یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

مصادره ی انقلابی ی واژه ها - اسماعیل خویی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : ‫‫البرز

عنوان : ایرانی که در آن، ایرانیان علیرغم تفاوتها، با ‫تحمل یکدیگر
‫خانم سپهری گرامی، متأسفم از اینکه سرانجام به این نکته رسیدی‫، که خودت را با حزب اللهی مقایسه کنی، گرچه مقایسه چندان ‫بی ربطی هم نیست. ‫‫
همانگونه که یک حزب اللهی هموطن‫، بی توجه به سخن پیغمبرش که گویا گفته «در دین اجباری نیست»،‫ به زور «چ» و بی ‫توجه به اینکه روشها و زندگی پیشنهادیش ختم به بهشت نمیشود، ‫در تلاش است تا‫ هموطنان خود را وارد راه بهشت و خودِ ‫بهشت کند،
‫شما هم، به ضربِ زور کلمات و مفاهیم دور از هم، تلاش می کنی با مستمسک قرار دادن ‫واژه ها و مراحلی از زندگی جنبش فدایی، که خودِ جنبش فدایی سالها پیش از شما به نقدشان نشسته، جنبش فدایی را به سمت بهشتِ «جرأت نقد خودش» بکشانی.

‫در هر صورت و حال ممنونم از اینکه هم کلام شدیم، علیرغم وجود تلخیهایی در کلام، مطمئنم چیزهای، هم به شما، و هم به اینجانب، ‫و هم همراهان خاموش، اما مهربان، بحث ما اضافه شده.

ایران رو به رشد، ایرانی که در آن، ایرانیان علیرغم تفاوتها، با ‫تحمل یکدیگر، ‫بر سر اشتراکات به توافقات مداوم خواهند رسید، از مسیر همین بحثهای دوستانه و گاها تلخ می گذرد.

‫برای همه هموطنانمان در اقصی نقاطش و جای جای جهان، و‫ از جمله شما و خودم آرزوی شادی دارم، که شادی دوای هر دردی است، بخصوص پادرد
۶۲۷۲٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹٣       

    از : آزاده سپهری

عنوان : شیوه های درست بحث و گفتگو
"البرز" گرامی،

من دیگر دلیلی نمی بینم به بحث با شما ادامه دهم، چون به نظرم بحث با شما همانقدر بی فایده است که آدم بخواهد با یک حزب اللهی در رابطه با "ضعف" ها و "نقائص" امام و اسلام بحث کند. امیدوارم این را به این معنا تلقی نکنید که بنده ارزشی برای شما قائل نیستم و به این خاطر حرفهایتان را بی پاسخ می گذارم.
۶۲۷۲۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹٣       

    از : ‫البرز

عنوان : ‫نه بنیانگذاران جنبش فدایی ‫ادعای قدیسی داشته اند، و نه متعلقین امروزی این جنبش
خانم سپهری گرامی، جنبش فدایی به تعظیم من، و تعظیم شما نیازی ندارد، ‫و اصولا جنبش فدایی برای مقابله با تعظیمات پا به عرصه حیات سیاسی کشورمان نهاد. و برای سپاس و ارجگذاری نیازی به تعظیم نیست،
که تعظیم، بندگی و سرسپرده گی را به همراه دارد. و جنبش فدایی نه تنها هرگز نیازی به بندگان و سرسپرده گان نداشته، بل همواره در طول تاریخ خود مروج استقلال رأی انسان بوده است.

مینویسی، «...اول اینکه واقعا از شما معذرت میخواهم...»، ‫شما به خاطر ابراز نظرت نیازی به معذرت خواهی از کسی دیگر را نداری،
اما همه موظفیم به جای لجاجت، برای لجاجت. لجاجت خود را صرف ستردن فرهنگ استبدادی از جامعه امان گردانیم،
‫فرهنگی که اساس دور باطل استبداد در کشورمان را فراهم آورده، فرهنگی که به جای نقد اصولی، با به سخره گرفتن و بیهوده انگاشتن نظرات دیگران،‫ مانع از جمع گشتِ افکار جامعه مان در منشوری مشترک، بر سر اشتراکات گشته است.

‫وقتی مینویسی، «... آدم با تفکری ازدواج میکند...» منظور شما را اینگونه درک می کنم، که‫ از دیدگاه شما، وقتی کسی تفکری را می پذیرد، این مساوی است با ازدواج فرد با آن تفکر یا نظر.‫
اگر از همین مبنای مورد نظر‫ شما، جنبش‫ فدائی را مورد بررسی قرار دهیم، آنوقت شاهد خواهیم بود که این جنبش‫، هرگز با ‫شیوه ای از تفکر،‫ ازدواجی دائم و کورکورانه‫ صورت نداده،
چرا، چون جنبش فدایی در آغاز تولدش، به جهان از زاویه خشونت و نوعی از دیکتاتوری[دیکتاتوری پرولتاریا]‫ می نگریست‫ و مبارزه مسلحانه را شیوه ای مطمئن برای رهایی کشور از ستم استبداد می دید، اما امروز غالبِ متعلقین به جنبش فدایی، به ‫گونه ای دیگر به جهانِ پیرامون نگریسته و شیوه مبارزات سیاسی را در اولویت دارند.

‫اگر واقعا آنگونه که مینویسی، « ...برخورد صادقانه افراد و جریانات سیاسی با گذشته و حال خود...»‫، ملاک ارزیابی خوب یا بد شما، در باره افراد و جریانات سیاسی باشد، ندید گرفتن جریان تحولات در جنبش فدایی، از جانب شما قابل درک نیست.

‫هر قدر هم که شجاع باشیم، باز هم در رابطه با معادلات پیچیده زندگی نیاز به شجاعت بیشتر داریم،
زمانی لازم بود و هست، که انسانهایی ارزشمند برای نجات زندگی دوستان و همفکران خود، ساعتهای طولانی در برابر شکنجه های جسمی و روانی‫ مستبدین ‫حاکم و هوادارانش مقاومت کنند،
و زمانی دیگر لازم است، با شکیبایی هرچه تمامتر به سخنان‫ انسان هموطن‫ دیگر گوش فرا دهیم تا دریابیم، درد این هموطن، از این همه مخالفت خوانی بر علیه این جنبش چیست

‫نه بنیانگذاران جنبش فدایی ‫ادعای قدیسی داشته اند، و نه متعلقین امروزی این جنبش در جهت بر پایی چنین هدفی طی طریق می کنند.‫
هر صفحه ای از مکتوبات و هر قدمی از گامهای این جنبش را بررسی کنیم، همه ‫شاهدی است بر گفتار و حرکات انسانی این جنبش برای، بودن، زیستن و به آرامش و رفاه رسیدن به همراه مردم کشور خود.
۶۲۶۹۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹٣       

    از : آزاده سپهری

عنوان : تولد یا ازدواج؟!
"البرز" گرامی،
من شما را به خوبی درک می کنم، ولی حرفتان را قبول ندارم. اول اینکه واقعا از شما معذرت میخواهم که چنین مقایسه ای میکنم، ولی حرف شما در رابطه با تولد انسان و تولد یک سازمان یا یک جنبش من را یاد "ذوب شدگان در ولایت" می اندازد. اینکه شما تولد یک انسان هوادار تفکر فدایی را با تولد جنبش فدایی یکی می دانید، نشان می دهد که شما نمی توانید بین فرد و تعلق سیاسی او تفکیک قائل شوید و او را ذوب شده در تعلقات سیاسی حال یا گذشته اش می بینید.

درست است که می گویند در مَثَل مناقشه نیست، ولی اگر هم شما می خواستید احساس تعلق به جنبش فدایی را بیان کنید، خردمندانه تر بود که به جای تولد، ازدواج را مثال می زدید. زندگی یک انسان با تولد او شروع می شود و با مرگش خاتمه می یابد. در صورتی که یک تفکر با مرگ افراد به پایان نمی رسد و مرگ یک تفکر در نزد یک انسان به معنی مرگ آن انسان نیست. پیروی از یک تفکر، یک ایدئولوژی یا یک جنبش را ولی می توان با ازدواج مقایسه کرد. وقتی آدم با تفکری "ازدواج" می کند که او را و دیگران را بدبخت می کند، هیچ دلیلی برای جشن سالگرد آن "ازدواج" وجود ندارد. همانگونه که هیچ دلیلی برای ادامه ی آن پیوند وجود ندارد.

برخورد صادقانه افراد و جریانات سیاسی با گذشته یا حال خود نه تنها چیزی از آنان کم نمی کند، بلکه باعث اعتبار بیشتر آنان می شود. از آنجا که این بحث به اسلامگرایی هم ربط داشته، به این نکته اشاره می کنم که فردی مثل حامد عبدالصمد که خود یک اسلامگرای افراطی بوده و بعد در اثر برخورد جدی با افکار و زندگی خویش تبدیل به یک مخالف سرسخت اسلامگرایی شده، در یکی از کتاب های خود به این هم اشاره کرده بود که تمایلات بچه بازانه داشته و پس از پی بردن به اشتباه بودن آن، در صدد رفع آن برآمده. اقرار به این موضوع که در جوامع غربی یکی از "گناهان کبیره" محسوب می شود، نه تنها چیزی از او کم نکرد، بلکه صداقت و شجاعت و تلاش او در برخورد با خودش و رفع نقائص اش او را تبدیل به یک چهره ی معتبر و محبوب کرد.

جنبش فدایی هر چه هم که نداشت، شجاعت داشت! متاسفانه از آن شجاعتی که باعث میشد فداییان حتی به سادگی شکنجه و مرگ را به جان بخرند، چندان نشانه ای باقی نمانده است. مطمئن باشید که اکثر افراد و جریاناتی که امروز مخالف فداییان هستند، اگر این جنبش جرات نقد خودش را پیدا کند، در برابر آن سر تعظیم فرود خواهند آورد.
۶۲۶۹۰ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹٣       

    از : ‫البرز

عنوان : هنوز هم یاد آن روز را جشن میگیرند
‫خانم سپهری گرامی، قصدم از ‫آنچه که در یادداشت قبلیم آوردم، برخلاف فرمایش شما‫، سعی در شخصی کردن بحث جنبش فدائی نبوده، بل تلاش نموده ام، یادآور شوم هر پدیده ای‫ در مسیر زندگی دچار دگرگونی میشود، درست به همین دلیل بود که، در یادداشت قبلیم نگاشتم، که نمیدانم شما با چه قِسم از متعلقین به جنبش فدایی معاشرت و یا از آنها شناخت داری

‫در ثانی در مراجعه، شناخت، بازبینی و تحلیل هر پدیده تاریخی، اگر آن پدیده را در ظرفِ زمانی خودش مورد توجه قرار ندهیم، تحلیل ارائه شده مطلبی کم بنیان خواهد شد.
اگر در ظرف زمانی اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه شمسی که محل تولد جنبش فدایی است، این جنبش را با بسیاری از جریانات سیاسی معاصرش مقایسه کنیم، در مییابیم که این جنبش در تمامی موارد مورد اشاره شما، به خواستها و عواطف انسانی بسیار بیشتر از دیگر جریانات سیاسی معاصرش نزدیک بوده است.

اگر جنبش فدایی را بواسطه اعتقادش به اینکه هنر میتواند خصلت طبقاتی داشته باشد، متهم به عدم پایبندی به، مفهوم هنر برای ‫هنر کنیم، مرتکب بی انصافی بزرگی در حق این جنبش شده ایم،‫
چرا، چون اگر همه جهان را جستجو کنیم‫، نمیتوانیم‫ هنرمندی را بیابیم‫ که متأثر نباشد. اصولا پایه و مبنای هر هنری بر پایه تأثر ریخته میشود، مثلا هنرمندِ شاعر، در اثر تأثر از یک پدیده شروع به شعر گفتن در باره آن میکند. بنابراین در جهان‫ شعر و سخن و هنری‫ نمیتوان یافت، که در آن جانبی گرفته نشده باشد

‫در باب آسایش، آرامش و رفاه، اگر تشابهاتی بین حرکات جنبش فدایی و دیگر نیروهای جامعه مشاهد میشود، مطلبی دور از انتظار نیست، چه متعلقین به جنبش فدایی نیز به مانند دیگر نیروهای این جامعه، پرورش یافته سفره فرهنگی جامعه ایرانی هستند، و همواره افراطیونی نیز در این جنبش یافت شده اند، اگر زندگی زنده یاد بیژن جزنی را مرور کنیم، شاهد گونه ای دیگر از تفکر در باب آسایش، آرامش و رفاه خواهیم بود.

‫همانگونه که در سطور فوق هم نوشتم، متعلقین به جنبش فدایی نیز در کنار سفره فرهنگی جامعه ایرانی پرورش یافته اند، بنابراین بسیار طبیعی و بدیهی خواهد بود، اگر که‫ تشابهاتی بین زاویه نگاه این جنبش، با نگاه دیگر جریانات سیاسی جامعه‫ به مرگ و اسطوره ها را شاهد باشیم.
‫اما آنچه را که نباید از نظر دور داشت، این است که در هر صورت و حال در مسیر زندگی یک جنبش همواره نقاط عطفی است که بی توجهی به آنها، مانند این خواهد بود، که به کسی ایراد بگیریم، چرا تولدش را، بعد از گذشت سالهای زیاد و دگرگونیهای بسیار در زندگیش، هنوز هم جشن میگیرد. یا با اینکه از مرگ والدین، وابستگان و دوستانش‫ سالهاست که میگذرد، هنوز هم آنها را بیاد داشته و در باره نیک و ‫بد ایشان سخن میگوید.
خلاصه آنکه نمیتوان به جنبش فدایی ایراد گرفت، چرا‫ با اینکه اکثریت قریب به اتفاق متعلقین امروزی جنبش فدایی از شیوه فدائیان درگیر ماجرای سیاهکل فاصله گرفته اند، هنوز هم یاد آن روز را جشن میگیرند.

‫سخن آخر اینکه با بخش بزرگی از نظرات خانم پروین کرد گرامی، در مورد شادی و رقص و بخصوص رقص زیبای کردی موافقم، اما در همان حال برخلاف پروین عزیز و گرامی، معتقدم مهوشها، جمیله ها، فروزان ها، هایده ها، مهستی ها، گوگوشها، سوسنها و... از جایی که بخشی از زندگی جامعه ایرانی ما هستند، باید مورد احترام ما نیز نیاز باشند.
۶۲۶٨۲ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹٣       

    از : آزاده سپهری

عنوان : مهوش و جمیله
خانم پروین کرد،
اولا من در رابطه با رقص کردی اظهار نظری نکرده بودم. دوما دو جمله ی آخر شما نشان می دهد که خودتان به مخلوطی از اسلامزدگی و فدایی گری دچارید و اگر معذوراتی نداشتید، در همینجا کسانی چون مهوش و جمیله را "فاحشه" خطاب می کردید و کسانی را که از موسیقی و رقص آنان لذت می بردند آدمهای "عوضی" و "لاشی".
۶۲۶۷۹ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹٣       

    از : پروین کرد

عنوان : با پوزشی فراوان از حضور محترم جناب استاد خویی ،،،،وکلامی چند با خانم آزاده سپهری
خانم سپهری محترم
رقصهای ما کردها بس و بسیار اصیل و کهنه تر، وقدمت اش به کل موجودیت انسان کرد
برمیگردد،تاآنکه چریک فدایی (جوان تاریخ) رقص ما را ((انقلابی)) فرض نماید و حضرتتان طعنه اش را، هم به چریک فدایی از(جان و همه چیز جز شرف گذشته ) و هم به کرد اگر نه((تجزیه طلب و فلان و فلانشده و قابل انحای))بزنید. ومن نیز بگذرم ازین تکررات و متشابهات صد من یک قاز اهدایی و خودرا خالی کردن به هر نحوی و ازهر طرف و هرجا و هر کس ! حرف و شرح و بیان زیاد است و من کم حال و هوش و حوصله ،اما هموطن گرامی بشما یادآورشوم که اگر (چریکهای فدایی) رقص کردی را بزعم حضرتتان (انقلابی) میپنداشته اند ! بعلت محدودیتهای(فرهنگ مذهبی شیعی ای) بوده است که در آن بار آمده اند ونه بیش. رقص کردی جنس و (نامحرم و محرم ) را نمیشناسد ، همگان ، زن و مرد دست یکدیگر میگیرند و (چوپی) میکشند (چوپی )یا رقص کلامی ایرانی است که معنای (رقص) (اکتسابی زورکی عربی ) را بزبان ایرانی تحمیل نموده است.... و بجز این ما ایرانیان کرد انواع (رقص یا چوپی) سما های دیگری هم داریم که نه به (مولانا ) مربوط است و نه به هیچ دین و مذهبی دیگر ،اگر چه به دین( آ لوده ) شده باشد!! و همان رقص یاچوپی (سما) است که سما کنان اش با (سما ) به آسمان میروند ، پرواز میکنند، زنان و مردان در برابر یکدگر میرقصند با آهنگی ظریف و لطیف و مهم نیست مرد یازن کیست و ارتباطشان چیست . مثل ،،تانگو ،،ویا والس ظریف وین یکدگررا درآغوش نمکشند و نمیدانم چرا ؟؟ اما میدانم از( انقلاب) خبری نیست و آنچه که هست شادی است و شادی و بی هیچ سوی برداشتی از یکدیگر وهمین.. نه شما و نه هیچکس دیگر نمیتواند بجای سلطانپور ((انقلابی )) بسراید سلطانپور رادر حال (رقص) با عروس اش دستتگیر کردند و بردند کشتند و او ضد رقص و شادی وزفاف نبود که حسرتش بگور برد ، پس شما چه میگویید ؟؟؟ ضمنآ ما کردها یک رقص دیگری هم داریم که نام اش (چمر چوپی ) است! وقتیکه عزیزی بهر شکل شهادت یا درد بیدرمان ،و شهید (خاص نیست و در هر میدان و جایگاه فرنگستان هم مجسمه ی ((مارتیر را میبینید ) )ازدنیا میرود ، همان ساز و دهل (شادیانه) به نوایی دیگر مینوازیم و شیون میکنیم آنقدر که نوای چمری ما برقصی سوگوار درآورد ،،، و این رقصها نه شاد و شویونی اش هیچ ربطی نه رو حوضیهای در خفا و زنانه ی سایر هموطنات ایری دارد و و نه به کافه مهوشیها و جمیله و فزوزان و امثالهم بی ریشه و اصول و معنی دارد ،، . چریک فدایی هم بمانند همرزمانش در سراسر جهان مقهور قحبه زمانه ی خود شد ، و با داغ و درد
۶۲۶۷۴ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹٣       

    از : آزاده سپهری

عنوان : صحبت از تفکرِ جنبش فدایی ست، نه اشخاص فدایی
آقای البرز گرامی،
متاسفم که شما سعی کرده اید این بحث را شخصی کنید. در مورد "رنگ و زیبایی" کافی ست (چه در مورد مردان و چه در مورد زنان) به سبک پوشش و آرایش ظاهری که تفکر فدایی تبلیغ میکرد و از آن پیروی میشد، دقت کنید. در مورد "رقص و موسیقی و هنر و شعر" تفکر فدایی از هنر طبقات حاکم حرف میزد، "هنر برای هنر" را زیر سوال میبرد و فقط "هنر انقلابی" را می پذیرفت: رقص انقلابی (مثل رقص کُردی)، شعر انقلابی (به سبک اشعار سعید سلطانپور)، موسیقی انقلابی (یعنی سرودهای "رزمی"). در سایر هنرها هم وضع بر همین منوال بود، مثلا فیلم، داستان و رمان و...

در مورد "آسایش و آرامش و رفاه" تفکر فدایی مانند تفکر اسلامی اینها را جزو تجملات طبقات استثمارگر می دانست. فدایی ای که امکانات مالی هم داشت، باید طبق تفکر فدایی زندگی ای ساده و حتی فقیرانه بر می گزید، وگرنه متهم میشد که گرایشات سرمایه دارانه دارد و ولش کنند میخواهد در قصر پادشاهان زندگی کند.

در مورد فرهنگ "مرگ پرستی و مُرده پرستی" قاعدتا نباید لزومی داشت که توضیحی بدهم، چون قضیه بسیار واضح است. شهادت در قاموس جنبش فدایی ارزشی بسیار والا داشت و هر که شهید میشد، تبدیل به یک قهرمان اسطوره ای میگشت. همین امروز هم این فرهنگ را در بین فداییان سابق می بینید که وقتی از شهدای فدایی، بویژه رهبران شهید این جنبش، حرف می زنند، چگونه او را به مقام "پیغمبری" می رسانند.

حالا اینکه همه اینها را چگونه میتوان با "شادی و شراب و لذت و خوشی" همراه کرد، سوالی ست که جوابش کاملا مشخص است: هیچگونه! شک دارید، به اشعار کسانی مانند سعید سلطانپور و یا حتی اشعار دوران جوانی احمد شاملو مراجعه کنید.
۶۲۶۶۱ - تاریخ انتشار : ٨ خرداد ۱٣۹٣       

    از : ‫البرز

عنوان : اما در اثر تأثیر این جنبش
‫استاد اسماعیل خوئی عزیز، باز هم مثل همیشه کوشا، هوشیار و شیرین سخنی در باب شکستن سنتهای دست و پاگیر، عذاب آور و مانع پیشرفت.
‫شعر و سخنت را در غالب مواقع همچون پرچمی بر افراشته در جلو صف بپا خاستگان علیه استبداد و انحصارطلبی یافته ام، ممنون از تلاشت.


خانم سپهری عزیز، با بخشی از‫ نظر شما در باره فدائیان توافق ندارم‫، آنجایی که ایشان را متهم به، «...فرهنگ مرده پرستی، مرگ پرستی، دوری از رنگ و شادی و زیبایی و رقص و موسیقی و هنر و شعر و شراب و لذت و خوشی و آسایش و آرامش و رفاه...» می کنی.
‫نمیدانم با چه قسم از متعلقین به جنبش فدائی معاشرت داشته و یا از ایشان شناخت داری، اما ‫در دامن این جنبش، با اینکه‫ سرآمدان رنگ، شادی، زیبایی، رقص، موسیقی، هنر و شعر‫ امکان پرورش نیافته اند،
اما در اثر تأثیر این جنبش، رنگ و شادی و زیبایی و رقص و موسیقی و هنر و شعر جلای تازه ای بخود گرفته است
ولی در باب آسایش و آرامش و رفاه حق را به شما می دهم، اما نه به خاطر آنکه متعلقین به جنبش فدائی از‫ آسایش و آرامش و رفاه گریزان بوده اند، بل بخاطر آنکه این امکانات از آنها سلب شد
۶۲۶٣۶ - تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱٣۹٣       

    از : آزاده سپهری

عنوان : فداییان و اسلام
آقای خویی گرامی،
اول از همه باید بگویم که زحمت شما را در برخورد با اشعار و افکار خویش ارج می نهم.
بعد خواستم به این نکته اشاره کنم که جنبش فدایی بسیار متاثر از فرهنگ اسلامی بوده. و این تاثیرات را فقط در انتخاب اسم "فدایی" به عنوان هویت این جنبش مشاهده نمیکنیم. جدا از شباهت های سیاسی جنبش فدایی با جنبش های اسلامی، تاثیرپذیری این جنبش از فرهنگ اسلامی را میشد به وضوح در فرهنگ مرده پرستی و مرگ پرستی، دوری از رنگ و شادی و زیبایی و رقص و موسیقی و هنر و شعر و شراب و لذت و خوشی و آسایش و آرامش و رفاه مشاهده کرد.
۶۲۶۲۲ - تاریخ انتشار : ۵ خرداد ۱٣۹٣       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۰)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست