از : مسعود بهبودی
عنوان : با آرمان بگویید!
منبع هواداری سعید سلطان پور از استالین:
من هزار سال پیش این هواداری را در بخش کامنت سایت روشنگری خوانده ام.
نه طرفدار استالینم و نه سعید سلطان پور.
مثال بود و در مثل مناقشه نیست.
مهم اصل مطلب است.
مقایسه، اسلوب مطمئنی نیست.
ولی دانستنش شاید مفید باشد و آن اینکه سواد کادرهای حزب توده که سهل است، سواد کارگران حزب توده که من یکی از شاگردان یکی از آنها هستم، هرگز کمتر از استالین و مائو نبوده است.
خودستیزی یکی از سجایای فکری اصلی ایرانیون است.
به همین دلیل خصومت طبقاتی با حزب توده با بزرگنمائی این و آن اینجا توجیه می شود.
بنظر من کمونیسم در ایران فقط یک نماینده داشته است و آن حزب توده بوده است، حزب توده با همه خطاهایش و به قول شما همکاری هایش.
ما بقی مدعیان چه بسا با علم و دهل کمونیستی، بنظر من آنتی کمونیست بوده اند، با همه دعاوی و هارت و پورت شان.
شما به هر دلیل نظرات مرا با دقت نخوانده اید و بطور مکانیکی کپی و ذکر و رد کرده اید.
حزب کمونیست چین با چیانکایچک که کمترین فرق ماهوی با طبقه حاکمه ایران نداشته، همکاری همه جانبه حتی نظامی داشته است.
پیمان صلح استالین با هیتلر حتی به قول گئورگ لوکاچ (حتما منبع می خواهید: ورنر هوفمن: «استالینیسم چیست؟» تارنمای دایره المعارف روشنگری) درست بوده است.
اتفاقا خطای استالین همان خطای کیانوری است:
دلیل خطای استالین و حزب توده فقر فلسفی (به قول مارکس) است.
تفکر مفهومی هنر بسیار بزرگی است که کیمیا ست، آنهم نه فقط در ایران.
آرمان هم اگر وابستگی طبقاتی به فئودالیسم و شاید اکنون بورژوازی واپسین اجازه داد، می تواند بیاموزد.
۶۱۰۶۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۲
|
از : وفادار
عنوان : فرزند شایسته مردم
ناخدای عزیز تو هم مانند روزبه و کیوان و وارطان افسانه شدی. قصه ای شدی که برای فرزندانمان نقل کنیم تا درس شهامت و وفاداری و مردم دوستی را بیاموزند.
سی سال گذشته است اما هنوز تصویرت، نامت، روایتت برایمان همان بغض و حسرت و اشک را همراه دارد. به این غم عادت نمی کنیم. نمی خواهیم عادت کنیم. می خواهیم یاد تو نهیبی باشد بر وجدانهایمان تا هیچ لحظه ای فراموش نکنیم که به راه مردم چگونه باید رفت.
درود بر تو و همراهانت
۶۱۰۶۲ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۲
|
از : آرمان
عنوان : قابل توجیح نیست
آقای مسعود بهبودی در رابطه با من مطالبی را بیان کرده است از جمله:
"آرمان جان (بر وزن پویان جان بعضی ها)
برای درک بعضی چیزها به حداقل دانش تئوریکی نیاز مبرم هست.
اولا می توان از پدیده ای دفاع کرد، بدون آنکه از خود آن پدیده دفاع شود."
از ابراز محبت شما متشکرم و از ذکر نام پویان جان نیز بسیار خوشنود شدم اما این شروع جنابعالی یادآور زمانی می باشد که اعضا و هوادران حزبی که به نظر می رسد شما هم از دوستداران آن می باشید با القا اینکه در مسائل تئوریک دانشمند هستند این توهم را در دیگران تلاش می کردند به وجود بیاورند که آنها در مقام بالاتری هستند و دیگران اطفال کودکی هستند که هنوز به اندازه آنها دانش مبارزاتی ندارند! شما من را نمی شناسید و نمی دانید که سطح معلومات من در چه حد است بنابر این احتیاجی نیست که من موارد عادی را گوشزد کنید. به قول معروف آنچه عیان است چه حاجت به بیان است!
"ما از خاستگاه و پایگاه طبقاتی آرمان جان خبر نداریم، اهل تخیل و پیشداوری هم نیستیم، ولی روزی روزگاری استالینی بود که زاد روزش را سعید سلطان پوری گرامی می داشت."
بسیار خوب است که اهل تخیل و پیشداوری نیستید و تفتیش عقاید نیز مطمنا نمی تواند مطلوب باشد. اما من نیز می دانم که انقلابی مبارز شهید سعید سلطانپور از طرفداران سازمان چریک های فدایی خلق بود و بعد بخش اقلیت سازمان همراه شد و اینکه سازمان چریک های فدایی خلق به استالین احترام داشتند و او را ادامه دهنده لنین می دانستند. اما اینکه سعید جان زادروز استالین را گرامی می داشته را نمی دانم از کجا مطلع هستید و شاید بتوانید یک منبع نقل کنید که مثلا در فلان سال او مراسم جشنی را گرفت یا در آن شرکت کرد که بتوانیم به صحت این گفته شما پی ببریم اما رک به شما می گویم که این گفته شما به نظر من کذب است و او شاید هرگز حتی یادش نبود که استالین چه روزی متولد شد یا مرد!
"از قضا همین استالین با هیتلر معروف که باند جنایتکارش در روز روشن سندیکاهای کارگری را به آتش می کشید و کمونیست ها را هزار هزار به اردوگاه های وحشت می فرستاد، در همین حیص و بیص پیمان صلح بست و مائو نامی بود که با قاتل بی شرم کمونیست ها از جمله نامزد شخص شخیص خویش، پیمان وحدت عملی ـ نظامی آنتی میلیتاریستی (ژاپن) بست تا بعد از بیرون راندن اجنبی، حساب جنایات چیانکایچک و کومینتانگ را کف دست خون آلودش گذارد و گذاشت.
نتیجه اش تشکیل جمهوری خلق چین است که خار چشم دشمنان «بی همه چیزان» مولد همه چیز جهان است."
این چندمین بار است که دیدم که دیپلوماسی استالین و مائو را با حمایت حزب توده از رژیم آدمکشان تلاش شده مشابه نشان داده می شود اما نه حزب توده استالین یا مائو بود و نه حزب توده در تخاصم و مبارزه با رژیم جانیان بود. استالین و مائو هرگز نگفتند که در خط پر شکوه هیتلر هستند یا به شکوفایی رژیم فاشیستی نازی ها باید همت کرد! تمام این صغرا کبرا کردن های جنابعالی اگر برای توجیح حمایت حزب توده از فاشیست های اسلامی است باید بدانید که مضحک است و قابل مقایسه نمی باشد. تازه مگر استالین کار درستی کرد که آن برای حزب توده چراغ سبزی بوده باشد که خود را در خط آدمکشان ولی فقیه بگنجاند؟!
"دیدن فرم نمودین چیزها هنر نیست.
هنر کشف ماهیت نامرئی آنها ست.
این البته بدان معنی نیست که حزب توده مرتکب خطاهای خطیری نشده است.
خطاهای حزب توده تحلیل شده اند، می شوند و خواهند شد.
انتقاد از خود روی دیگر مدال انتقاد از غیر (انتقاد اجتماعی) است:
دیالک تیک انتقاد از خود ـ انتقاد اجتماعی
به قول حریفی:
دیالک تیک «خودستیزی» و طبقه حاکمه ستیزی
اما برغم همه این خطاها و ساده لوحی ها، تف توده و حزب توده بر همه احزاب و جریانات سیاسی و شخصیت ها شرف داشته است.
ایکاش هم اکنون هم حداقل یک جوانشیری، مهرگانی، شهبازی ئی و غیره ای وجود می داشت."
لطف دارید که بلاخره کمی تخفیف دادید و حداقل اعتراف می کنید که خطاهای خطیری را حزب توده مرتکب شده است.
من معتقدم که کار حزب توده از خطا گذشت به همکاری با رژیم روی آوردند یعنی همان کاری که برخی احزاب در اروپا در زمان به روی کار آمدن فاشیسم کردند و عملا بر علیه آزادیخواهان و انقلابیون به دستیار گشتاپو و فاشیست ها تبدیل شدند.
به این رفتا صرفا خطا گفته نمی شود بلکه همکار گفته می شود. در زبان انگلیسی به آن Colaborator گفته می شود. حزب توده به گفته نشریه سازمان اکثریت در آن زمان در عملیات نظامی رژیم علیه بخشی از مخالفین رژیم معروف به سربداران (حزب توده آنها را در تبلیغات هیستریک خود مائویست های آمریکای معرفی می کرد و از رژیم خواهان سرکوب شدید آنها بود) در آمل همراه با پاسدارن رژیم در قتل و کشتار آنها شرکت کرد و از قرار افرادی از اعضا یا هواداران حزب نیز زخمی شدند!
به این می گویند Colaborator یا همان همکار یا شریک جرم!
به هر حال اعضا و هوادارن حزب توده که حامی رژیم بودند توسط خود همان رژیمی که از آن حمایت می کردند به قتل رسیدند و مرحوم افضلی و بقیه نظامیان توده ای در این مورد مطمنا توهمی نمی توانستند داشته باشند!
۶۱۰۵۹ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۲
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : عفت ماهباز بسیار گرامی، سلام بر شما. حتمن به یاد دارید آن شعر گیلکی را که به پای عزیزان شما ریختم با عشق.
پهنه ی آن شعرِ، یعنی عشقِ «دریا و خورشید»، چنانکه خود بخوبی آشنایش هستید، همین صحنه ای است که بچه های «اخبار روز» با عکس غروب خورشید «آشوراده» به نمایش گذاشته اند.
بگذار به یاد عزیزان نازنین شما و به یاد ناخدای عاشق ایران، و همه ی جانباختگان میهن یکبار دیگر با هم آن را بخوانیم. شعری که می توان با تأویلی دوگانه به آن نگریست. یعنی یک بار می توان در آن طبیعت ناب دید، و دیگر بار می توان داستان «دریا و خورشید» را به خشکی، به زندگی ما کشاند.
شعر گیلکی
دریا و خورشید عشق
غروبان
که خورشید
خو رخته اُوسانه
غروبان
که دریای عاشق
خورشیده دوخوانه
بیده اید
پسر عاشق زمین - دریا
آتشه مانه؟!
ترجمه
عشق دریا و خورشید
غروب ها
که خورشید
قصد رفتن می کند
غروب ها
که دریای عاشق
خورشید را به خود می خواند
دیده اید
پسر عاشق زمین - دریا
آتش را می ماند؟!
۶۱۰۵۲ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۲
|
از : عفت ماهباز
عنوان : یاد او در تاریخ همواره زنده است
زنده یاد بهرام افضلی انسان بزرگ و شریفی است که نام نیکش همواره در تاریخ ایران زمین باقی خواهد ماند .با سپاس از خانواده گرامی او که این رنج را بر خود هموار نموده اند و اطلاعات خود را با مردم در میان گذاشته اند بوِیژه از پسر زنده یاد افضلی تشکر می کنم
یاد او در تاریخ همواره زنده است
با سپاس از همه شما که زحمت کشیدید تا یاد او را زنده دارید
عفت ماهباز
۶۱۰۴۴ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۲
|
از : مسعود بهبودی
عنوان : خوشا هوای آن حریف و آه آتشین او
آرمان جان (بر وزن پویان جان بعضی ها)
برای درک بعضی چیزها به حداقل دانش تئوریکی نیاز مبرم هست.
اولا می توان از پدیده ای دفاع کرد، بدون آنکه از خود آن پدیده دفاع شود.
ما از خاستگاه و پایگاه طبقاتی آرمان جان خبر نداریم، اهل تخیل و پیشداوری هم نیستیم، ولی روزی روزگاری استالینی بود که زاد روزش را سعید سلطان پوری گرامی می داشت.
از قضا همین استالین با هیتلر معروف که باند جنایتکارش در روز روشن سندیکاهای کارگری را به آتش می کشید و کمونیست ها را هزار هزار به اردوگاه های وحشت می فرستاد، در همین حیص و بیص پیمان صلح بست و مائو نامی بود که با قاتل بی شرم کمونیست ها از جمله نامزد شخص شخیص خویش، پیمان وحدت عملی ـ نظامی آنتی میلیتاریستی (ژاپن) بست تا بعد از بیرون راندن اجنبی، حساب جنایات چیانکایچک و کومینتانگ را کف دست خون آلودش گذارد و گذاشت.
نتیجه اش تشکیل جمهوری خلق چین است که خار چشم دشمنان «بی همه چیزان» مولد همه چیز جهان است.
دیدن فرم نمودین چیزها هنر نیست.
هنر کشف ماهیت نامرئی آنها ست.
این البته بدان معنی نیست که حزب توده مرتکب خطاهای خطیری نشده است.
خطاهای حزب توده تحلیل شده اند، می شوند و خواهند شد.
انتقاد از خود روی دیگر مدال انتقاد از غیر (انتقاد اجتماعی) است:
دیالک تیک انتقاد از خود ـ انتقاد اجتماعی
به قول حریفی:
دیالک تیک «خودستیزی» و طبقه حاکمه ستیزی
اما برغم همه این خطاها و ساده لوحی ها، تف توده و حزب توده بر همه احزاب و جریانات سیاسی و شخصیت ها شرف داشته است.
ایکاش هم اکنون هم حداقل یک جوانشیری، مهرگانی، شهبازی ئی و غیره ای وجود می داشت.
سماع سرد بی غمان خمار ما نمی برد
بسان شعله کاشکی قلندری در آمدی
فرو خلید در دلم غمی که نیست مرهمش
اگر نه خار او بدی، به نشتری در آمدی
(سایه)
۶۱۰٣٨ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۲
|
از : هیوا کردستانی
عنوان : متاثر شدم و متاسف
آیا انسان شریفی باقی مانده است که این آخوندهای خونخوار حاکم دستشان به انها رسیده باشد و نکشته باشند؟برای مرد چنین وطندوست و خدمتگزار مردم با آن سوابق درخشان، که تنها به جرم داشتن افکار انسانی و مترقیانه، اعدام شد، متآسفم. فقط با سپردن این رژیم به زبالهدان تاریخ و سپردن رهبران و گردانندگان آن به دست عدالت، میتوان در برابر صدها هزار خون به ناحق ریخته شده عزیزانمان، وجدانمان آسوده گردد.
پیشمرگ کردستان
هیوا
۶۱۰٣۵ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۲
|
از : کیا
عنوان : آرمان عزیز!
ما آرمانی انتظار داریم که همه افراد در بند دیکتاتور مثل گل سرخی و یا موسوی ...
محکم بایستند.
واقیعت این است که توانها ، قصدها و موقعیتها متفاوت اند و این را مبارزان میبایست در نظر داشته باشند یا وارد بازی نشوند.
پرونده یک حزب یا یک سازمان را نباید با یک فرد یکی گرفت.
خلاصه مبارزه چپ راهی سنگلاخ دارد آگاهی ، حوصله ،گذشت ،شجاعت و متانت لازم دارد.
۶۱۰٣٣ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۲
|
از : آرمان
عنوان : این هم نتیجه حمایت از رژیم آدمکشان
مهدی پرتوی عضو کمیته مرکزی حزب توده که همه اعضا نظامی و غیره نظامی حزب را به دستگاه اطلاعاتی رژیم تحویل داد هنوز در تهران زندگی می کند و این حزب جرات نداشت که با او تصویه حساب کند. فرمانده نیروی دریای و بقیه اعضای نظامی دوست او جانانه از رژیمی که اعدامشان کرد حمایت کردند و این را نمی شود با هیچ منطقی توضیح داد. او نمی توانست آنقدر ناگاه باشد وقتی خود شاهد سرکوب مردم ترکمن و کرد بود. او می دانست که با یک رژیم ضد مردمی و ضد انسانی همکاری می کند و در بهترین شکل خیلی باید ساده بوده باشد که بعد از شاهد بودن به اعدام هزاران جوان هنوز انتظار داشت که آدمکشان رژیم با او بهتر رفتار کنند. مسئولیت قتل او و دوستانش مطمنا با رژیم آدمکشان می باشد اما حزبی که او به آن تعلق داشت نیز خطاکار بود.
۶۱۰۲۷ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۲
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : زنده یاد اش جاودان باد!۱
«تاریخ که بر باد رود رنج و سرورش
نازد به سزاوار به گردان غیورش
یک گرد که در معبد تاریخ فنا گشت
همپایه همی دان به هزار و به کرورش»
فیلسوف مظلوم ایران زمین - احسان الله طبری ساروی
این عکس ناخدا و آن عکس غروب خورشید در سمت راست همین صفحه، برای من یکیست. گویی هر یک نماینده ی دیگریست.
غروب خورشید در «آشوراده» را می گویم.*
* در ضمن این نامواژه دِگر شده است. اصل آن آو شورَ ده = آب شورَ ده = آب شورَه ده، است. این واژه با قاعده ی کهن شکل گرفته که عبارت است از: آب + شور + فتحه مضاف زبان های کهن + ده = ده ای که آب اش شور است(فارسی دری)
زیر نویس ۱ - دقیق به یاد ندارم، مدتها قبل از دستگیری مرد بود، که یکی از رفقا را در خیابان دیدم، سخت نگران او بود.
گفتم: مگر چه شده!؟
گفت: مرد دارد خود را معرفی می کند.
گفتم: چطور!؟
گفت: مگر مصاحبه ی دیروز اش را نخواندی؟
گفتم: نه.
گفت: تیتر های «نامه ی مردم» را یکی یکی می شکافد، فقط دیگر نامی از آن نشریه نمی برد! ولی خواننده به وضوح می بیند که با چه کسی طرف است.
گفتم: من نمی دانم، مرد جایگاه مهمی در کشور دارد؛ شاید دلایلی داشته باشد. ولی سخت نگران شدم، چون گوینده ی آن سخن انسان بسیار دقیقی بود.
دیرتر که فاجعه رخ داد، دیدم گویی هیچ دلیل خاصی نداشت؛ آن جان نازنین، با یاران خود، غریبانه و بسیار آسان به جوخه ی آتش سپرده شد. تنها دلیل اش شاید این بود که: آن عاشق ایران و نگران آینده ی میهن، به تنها چیزی که نمی اندیشید، همان جان خود اش بود!
خوب است از زنده یاد کاستور گیلک(منصور) هم یادی بکنم. همیشه با افتخار نام فامیلی ناخدا را کامل تلفظ می کرد و می گفت: «ناخدا افضلی خوشکَه بیجاری»
۶۱۰۲۱ - تاریخ انتشار : ٨ اسفند ۱٣۹۲
|