یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

به یاد پنجه شاهی ها و مادرشان!

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : بهروز الف

عنوان : سناریوی برای هالیوود
جناب آقای بیژن نادری، بنظر میرسد که تنها تشابه نام فامیل (با محمود نادری) یا تشابه فکری شما باعث شده که بجای پرداختن به مسئله ای، دست به نوشتن سناریویی برای فیلم های هالیوودی بزنید. به دو خط آخر نوشته خودتان توجه کنید تا متوجه شوید چقدر تحت تاثیر فیلم های رامبو مانند هالیوودی قرار دارید
ضمنن لطف کنید محل ثبت نظرات آقای عباس هاشمی را ذکر کنید تا بدون مدرک و سند (با پوزش از درخواست سند و مدرک که سخت شما و خانم فریبا را منقلب میکند) همانند هوچیان حکومت های دیکتاتوری ننویسید
۶۴۵۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹٣       

    از : آرمان

عنوان : اسگندر را هم حیله کار کرد!
خوب است که عباس هاشمی زنده است و خود می تواند از طرف خودش صحبت کند و احتیاجی به نادری ها از جمله محمود نادری مامور وزارت آدمکشی رژیم هم که تاریخ برای چریکها می نویسد ندارد. البته اسگندر را رژیم آدمکشان به قتل رساند و اکنون نیست که جواب افرادی را که در خط امام در جا می زدند را بدهد و یا بتواند جواب تهمت های بیشرمانه نظیر حیله کار بودن را بدهد. رژیم آدمکشان سالها است که به تلاش می کند به خیال خود آبروی مبارزان انقلابی را ببرد و آخوندها شیاد دست بوس شاهنشاهی را انقلابی جا بزند! این داستان سازی ها نیز در سمت همان سیاست های کثیف أنها است.
۶۴۵۶۲ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹٣       

    از : بیژن نادری

عنوان : مختصری درباره قتل عبداله پنجه شاهی
آقای بهروز الف از آنچه نوشته اید بر می آید که در جریان انچه تا کنون اعضا و افراد مطلع سازمان در تائید این موضوع گفته اند ویا نوشته اند خبر چندانی ندارید .بنا بر این قضاوت شما ومقایسهای که انجام داده اید غیر منصفانه می باشد.
یاداوری می کنم که موضوع قتل عبداله اول بار توسط یکی از اعضا سازمان بنام هاشم -عباس هاشمی-مطرح گردید .هاشمیکی از اعضا سازمان بود که در آن سالها در اصفهان بود . وی در جریان انشعاب با اقلیت همراه شد. متاسفانه او پس از مدتها فعالیت در تشکیلات اقلیت وهمکاری با آمر وعامل قتل عبداله و پس از آنکه این افراد توسط اطلاعات ج.ا به قتل رسیدند تازه به خاطر آورد تا بیان کندکه عبداله توسط رفقایش به قتل رسیده است. البته او در آن زمان تشکل اقلیت را ترک کرده وبا گروهی با گرایش تروتسکی مشغول فعالیت بود .دوستان او در این زمینه سنگ تمام گذاردند و نوک حمله را متوجه مجید عبدالرحیم پور نمودند. آنها مدعی شدند که در این جنایت ایشان نیز دست داشته و باید محاکمه ومجازات شود . البته شاید در این میان هدفهای دیگری نظیر تخطئه تشکیالات اکثریت نیز مد نظر بوده است. مجید در واکنش به این موضوع ضمن تائید قتل عبداله منکر نقش خود در این رابطه می شود. او ادعا کرد که در آن مقطع عضو مرکزیت سازمان نبوده و در جریان امر قرار نداشته است.متاسفانه انجام این جنایت توسط آدم ویا آدمهای نادانی در سازمان تصمیم گیری شد وتوسط آدم نادان تری به اجرا گذاردند . عبداله را با حیله به مشهد آوردند وسپس اسکندر اورا با حیله به سر یکی از انبارکهای سازمان در بیابانهای اطراف مشهد برد ودر آنجا با کلتی که به همراه داشت ازپشت با شلیک گلوله ای اورا به قتل رساند.
۶۴۵۴۵ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹٣       

    از : آرمان

عنوان : اظهارات بی پایه
"ولی حداقل در مورد قتل عبدالله پنجه شاهی، اکثر چریکهای باقی مانده از آن دوره که اکنون در سازمان اکثریت جمعند و بگونه ای میتوانستند در جریان ماوقع باشند گفته اند و نوشته اند که ماجرا از چه قرار بوده، ضارب هم که خود در درگیریهای انقلاب ۵۷ کشته شده است. حال چه دستور می فرمائید؟ بگوئیم عبدالله خودکشی کرده! در درگیری با ساواک کشته شده؟ یا آنکه هیچ نگوئیم و انگار نه انگار که چنین شخصی وجود خارجی داشته، بگذریم"

کدام چریکهای باقی ماده اکنون در سازمان اکثریت هستند؟! به قول معروف آدم شاخ در می آورد! محفلی که هیچ نقطه مشترکی با سازمان چریکهای فدایی خلق ندارد شامل اکثر چریکهای باقی مانده هست!؟ این هم از آن حرفهای یک من یک غاز هست که لابد خرجی ندارد! تازه بعد هم ادعاهای مضحک یک نفر که هرگز مورد قبول واقع نشد را سند قتل معرفی می کند. رژیم آدمکشان قربانیان را با مزخرفات و شایعات محکوم می کرد و از قرار این رفتار در بین برخی ایرانیان به نوعی مورد قبول تبدیل شده است!
۶۴۵۴۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹٣       

    از : بهروز الف

عنوان : گرچه پاسخی دادن خطا است اما
خانم گرامی فریبا

به گمان من سایت اخبار روز لطف کرده و اجازه داده خواننده گان مطالب را بخوانند و نظر خود را بنویسند نه اینکه پرخاشگری و توهین و اهانت. ابدا قصد پاسخی به نوشته ای که از سر ناآگاهی بر میخزد خطا است اما صرفن برای کسانی که پا نوشته ها را دنیال میکنند. تیتر وار به برخورد و نظر شما میپردازم.
۱. من مشگلی با سازمان اکثریت ندارم. این سازمان بنا به قرار خود (نگاه کنید به مصوبات و نوشته های موجود در سایت های خودشان) سازمانی نیست که من و من نوعی فکر کنند که در راه آزادی انسان و حرمت و حق و حقوق انسانی فعالیت کرده. این ادعا که عوض شده اند تا به اثبات نرسد و هنوز چشم براه جناحی از جناح دیگر رژیم نشوند، نمیتواند منطقی و محکمه پسند باشد. اما بنظر میرسد که شما با این سازمان مشگل دارید. چرا که ادعا میکنید اعضا مختلف این سازمان در مورد زنده یاد عبدالله نوشته اند. خوب میخواستید که این سازمان علیه رقیب اش که خواهان اعدام رهبران اقلیت و دیگر نیروهای "آمریکایی" بودند چه بگوید؟ از آنها دفاع و حمایت کند و از آنها به خوبی یاد کند؟ خود قضاوت کنید شما در خواب عمیق ۳۵ ساله و توهم فاجعه بار فرو رفته اید یا من؟
۲. اگر فردی که ابتدا این ادعای شما را مطرح کرد اگر ریگی در کفش نداشته و واقعیت ها را گفته چرا سالهای سال کتبی میاورد که از این مسئله ابدا اطلاعی ندارد و این همه وافعیت ندارد؟
۳. آیا به نظر شما که از همه چیز آگاهید لطف کرده و بگوئید که چگونه هست زنده یاد خشایار از اعضای رده بالا سازمان-اقلیت با شخصی که بنا به ادعای شما و آن شخص از زهبران اکثریت که برادرش را تنها بخاظر عشق با گلوله زده، همکاری بسیار نزدیک میکرده در یک سازمان بوده و هیچگاه هم ادعای شما را بزبان نیاورده؟ آیا ایشان زندگی و مرگ برادش برایش مهم نبوده؟ و خواهان محاکمه و مجازات کسی که برادرش را از بین برده نبوده؟ آیا منطق شما و آن کس دیگر در اینجا لنگ نمیزند؟
۴. همانگونه که آگاهی شما در مورد شخصی که دست به اینکار محکوم زده غلط هست و ایشان نه در انقلاب ۵۷ که در بهمن ۶۰ در یک درگیری خیابانی با پاسدارانی که بنا به خواست شما و آن شخص مورد حمایت شما به "اسلحه های سنگین" مجهز شده بودند جان اش را در راه باور هایش از دست داد و به آن جزای رسید که هر دو شما خواهان آن بودید. ادعای شما هم نه از سر باز گو کردن واقعیت های بل دشمنی با "نیروهای آمریکایی" مخالف امام ضد امپریالیست هست

۵.میدانم که برای شما و همفکرانتان محاکمه کردن با سند و مدرک امری است مسخره و میباید انسان ها را همینظوری بدل خواه محاکمه و مجازات کرد و این همان هست که به نظر من ناشی از عقاید مذهبی است و در نهاد با عقاید رژیمیان یکی است. براستی خانم فریبا شما همان نویسنده مقاله نیستید؟ من بر خلاف شما تا مدرکی از کسی و سازمانی نداشته باشم کمر به بدنامی و محاکمه کسی نمیکنم بنابراین بر خلاف خواسته شما تا زمانی که مدرک و سندی در مورد جان باختن زنده یاد عبدالله نداشته باشم خاموشی را روش خود قرار میدهیم ضمن اینکه من هیستری ضد چریکی نادشته و ندارم و نخواهم داشت. مخالفت کور با مبارزه مسلحانه در سالهای ۵۰ تنها از موافقان سیستم سرکوب و جنایت برمیاید و بس
۶۴۵۴۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹٣       

    از : فریبا علیخانی

عنوان : دیگران باید مستند صحبت کنند، من نه!
آقا بهروز الف، نوشته ی شما می نماید یا تازه آمده اید و بی خبرید یا دیر زمانیست که ساکن اروپا هستید و از شیفتگان قانون مداری و دمکراسی.
چنان شیفته که حتا از سازمانهای چریکی دهه ی ۴۰ و ۵۰ شمسی ایران نیز بابت قتلهای درون تشکیلاتی آن سالها، سند و مدرک میخواهید و شاهدان را مجنونان خواب نما گشته معرفی می نمائید.
البته شما مختارید که چشمها بر هم بفشارید و خود بخواب زنید ولی حداقل در مورد قتل عبدالله پنجه شاهی، اکثر چریکهای باقی مانده از آن دوره که اکنون در سازمان اکثریت جمعند و بگونه ای میتوانستند در جریان ماوقع باشند گفته اند و نوشته اند که ماجرا از چه قرار بوده، ضارب هم که خود در درگیریهای انقلاب ۵۷ کشته شده است. حال چه دستور می فرمائید؟ بگوئیم عبدالله خودکشی کرده! در درگیری با ساواک کشته شده؟ یا آنکه هیچ نگوئیم و انگار نه انگار که چنین شخصی وجود خارجی داشته، بگذریم.
جای سوآل است که چرا شما که خود را آگاه آندوره نشان میدهید و میدانید چه کسی در کدام شاخه بوده، قرائت خود از مرگ عبدالله پنجه شاهی را انتشار نمیدهید؟ تا خوانندگان آگاه شوند.
باور بفرمائید در روش این همانی شما (همطراز دانستن ایران و اروپا) جنبش آزادیخواه و عدالت طلب ایران بسیار بدهکار خواهد شد. دور نرویم، همین چند سال پیش، بیش از ۱۰۰ نفر در کف خیابانها و دخمه های مرگ در تهران کشته شدند، هیچ سند و مدرکی جز تن بی جان آنها نداریم، چه بگوئیم؟
چون سند و مدرک نداریم و می گوئیم بچه های ما را کشته اند، در نگاه شما محکوم به همسانی با آدم خواران جمهوری اسلامی هستیم؟
لطفا ً بیدار شوید! اینجا ایران است، سرزمین بی قانونیها نه اروپای قانونمدار قرن بیست و یکمی. اگر انتقادی به نوشته ی خانم رئیس دانا دارید، مستدل بیان کنید نه آنکه با همسان خواندن او با رژیم جمهوری اسلامی سعی در بستن دهانش کنید.
اما دوست گرامی آقای بهروز الف ! توصیه میکنم اگر با آقای مجید عبدالرحیم پور یا سازمان متبوع او مشکلی دارید مستند صحبت کنید، کافی نیست بگوئید"همه میدانند"! نه خیر اینطور نیست، از جمله ی این همگان، بنده نمی دانم.
۶۴۵۰۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱٣۹٣       

    از : بهروز الف

عنوان : محکوم کردن به شیوه اسلامی هرگز
خانم نوروزی گرامی. امید دارم که شما هم همانند من بر این باور باشید که: مخالفت با رژیم اسلامی تنها مخالفت با عبا و عمامه و ریش و پشم نیست. مخالفت با عقیده و ایمان ، رفتار و کردار و روش حرکت آنهاست. همگی میدانیم که دهها هزار انسان آزاده بدست این رژیم دوران عهد جاهلیت اعدام شدند بدون اینکه حتی به جرمی که محکومشان کرده بودند، محاکمه شوند و مدرک و سندی ارائه دهند (به آنگونه که در جوامع انسانی مرسوم هست). حال شما هم دقیقن به شیوه رژیم متوسل شده اید و بدون حتی یک دلیل و سندی فتوا گونه نوشته اید که : "عبدالله به جرم عشق، آماج تیر نادانی همکیشان خود گشته و جان باخته بود" آیا روش شما همان روش اسلامی نیست که قصد محکوم کردن آن را دارید؟ تنها کسی که چنین ادعایی کرده، شخصی است که ابتدا در نشریه آرش میگوید چیزی در این مورد نمیداند و آن را رد میکندو این شخص در شاخه مشهد یود و زنده یاد عبدالله در شاخه اضفهان و در آن زمان اعضای یک شاخه حتی نام هم شاخه های خود را نمیدانستند حال چه برسد از اتفاقات پیش آمده در شاخه دیگری را. بعد ها این شخص بخاطر ضدیت با بخش دیگر سچغخا و برای رسیدن به مقاصدی که همگان بر آن آگاهند (از جمله جا انداختن این ایده که تمامی امردم و سازمان های ایرانی دیکتاتور و سرکوبگر و قاتل اند و بنابراین رژیم هم چندان مقصر نیست) یک شبه خواب نما میشود و بر خلاف گفته درج شده اش در مجله آرش با سوز و غم و تاسف فراوان از خواب نما شدنش میگوید که آری زنده یاد عبدالله توسط این و آن بخاطر عشق به رفیق همرزم اش جانش را از دست داد.
اگر قصد با عقاید فاسد و محکوم رژیم هست میباید با این عقاید مبارزه کرد نه با نوع لباس و زندگی و ظاهر. امید است چنین شود
۶۴۴۹٨ - تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱٣۹٣       

  

 
چاپ کن

نظرات (۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست