حکم پایبندی و هواداری از رژیم منحط و ساقط شده سلطنتی محسوب شود.
فاکتور دیگری که در این میان نقش مهمتری بازی کرد همانا مسلمان بودن
اکثر قریب به اتفاق مردمان ایران ، آنهم از نوع شیعه اثنی عشری بودن آن ست.
و شما به نیکی به قضیه مرجع و مقلد واقفید. پس این باب را میبندم .
از شما می پرسم ، اگر اکنون شرایطی برای اجرای یک رفراندوم ایجاد شود و طوری
باشد که طراح سئوال خود کارگزاران رژیم هم باشند ، با توجه به شناختی که مردم
در این سه دهه از جمهوری اسلامی پیدا کردهاند ، آیا بازهم به نتایج سال پنجاه و
هشت دست پیدا خواهند کرد ؟ قطعا خیر .
تنها چیزی که این رژیم را سر پا نگه داشته، سوار شدن بر باور های مذهبی مردم ،
بسط و اشاعه خرافات ، تطمیع کارگزاران و مریدان و تهدید مردم به جان آمده از طریق
زندان ، تازیانه و اعدام است .
مردمان شریف ایران و بویژه جوانان آگاه و فرهیخته ما ، استحقاق رژیمی دمکراتیک و
لائیک را دارند و دیری نخواهد پائید که این استعداد و لیاقت خود را با اتحادی یکپارچه
و مبارزهای بی امان تا سرنگونی تحجر ولایت فقیهی به نمایش خواهند گذاشت .
۵۹۹۶۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣۹۲
|
از : masoud memar
عنوان : اینچنین باد!
آقای راسخ ٫ نوشته های شما خالی از استدلال و توأم با تحریف و ناسزاگوئی است
عقب نشینی آقای خامنه ای نسبت به سیاستهای قبل باعث عصبانیت شما شده است ٫ بهتر بود استدلال میکردید که عدم عقب نشینی بنفع جامعه بود و یا عقب نشینی ظاهری است و همان سیاستهای پیشین ادامه دارد.
اینگونه که نوشتید : « تسلیم ذلیلانهی خامنهای در برابر آمریکا نه نتیجهی انتخاب روحانی بود و نه نتیجهی بر سر عقل آمدناش. آن چه خامنهای را وادار کرد تا به گُ...خوردن بیافتد و... » لابد انتظار تسلیم سرافرازانه داشتید یا عدم تسلیم .
دررابطه با پروژه وحدت چپ نوشتید :« چنین چپی که یک پایش «اکثریتیها» باشند، که امتحان چپ بودن خود را بارها دادهاند، چه معجونی خواهد بود؟ گفت موش به سوراخ نمیرفت جاروئی هم به دنبش بست؟؟ »
شما نقد خود ازاین پروژه را استدلال نکردید و مشکل را اکثریت میدانید کاش نتایج موفق سه دهه سیاستورزی چپ ( غیراکثریتی ) را برمیشمردید تا خوانندگان هم حق داوری داشتند.
چپ طیف گسترده ای است که کنشگرانش میتوانند نظرات دگراندیشان را نقد و بچالش بکشند اما شما ادعای ( ولایت چپ ) را دارید و داور نیز خودتان هستید که امتحان چپ بودن را بارها پیش قاضی ( شما ) داده اند .
شما تفاوت و جایگاه موسسان و سیاست گذران و کنشگران جمهوری اسلامی را در سه دهه از خط امامی ها تا مجاهدین خلق را توجه نمیکنید و همه را با یک چوب میرانید و اختلافات آنها را مهم تلقی نمیکنید و مینویسید : «... این که چه شخصی رئیس جمهور باشد، چه کسانی اعضای مجلس اسلامی باشند، حکومت دست چه کسانی باشد ممکن است در لحن و زبان حکومت کنندگان تفاوتهای جزئی بوجود آورد ... » آقای محترم تاریخ مدون سه دهه بوضوح نشان میدهد که تفاوت نه در لحن و زبان بلکه درریشه دارد ٫ مانند ترور و حذف امثال مفتح ٫ مطهری ٫ اعلام مبارزه مسلحانه توسط مجاهدین ٫ انحلال نهضت آزادی ٫ عزل و حصر منتظری ٫ ترور فروهرها ٫ سرکوب حزب خلق مسلمان به رهبری شریعتمداری ٫ سرنوشت آرمان مستضعفان ٫ ترور نافرجام سعید حجاریان و لو رفتن ترور عبدالله نوری ٫ عزل دولت موقت و محاکمه امرانتظام ها ٫ تقلب انتخابات ۸۸ با تقبل هزینه سنگین آن ٫ سربه نیست کردن آیت الله لاهوتی توسط لاجوردی ٫ عزل بنی صدر ... ووو . طبق آمار ٫ کشته شدگان ( تفاوت در لحن و زبان مورد نظر شما ) قریب به ۹۴ درصد کل قربانیان سه دهه را شامل میشود.
در نهایت تز سرنگونی میدهید :
« هر روز که این نظام به عمر نامیمون خود ادامه دهد ایران یک روز به ورطهی نابودی نزدیکتر میشود. این نظام خیانت و جنایت اصلاح پذیر نیست. تنها راه رستگاری سرنگون کردن آن است و آن هم هر چه زودتر. و چنین باد! »
با کدام سازماندهی ؟ با کدام نیروی سازمانی ؟ با چپی که پیش شما امتحان داده یا با چپی که ساده لوح خواندید یا با مجاهدین خلق یا با طرفداران پادشاهی ؟ چیزی که شما میبینید مردم هم میبینند.
هر کسی قادر به سرنگونی است این گوی و این میدان
۵۹۹۴۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣۹۲
|
از : سینا صدرالعلما
عنوان : حقیقت
جناب جعفر رستمی بوکانی!
حقیقت را پوسکنده و شفاف و درعین حال ملخص بیان فرمودید. فقط فراموش نفرمائید که نودوهشت درصد ملت ایران با توجه به ۱۳۵۷ سال تجربه اسلامی و آخوندی در دوازدهم فروردینماه ۱۳۵۸ نظام ظالم شاهنشاهی را به زباله انداخت و از انتهای عفن آور زباله دان با رأی نودوهشت درصدی حکومت را بدست اسلامیان جنایتکار و وحشی سپرد. در پشت این رأی دادن زور و تهدیدی وجود نداشت. آیا براستی معتقد نیستید که هر ملنی لایق همان حکومتیست که بر او حکم میراند، آنهم حکومتی را که با رأی کوبنده ۹۸ درصدی انتخاب کرد؟
۵۹۹٣۶ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣۹۲
|
از : جعفر رستمی بوکانی
عنوان : در خانه همانند شیر،در بیرون ترسان چون شغال
محمود راسخ افشار گرامی ، دستتان درد نکند وخسته نباشید. جان کلام را بدرستی
ادا نمودهاید.
کلیت رژیم ، با همه گوناگونی طیف هایش از مرتجع ترین و قشری ترین آن تا سبز و ارغوانیش در این سیاستهای ضد بشری و فلاکت بار شریکندو همه آنها دستشان به
خون جوانان مردمان ایران آلوده است.همه این جناح ها و طیف ها به یک میزان در غارت منابع اقتصادی و سیاست های خانمان برانداز این سی و چند ساله اخیر سهیم و در فردای پس از سرنگونی باید پاسخگوی اعمال بیشرمانه خود باشند .
صد البته اگر سرنگونی ای در کار باشد . کسی چه میداند که در پشت درهای بسته
محل برگزاری مذاکرات پنچ بعلاوه یک چه بند و بست هایی صورت گرفته است ؟
چرا کسی از خود نمی پرسد که " چرا پروتکل این مذاکرات از مردم ایران مخفی نگه داشته شد " ؟ و هزاران چرای دیگر .
کسی چه میداند که در مقابل " نرمش قهرمانانه آقایان "، غرب به آنها چه وعده و وعیدهایی داده است ؟ قضیه خیلی ساده است و آن اینکه غرب در ازای کنار نهادن پلان هسته ای از جانب آقایان، چشم خود را بر همه اقدامات ضد حقوق بشری تو بخوان " اعدامهای فله ای فرزندان بیگناه مردم تنها به جرم مخالفت با تحجر ولایت فقیه " ببندد . سکوت رسانه های خبری دنیای غرب در ارتباط با اعدامهای اخیر گواه این مدعا است . گام دوم غارت منابع زیر زمینی ما از جمله نفت و گاز از جانب غربی هاست ، در ازای آن غرب گارانتی میکند که برای سالهای دور ایده " رژیم چنچ " را کنار بگذارد. صد البته که این یک پیروزی بزرگ برای تحجر ولایت فقیه محسوب میشود. بیهوده نیست که رژیم ولایت در تهران در بوق و کرنای خود ،از پیروزی بزرگ دم میزند . برای همین است که رژیم در داخل چنگ و دندان نشان میدهد . آنها از
طرف دنیای غرب خیالشان کاملا راحت است .
این نحوه رفتار حاکمان ایران مرا بی اختیار به یاد این مثل کوردی انداخت : در خانه مانند شیر و در بیرون از خانه مانند یک شغال ترسو .
۵۹۹۱٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣۹۲
|
از : علی امیری
عنوان : خواسته وافعی شما چیست؟؟
شما که همه را به چوب تحقیر و توبیخ و و...بسته اید واقعاً چه نظری دارید؟؟ آیا بهتر بود که جکهوری اسلامی ایران به سیاست نابخردانه خود ادامه میداد و ایران ویران میشد تا تیوریهای شما به اثبات میرسد؟؟ آیا استدلالهای شما بر این محور نیست هرچه ویرانتر بهتر تا بر روی زمین سوخته بنای تیوریهای ناب شما برافراشته شود؟؟ آیا لازم نیست به صدای مردمی که به اصطلاح سعادت آنها مد نظر شما است گوش فرا داد هاید؟؟ آیا این نظر که فقط این روشنفکرانی مانند شما هستند که میتوانند مردم را به سعادت برسانند همانندتیوری حکومتهای استبدادی از جمله حکومت اسلامی تیست؟؟ ایا به این قبیل تبوریها اطلاق تبوریهای جدا از مردم نام دیکری مبتوان داد؟؟ و صد ها آیا های دیگر؟؟ از اسب تخیل پایین بیایید و با واقعبتهای جامعه آشنا شوید، دوران شعارهای خیال پردازانه که در جمهوری اسلامی نیز نمونه های آن فراوان است گذشته است!!
۵۹۹۰۷ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣۹۲
|