از : مسیح کردپور
عنوان : داشتن شهامت در اقرار به خیانت
با درود به رفیق رقیه دانشگری کاش همه خطا کردگان وخیانتگران به اندازه ایشان شجاعت داشتند که به خطا وخیانت خود اقرار کنند افرادی چون فرخ نگهدار وعلی کشتگر هستند که اگر هزاربار هم ازخلق ایران عذر خواهی کنند هرگزخیانت اگاهانه انان نه فراموش خواهد شدونه بخشیده خواهد شد.واما چرا گفتم قرار به خیانت ونه خطا.درسالهای ۵۷.۵۶.۵۸.نوجوانی بیش نبودم وابستگی تشکیلاتی هم نداشتم مطالعه سیاسی چندانی هم نداشتم اماهرگز ازواژه انقلاب را بکآرنبردم وازقیام شکوهمند ۲۲بهمن یاد می کردم.هرگز جایگزینی خمینی به جای شاه راتوسط امپریالسم جهانی به سرکردگی امریکا را انقلاب ندانستم جایگزینی که بسیار شتاب زده.صورت گرفت.من نوجوان ان دوره اشکارآ شاهد بودم بعداز ازادی زندانیان سیاسی که اکثرا چریکهای فدایی خلق ومجاهدین خلق بودند وبه سرعت جنبش مردم به سمتی میرفت که رهبری جنبش را چریگهای فدایی خلق ومجاهدین خلق به عهده می گرفتندوامپریالسیم جهانی دقیقا به علت ترس از روی کار امدن یک رژیم کمونیستی در ایران خمینی را جایگزین شاه نمودند.رفیق رقیه اینک دقیقا بر این امر واقف است.چگونه ان زمان واقف نبودند.شاید هم واقف بودندوبه نمایندگی وکسب قدرت می اندیشیدنداگر حافظه ام خطا نکند ایشان کاندیدای سازمان غاصب نام پرافتخار چریکهای فدایی خلق بودند.رفیق رقیه شما جزوه کوجک درباره شرایط عینی انقلاب به قلم رفقا اشرف دهقانی ومحمد حرمتی پور را اگر ان زمان دور ازعافیت طلبی مطالعه میکردید اینک ابراز ندامت رامجبورنبودید بکنید .اری رفیق شما خیآنت کردید.شما درتحکیم پایه های این رژیم نقش مستقیم داشتید.اری شما درعمرهای برباد رفته زندگی های به هدر رفته نقش مستقیم داشتید.رفیق رقیه چرا در ندامت نامه هیچ اشاره ای به درسنی تفکرات چریکهای فخ خلق یابزعم شما جریان اشرف دهقانی وازنگاه من وارثین حقیقی نام پرافتخار سازمان چریکهای فدایی خلق نکردید شایدهم هنوز اشرف دهقانی را بازمانده ای از دوران کودکی میدانید .با تمامی اینها درود بر شما وبازگشت شما را به اغوش گرم مردم تبریک می گویم.اما فرخ نگهدار ها چنان کردند که هنوز هم باید بدیده شک حتی به این سایت نگریست که شایدگردانندگانش وابستگان رژیم ملایان باشند.موفق باشی دوستدارت مسیح
۶۹۱٨۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ تير ۱٣۹۴
|
از : مسیح کردپور
عنوان : داشتن شهامت در اقرار به خیانت
با درود به رفیق رقیه دانشگری کاش همه خطا کردگان وخیانتگران به اندازه ایشان شجاعت داشتند که به خطا وخیانت خود اقرار کنند افرادی چون فرخ نگهدار وعلی کشتگر هستند که اگر هزاربار هم ازخلق ایران عذر خواهی کنند هرگزخیانت اگاهانه انان نه فراموش خواهد شدونه بخشیده خواهد شد.واما چرا گفتم قرار به خیانت ونه خطا.درسالهای ۵۷.۵۶.۵۸.نوجوانی بیش نبودم وابستگی تشکیلاتی هم نداشتم مطالعه سیاسی چندانی هم نداشتم اماهرگز ازواژه انقلاب را بکآرنبردم وازقیام شکوهمند ۲۲بهمن یاد می کردم.هرگز جایگزینی خمینی به جای شاه راتوسط امپریالسم جهانی به سرکردگی امریکا را انقلاب ندانستم جایگزینی که بسیار شتاب زده.صورت گرفت.من نوجوان ان دوره اشکارآ شاهد بودم بعداز ازادی زندانیان سیاسی که اکثرا چریکهای فدایی خلق ومجاهدین خلق بودند وبه سرعت جنبش مردم به سمتی میرفت که رهبری جنبش را چریگهای فدایی خلق ومجاهدین خلق به عهده می گرفتندوامپریالسیم جهانی دقیقا به علت ترس از روی کار امدن یک رژیم کمونیستی در ایران خمینی را جایگزین شاه نمودند.رفیق رقیه اینک دقیقا بر این امر واقف است.چگونه ان زمان واقف نبودند.شاید هم واقف بودندوبه نمایندگی وکسب قدرت می اندیشیدنداگر حافظه ام خطا نکند ایشان کاندیدای سازمان غاصب نام پرافتخار چریکهای فدایی خلق بودند.رفیق رقیه شما جزوه کوجک درباره شرایط عینی انقلاب به قلم رفقا اشرف دهقانی ومحمد حرمتی پور را اگر ان زمان دور ازعافیت طلبی مطالعه میکردید اینک ابراز ندامت رامجبورنبودید بکنید .اری رفیق شما خیآنت کردید.شما درتحکیم پایه های این رژیم نقش مستقیم داشتید.اری شما درعمرهای برباد رفته زندگی های به هدر رفته نقش مستقیم داشتید.رفیق رقیه چرا در ندامت نامه هیچ اشاره ای به درسنی تفکرات چریکهای فخ خلق یابزعم شما جریان اشرف دهقانی وازنگاه من وارثین حقیقی نام پرافتخار سازمان چریکهای فدایی خلق نکردید شایدهم هنوز اشرف دهقانی را بازمانده ای از دوران کودکی میدانید .با تمامی اینها درود بر شما وبازگشت شما را به اغوش گرم مردم تبریک می گویم.اما فرخ نگهدار ها چنان کردند که هنوز هم باید بدیده شک حتی به این سایت نگریست که شایدگردانندگانش وابستگان رژیم ملایان باشند.موفق باشی دوستدارت مسیح
۶۹۱۶۷ - تاریخ انتشار : ۲۴ تير ۱٣۹۴
|
از : محمد براتی
عنوان : احسن براین بانو...
احسن براین بانوی مبارز! البتــه من عضوهیچ سازمانی نبوده ونیستــم وبه همین دلیل هم این بانو را خوب نمیشناســم ودرجریان مبارزات ایشان هم نبوده و نیستم... ولی تعریف های کسانی را که میشناسمشان برایم کافی است تا اورا بانوی مبارز خطاب نمایــم، ضمن اینکه صداقت و رشادت درسخنان ایشان کاملا" هویداست،
اما،بهرحال درهمین مملکت بوده ،هستیــم وزندگی میکنیــم وکم وبیش درجریان اتفاقات بوده وهستیــم، به عنوان یک شهروند ساده ناظر براعمال سازمان ها ازجمله سازمان چریک های فدایی خلق بوده وبراین باورم، حزب توده ایران بخاطر افکارش و نیز با بودن سازمان جوانی همچون"چریک های فدایی خلق" هرکزنمی توانست عضــوگیری کنــد و بر وزن اش بیافزایــد. لذا،به همین دلیل درفکر جذب این سازمان شــد...درنتیجــه این سازمان چنــد شقــه شد که بزرگترین آن بنام های اکثریت و اقلیت مطح بودند، طبیعی است هرسازمانی که درآن انشعابی رخ دهد، ضعیف وتا اندازه زیادی کارآمدی خود را از دست خواهــد داد! وبراین باورم همــه ی آن مطالبی که این بانوی شجاع در سخنرانی اش بیان کرده وآن مطالبی را که ایشان نتوانسته بگوید ویا به احترام همرزمان اش نخواست بگوید ازجملـــه همدست نظام ضداستکباری شدن، همدست نظام ضداکپریالیستی شدن برای از بین بردن رقبایی همچون جبهــه ملی، نهضت آزادی، روشنفکرانی با گرایش ملی گرایانه، مجاهدین خلق و... وحتی پیــداکردن وآدرس دادن خانه های تیمی مجاهدین و... همــه ی اینها دستورات حزب توده ایران بوده برای ازبیــن بردن رقبای خود، چون این حزب پیش خود فکرمیکرد که با بودن این احزاب بهرحال دین باور نمی تواند قدرتی جــذب کنــد وبه همین جهت در نابودی شان نهایت تلاش را کرد وسازمان چریک های فدایی خلق (اکثریت) هم دستورات حزب توده را اجراء کرد... به شخصــه امیدوارم جناب آقای فرخ نگهــدار خلـق باور! روزی همــه ی اینها برای خلق ایران ونیز برای تاریخ نویسان از خود بجای بگذارد، بهرحال چــه بدتان بیایــد ویا نه، ما مردم اینگونه فکرمیکنیــم،.
۶۱۱۱۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۲
|
از : سیمین اصفهانی
عنوان : آفرین فران عزیز
حرفهای روشن وبا صدا قتت
صدای تو
صدای فریا د اعتراص
هزاران جان شیفته خفته در خاک است
بگذار یاوه گویان را
۶۱۰۶٣ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۲
|
از : حافظ طاهری
عنوان : صداقت و رشادت و فروتنی
با سلام به رفیق رقیه دانشگری ,
در مورد برخورد با گذشته تان باید بگویم : " چو از دل برآید- بر دل نشیند "
من از فدائی غیر از این انتظار ندارم: صداقت و رشادت و فروتنی
من نیز با شما موافقم که : فتنه از عمامه خیزد نی ز "قم "
باقی ماجرا هم تکرار پر ملال منتقدان حرفه ای است که اینجا و هر جا فریاد گوشخراش " من از اول می دونستم " سر می دهند تا خود راضی کنند و دیگران را نه راضی.
برایتان سلامتی , شادی , مهر و موفقیت در ادامه راه مبارزاتی تان آرزومندم .
۶۱۰٣۲ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۲
|
از : masoud memar
عنوان : آقای حسن بنا
واقعأ قصد من سربه سر گذاشتن با کسی نیست و مثل شما آزادم برداشت خود را بیان کنم اما زمانی که مرا خطاب قرار داده و حرفهای من را بدلخواه فرمله میکنند وظیفه خود میدانم تا توضیح دهم. آقای عزیز اولأ شکل گیری کمیته ها از همان بهمن ۵۷ شروع شد و جمهوری اسلامی فروردین ۵۸ تصویب شد دومأ هواداران مجاهدین خلق و حزب توده تا نیمه های ۵۸ هنوز در کمیته ها فعال بودند. سومأ جمهوری اسلامی امروز را نمیتوان با اولین سال تأسیسش مقایسه کرد در این صورت طبق منطق نوشته شما ( طرفداران جمهوری اسلامی آن زمان را باید امروز هم طرفدار بنامید اما من یقین دارم تجربه ۳۵ ساله حتی به تاجزاده ها هم آموخته که با این طرز فکر امروزی به جمهوری اسلامی رأی مثبت نمیداد ٫ صحبت از امروز نیست صحبت از سال تأسیس جمهوری اسلامی است که طرفداران آیت الله شریعتمداری تبریز را بعد ازآنکه خود به جمهوری اسلامی رأی مثبت دادند و حزب خلق مسلمان در مجلس خبرگان نسبت به حزب جمهوری اسلامی در اقلیت مطلق قرار گرفت بیش از نیمی از موسسان حزب خلق مسلمان از حزب کناره گیری کردند و آیت الله شریعتمداری گفت : حزب ما ۳ میلیون عضو دارد و اعضاء میتوانند چند رئیس دیگر انتخاب کنند و بدنبال تصویب اصل ۱۱۰ قانون اساسی ایشان درتیتر روزنامه چنین نوشتند : «اگر توافقها مو به مو اجرا نشود امنیت آذربایجان را تعهد نمیکنیم» به تصرف درآوردند و در تهران قریب به ۲ میلیون به طرف سفارت آمریکا رفته و سیاستهای حزب خلق مسلمان را همسو با آمریکا و اسرائیل قلمداد کرده و بمعنی بازگشت به دامن آمریکا خوانند. در ضمن از سالی که من صحبت میکنم بغیراز سازمانهای مذهبی مانند مجاهدین خلق و حزب خلق مسلمان سازمانهای غیرمذهبی مانند حزب توده و پانایرانیستها و سازمان فرهنگیان جبهه ملی ایران و هیات دبیران کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان و گروههای روشنفکران یهودی ایران و زرتشتیان ایران اعلام کردند به جمهوری اسلامی رای میدهند. مگر الآن میشود از آنها بعنوان طرفداران جمهوری اسلامی یاد کرد. اسامی لاتهای محلات تبریز را که من نام بردم معرف حضور جامعه بود که زمان شاه نه تنها سیاسی نبودند ٫ مخالف شاه هم نبودند بلکه به چاقو کش و بچه بازی و ... شهرت داشتند و هر کدام بعد از انقلاب و آزادی !!! کمیته های خود را سازمان دادند و نوچه های مسلح را به ایست و بازرسی روانه کردند مثلأ خود شاطر یوسف که مقلد آیت الله شریعتمداری بود در زمان شاه که کارخانه سیمان صوفیان تبریز چند خانم دفتری استخدام کرده بود و بدون حجاب کار میکردند مورد مخالفت برخی روحانیون قرار گرفت و در نبود واکنش ٫ شاطر یوسف با تعدادی از کارگران سیمان در محوطه کارخانه زمانی که خانمها به سمت سالن غذاخوری میرفتند شلوار خود را پائین کشیده و آلت خود را نشان دادند و ... در همین کمیته ها چه برخوردی که با دستگیر شدگان چپ نکردند یکی از دوستان من که در خارج ساکن است بعد از فروپاشی خلق مسلمان بمن علت عدم همکاریش را گفت که ترسیده است چون در بازجوئی شاطر یوسف به دهنش شاشیده بود. آقای حسن بنا میخواهم بگویم که مخالفت شاطر یوسف ها با خمینی و اصل ولایت فقیه نه از جنبه سکولار و احترام به حاکمیت مردم بلکه از جنس دیگری بود . وقتی شما بمن مینویسید : « (... دست راست ساروقلی خان مرحوم بر سر معمار این تاریخ نگاری نوین!!!!).» ساری قلی خانی که زمان شاه شهره شهر بود به بچه بازی و امنیت خود را مدیون اداره آگاهی بود ٫ از دیگران چه انتظاری میشود داشت. هر سیستمی هر چند مخوف را اگر بدون برنامه ریزی و تضمین جایگزینی مثبت ٫ برداری در آشفته بازار هم شما آزاد میشوید هم اوباش و طرف کافیست ظاهر خود را با زمانه تطبیق دهد و آزادانه تر بکار سابق بپردازد ٫ در یکی از بازداشتهایم آقای استوار... که مرا میشناخت وارد شد سیگاری بمن داد و گفت شما شاه را برداشتید و من آزاد شدم از هر روز ریش زدن هر وقت بخواهم میایم و میروم خلاصه دستتان درد نکند خیلی خوش میگذرد ٫ راستی حال شما چطور است؟ در را بست و رفت.
۶۱۰۱۶ - تاریخ انتشار : ٨ اسفند ۱٣۹۲
|
از : احد الف
عنوان : درد دلی با رفیق قدیمی بانوی مبارز ایرانی رقیه دانشگری
ما هواداران سازمان از سال ۵۶ تا به بعد به نظر من عملکرد داخلی سازمان ر اباید مد نظر داشته باشیم و بقیه داستان اگر وقت شد...لطفا با ایمیل من تماس بگیرید
من در کانادا مدت ۳۳ سال است زندگی میکنم گفتنی های زیادی برای مبارزین مانند شما دارم...hubin_۱۰۰@yahoo.com
من هنوز شرم ندارم. از ان شرم دارم که تاریخ سه بار در ایران ما تکرار می شود از *مشروطیت گرفته که ستارخان دلاور مرد ایرانی را به مهمانی و برای مذاکره به تهران دعوت می کنند و برای صبحانه و نهار و شام با گلوله باران مهمان نوازی می کنند
**در سال ۱۳۳۲ بعد از ملی شدن صعنت نفت به رهبری پدر ایران زمین دکتر محمد مصدق عوامل وطن فروش و خائن به منافع ملی دست در دست بیکانه می گذارند و مصدق را به ان شیوه برای ملی کردن نفت مجازات می کنند و اینبار نیز همان عدالتخواهان و وطن دوستان واقعی را به دستور بیگانه شاه معدوم به جوغه های اعدام می سپارد.
*** در سال ۱۳۵۷ بار دیگر مردم ایران همان به گفته شما پا برهنه ها و پایین شهری ها به میدان می ایند و نماد استبداد سلطنتی را از کشور فرای می دهند ولی این بار نیز نماد تحجر را از عراق به فرانسه می برند و برای ملت ایران فتنه جدیدی طرحی می کنند وبعد از دوسال شلاق استبداد از زیر عبای اخوند ها بیرون می اید و همان انقلابیون واقعی را به زیر شلاق مذهبی می گرند و بنام مرتد بودن در سالهای شصت و شصت هفت به جوغه اعدام می سپارند عجبا این سازمان های حقوق بشری هیچ سخنی بر علیه این اعدام ها در جهان ان روزی و حتی امروزی به زبان نمی اورند و عده زیادی از بهترین فرزندانی که در به ثمر رسیدن انقلاب ۵۷ مشارکت جدی داشتند را در جنگ هشت ساله با طولانی کردن ان در جچهه ها به کشتن می دهند و اخوند های گریه پرست با استفاده از شرایز ان روزی ب هاصطلاح جنگ افراد موثر و نزدیکان ایت الله خمینی را ترور می کنند تا راه برای گمنامان و صاحبان قدرت امروزی هموار شود عجبا که یکصد سال است ملت شریف ایران برای ازادی و دمکراسی خون هدیه می دهد ولی تا به امروز انچه شاهد هستیم همان تکرار سیه تاریخ است عجب این اسب قدرت و رسیدن به شهرت و ثروت جاذبه ای دارد در تعجبم به هر نامی و اسمی و توجیحی از اسب پیاده نمی شوند ولی انچه در تاریخ ثبت شده است این است هیچ قدرتی تا ابد در جایگاهی که قرار دارد در ان باقی نمی ماند روزی فرا خواهد رسید که پرده های سیاه کنار خواهند رفت و این بار شاید خورشید از مشرق زمین دوباره با بهار پر گل تری به رقص در اید در انتظار ان روز می نشینیم.
۶۱۰۱۵ - تاریخ انتشار : ٨ اسفند ۱٣۹۲
|
از : massoud dormoty
عنوان : روشنفکر جهان سومی
از آن روزدشمن به ما چیره گشت که ما را روان و خرد تیره گشت. هرکه ناموخت از گذشت روزگار هیچ ناموزد زهیچ آموزگار
۶۱۰۰٣ - تاریخ انتشار : ٨ اسفند ۱٣۹۲
|
از : حسن بنا
عنوان : معمار مسند نشین
البته خوانندگان مقاله و پی گیران نظرات نیک آگاه هستند که بسیاری از این نظرات صرفا برای منحرف کردن بحث و تعیین کردن نرخ در میانه دعوا درج میشوند و حکم پارازیت را دارند که در راستای"کار فرهنگی" صورت میگیرند.
جناب معمار ، برادر، کمیته های طرفدار خمینی مگر مدافع جمهوری دیگری بجز "جمهوری اسلامی" بودند. کمیته های طرفدار جمهوری خلق مسلمان که در دادگاه سرکار اعضایش به این شدت محکوم شدند. برای بقیه هم هر انگی که بلدی را به هر کس که دوست داری میزنی و جالب اینکه ادعای مدنی و بهداشتی بودن داری! به لیست تواناییهای شما علاوه بر تبحر در کار فرهنگی و ارشاد و همیشه سر پروژه حاضر بودن و کم نگذاشتن در انجام وظیفه و بهداشتی بودن و ... صفت دانای کل بودن هم را باید اضافه کنیم که از محتوای کامنت منتشر نشده من هم نه تنها گمان میکنی اطلاع داری بلکه برایش حکم هم صادر میکنی.
برادر همین که شما مسند امور محکم دستتان است کافیست. سفت بچسبید این مسند امورات را اما بدانید هیچ رایشی هزار سال طول نمیکشد.
۶۰۹۹٣ - تاریخ انتشار : ٨ اسفند ۱٣۹۲
|
از : masoud memar
عنوان : جناب حسن بنا
من تاریخ را تحریف نکردم بلکه واقعه را همانطور که بود نوشتم ٫ حالا چون وقایع باب میل من و شما نبود دلیل بر انکار واقعیت نمیشود . اگر به نوشته خود نگاه کنید از جانب من گفیتد :
« این یک که دیگر خیلی نوبر بود که مدافعین جمهوری اسلامی در تبریز خوشنام بوده اند » این شما هستید که زیرکانه حرف دیگران را تحریف میکنید تا با شلوغ کاری به هدف خود نائل شوید. و بجای واژه ( کمیته ) که من بکار بردم شما واژه ( جمهوری اسلامی ) را میخواهید به خورد خواننده بدهید. در مورد نحوه تشکیل وساختار بنیادی اولیه کمیته ها که از توده ای تا مجاهدین شرکت فعال داشتند لابد خبر دارید و سعی نکنید با عوض کردن کلمات و تحریف کردن حرف دیگران ٫ وقایع را تحریف کنید. اگر هم از ساختار کمیته ها حتی بعدها بسیج اطلاع ندارید و فرقش را با جمهوری اسلامی نمیتوانید تشخیص بدهید من واقعأ وقتش را ندارم تاریخ ۳۵ سال گذشته را برایتان بنویسم و در مورد توضیح فرق مفاهیم هم از دست کسی کاری ساخته نیست شما همان یکی بدانید کم هزینه تر است چون هزینه آموزش بدور ریخته میشود.
در ضمن میتوانم کاملأ بفهمم چرا مجبور شدید کامنت خود را برای درج خودسانسوری کنید و بجای ادبیات چاله میدانی از ادبیات شبه احمدی نژادی استفاده کنید که فرمودید : « (... دست راست ساروقلی خان مرحوم بر سر معمار این تاریخ نگاری نوین!!!!).»
اگر این ادبیات در جامعه برد داشت حتمأ مسند امورات هم در دستانتان میبود. اما شما هر چقدر ایشان را مرحوم بنامید بدانید که فرهنگ آن ادبیات در جامعه هم مرحوم شده است البته نه کاملأ ٫زمان میبرد تا ( بنا ) ها را هم شاید شامل شود.
۶۰۹٨۴ - تاریخ انتشار : ۷ اسفند ۱٣۹۲
|