سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

کردها چه میگویند و چه میخواهند؟

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : شلیر رمضانی

عنوان : سخنی با جناب تلنگر
جناب تلنگر با عرض ادب ، میخواستم به عرض برسانم که شما در هر کامنتی که پای مسائلی ملی میگذارید فراموش نمیکنید که شناسنامهی طالشی خود را نشان دهید و بگوئید که طالشی هستید با این وجود ایرانی هستید ، جناب تلنگر طالشی بودن شما و خود را منسب کردن به حوزهی جغرافی ایران حقانیت برای این چهار چوب درست نمیکند ‌همانطور که رکمن بودن و عرب بودن و ترک بودن در ایرانی نه حقانیتی برای ماندگاری این مردمان یا بهتر است بگوئیم این ملتها به ماندگاری در این چهار چوب یا جدائی آنها نیست ،، این خود این ملتها هستند که در یک فضای آزاد دمکراتیک باید این حق را داشته باشند که در یک رفراندوم با نظارت مجامع عمومی تصمیم بگیرند که آیا در این چهار چوب که برای شما خیلی مقدس است ماندگار باشند یا کشور مستقل خود مانند ۲۰۱ عضو سازمان ملل متحد باشند جناب تنگر باور کنید بحث شما مغلطه و مخدوش کردن است و پایهی علمی ندارد شما میفرمائید ملت ، ملیت نیست ملت جداست ملیت جداست آیا فکر نمیکنید که شما شعور خوانندگان کامنت خود را کم میگیرید و این مخدوش کردن که شما سعی در آن دارید میخواهید نتیجهی دلخواه خود را به ماندگاری این ملتها در چهار چوب ایران را بگیرید ؟؟/ دوست عزیز نه من و نه شما نیستیم که در نهایت تصمیم میگیریم ... اگر ملت کورد یا تورک آذری یا عرب تصمیم به جدائی از ایرابن بگیرند در نهایت جدا خواهند شد و گر تصمیم به ماندگاری در ایران بگیرند باز ما یک رأی داریم من کورد خیلی وقت است که میدانم به کدام سمت رأی دهم و اگر یک میلون بار هم تأکید کنید طالشی خود را ایرانی میدانند در تصمیم من تأثیر نخواهد داشت
۶۲۱۲۰ - تاریخ انتشار : ۲ ارديبهشت ۱٣۹٣       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : و یک نکته ی مهم و حواشی آن: ایران کشوری ست دارای ملیت های گوناگون و من هرگز این را منکر نشده ام.
هر خلقی که دارای زبان است، او دارای ملیت خود می باشد. برجسته ترین هویت ملیت، زبان هر خلقی است. و یکی از برجسته ترین زیبایی های ایران همین گوناگونی زبانی و فرهنگی این ملیت هاست.
ملیت ما، در واقع تعلق قومی، نژادی و فرهنگی ما را مشخص می کند.

نه فقط من و شما که مدعی داشتن سر زمین خود هستیم، بلکه حتی کولی های آزاده که به هر جایی رسیدند چادری پا می کنند و می گویند، همینجا زیستگاه ماست، نیز دارای ملیت اند، زیرا دارای زبان و در نتیجه فرهنگ خود هستند.
زبان حتی برتر از نژاد است. زیرا در طول تاریخ می تواند بخاطر در هم آمیزی، نژادی نو پدید آید، ولی زبان تا زنده است، ما دارای اصلی ترین هویت ملیت خود هستیم.

ملیت = ناسیونالنست، اما ملت نیست. ملت فرا تر از ملیت است. زیرا دو ویژگی برجسته ی ملت، در بین مردمی که دارای ملیت اند ولی ملت نیستند، وجود ندارد.

و آن پیروی از یک قانون است در سرمین خود. و دیگری داشتن دولت و سیستم حکومتی است. پس دولت و قانون رابطه ی مستقیم دارد با ملت. ولی وقتی من تالش، با آذربایجانی، و گیلک و عرب و لر و کرد و بلوچ و سیستانی و مازندرانی و فارس و ... موظفیم همه از یک قانون پیروی کنیم، در مجموع سازنده ی ملت آن کشوریم که دارای سیستم حکومتی و دولت خود است.


حال شما می توانید بگویید من این دولت و قانون را قبول ندارم و می خواهم کشور خود را تشکیل دهم. هر وقت چنین کشوری تشکیل دادی، خلق تو و خلق های دیگر ساکن آن کشور، ملت آن سر زمین را تشکیل می دهند.

نتیجه: ایران کشوری است چند ملیتی، یعنی دارای ملیت های گوناگون است؛ و تا زمانی که این ملیت ها در این مجموعه می زیند و از یک دولت و قانون پیروی می کنند، تشکیل دهنده ی ملت ایران هستند.*

سوال: آیا این ترکیب جاودانی است؟

نه، می تواند ملیتی از آن کم شود و یا بر آن افزوده گردد.

یعنی وضعیت ملت قابل تغییر است. ولی ملیت وضعیتی ازلی می باشد و در ذات ماست و هیچ کسی قادر نیست آن را بستانَد. زیرا دارای زبان خود یعنی برجسته ترین نشانه ی هویت قوم یا خلق خود هستیم.

مگر اینکه زبان خلقی را بکُشند. آن وقت صاحب آن ملیت در واقع مانند موجودی فلج و نیمه جان است و دیگر نمی توان حضور فیزیکی او را دارای ملیت نامید. فاجعه ای تاریخی که همینک دارد سر مردم مظلوم و بی یاور تالش در دو سوی مرز - کشور ایران و جمهوری آذربایجان - می آید، و چون این خلق نسبت به خلق های پر جمعیت، دارای جمعیت به مراتب کمتری است، این فاجعه می تواند سریع تر رخ دهد و خلقی برای همیشه نیمه جان و بی هویت گردد.
مباد چنان!
هرگز و برای هیچ قومی مباد چنان!



* حال این سوال پیش می آید: خلقی که نشانه ی ملیت خود را از دست داده چه سر نوشتی می یابد؟

او در نهایت دارای ملیتی جدید می گردد که بسیاری از نشانه های فرهنگی و زبانی خود را دیگر ندارد. این ملیت جدید را می توان با دندان مصنوعی مشابه دانست، با این تفاوت که نسل های آینده ی آن خلق دیگر نمی دانند که با دندان مصنوعی می زیند، چنانکه انسان ها نیز با دندان مصنوعی طوری عادت می کنند که گویی با آن بدنیا آمده اند. ولی متخصص آگاه که از کنار می نگرد، می داند که دندان جدید او ربطی به جنس دندان اصلی او ندارد؛ بلکه شباهت و عادت توانسته او را گول بزند.

و این فاجعه در یک پیچ تیره ی تاریخی برای بسیاری از مردم جهان تا به امروز رخ داده.

با داشتن این آگاهی است که ما تالش های مظلوم داریم تلاش می کنیم که نمیریم؛ و ما را بخاطر این تلاش مقدس و تاریخی و زیبا می زنند از هر سو؛ بر می خیزیم سر شکسته، باز می زنند و ما بر می خیزیم.
سخت بی یاوریم. مانند اسیران جنگی با ما بر خورد می شود. و تا کار ما را تمام کنند از تمامی دنی بچگان نانی و آماده ی یورش بر علیه ما ناجوانانه در داخل و خارج کمک می گیرند. و ما برای حفظ هویت خود تا آخر می ایستیم در این مبارزه حق و ناحق. البته جرم دیگری نیز جنبش ما دارد و آن دفاع از محیط زیست و جنگل های سه استان شمالی ایران است که طبق آمار رسمی متخصصین محیط زیست مازندران در طول شبانه روز چهل هکتار ویران می شود.

ولی با این حال خود را ایرانی می دانیم.
با فرهنگ ما تالش ها شاهنامه ی سیمرغی شکل گرفته.
تالش تنها نقطه ی جهان است که هنوز آیین کهن سیمرغی خُور و نسا در آن بر گزار می شود. و جز نادر مناطق جهان است که دارای ده ها نقطه با نام های شاهنامه ای می باشد که ربطی به شاهنامه ی جاودان فردوسی بزرگ ندارد. این نام های تالشی در هزاره های تاریخ بُن دارند.

باری، گرچه چنین وضعیت ناگواری برای ما ایجاد نموده اند، چون خود را از صاحبان اصلی ایران می دانیم، در هر حالی با ایران و ایرانی می مانیم.

مقداری به حاشیه رفتم تا حال و نگاه مرا دقیق دریابید و اگر صداقت دارید، در مورد دیدگاه من از خود حرف در نیاورید؛ باور ایرانی ماندن ما به هیچ رو دلیل بر این نیست که حاضریم کوچکترین حقی از کسی زیر پا افتد. ما در این مبارزه ی مرگ و زندگی - هویت - از حقوق همه ی خلق هایی که پهنه ی ایران زیستگاه شان است، دفاع می کنیم، حتی اگر آنها از ما دفاع نکنند.

پس، بر قرار باد دوستی و اتحاد همه ی ایرانیانِ تشکیل دهنده ی ملت بزرگ ایران! که دارای ملیت های گوناگون اند و این از زیبایی های برجسته ی ایران است.
۶۲۱۱٨ - تاریخ انتشار : ۲ ارديبهشت ۱٣۹٣       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : سلام بر شما آ طهرانی. نمی دانم شما برای دعوا آمده اید و یا سوال دارید. همچون دفعه ی پیش آمده اید و دارید
تهمت می زنید.

روزگاری تلخ و تار و پیچیدست
روزگاری بی اساس، هیچیدست!

و در چنین روزگاری انصاف را جستجو کردن شاید کاری هُوده نباشد.

اگر قصد بحث روشنگرانه دارید، لطفن خودتان را معرفی کنید تا بحث با صمیمیت و فقط برای روشنگری صورت گیرد. پشت نامی مخفی شدن و رجز خوانی کردن و سطحی نگری نمودن، راستی چه سودی دارد!؟

بسیاری پشت نامی مخفی شده، برای خرابکاری می آیند. و انسان هایی چون شما نیز هستند که صادق اند، ولی خشم و شتابزدگی و در نتیجه زود به قضاوت نشستن نمی گذارد که خانه ی اندیشه و خرد را دق الباب کنند.

چون شما را نمی شناسم، فرض را بر این می گیرم که از دسته ی دوم یعنی مردم صادق هستید و برای شما عزیز توضیح می دهم تا شاید انصافی در شما جرقه زند و دیگر بار این همه یکوری و سرسری بر خورد نکنید. و باور کنید که هنری نیست هرچه گوییی.

برایتان توضیح می دهم، آن وقت بیندیشید ژرف و به خود بگویید: می ارزد که خشم و شتابزدگی انسان را دچار قضاوت نادرست کند؟

شما نه کامنت مرا دقیق و درست خوانده اید و نه مقاله ی جناب نویسنده را.

من در برابر نوشته ی ایشان در مورد زبان های «هند و اروپایی» اصطلاح زبان های ایرانی را بکار برده ام. یعنی در عین هند اروپایی بودن ما فامیلی دیگری نیز با هم داریم. زبان عربی، آذربایجانی(ترکی آذربایجانی)، ترکمنی و شاخه های دیگر ترکی در ایران جز زبان های ایرانی نیستند، گرچه در همجواری ما از هم فراوان تأثیر پذیر بوده ایم، چنانکه حالا در زبان آذربایجانی فراوان واژه های پهلوی یافت می شود که حتی دیگر در فارسی دیده نمی شود. یعنی آن واژه ها یا فرصت راه یافتن به فارسی را پیدا نکرده اند و یا دیر تر منسوخ شده اند. نظر من این است که واریانت اول درست است.

زبان های ایرانی عبارت اند از فارسی، کردی، لری، بلوچی، مازندرانی، گیلکی، تالشی، تاتی، سیستانی، سمنانی - که حالا دیگر تقریبن نابود شده - و ...

شما اگر صادق هستید لطفن نوشته ی مرا که در باب زبان ها بسیار دقیق بیان شده را دوباره بخوانید. در باب زبان های هند و اروپایی ایران، من زبان های ایرانی را بکار برده ام. اما در جای دیگر وقتی از کامل بودن «زبان های پهنه ی ایران» نام می برم، آن وقت شامل همه ی زبان های خلق های ایران یعنی ترکی آذربایجانی، عربی، ترکمنی، قشقایی و ... می گردد.

چرا عزیزان، ما عادت داریم گناه بی دقتی خود را به حساب دیگران بگذاریم و بعد از گرد و خاک راضی به خانه بر گردیم. من در نوشته ی خود، این دو گروه زبان را بسیار شفاف از هم جدا کرده ام. «زبان های ایرانی - هند اروپایی» و «زبان های پهنه ی ایران»، یعنی هم ایرانی و هم غیر ایرانی.

حال یک لحظه به عنوان انسانی فرض کنیم صادق، بنشینید و وکیل من نیز شما باشید، رییس دادگاه نیز خودتان باشید، و نیک بیندیشید.

چون فرض من بر این است که می توانید صادق هم باشید، پس دست تان را گرم می فشارم و شما را دعوت می کنم که بی شتابزدگی و در حضور وجدان خود صبورانه به قضاوت بنشینید.

و پیش از گرد و خاک دیگری، لطفن اول مقاله را بخوانید و ببینید سخن از چه چیزی در میان است که من آنگونه جواب داده ام. و بعد کامنت مرا با دقت بخوانید و ببینید که من هم به زبان های ایرانی اشاره دارم و هم به زبان های پهنه ی ایران امروز؛ که شامل زبان های غیر ایرانی نیز می شود.

آیا براستی دشوار است که این ساده را دریافتن و وقت خود و مردم را گرفتن!؟

باقی را به وجدان شما وا می گذارم.

پیروز و شاد باشید!
۶۲۱۰۶ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣۹٣       

    از : آ طهرانی

عنوان : جعل کلمات تا جعل تاریخ , برای چه ؟
اقای م . تلنگر
لطفآ می شود توصیح دهید، که این کلمه ﴿ زبانهای ایرانی﴾ دیگر چه صیغه ای است.؟ من ساعتها دنبال این کلمه جعلی ﴿زبانهای ایرانی﴾ در لغت نامه های مختلف گشتم ، ولی با کمال تاسف چیزی با این عنوان نیافتم . لطفآ توضیح دهید بر پایه کدام منبع علمی
شما از این کلمه جعلی استفاده می کنید؟ آیا عنوان ﴿زبانهای ایرانی ﴾ شامل زبانهای عربی و تورکی هم می شود.؟ تا کی می خواهید ؟ با ساختن کلمات جعلی ازکشور چند ملیتی یک ﴿ ملت ﴾ بسازید ایا این خود توهینی اشکار به خوانندگان .فرهیخته
این سایت نمی باشد ؟؟؟
۶۲۰۹۹ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣۹٣       

    از : kurd kurdistan

عنوان : cuontry of kurdistan
bji kurd bji kurdistan .
۶۲۰۵۷ - تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱٣۹٣       

    از : طاهر حکمت

عنوان : البرز عزیز
از لطفتان متشکرم. هدف در واقع اصلاحات و تغییر از بالا نیست و منهم با شما موافقم. هدف داشتن درکی واقعی از واقعیات این جامعه است البته برای پایینی ها. امیدوارم برای کاهش تندخویی ها و بروز احتمالی خشونت ها بتوانیم قدم مثبتی برداریم.
۶۲۰۵۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱٣۹٣       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : سلام بر دکتر طاهر حکمت و بر همه ی عزیزان سلام
در نوشته ی شما بسیاری نکات ظریف و حکیمانه ثبت است که درست، حق و حقیقت است و جای بحث ندارد. طبیعی است که اگر کشوری همه مردم خود را به یک چشم بنگرد، آن مردم مرض که ندارند بروند به یکی دیگر بچسبند و یا جدا شوند. علت جدایی البته گاه وابسته به عوامل خارجی و مصنوعی نیز می باشد که بحثی دیگر است؛ اما عمده ترین علت، نا اهلی و سیاست نادرست و بی شناخت حاکمان مرکز نشین آن کشور می باشد. یک لحظه تصور کنید که زبانی عجیب و رازدار تاریخ به نام زبان تالشی وجود دارد که سد ها واژه ی رایج در زبان فارسی را می توان با آن توضیح داد، به شکلی کاملن مصنوعی در این دو ده سال اخیر تقریبن به قتل رسانده اند. شاهرگ اش را زده اند و ما حالا داریم تلاش می کنیم که خون بند آید و زبان زنده ی کلیددار تاریخ ما بمانَد.

آیا این حرکت ضد فرهنگی و ضد تاریخی و ضد دانش اندوخته شده در هزاره های تاریخ را می توان توجیه نمود!؟
نه، هرگز.
این یک خیره سری "بزرگ" و ویرانگر تاریخی است.

در تالش زمین کودکان تالش را بر علیه یکدیگر تحریک می کنند. با برنامه ریزی های سخیفی این کار را انجام می دهند؛ ما برای این سخن دلایل استوار داریم.
نو جوان تالشی که از خانواده ای استخواندار و با فرهنگ است در سر بازار ماسال دیگر کودکان تالش را می بیند و با آنها تالشی حرف می زند. کودکی بی هویت شده، بر می گردد و حق به جانب خطاب به آن کودک با فرهنگ که هم تالشی را از نزدیکان خود نیک آموخته، و هم فارسی را بسیار خوب یاد گرفته، می گوید: " تالشی صحبت می کنی؟! به کلاس ات نمیاد!"

حفظ گوناگونی فرهنگی و زبانی ملت بزرگ ایران، یک وظیفه ی بزرگ میهنی و انسانی است. ما باید برای کیشتَنِ یکدیگر باشیم، و نه برای کُشتَنِ هم. سیاستی که امروز در ایران در باب خلق های ساکن میهن دارد پیش می رود جز مایه ی تفرقه و تضاد بیشتر نیست. و این خواسته و یا ناخواسته خیانت است به میهن، به آینده ی مردم ایران؛ به تمامیت ارضی کشور عزیز ما؛ و از همه مهم تر خیانت است به صلح، یعنی خیانت است به حضور مبارک زیبایی.

و در باره ی استقلال زبان های ایرانی نیز با شما موافق ام. گرچه گذشته از هند و اروپایی بودن، این زبان ها با هم فامیلی خانوادگی دیگری نیز دارند و به هم بسیار نزدیک اند، ولی هر یک زبانی کامل اند. هرگز نمی توان به زبان کامل مثلن لری و یا گیلکی و ... گفت گویش. اینها در طول تاریخِ هستی خود به زبان های کاملن مستقل و کامل بدل شده اند. کسانی که به این زبان های کامل که در هزاره های تاریخ تکمیل شده اند، گویش می گویند، بی هیچ تردیدی یا اشتباه گر اند، و یا هدفمند عمل می کنند. یعنی صادق نیستند؛ یعنی عمدن دروغپردازی پیشه کرده اند و ناراستی به اندیشه.
زبان، دریایی بیکران است که نمی توان با آوردن چند فاکت، موضوعی در باب آن را کاملن به اثبات رساند و خیلی راضی به خانه ی خود برگشت. موضوع پیچیده ی زبان، موضوع زبان بازی و خود را ساختن راضی، نیست. این همان سخن زرینی است که خسروی صدری عزیز در بحث ما در باب شکل نوشتن «اوکرایین» بیان داشت که به آن دقت کافی نشد و آن سخن حکیمانه بد فهمیده شد. باری، زبان دریایی بزرگ است که حتی در دستور زبانی که برایش نوشته اند نمی گنجد.
پس حق نیست که هر کسی در بیاید و به یک زبان کاملی بگوید گویش، چون سخن را شور می خواهد، دل اش آنطور می خواهد.
اینکه نشد دانش پناهی. این یعنی خود خواهی و یک دندگی که ضد دانش است و بیشتر به قبیله گرایی متعصبانه گرایش دارد، تا روشنگری علمی.

نتیجه: همه ی زبان های پهنه ی ایران کامل و مستقل اند و هیچ کم کسری از زبان های مستقل دنیا ندارند. اگر کمبود هایی دیده می شود، بخاطر نداشتن زبان نوشتاری بوده. زبان های پهنه ی ایران بجز فارسی دری، باقی همه گفتاری است و این حق نیست. دولت مردان کشور ما - در هر نطامی که باشد - باید بدانند که کارشان با موضع گیری فلان گروهک ناسیونالیستی یا مرکز گرا فرق دارد. کار دولت حفظ اتحاد ملی همه ی ایرانیان است.
پس من تا اینجا با شما عزیز و چون شما مخالفتی ندارم و ایجاد تضاد و نابرابری و تفرقه اندازی را اولین قدم برای جدایی طلبی می دانم. و این خیانت است به حق و حقیقت و عدالت و آزادی، و در نتیجه خیانت است به صلح - صلح زیبا و آرامش بخش که در بسیاری از نقاط جهان همینک داشتن آن آرزوی مردم به خون کشیده شده ی آن مناطق است.



اما من با شما عزیز و چون شما، در باب بکار گیری واژه ی «ملت» برای یک خلقی موافق نیستم. خلق، ملت نیست. ملت فقط دارای ویژگی ازلی، فرهنگی و اجتماعی نیست؛ ویژگی های دیگری نیز با خود دارد.
ویژگی ملت هم ازلی است و هم اکتسابی. و شرط آن داشتن دولت، مجلس، قدرت حکومتی، قدرت اجرایی و در یک کلام دارای سیستم و ماشین حکومتی خود و قوانین خود بودن است + فرهنگ و زبان زاد بومی.
عزیز هموطن لَر! بخشی از حقیقت، همه ی آن نیست و گاه ضد حقیقت است.

به همین خاطر ما می توانیم به ملت جمهوری ترکمنستان که از خلق ترکمن، روس، و دیگر خلق های آن سامان تشکیل شده، بگوییم ملت ترکمنستان، و نه ملت ترکمن. و به همین دلیل می توانیم به ملت جمهوری آذربایجان که تشکیل شده از خلق آذربایجان، تالش، تات، آوار، روس و ... بگوییم ملت کشور جمهوری آذربایجان.
به همان دلایلی که بر شمردم، نمی توان همان خلق ترکمن، خلق آذربایجان و یا خلق تالش را در داخل ایران ملت نامید. به خلق فارس نیز نمی توان گفت ملت فارس. اگر بگوییم، خبطی را وارد تاریخ کرده و ثبت نموده ایم که مسئولیت تاریخی دارد. متأسفانه جهان گرچه بسیار مفید، اما در عین حال بی بند و بار اینترنتی، باعث شده، در این سال ها هرکسی هرچه دل تنگ اش خواسته بگوید، گفته و سم آن را به هواداران به دام افتاده ی خود تزریق نموده!

اگر فرض کنیم دو فردای دیگر جدایی کردستان عراق از کشور فعلی عراق سد در سد شد، مردم آن کشور دارای سیستم دولتی تمام عیار را می توان ملت نامید که تشکیل شده است از خلق کرد، عرب، ترکمن و ....
پس می بینید که حتی اگر فردا شما کشوری خاص خود داشته باشید، نمی توانید بگویید ملت کورد، ولی می توانید بگویید ملت کوردستان. مگر اینکه کشوری داشته باشید که فقط و فقط یک خلق در آن بزید. شاید در آفریقا چنین چیزی یافت شود، ولی در کشور های منطقه ی ما چنین ملتی وجود ندارد. به همین خاطر در کشور روسیه که خلق های فراوانی در آن می زیند؛ مردم و دولت مردان آن کشور می گویند «مردم روسیه» یا «ملت روسیه»؛ وگرنه با حساب شما عزیزان، باید بجای خلق روس گفت «ملت روس»؛ و این حق نیست. ناحقی است در حق خلق های دیگر آن کشور. چنانکه «ملت فارس» گفتن نیز حق نیست؛ زیرا خلق فارس یک خلق از ملت بزرگ ایران است.

من نمی دانم اول بار چه کسی و برای چه هدفی واژه ی من در آوردی "ملت" را برای خلقی در داخل کشور دیگری بکار برده؛ ولی این را نیک می دانم که ما مردمی دام نشینیم. و پرنده ی وجود ما اغلب دامگذاران را نومید نمی کند و این ملت بازی من در آوردی و بی اساس، یک نمونه ی آن است.
همین.
۶۲۰۵۵ - تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱٣۹٣       

    از : ‫البرز

عنوان : اندیشه غلطِ اصلاحات و دگرگونیها از بالا
حکمت عزیز، آنچه در نوشتار شیوایت برشمرده ای حکایت از ‫فکر و روان آزاداندیشانه ات ‫داشته‫، و در فحوای کلماتت میتوان احساس کرد، نتیجه مبارزات را، آزادی و آسوده زیستن انسان میدانی و میخواهی.

یقین کامل دارم بر ‫‫اینکه، وقتی شاهد هستیم، تلاش در کشوری مانند سوئیس به انجام و هدف خود رسیده،‫ نمیتواند‫‫ لزوما بر تلاش یک گروه و در نهایت بهره مندی دیگر گروهها استوار بوده باشد.
گرچه با تاریخ سوئیس جز مطالبی کوتاه آشنایی آنچنانی ندارم. ‫اما یقین مطلق دارم به اینکه، ‫گروههای ‫متفاوت قومی ‫که توانسته اند برای بودن زیر یک پرچم و نام«سوئیس» گرد هم آیند،‫ نه به خاطر آن بوده که هریک از آنها به گوشه ای از کشورشان ‫چسبیده و بی اعتنا به سرنوشت و روزگار مردم نواحی دیگر کشورشان بوده اند.

‫اما وضعیت در ایران در عرض و طول سده اخیر چگونه بوده است،

مستبدینی از انواع و اقسام مختلف خود چنان بر کشور حکم رانده و می رانند، گویی مردم ایران کودکانی نابالغ بیش نبوده، و آنان ‫قیم مأبانه زندگی ایشان را اداره نموده و میکنند.

گروههایی از مردم خود را در احزاب، سازمانها و جمعیتهای گوناگونی متشکل کرده اند. و این تجمعات با ترکیب رهبری مادام العمر خود، با سخنانی مردم سالارانه، اما تشکیلاتی مستبدانه، به ستیز با حاکمان مستبد پرداخته اند، و با واژگون شدن مستبد حاکم، مستبد جدید به حکومت رسیده است.

‫در ایران شوراهای شهری و گاها شوراهایی در غالب محلهای کار وجود داشته و دارد. اما این شوراها نتوانسته اند نقش خود را، آنچنان که باید،‫ در بهبود وضعیت زندگی موکلین خود بازی کنند.
‫اندیشه غلطِ اصلاحات و دگرگونیها از بالا اسباب عدم توجه کافی و اساسی منتقدین استبداد به هزاران شورای کوچک شهری و محلهای کار را فراهم آورده است.

‫این مثل معروف و رایج در بین مردم که میگوید، «اگر خودِ خدا هم بیاید، درب اوضاع بر همین پاشنه خواهد گردید» قبل از هر چیز نشانگر آن است، که دگرگونیها از بالا تأثیری نخواهد داشت، مگر آنکه مردم و نخبگانشان پی به اهمیت وجودی شوراهای محلی در خدمت مردم ببرند
۶۲۰۴۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱٣۹٣       

  

 
چاپ کن

نظرات (٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست