از : peerooz
عنوان : تشکر
جناب کیا,
ممنون از صرف وقت و بیان منظور از فرضیه قوی سیاه. منظور از این گفتگو این بود که هر کدام از ۳۵۹ گروه من جمله مارکس - لنینی ها احتمالا نه تنها امید به قوی سیاه خود دارند بلکه مطمئن اند که راه آنها راه حق است. مقاله اخیر جناب نادر تیف در باره آنارشیسم در همین سایت اخبار روز نمونه خوبی ست.
۶۰٣۱۴ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣۹۲
|
از : کیا
عنوان : به پیروز عزیز
تئوری نسیم طالب:در پایین،
با مارکسیم لنینیسم برخوردی ندارد!
رودادی که با احتمال کم قابل پیش بینی است و اتفاق میافتد.
ما در فیزیک ماکروسکپی""اجسام بزرگ" و فیزیک میکروسکپی "اجسام کوچک" دو گانگی میبینیم.
اولی تحت فرمولهای مشخص دقیقا قابل پیشبینی است و دومی با احتمالات.
جواب اینشتین به دومی "با جمله بندی من" این است:
در آنجا هم قوانین دقیق هستند ولی ما توانایی اندازگیری فاکتورها را نداریم.
اقتصاد و جامعه طبق قوانین نسبتا دقیق و قابل پیشبینی پیش میروند ولی سیاست و پلتیک شاید به خاطر زیادی فاکتورهای مؤثرش احتمالی شوند!
نسیم طالب در تشریح تئوری خود می گوید:
"قوی سیاه من رویدادی است که سه خاصیت دارد،اول: احتمال وقوع آن، بر اساس دانش پیشینی، بسیار پایین است. دوم: هر چند احتمال وقوع آن پایین است، وقتی که اتفاق می افتد تاثیری گسترده و عظیم بر جای می گذارد و خاصیت سوم: مردم آمدن آن را قبل از وقوع نمی بینند، اما پس از وقوع، هر کسی می تواند بگوید که آمدنش را دیده است. بنابراین با نگاه به آینده، پدیده قوی سیاه غیرقابل پیش بینی است، اما با نگاه به گذشته قابل پیش بینی بوده است."
۶۰٣۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣۹۲
|
از : peerooz
عنوان : معجزه Black Swan
جناب کیا,
امید که فرضیه شما درست بوده و سرانجام این جویبارها بهم پیوسته و رود عظیم گذشته را حیاتی دیگر ببخشند. معهذا با توجه به رویدادها ی اخیر, بیشتر محتمل است که این رود عظیم نیمه قرن بیستم, دارد به دلتای خود نزدیک میشود تا سرانجام در اقیانوس محو گردد, که چنین مباد. شاید هم معجزه ای رخ دهد. امروزه میتوان به گونه ای دیگر به معجزه باور داشت و آن فرضیه قوی سیاه و بروز اتفاقات بسیار نادریست که کسی انتظار وقوع آنها ندارد و قابل پیش بینی نیستند. این فرضیه را نسیم طالب در سال ۲۰۰۱ در کتاب The Black Swan معرفی کرد. همانطور که احتمالا میدانید ایشان متولد لبنان و دانشمند لبنانی آمریکایی و متخصص دانش آمار و احتمالات میباشند.
۶۰٣۰۰ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۲
|
از : masoud memar
عنوان : چپ نه زاده میشود و نه از بین میرود بلکه حضور ماهیتی و دائمی دارد
تعاریف و جایگاه طبقاتی را نمیتوان بشکل نظری تولید کرد و سپس در بین طبقات واقعأ موجود در جامعه بدنبال نیروهائی رفت که بطریقی این تعاریف را در آنها گنجاند. من با اینکه نظر متفاوتی دارم وارد بحث در باره تعاریف کلاسیک از طبقات مختلف و همچنین ساختار نظام ها بر فرمل های کلاسیک از کمون های اولیه تا کمونیسم نمیشوم چون جایش اینجا نیست و مطلب را به بیراهه میکشاند.
مفهوم بیعدالتی ریشه در مضمون آن دارد یعنی پایمال شدن حق واقعی. در یک جامعه باید نقش واقعی طبقات مذکور را در تولید و ایجاد ثروت مورد بررسی قرار داد. اگر در کوبای ۱۹۵۹ کشاورزان نیشکر و تنباکو سهم اساسی را در ایجاد ثروت داشتند نقش پرولتاریا در فرانسه قرن ۱۹ در معادن زغال سنگ و در دوران روم باستان با آوارگان بدون وطن از طریق بیگاری ٫ سهم اساسی در ایجاد ثروت بود. در ایران امروز نیز با توجه به منابع اصلی ثروت ( نفت و مواد خام ) که نیازی به تولیدش نیست بلکه باید این گنج را استخراج کرد و روی این ثروت بادآورده کار کرد ٫ دیگرچه نیروهائی سهم واقعی تولید ثروت را دارند و بسته به میزان سهمشان جزو مولدین ثروت و نیروهای تحت ستم محسوب میشوند حال در فرملبندی ما بگنجد یا نگنجد.
مفهوم چپ برای من دفاع از عدالتخواهی است نه نماینده یک طبقه تعریف شده. حال این بیعدالتی روی کارگر باشد یا کشاورز در عرصه اجتماعی هم روی معلم باشد یا دانشجو روی یک قوم باشد یا یک مذهب ٫ چپ در مقابل بیعدالتی مفهوم پیدا میکند نه کلیشه ای ٫ برای نمونه نقش چپ در زمانی که یک اقلیت مذهبی تحت ستم است دفاع از حق پایمال شده است نه بررسی خود مذهب ٫ چون مسلمأ با حکومت کلیسا مخالف خواهد بود در عین حال از حقوق پایمال شده مسیحیان در ایران امروز دفاع خواهد کرد.
توجه به مسائل بین المللی و اتحاد عمل نیروهای مختلف تحت ستم در جهان میتواند جلوی یکه تازی تمامیتخواهان را سد کند و این همکاری را به ضرورت مبدل کند جوامع اروپائی بنظر من در این روند سهم بیشتری را خواهند داشت چون فرهنگ همکاری و ثمردهی آن در جامعه نهادینه شده است. برای مثال مدل پورشه در آلمان یک مدل گذراست و بدون دستاورد پایدار اما نشست جمعی اتحادیه کارگری در اپل آلمان با توجه به وضعیت غیر قابل نجات اپل و اخراج وسیع کارگران وارد فاز جدیدی در انباشت سرمایه شد و ایجاد بانک اپل از طریق اتحادیه ٫ سد وام دهی جنرال موتور گردید که میزان سود دهی برای وام ٫ اپل را به دور باطل ورشکستگی میانداخت ٫ مشابه این نوع اقدامات در آمریکای لاتین و اروپا ٫ چپ را با فرایندهای نو در عرصه جهانی معرفی خواهد کرد. دفاع از مالکیت عمومی بر منابع و سرمایه های طبیعی (غیر تولیدی ) و کنترل عمومی و توزیع برابرثروت عمومی نیز بر عهده چپ میباشد.
۶۰۲۹٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۲
|
از : کیا
عنوان : چرا سوسیالیستها "چپها" انسجام سرمایه داران را ندارند؟!
سوالیست که مرتب به شکلهای متفاوت عنوان میشود و من دوست دارم با اجازه رفقا جوابی به آن بدهم.
سوسیالیسم یک پروژه در حال ساخت است در مقابل سرمایه داری که ساختش تمام شده است و دوران پیری را میگذراند.
سوسیالیسم در تکامل خود در نقاط مختلف تحت شرایط مادی و عینی آن منطقه پیش میرود و برای رسیدن به هدف راهها و امکانات متفاوتی را میپیماید که اینجا و آنجا کمی فرق دارد.
طبیعتاً دست به آزمایشهایی هم میزند که ریسک شکست دارد "اتحاد شوروی"
و یا کامل نیست"چین" .
اختلافات در چپ طبیعی است ولی ابدی نیست .
خلاصه این راهی سنگلاخ است که به مردان قوی نیاز دارد.
۶۰۲۹۷ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۲
|
از : peerooz
عنوان : منظور من از کعبه و بتخانه توئی تو - منظور توئی کعبه و بتخانه بهانه
جناب گویا,
مجددا ممنون از اطلاع رسانی.البته هر کلمه ای در لغتنامه ها معنی تعریف شده ای دارد که الزاما مورد قبول همگی نیست. منظور از اصرار من در مشخص ساختن تعریف " پرولتاریا " و یا " کارگر " بعنوان جنبشی ست که بتواند در برابر زیاده خواهی " سرمایه داری " بویژه " امپراتوری کورپوریشن ها " ایستادگی کند. به این مساله میتوان از ۳۶۰ زاویه نگریست. متاسفانه " سرمایه داری" فقط از یک زاویه و ۹۹ در صد بقیه از ۳۵۹ زاویه به این مساله میپردازد و هر گروه " چپ " گروه بغلی را راست افراطی و بدتر از " سرمایه دار" میداند. نگاهی به گفتگوی " چپ کیست ؟ " در همین سایت برای نمونه کافیست. با این تشتت آرا چگونه میتوان امیدوار بود که ۹۹ در صد بجایی برسد مگر آنکه از جزئیات بگذرد و بر کلیات توافق کند, چه این کلیات تحت عنوان " پرولتاریا " باشد و یا هر عنوان دیگر. و میدانیم که " پرولتاریا " بمعنی کلاسیک کمونیستی خود - با وجود انقلابات وسیع و تقریبا جهان گیر- امروزه بنظر من منزوی و حالت دفاعی بخود گرفته است. موفق باشید
۶۰۲٨۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۲
|
از : خسرو صدری
عنوان : چپ ایرانی و اعتماد به نفس
سه سال پیش، انتشارنتایج تحقیقات آماری روانشناس بریتانیایی Satoshi Kanazawa، خشم محافل راست آلمان را برانگیخت. مطابق این تحقیقات "چپ" ها ازضریب هوشی بیشتری نسبت به طرفداران سرمایه داری و محافظه کاران برخوردارند. بحث در این باره را می توانید دراین آدرس ، به آلمانی مطالعه کنید: http://scienceblogs.de/zoonpolitikon/۲۰۱۰/۰۳/۱۹/warum-linke-und-atheisten-intelligenter-sind-und-weniger-fremdgehen-oder-die-wundersame-welt-des-satoshi-kanazawa/
ضرب المثلی می گویند "خودستایی بوی بد درد". از این رو انتشار چنین مطالبی در اینجا،یعنی تارنمای چپ ها، شاید موجب دلخوری دوستانی شود که با گرایشی دیگر مطالب این سایت را دنبال می کنند. منظور من هم البته یادآوری این حقیقت به آن دسته از سرشناسان چپ کشورمان بود که در دوران یکه تازی سرمایه داری به مرض از دست دادن اعتماد به نفس دچار شده اند.
۶۰۲۷۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۲
|
از : کیا
عنوان : اعجوبه ما عجوزه نیست!
پیروز جا
ن "پرولتاریا" مفهومی تعریف شده و مشخصی است.
خیلی ساده :
هر اجتماعی "از کمون ...تا سوسیالیست" برای ادامه حیات به تولید محتاج است.
برای تولید اکترهایی"کارگر، سرمایه دار ،کارمندان ،بردهها ،دهقانان...." در کار هستند و ابزاری.
تولید نهایی به نسبت مالکیت در ابزار تولید "برده ،زمین،ماشین آلات ...کارخانه"
تقسیم میشود.
پرولتاریا اعضایش را در تولید صنعتی از تمام افرادی که در تولید سهیم هستند و مالک نیستند"انتخاب میکند و یا به وجود میاورد ،"
این افراد از کارگر ساده تا کارمندان و مهندسان و... تشکیل میشوند.
این هم سعی من امیوارم رفقای متخصص در اینمرد بنگارند.
۶۰۲۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۲
|
از : peerooz
عنوان : دید گفتارش فساد انگیخته
سرکار و یا جناب مینایی,
گمان دارم که با همه تقلا, گفتارم فساد انگیخته و موجب سوء تفاهم شده است. منظور من آن بود که به عمل کار بر آید به سخن دانی نیست. از تمام فرمایشات ایشان نکته ای که توجه مرا جلب کرد سعی در تعریف " پرولتاریا " بود و اینکه پرولتاریا کیست؟ زیرا برای اجرای تمام این فرمایشات قسنگ باید کسی آستین بالا زده و آنها را به مرحله عمل در آورد و بزعم ایشان, این کس پرولتاریاست.
در غیر این صورت, یعنی بدون تعریف و تشکیل پرولتاری موثر, بقیه فرمایشات ایشان " حرف مفت " است. و سرکار عالی در جواب فرمودید که بنده سوراخ دعا را گم کرده ام. بنده هم عر ض کردم که سوراخ درست کدام است که ما در آینده دچار اشتباه نشویم. از این سوء تفاهم عذر میخواهم و جهت حسن ختام چند خط از قطعه زیبای خانم پروین اعتصامی را تقدیم مینمایم:
بس گره بگشودهای، از هر قبیل - این گره را نیز بگشا، ای جلیل
این دعا میکرد و میپیمود راه - ناگه افتادش به پیش پا، نگاه
دید گفتارش فساد انگیخته - وان گره بگشوده، گندم ریخته
بانگ بر زد، کای خدای دادگر - چون تو دانائی، نمیداند مگر
سالها نرد خدائی باختی - این گره را زان گره نشناختی
این چه کار است، ای خدای شهر و ده - فرقها بود این گره را زان گره
چون نمیبیند، چو تو بینندهای - کاین گره را برگشاید، بندهای
تا که بر دست تو دادم کار را - ناشتا بگذاشتی بیمار را
هر چه در غربال دیدی، بیختی - هم عسل، هم شوربا را ریختی
من ترا کی گفتم، ای یار عزیز - کاین گره بگشای و گندم را بریز
ابلهی کردم که گفتم، ای خدای - گر توانی این گره را برگشای
آن گره را چون نیارستی گشود - این گره بگشودنت، دیگر چه بود
من خداوندی ندیدم زین نمط - یک گره بگشودی و آنهم غلط
۶۰۲۶۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۲
|
از : خسرو صدری
عنوان : به دوست عزیز آقای مسعود راد
با علاقه والتزامی که درشما به حقوق بشر و اعلامیه هایش دیده می شود، بخاطرآلام و مصائبی که جنایات آمریکا و اسرائیل بدون وقفه به مردم بیچاره گوشه و کنار جهان وارد می کنند، احتمالا مانند همه وجدان های بیدار آرزو می کنید که زمین دهان باز می کرد و همه این هیولاهای بشر نما را یک جا می بلعید. مطمئن هستم که شما نیزاعتراض و نارضایتی خود را درمقابل این ماشین های آدمکشی ، نشان داده و می دهید.
بدون شک با دیدن اختلاف طبقاتی روبه تزاید در کشورهای پیشرفته(به آمارتمرکز ثروت و تجمع فقردرآمریکا و دیگر کشورهای سرمایه داری مراجعه کنید)و با دیدن چند میلیارد بشر بی نان و حقوق در سراسرجهان، شما هم مثل همه انسان های هنوز مسخ نشده ، با امید الغای سیستم سرمایه داری و رهایی بشریت و حقوقش از چنگال برده داران نوین ، هرچه در توان دارید بکار می برید تا شاید اگر نه خود بلکه فرزندانتان جهانی در صلح و بدون تبعیض را تجربه کنند. پس به همایش بشردوستان واقعی خوش آمدید.
۶۰۲۶۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۲
|