یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

رخدادهای کردستان، ستیز سیاسی یا بررسی تاریخی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : جمشید برومند

عنوان : سئوال از آقای حمید ایرانی
من هم با شما موافقم که فرمودید:"به امید روزی که در هر مبارز ایرانی انگیزه دمکراسی خواهی وفرهنگ انسان مداری چیره شود تا ایرانی آباد وآزادداشته باشیم"

ولی دوست عزیز "انگیزه دموکراسی خواهی" و "فرهنگ انسان مداری " در "مبارز" ایرانی با " خود آموزی" و "خودسازی " چیره نمیشود.

زیرا ، تا حکومت هائی با کودتای خونین سر کار میایند و با اتکاء به غارتگران جهانی که دم از دموکراسی میزنند، تاریخ و مشروطه تحریف می کنند و با تک صدائی و تعلیم و تربیت منحط جامعه را به انفجار منتهی می کنند. چگونه می شود تمرین دموکراسی کرد؟ شما فکر می کنید دکتر آدمیت ها ، مصطفی رحیمی ها ، عنایت ها ، آریان پورها احسان نراقی ها و صد ها متفکر و اندیشمند دیگر در حکومت گذشته بلد نبودند در جامعه درحال توسعه ایران راه و رسم همکاری و همدلی و مشارکت در کارهای اجتماعی را به جوانان تعلیم دهند ؟ دموکراسی نیاز به آموزش و پرورش دارد علمی و عملی دارد در سوئد امروز که معرف حضورتان است بعداز مدتها بنیان سازی و نهادینه کردن دموکراسی در تمام روستاها و شهرها هنوز وزیر دموکراسی برای تحکیم مردم سالاری برنامه سازی می کند. در ایران ما حکومت ها چنین ظرفیت و جهت گیری نداشته و ندارند و متاسفانه در جهت خلاف تکامل رفته و میروند . فقط و فقط چماق ، شکنجه و اعدام...

وقتی بعداز ۲۵ سال حکومت کودتا که بزور به مردم خیانت کرد و در بحران و باتلاق غرق شد تا مرجع تقلیدی به " داد "مردم برسد. این یکی دست کودتا گران را از پشت بست و روی سفاکان جهان را "سفید" کرد. "انگیزه دموکراسی " چگونه در کالبد مبارزان جوان زیر ۳۰ سال ایران حلول می کند؟ خود بخود ؟ در زیر بمبارانهای جنگ یا کشتار و نسل کشی ؟ گذشته ها را یک لحظه فراموش کنیم. البته نه مثل سید ابراهیم نبوی که در صدای آمریکا گفت: "ولش ..کی یادش میاید ! "
لطفا توضیح دهید! رفتار سیاسی و فرهنگی جوانان ایرانی بعداز دوم خرداد ۷۶ را چگونه ارزیابی می کنید؟ در سال ۸۴ و ۸۸ چگونه بود ؟
چرا نسل بالنده و صلح طلب امروز ایران چنین دد منشانه و بر حسب عادت و سنت توسط سر دمداران و نیروهای قهریه آنان سرکوب میشوند؟
توضیح دهید که اشکالات مبارزاتی این جوانان دختر و پسر در کدام زمینه هاست؟
انگیزی دموکراسی در کنشگران مبارز امروز ایران چگونه باید تقویت شود؟ راه های نظری و عملی کدام است؟
۶۴۰۶۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ مرداد ۱٣۹٣       

    از : عاطفه

عنوان : کلیشه گویی نیست
آقای یاشار، در اینکه بحث و خواسته ی خود مختاری یا استقلال در میان مردم آذربایجان در تاریخ دهه های اخیر ایران همواره مطرح بوده است تردیدی نیست.اما صحبت اینجانب که اتفاقن هیچگونه قرابتی با کلیشه گویی ندارد داستانی دیگر است (من متاسفم که در بیان منظور این داستان برای شما مردود شدم)از شعار دادن هم بسیار، بسیار دور است. با تقدیم صمیمانه ترین آرزوها و عمیقترین احترامها به مردم همیشه سرفراز آدربایجان، عاطفه
۶۴۰۵۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱٣۹٣       

    از : امیر ایرانی

عنوان : به امید نقد پذیری
جناب امجدی گرامی در مقاله بطریقی می خواهی نشان دهی که باید اقدامات خشونت زا و خون بار دوران بعد از انقلاب مورد بحث قرار گیرد اگراین بحث فقط برای این باشد آنکه در آن زمان توانست بر بقیه چیره شودبطریقی محاکمه شود هیچ نتیجه مثبتی برای روند دمکراسی خواهی جامعه ایران ندارد بجز اینکه مشروعیت به عملکرد دیگران که خود را در مقابل حاکمان تعریف می کنند می دهد. وجودوسیطره یک مستبدبر کشور آیا اجازه مظلوم نمایی به مستبدین کوچکتر وبه حکومت نرسیده را می دهد؟ جامعه ایران زمانی می توانند امیدوار به استقرار دمکراسی شود که نیروی سیاسی گذشته وحالش پذیرش نقد روشهای خود را داشته باشد در اظهار نظر بعضی از کامنت گذاران می توان دید تلاش آنها اینست که نشان دهند بله::مردم ما در آنزمان خواهان چه بودند وچه نبودند بله ما می خواستیم چه بکنیم وچه نکنیم واین استدلاها نشان از سطح خواسته بعضی از مبارزان منطقه ای ومحلی است چیزی بنام روح ملی دیده نمی شود واین اظهار نظرها نشان از عاقبت مبارزه با یک مستبد حاکم را نشان می دهد. وقتی یک مستبد را بر می اندازی بعدا" به سمتی می رویم که هر کس می خواهد ساز خودش را بزند در پایان جامعه به این می رسد که باید یک خمینی ظهور کندکه آنهارا سر جایشان بنشاند وامنیتی برقرار کندونتیجه هم مشخص است خون وخونریزی ومیزان آن بستگی به اقدامات دو طرف دارد به امید روزی که در هر مبارز ایرانی انگیزه دمکراسی خواهی وفرهنگ انسان مداری چیره شود تا ایرانی آباد وآزادداشته باشیم
۶۴۰۵۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱٣۹٣       

    از : یاشار گولشن

عنوان : بیربطی به تذکر من
خانم عاطفه، مسائلی که مطرح میکنید ربطی به تذکری که در کامنت اولم داده بودم ندارد. من خیلی ساده در مقابل این ادعایتان که “مردم شیعه ی آذربایجان و کردهای شیعه ی استان کرمانشاه و شهرهای کردستانی قروه و بیجار در جنبش خودمختاری داخل نمی شوند” نوشتم که این حرفتان درست نیست، داخل شده بودند و این هم دلیلش. من نه ادعا کرده بودم که همه مردم داخل شده بودند و نه گفته بودم که اینها استقلال میخواهند. بحث فشار برای خودمختاری از طرف بدنه و نا هماهنگی رهبری با بدنه بود. این حرفهائی که شما میزنید و این حرفهای کلیشه ای و شعاری که جناب البرز مطابق معمول میزند اصلا ربطی به تذکر من ندارد. اگر میخواهید در این مورد به تفصیل و با ارائه فاکت و خارج از شعارهای نوعا مبتذلی که در طول این هشتاد-نود سال شنیده ایم حرف بزنیم جایش زیر این مقاله نیست. شما زحمت کشیده مطلب مستدلی در این مورد بنویسید من در هم در حد وسعم در بحث شرکت میکنم.
۶۴۰۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱٣۹٣       

    از : ‫البرز

عنوان : مردم سرافراز آذربایجان ایران
‫مانده ام متعجب و حیران از تحلیلها و نوشته های آقای گولشن محترم، که تلاش دارد‫ از مردم آزادیخواه و ضداستبداد آذربایجان تصویری جدائی طلبانه ‫ارائه دهد، که با واقعیت زندگی و افکار مردم این خطه از سرزمین ایران سازگار نیست.

‫البته و صد البته اشخاصی از قبیل آقای گولشن همیشه در بین مردم آذربایجان وجود داشته اند، که به زعم ‫خود حل مسائل و بی عدالتی های موجود در آذربایجان را در جدایی آذربایجان از مجموعه ای به نام ایران دیده و می بینند.
اما خوشبختانه واقعیات عینی روزمره نشان داده و می دهد، افکار افراطی اشخاصی از این دست در اقلیت قرار داشته، و مردم سرافراز آذربایجان ایران رهایی از بی عدالتی های موجود در نظام استبدادی ج.ا را در حمایت و در کنار مبارزات سراسری مردم ایران جستجو کرده و می کند.

‫به عنوان مثال، اکثریت بزرگی از اعضاء و هواداران جنبش فدائیان را ایرانیان ترک زبان ‫تشکیل می دهد، و بر سردر هریک از منشعبات این جنبش پر افتخار ایرانی، هنوز هم واژه های زیبا و اتحادطلبانه «خلق ایران» ‫ نصب است.

و نیز میتوان ‫‫جنبش ملیون ایرانی که با نهضت ملی زنده یاد آقای محمد مصدق آغازید، را بخاطر آورد، که اکثریت بزرگی از هواداران ‫این نهضت ‫ملی و مشتقات آن را ترک زبانان ایرانی تشکیل می دهند.

‫هجوم نابخردانه صدام را به یاد آوریم، که تحریکات و شعبده های سیاسی مرحوم آقای خمینی را دست آویز حمله به ایران قرار داد، مردم دلیر آذربایجان ایران همواره و در تمامی سالهای آن جنگ کور در صفهای مقدم دفاع از میهنشان ایران قرار داشتند
۶۴۰٣۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱٣۹٣       

    از : عاطفه

عنوان : توصیح آقای یاشار قانع کننده نیست
آقای یاشار، با اینکه با بخشی از توضیحات شما در درست نبودن فنی توضیحات خودم توافق دارم ، منظورم بیشتر این مورد بود که جنبش خلق مسلمان توسط نیروهای آذری ی جمهوری اسلامی سرکوب شد. همان طوری که فرمودید جنبش ملی ی شوروی دوست پیشین آذربایجان هم توسط فرماندهان آذری ارتش حکومت مرکزی نابود شد. جناب یاشار،فراموش نکنیم که "بنیادهای مذهبی ی"انقلاب مردم ایران در تبریز و قم ریخته شد. فراموش نکنیم که نیروهای آذربایجانی سپاه پاسداران فعالانه و شجاعانه در جنگ با عراق شرکت کردند، راستی چرا این همه عناصر مثلن در مورد جنبش ملی کردستان که به گواهی تاریخ، تنها مردم سنی مذهب کردستان را شامل می شود، دیده نمی شود. فراموش نکنیم که چه جمهوری اسلامی و چه حکومت پهلوی، برای سرکوب کردهای استقلال خواه، اصولن و عمدتن از قوای غیر کردی، غیر سنی استفاده کردند.جناب یاشار، در حاکمیت های ایرانی بویژه حکومت اسلامی ی شیعه ی ایران چه در حوزه ی سیاسی و چه حوزه ی نظامی، عناصر توانمند کرد سنی یا بلوچ و ترکمن همواره غایب بوده اند. سپاه پاسداران در بلوچستان و کردستان، مانند آنچه در آذربایجان هست، از شهروندان بومی این سرزمین ها تشکیل نشده است. در جنگ با عراق سپاه پاسداران هیچ لشکر کردی سنی یا بلوچی نداشت.حال انکه لشکرهای آذری در جبهه های این جنگ فراوان بودند. دوست من، اینها همه دلیل ها دارد . شما به عنوان یک آذری یا که ترک استقلال خواه برای کامیابی خود هم که شده، نیاز به تفکر بیشتر در مورد این دلیل ها دارید
۶۴۰٣۲ - تاریخ انتشار : ۱۹ مرداد ۱٣۹٣       

    از : یاشار گولشن

عنوان : تذکری دیگر برای خانم عاطفه
خانم عاطفه، توضیحاتتان در مورد تذکر من سطحی، کلیشه ای و نشانه آنست که با جریان جنبش خلق مسلمان آشنائی ندارید.
اولا این جنبش "سریعا و توسط سپاه پاسداران آذربایجان" سرکوب نشد. در آن موقع سپاهی به این نام نبود و جریان سرکوب این حرکت با وجود زمینه اجتماعی وسیع و میلیونی آن، در پروسه ای طولانی و در دو بعد سازش در بالا و سرکوب در پائین و صرفا بدلیل ناسازگاری اهداف رهبری آن با سمت وسوی بدنه ممکن شد. این جنبش را بدنه به سمت خودمختاری میبرد در حالیکه رهبری، نگران فاصله گرفتنش از مرکز بود. سیر وقایع را اگر بخواهید آشنا شوید با یکی دو جمله قابل توضیح نیست چند کتاب در این مورد نوشته شده است.
این جریان همطراز و خواهر دو قلوی حرکت نهضت آزادی هم نبود. بازرگان و دار و دسته اش اگر چه با ولایت فقیه مخالف هم بوده باشند بدلیل خواستگاه ائتنیکی این جنبش در مقابل آن ایستادند، بطوریکه خود بازرگان همراه رفسنجانی یکی از اعضای هیئتی بود که در جریان تصرف مناطق نظامی، رادیو و تلویزیون و مناطق اداری تبریز از طرف خمینی با شریعتمداری مذآکره میکرد و او را به تبری جستن از وقایع تبریز میخواند.
آن داستان بقول شما آذری بودن سران حاکم ایران هم ربطی به این موضوع ندارد ضمن اینکه تبار هر کسی لزوما تعیین کننده نگاه سیاسی وی نمیتواند باشد. ما، هم سرتیپ هاشمی تبریزی و دیگر ترک های ارتشی را که در تصرف آذربایجان پس از حکومت ملی حمام خون بر پا کردند دیده ایم و هم هزاران ترک وفادار به آن حکومت را. مضافا اینکه سهم ترکها در سیستم اداری و نظامی ایران کنونی بمراتب کمتر است.
اما اینکه جمهوری اسلامی هرگز نگران آذربایجان مانند کردستان نبوده است را نمیشود یک حکم مطلق دید. در مواردی حرف شما درست است و در مواردی هم بر عکس اما ربطی به توضیح من ندارد. من نگفته بودم که چقدر نگرانش بود یا نبود.
۶۴۰۲۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ مرداد ۱٣۹٣       

    از : عاطفه

عنوان : توصیح نویسنده قانع کننده نیست
توضیح شما قانع کننده نیست. جنبش خلق مسلمان کهحرکتش در سال ۵۸ به شدت و سریعن توسط سپاه پاسداران آذربایجان سرکوب شد ،همطراز و خواهر دوقلوی حرکت نهضت آزادی بود که به لیبرال ها مشهور بودند. این جنبش که سرمایداران بازار تبریز و گروه بزرگی از سکولارهای غیر/ ضد چپ را نمایندگی می کرد هیچگاه حتی امروز نیز ادعای خودمختاری نداشته است. شما باید در نطر داشته باشید که بخش اعظم روحانیت حاکم بر ایران و مدیران و نطامیان کشور را نه فقط امروز بلکه از آغاز پیداش ایران نوین آذری ها تشکیل داده اند. اصولن این کشور را خود آذریها و در تقابل با دیگر حاکمان اسلامی در جهان بنیاد نهادند.واقعیت اینست که جمهوری اسلامی هرگز نگران آذربایجان مانند کردستان نبوده است. ببیند جناب یاشار، حتی آن بخش از جوانان رادیکال عرب استقلال خواه ایرانی هم که از بسیج مردم شیعه ی خویش در تقابل با حکومت شیعه، بیمارگونه سرخورده شده اند،امروز از سر قهرتغیر مذهب داده وهابی شده اند. همه ی این حرفها را اینجانب با صمیمیت و بی غرض عرض می کنم. حالا شما و دیگران خود دانید.
۶٣۹۹٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ مرداد ۱٣۹٣       

    از : ‫البرز

عنوان : دریچه جدیدی برای نگرش به مسائل و مشکلات
‫‫‫آقای امجدی گرامی، ضمن تشکر از شیوه نگرش ‫همگون و همزمان استدلالی شما به مسائل و رویدادهای رخداده در کردستان ایران، باید بگویم استفاده از چنین شیوه هایی‫ برای نگرش به موضوعات حاد کشور علاوه بر کمک به التیام زخمها برای بهبودی کامل، دریچه جدیدی برای نگرش به مسائل و مشکلات می گشاید، که یقیناً تصاویر ارائه شده از این دریچه، بواسطه داشتن روح واقع بینانه خود، میتواند منشائی برای اتحاد مرد ایران، برای ‫رهیافت به ایرانی آزاد و متکی به عدالت اجتماعی بدون دست یازیدن به اسلحه، جنگ و کشتار گردد

‫اما متأسفانه در جهان و منطقه‫ و نیز‫ در کشور ما ایران، همچنان کسانی یافت میشوند، که عادت کرده اند، مشکلات را نه با دستهای انسانی و افکار خیرخواهانه، بل با دندان و افکار نفرت پراکنانه خود حل کنند. و همه از پیش میدانند که چنین چیزی امکان ندارد، یا به بیان دیگر با جنگ هیچ مشکلی تا کنون حل نشده است.
۶٣۹۷۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ مرداد ۱٣۹٣       

    از : هرمز رودبارکی

عنوان : دوستان عزیز عاطفه و یاشار گولشن
قبل از اینکه نظر خود را بنویسم عرض کنم که نویسنده این مقاله آقای ساسان امجدی تلاش کرده در بارهء یک سو نگری ِ یکی از رانده شدگان حکومت آقای مهاجرانی که از همفکران رئیس جمهور فعلی آقای حسن روحانی می باشد روشنگری کند. البته آقای مهاجرانی با همفکرانش از جمله آقای روحانی در آن روزگار ترورهای مخالفان حکومت ـ در دولت هاشمی رفسنجانی ـ در مرکز تحقیقات استراتژیک دوره می دیدند و نشریه چاپ میکردند که تصمیم میگیرند آقای روحانی را از طرف " جامعه روحانیت مبارز" ـ راست سنتی ـ کاندید ریاست جمهوری نمایند. ولی این روحانیت راست سنتی با توجه به مواضع بغایت راست روانه روحانی که به "شوخی و جدی " به او "امریکائی " می گفتند این پیشنهاد را قبول نمی کنند و ناطق نوری را کاندید خودکردند.. در "نتیجه مجمع روحانیون مبارز" که به جناح چپ سنتی روحانیون معروف بود آقای محمد خاتمی را به عنوان کاندیدای معرفی کرد. از دید محمد قوچانی نیز رفسنجانی ، روحانی ، مهاجرانی و عده ای دیگر از همان اول "راست مدرن " بودند که تلاش کردند از ساختار ارتش و میراث حکومت گذشته "پاسداری " کنند. از این زاویه می توان علت چنین برخوردی از جانب مهاجرانی و امثال او را به وقایع بعداز انقلاب را در ک کرد. فقط او نیست که چنین برخورد می کند دیگران هم کم و بیش وقایع اساسی را انکار می کنند. مثلا اخیرا در مورد شاپور بختیار زیاد گفته شد ولی کسی نمی گوید چرا در زمان دولت بختیار هایزر و سالیوان با روسای ارتش و ساواک و همفکران خمینی مذاکره برای انتقال قدرت صورت گرفت ؟ دکتر ابراهیم یزدی بعداز ۳۵ سال در این باره صحبت می کند. توجه داشته باشیم که در روزهای انقلاب احساس بدی در بین نیروها وجود داشت که خمینی و بازرگان ساخت و پاخت کرده اند. در همین تهران و زندان اوین در صبح ۲۲ بهمن وقتی زندان بدست مردم افتاد و مردم به دهکده اوین سرازیر شدند تا دژ خونین ساواک را از نزدیک ببینند در بزرگراه پارک وی راه بندان شده بود که هیچوقت قبلا با چنین ابعادی روی نداده بود. دولت موقت وشورای انقلاب که می دانستند تکلیف ارتش و ساواک روشن شده و بساط اعدام را برای برخی از سران آنها آماده میکردند به مردم نمی گفتند بروند چون خانه هاشان چون سازش صورت گرفته است. بهمین دلیل برای تخلیه زندان از بازدید کنندگان به رگبار مسلسل متوسل شدند. هیچوقت توضیح داده نشد که زندان و شکنجه را لازم دارند و حرف و عملشان متفاوت بود . این قاموس حکومت مذهبی بود که منظقی جز خشونت و زور نمی شناخت. ولی حرف ها و ادعاهایشان بینهایت بود .معلوم نیست چه میزان تلفات و جراحات در اپن صبح ۲۲ بهمن در قتلگاه اوین در تهران توسط حزب الهی های مسلح صورت گرفت که با وقاحت می گفتند ساواکی ها از هتل هایت تیراندازی می کنند. این خشونت فقط علیه مردم عادی صورت گرفت و هیچ انگیزه سیاسی نداشت جز "تسخیر" قلعه های حکومت پیشین .
در همان روز ها بازاریان سرشناس خاموشی ، عالی نسب و حاج ترخانی قلعه "اطاق صنایع و معادن " در خیابان تخت جمشید را فتح کرده بودند و کمیته ها در دست مهدوی کنی بود، هاشمی رفسنجانی ، محمد بهشتی ، بنی صدر بعنوان "دولت سایه" دولت موقت را زیر نظر داشتند. در تهران چنین بلبشوئی بود و در بالای سر خمینی در مدرسه رفاه چه فضاحت ها که صورت نگرفت. وقتی پادگان سنندج بفرمان تیمسار قرنی از تهران و فرماندهی تیمسار فلاحی در محل چنان شد که مردم سنندج دیدند و شیخ مفتی زاده سنی برای کسب قدرت در محل با نمایندگان خمینی از مرکز درگیر بود . معلوم بود چه بلوائی بپا خواهد شد که شد و صدها نفر کشته و مجروح شدند تا تهران فهمید چه غلطی کرده و هیئت گفتگو کننده بریاست زنده یاد آیت الله طالقانی به سنندج سفر کردند.

وزیر کشور شادروان دکتر احمد صدر حاج سید جوادی وزیر کشور ، آیت الله بهشتی ، رفسنجانی و بنی صدر در این سفر حکایت از دولت چند گانه میکرد.
علیرغم تمام زحمات آیت الله طالقانی وقتی در صبح روز ۲ فروردین ۱۳۵۸ مذاکره هیئت اعزامی از تهران با اعضای گروه های مسلح شروع شد و همزمان اجتماع چند ده هزارنفری از مردم در سنندج برگزار شد که در آن شیخ عزالدین حسینی و غنی بلوریان سخنانی ایراد کردند و زمانی که احمد صدرحاج سید جوادی وزیر کشور قرار بود، سخنرانی کند جنگنده های نیروی هوایی اقدام به گشت زنی و شکستن دیوارهای صوتی بر آسمان سنندج کردند. "دلیل" این اقدام تهدیدآمیز، حضور دهها فرد مسلح در سنندج بود. که واقعا مسخره بنظر میرسید . این مسأله سبب شد تا احمدصدر حاج سیدجوادی با ارسال تلفنگرامی به تهران خواهان قطع پروازها شود. متن این تلفنگرام به این شرح بود:
"پرواز جت‌ها بر فراز سنندج موجب عصبانیت مردم و قطع مذاکرات ما شد؛ چه کسی دستور چنین مانورهایی داده است؟ از طرف پادگان به سوی مردم تیراندازی می‌کنند و کشتار شدید می‌کنند؛ دستور دهید فوراً تیراندازی قطع شود و دیگر نه روز نه شب تیراندازی نکنند و شعله افکن شب‌ها نیاندازند"
وقتی هرج و مرج درون بارگاه خمینی ، دولت موقت و شورای نگهبان و بقیه نهادهای من در آوردی بررسی شود اوج فاجعه ء حکومت دینی روشن خواهد شد.
تیمسار قرنی برکنار شد.
ابراهیم یونسی استادنار کردستان شد.
زندانیان آزاد شدند.
در انتخابات اولبن دوره مجلس شورای ملی دکتر قاسملو از حوزهء انتخابیه خود به مجلس را می یابد ولی تحت تعقیب گزمگان رزیم قرار گیرید که ناچار به مهاجرت می شود. بالاخره بدست مجریان ترورهای سیاسی از بین میرود.
امروز هستند کسانی که برای اعمال قرنی و همفکرانش "حماسه" سرائی می کنند.
باید در این باره ژرف تر نگاه کرد نامه های قرنی به خمینی تکان دهنده است که چه خوابهائی برای ملت دیده بودند . کسانی که نسبت انتقال قدرت از رژیم شاهنشاهی به حکومت دینی با آن وضع که صورت گرفت را اجتناب ناپذیر میدانند و مسئولیت خمینی ، دولت موقت ، شورای انقلاب و سایر وابستگان آنها را با گروهها خارج از حکومت "یکسان" می بینند یا مثل مهاجرانی مغرض هستند یا اشکال متدیک دارند. امروز کسی از خشونت ورزی بعضی افراد و گروهای در بعداز انقلاب دفاع نمی کند ولی ندانم کاریهای قرنی ها و کسانی که برای حل هر مسئله ساده مانند تخلیه این یا آن محل متوسل به لشگر کشی و بمباران و شکستن دیوار صوتی شدند گریه دار است هنوز امروزهم بلد نیستند مذاکره کنند. ببینید سران حکومت با یکدیگر چه می کنند . نه شرم آور است . اسناد حماقت حکومتیان بسیار است.
۶٣۹۷۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ مرداد ۱٣۹٣       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست