یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

این همه شکاف و جدایی در جامعه ایران، چرا؟ - یوسف عزیزی بنی طرف

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : ‫البرز

عنوان : گسترش ‫فرهنگ مردمسالاری
‫یوسف گرامی، جنبش سبز را میتوان سرآغازی جدید در مبارزات مردمسالارانه یا به عبارتی دیگر دموکراسی خواهانه مردم ایران دانست.‫ یا به عبارت دقیقتر حقوق حقه مردم در سراسر کشور، در اثر وجود فرهنگ استبدادی غالب بر جامعه است، که پایمال شده است.

‫بنابراین اگر شما، من و سایر هموطنان عزیز بواقع دردِ مردم به دل داشته، و خواهان تحولات اساسی در کشور در جهت احقاق حقوق مردم ایران در اقصی نقاطش‫ هستیم، راهش از طریق تجزیه و متلاشی کردن کشور نمی گذرد. راه نجات کشور از تمامی بلایای کنونی از طریق گسترش ‫فرهنگ مردمسالاری با تکیه بر منافع ملی کشور میگذرد

‫شما را دعوت می کنم، در کنار خواندن مجدد مقاله هم نام خود آقای یوسف عزیزی، نظر خانم اردلان را هم که در همین بخش نظرات موجود است را مطالعه مجدد کنی
۶۴۵٨۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹٣       

    از : یوسف . آذربایجان

عنوان : حقوق ملل غیر فارس
آقای البرز مثل اینکه شما از نوشته من برداشت دیگری کرده ای و مثالی آورده ای که کاملا در تضاد است مثلا در کجا دیده ای که جنبش یا حسین میر حسین « سبز » از حقوق ملل غیر فارس دفاع کند .و خود خانم سیمین بهبهانی یک جمله در رابطه با ظلم و ستم به ملل غیر فار س بگوید نگاه کنید به جبهه ملی به حزب کمونیست کارگری « حکمتیست» به انواع و اقسام جبهه های تازه تشکیل شده در خارج نمونه اجلاس اخیر در بوخوم آلمان و گفته های سخن گوی این حضرات آقای نوری اعلا و مجاهدین خلق وامثالهم . و یک عده نیز میگویند بله ظلم و ستم روا میشود ولی با توجه به شرایط ما به مسائل ملی دامن نمی زنیم « مثال راه کاگر» و کلی از تمامیت خواه ها بعد از تحریم ها ی اقتصادی سال قبل دو دستی از آستین رژیم خونخوار با عنوان کردن تمامیت ارضی آویزان شدند و تنها بازمانده از جریان سیاهکل آقای نقی حمیدیان با نوشتن مقاله « اولویت منافع ملی بر ایدلوژی » عملا بخاطر تمامیت ارضی از مردم خواست که از شعار سرنگونی دست برداشته و باعث لغزش در سیستم خونخوار رژیم نشود . و حتی برخی از اعضای کانون نویسندگان پا را فراتر گذاشته و جلسات شاهنامه خوانی ترتیب داده و در این جلسات بر علیه اعراب زهر پراکنی میکنند مثال شاعر احمد یاور استوار .و میشود کلی مثال آورد .
۶۴۵۷۲ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹٣       

    از : امیر ایرانی

عنوان : به زیر سئوال بردن شخصیت علمی
وقتی،شخصی برای القاء ادبیات کینه افکنانه، مرگ انسانها را ابزار قرار می دهد ،همین می شود که در خصوص این فرد علمی که در کارش فردی انسان مدار بوده، هویتهای که ممکن است درست یا غلط باشند،مطزح میگردد .و بدنبال این هویت سازی ها ، ذهنیتی غیر واقعی ایجاد خواهد شد .باشد ، نویسندگان این نوع مقالات بخود بیایند وبا شجاعت ایده خود را بیان کنند. تا دیگران تکلیف خودشان را با این موجودات مشخص کنند ، که آیا اینان شایسته احترام هستند ویا نه، ویا با باید متناسب با شخصیت شان با آنان برخورد شود.
۶۴۵۶٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹٣       

    از : زه اردلان

عنوان : دسته گل تفرقه را شما به آب دادید
۱ـ آقای عزیزی بنی طرف ! شما، بعد از آن بی مروتی ها که در حق زنده یاد سیمین بهبهانی روا داشتید و آن وصله های نچسبی که به او چسباندید، چگونه می توانید خود را دوست او بدانید ؟

۲ ـ نوشتید : « من نیز گاهی مقاله ای را که نمی توانستم در جای دیگری بدون سانسور چاپ کنم در آن نشریه [ وارلیق ] منتشر می کردم ».

پاسخ : به این می گویند ، تعیین نرخ وسط دعوا ! آقای محترم ! فعلاَ که به لطف ِ « ستم ِ فارس ها ، بر ملل تحت ستم » !! سمت و سوی سانسور معکوس شده است.یعنی ، نه تنها اکثر سامانه های اینترنتی فارسی زبان ، در درج نوشته های تفرقه افکنانه ( همچون نوشته های سرکار ) از هم سبقت می گیرند، بلکه ، از درج پاسخ به ادعاهای شما نیز تن می زنند. اگر نگران حذف این کامنت نمی بودم، از چند مورد مشخص نام می بردم.

۳ ـ نوشتید : « « این نشریه [ وارلیق ] به مدت سه دهه در تهران منتشر می شد، اکنون - اما - نمی دانم به چه سرنوشتی دچار شده است. »

پاسخ : حتماَ، این فارس های فاشیست و نژاد پرست !! نشریه ی وارلیق را ، به محاق تعطیل افکندند !! ( همین را می خواستید بگویید . مگر نه ؟ )

۴ ـ نوشتید : « بعید می دانم کسی از هموطنان روشنفکر و رسانه مدار ما در جامعه فارس زبان ، اشاره ای به درگذشت دکتر جواد هیات کرده باشد » .

پاسخ : آقای محترم ! از ده رسانه ای که خبر ِ درگذشت ِ دکتر جواد هیئت را درج کرده اند ، دست کم هشت های آن فارسی زبان بوده اند. من به چند تای آن اشاره می کنم : سایت عصر نو، سایت ایرانگلوبال ، سایت شهروند ، عصر نیوز ، بالاترین ، سایت ملیون ایران ، ارومیه نیوز ، خبرگزاری ایرنا ...باز هم بگویم ؟

۵ ـ نوشتید : « مهمتر بر اثر بدبینی متقابل میان روشنفکران و نخبگان فارس از یک سو و غیرفارس به جزیره های جدا از هم بدل شده است؟ »

پاسخ : آقای محترم ! اولاَ ـ ما روشنفکر فارس و غیر فارس نداریم . ما ، روشنفکر ایرانی داریم. خانم سیمین بهبهانی ، همانقدر شاعر و روشنفکر ایرانی است که ، نجف دریابندری، که احمد محمود که عمران صلاحی و دیگران. آقای نجف دریابندری ، گفت و گوی بلندی دارد ، با آقای حریری ، که در هیئت یک کتاب ، به بازار آمد . کاش این کتاب را می خواندید و می دیدید که این نویسنده و مترجم ِ ( به قول شما ) عرب تبار ، با چه حرمت و حیرتی از زبان فارسی و بالاخص فرهنگ ایرانی حرف می زند. تا ببینید که این « جزیره ها » ، چیزی جز چند « ماند آب » در حال خشکیدن نیست.
ثانیاَ ـ اگر ( به ادعای شما ) پای بد بینی هم در میان باشد ، این بدبینی ، دست گلی است که قلم به دستان و سیاسی کاران ِ بی مسئولیتی همچون شما ، به آب داده اند.

۵ـ نوشتید : « روز جمعه پنجم سپتامبر ۲۰۱۴ در مسابقه فوتبال میان تیم های تراکتور تبریز و پرسپولیس تهران در ورزشگاه آزادی تهران، هزاران تماشاگر ترک - که بخشی تهرانی و بخشی آذربایجانی بودند - گویا در واکنش به اهانت های قومی تماشاگران تیم رقیب، شعارهای هویت طلبانه سر دادند و حتی برای رو کم کنی طرف مقابل، شعار "خلیج عربی" هم سر دادند.» .

پاسخ : یعنی می فرمایید ، طرفداران تیم پرسپولیس ( در حین تماشای بازی فوتبال ) نسبت به تیم تراکتور سازی ، « اهانت های قومی» کرده اند که متعاقب آن ، طرفداران تیم ترکتور سازی ( به علاوه بخشی از تماشاگران تهرانی) با شعار های هویت طلبانه و شعار خلیج عربی ، با آنها مقابله به مثل کرده اند و هیچ قصد مزاح هم ندارید !
آقای محترم ! حتماَ می دانید که : تیم تراکتور سازی ، تحت مسئولیت و نظارت « سپاه عاشورا » است و حل مشکلات مالی این باشگاه هم ، به عهده ی همین « نهاد ِ نظامی » است . بازهم می دانید که این تیم از امکانات ورزشی این ارگان استفاده میکند . به علاوه ، سی درصد سهام باشگاه تراکتور سازی ، متعلق به «موسسه مالی و اعتباری کوثر» است .دیگر آن که ، «موسسه مهر ایرانیان» وابسته به سپاه ، از دیگر سهامداران این باشگاه است . از این رو، « تیم تراکتورسازی» در رده تیم‌های نظامی لیگ قرار دارد. درست به همین اعتبار ، بازیکنان مشمولی که بخواهند خدمت سربازی خود را در ارگان سپاه بگذراند می توانند به این باشگاه نقل مکان کنند و...
عطف به فرمایش متین شما، رژیم اسلامی ، این همه امکانات را در اختیار تیمی قرار می دهد که هوادارانش زیر پایش را خالی کنند !! عین همان کاری که شما ، با حضور روشنگرانه تان !! در رسانه ها انجام می دهید. گمان نمی کنید ، این حکایت کمی بودار است ؟!

آقای بنی طرف ! شما ، هر از گاهی ( به بهانه های مختلف ) در برخی سامانه های اینترنتی ظاهر می شوید و همین حرف های پَرت را تکرار می کنید و گوشتان هم به هیچ پاسخی بدهکار نیست. چه فایده ای بر این گفتن و نشنیدن مترتب است ؟ !
۶۴۵۶۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹٣       

    از : حمید ارجمند

عنوان : ما ملتها و پادوهای استعمار
ما ملتهای آذری ، فارس ، ترکمن ، بلوچ ، کرد و.....چه خاطراتی از دلسوزی استعمار گران اروپائی که در سینه نداریم ! یک روزی شیخ خزعل که دارای نشان بند جوراب از دربار سنت جمیز شده بود و خوزستان را بنا بدستور کمپانی هند شرقی عملا از ایران جدا نموده بود و افتخار نماینده ملکه در خوزستان را یدک میکشید امروز توسط امثال بنی طرف میشود سردار ملی و آزاد کننده خلق اهواز و...که بقول ایشان باید آثار و یاد آن نماینده عالی مقام ملکه در ایران دوباره زنده شود و مردم برایش بزرگداشت و موزه ای در خور مقام شامخش بسازند و یک روز امثال دکتر هیات که نمیخواهم بخاطر فعالیتهای تا حدودی علمیش به سوابق ناخوشایندش اشاره ای کنم میشود مقام شامخ و اول مرد ایران زمین آنهم باز به خواسته آقای بنی طرف ! توصیه من به آقای بنی طرف اینست که لطفا برای من آذر بایجانی ایرانی دایه مهربانتر از مادر نشوید و مطمئن باش که بقول سردار بزرگ آذربایجان من هرگز زیر بیرق بیگانه نمیروم بلکه بیگانگان باید زیر بیرق ایران بیاین ! این جمله سردار ستار خوان در پاسخ به کسانیکه به او در زمان زدو خوردش در پارک اتابک توصیه کردند به یکی از سفارتهای روس یا انگلیس پناه ببرد ! آقای بنی طرف هر وقت توانستی این حرف ستار خوان را درک کنی آنوقت صحبت از تراختور کن زیاد نمیخواهم وارد جزئیات و جریانات هدایت شده از سوی هفت خواهران شوم آنوقت ممکن است دچار کسالت روحی شوید و....
۶۴۵۵٨ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹٣       

    از : ‫البرز

عنوان : اگر مخالفت با تجزیه طلبی را مساوی با تمامیت خواهی میدانی، باید بگویم
‫یوسف گرامی، نمیدانم مقصود شما از واژه، تمامیت خواه، چیست. اگر مخالفت با تجزیه طلبی را مساوی با تمامیت خواهی میدانی، باید بگویم، راهی به خطا رفته ای، چرا که هموطنان مقیم استانهای آذربایجان همواره در صف مقدم دفاع از مرزهای کشور و حمایت از یکپارچگی کشور بوده اند.

‫مینویسی، «...در قبال ظلم و ستم به ملل غیر فارس سکوت کرده...»، وقتی ادعایی طرح میشود، معمولا رسم است، که برای اثبات ادعا دلیل آورده شود. حال سئوال این است، چه کسی در برابر ظلم و ستم سکوت کرده، احمد شاملو، صمد بهرنگی، سیاوش کسرائی، بهروز دهقانی، علیرضا نابدل، جنبش سبز....

‫نه، یوسف گرامی، اینجا کسی در برابر ظلم و ستم سکوت نکرده، همه در تلاشند، با ایجاد و نهادینه کردن فرهنگ مردمسالاری، بساطِ افکار و فرهنگ استبدادی را از جامعه برچینند
۶۴۵۵۶ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹٣       

    از : مدافع حقوق بشر

عنوان : گویا حقوق «اقلیت»ها حقوق بشر نیست
متاسفانه رسم شده که اشخاصی بدون اطلاع از زبان و تاریخ و فقط بر اساس کلفت شدن «رگ گردن» نظر بدهند. تعصب نژادی حی و حاضر است و به محض این که کسی در باره زبان ها و مردمان عرب، تُرک، کُرد، بلوچ ... چیزی می نویسد یا می گوید، نشانه های آن ظاهر می شود. برای این عده حقوق بشر خوب است به شرط این که کسی حرفی از حقوق «اقلیت» ها* و زبان های آن نزند یا فقط در باره «اقلیت» های کشورهای دیگر بگوید و بنویسد؛ و کسی حق نداشته باشد از اصلیت و منشا خود چیزی بگوید. گویا حقوق «اقلیت»ها حقوق بشر نیست.

اگر آقای عزیزی بنی طُرُف مایل است «طایفه» را هم در نام خانوادگیش ذکر کند، این حق اوست. خاطرم هست که قبلا هم این کار را می کرد. اگر هم نمی کرد، حالا دلش می خواهد این کار را بکند. نیازی به «قیّم» دارد؟ اگر کسی خود را عرب، تُرک یا به قول عده ای «تورک»، کُرد، بلوچ یا فارس ... می داند، این هم حق اوست. هر کس که حرف از «قومیت» خود زد که افراطی نیست.

اما اگر درگذشت دکتر هیئت خبرساز نشده، در حقیقت ایراد را تا حدی بایستی متوجه آذربایجانی ها و نیز امثال آقای عزیزی بنی طُرُف دانست که درگذشت او را در رسانه ها اعلام نکرده اند یا اگر کرده اند در سطح و گستره کافی نکرده اند. آیا پیام تسلیتی هم برای او امضا کرده اند؟

آیا دکتر هیئت واقعا «امین ساواک» بود؟ شاید بود، شاید هم نبود. تنها «مدرکی» که گوینده ارایه کرده این است: «تا پایان عمر کلامی علیه رژیم نگفت و ننوشت و گامی علیه آن برنداشت» و «مدح و ثنا هم گفت»؟ درست است که سیمین بهبهانی در مقابله با رژیم جمهوری اسلامی شناخته شده بود، ولی آیا اثری از مخالفت او با سرکوب رژیم شاه و سانسور آن در دست است؟ آیا کلامی علیه رژیم گفت و نوشت و گامی علیه آن برداشت؟ ادعاهای مشابهی در باره او مطرح شده که اطلاعی از درستی آنها در دست نیست. پس آیا باید همان حرفهای گوینده در باره دکتر هیئت را درباره بهبهانی تکرار کنیم!؟ آخر این چه گونه منطقی است؟ اما شهرت دکتر هیئت قابل مقایسه با سیمین بهبهانی نیست و او را عده زیادی نمی شناسند. به دلیل شهرت بهبهانی کاری ندارم و در زمینه شعر کارشناس نیستم که در باره شعرهای او قضاوت کنم. لابد گوینده که با این قاطعیت اظهار نظر کرده کارشناس بین المللی شعر است.

دکتر هیئت نوشته ها و تحقیقات قابل توجهی در باره زبان و ادبیات آذربایجانی دارد. گرچه به خاطر دارم که سالها پیش وقتی کتاب او «سیری در تاریخ زبان و لهجه‌های ترکی» را خواندم، به ویژه آمارهایش را اغراق آمیز یافتم. نوشته های او از نوع دیگر و در سطح دیگری است و بخش مهمی از جامعه روشنفکری از آنها خبر ندارد. با وجود این که من مخالف دو رژیم بودم و هستم، پیشینه دکتر هیئت ـ حتا به فرض درستی ادعای گوینده ـ از اهمیت نوشته هایش نمی کاهد. بنده هم آذربایجانی، عرب، کُرد و بلوچ، «هویت خواه» یا فعال قومی نیستم. مناسفانه این اظهارات برای کوتاه بینان که شمارشان کم نیست لازم است.

----------------
* معلوم نیست چه کسی «اقلیت» است. آن را واژه مناسبی نمی دانم. در مقایسه با کدام «اکثریت»؟ همین ها که «اقلیت» شمرده می شوند، مجموعشان احتمالا بیش از دیگران است.
۶۴۵۵۵ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹٣       

    از : یوسف آذربایجان

عنوان : روشنفکر تمامیت خواه
این کامنت نویس ها نمونه همان جامعه ای است که باصطلاح روشنفکر تمامیت خواه در قبال ظلم و ستم به ملل غیر فارس سکوت کرده و با سکوت کردن این حضرات مهر تائید به اعمال رژیم خونخوار ایران در قبال ملل غیر فارس هستند . و یک سوال از آنهایی که دنبال تهمت هستند چرا رژیم اجازه انتقال جسد دکتر هیئت از باکو به تبریز و دفن آن در تبریز شد . و از یاد نبرید که خامنه ای وقتی به رهبری انتصاب شد از دکتر هیئت خواسته بود که مشاور پزشکی رهبری شود ولی دکتر با بهانه آوردن مریضی و پیری جواب رد داده بود و دکتر با این عملش مورد غضب سیستم قرار گرفت و مجبور به ترک بیمارستانی که عمل جراحی میکرد شده که خود باعث فشار مادی را شد.
۶۴۵۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹٣       

    از : امیر ایرانی

عنوان : ژست روشنفکری وطایفه مداری
جناب یوسف عزیزی بنی طرف ، هر انسان جایگاه خویش را دارد ، اینکه شما فقدان دو برزگ را دستمایه اظهار نظرهای کینه افکنانه و نفرت پراکنانه و جدا افکنانه قرار داده اید وبا ایجاد یک شانیت خاص ، که بطور رندانه ، با بیان اینکه هردو آنان از دوستان من بودند، بیانات حکیمانه را ابراز می کنید ، در نوع خودش جالب است . در مورد اینکه آن دو بزرگوار دوستان شما بودند ، می توان گفت :گروهی ممکن است بپذیرند ،اما گروهی می گویند، آن شاعر وبانوی بزرگ کجا و این آقا کجا ؟ ویا آن مقام علمی وخادم انسانیت کجا واین آقا کجا؟ جناب یوسف عزیزی بنی طرف،گروهی شما را بعنوان یوسف عزیزی که دوره ای به گفته خودت عضو کانون نویسندگان ایران بوده اید،می شناختند.ما اینکه بعدا"شما براین اصرار می ورزید که اسم طایفه هم ذکر گردد ، واین سیر نزولی از انسان مداری عام به قوم وسپس به طایفه مداری رسیدن ، در نوع خودش جالب است .نمی دانیم ، شاید این دکان پر سود تر باشد. جناب بنی طرف ،در بیانات حکیمانه ای که مطرح فرموده اید ، تلاش کرده اید ، از قومهای مختلف مطالبی بیاوری ،که انتخاب آنان هم بسیار کودکانه جلو می کند ، وسپس نتیجه گیری مورد نظر وخود خواسته را بیان کنید . ودر پایان بطریق تهدید آمیز به فارسها و فارسی زبان هشدار می دهید. جناب بنی طرف،می توان گفت :در بیان همین عبارت فارس وفارس زبانان هم القائات پلیدانه ای نهفته است. وآن هم به زیر سئوال بردن بخشی از هویت یک سرزمین است.که بطریقی یکی از عوامل وحدت سرزمین ایران بوده است.که توسط شما شجاعان ومبارزان و شیران عالم سیاست بیان می شود .ولق لقه زبان شما شده است .حال متوجه نمی شویم در کشور ایران اینان کیستند که این جنابان به بخشی از جامعه ایران القا می کنند ، عامل بدبختی شما ،اینها هستند. می دانیم ومی دانید، نتیجه کم رنگ شدن عوامل وحدت یک سرزمین هم چه خواهد بود. جناب بنی طرف ،جامعه روشنفکر ایران و تمام جامعه ایران ،نه بقول شما فارس زبانان، نسبت به اظهارات قوم مدارانه وطایفه مدارانه شما که در پوششی با ژست روشنفکرانه و وکالت مابانه از طرف قوم های دیگر که می خواهید، القا کنید عکس العمل های لازم را نشان خواهند داد .وبه شما وامثال شما خواهند گفت : درست است یک حاکمیت ویرانگری که اکثر روشهای حکومتی آن برخواسته از همان سرزمین عربستانی است که شاید شما در آن ریشه دارید ویا آنان در گذشته دور زبان عربی را برشما تحمیل کردند وشما هویت عربی پیدا کرده اید.و فداکارانه می خواهیدبه عربیت آنان خدمت کنید وآنرا حافظ و نگهدارنده باشید ،وجود دارد .اما وجود این حاکمیت این مجوز را به شما نمی دهد .با عوامل وحدت سرزمین، ندانسته و یا دانسته ومامورانه بازی کنید. اما آقای بنی طرف در مورد نوع پوشش شما بعنوان یک روشنفکر ونویسنده، در کشور ایران که گاهی وقتها کهنه ای روی سر می گذاری ودور آن هم نواری قرمزی قرار می دهید، باید گفت: وقتی بیشتر روشنفکران و نویسندگان کشورهایی مانند مصر وسوریه ولبنان وحتی عراق را مورد توجه قرار می دهیم از این ادا اطوارها در نوع پوشش در نمی آورند.شاید آنان از این مراحل عبور کرده اند ویا شاید چیز دیگری باشد . حال شما چنین عمل می کنید، در نوع خودش جالب است .البته این ادا اطوارها در بین افراد ی که در شیخ نشینان خلیج فارس وکشور عربستان قرار دارند ،انجام می گیرد شاید شما خود را می خواهی نماینده عربیتی که اینان معرفش هستند .نشان دهید.
۶۴۵۴٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹٣       

    از : یک خواننده اخبار روز

عنوان : آقای بنی طرف و قیاس مع الفارق
آقای بنی طرف عزیز! در این تردیدی نیست که سیمین بهبهانی از نظر ادبی شاعری در سطح متوسط است. آنچه که او را برجسته کرد، نه توان ادبی او، بلکه تسلیم نشدنش به رژیم بود. و در نتیجه این تسلیم ناپذیری در برابر رژیم بود که چنین خوب تکریم شد و حتی عده ای او را بیش از آنچه که بود بزرگ کردند. ولی دکتر هیئت داستان دیگری دارد. شما می دانید که او امین ساواک بود و تا پایان عمر کلامی علیه رژیم نگفت و ننوشت و گامی علیه آن برنداشت. نه. حتی مدح و ثنا هم گفت. طرفدارانش علنا می نویسند که او آدم «متعادلی» بود و «توان کار کردن با هر دو رژیم» را داشت. پس قیاس مع الفارق نفرمایید. هرجا صحبت جراحی قلب پیش آمد و از خدمات هیئت ننوشتند، بی عدالتی است و باید اعتراض کرد. ولی نمی توانید انتظار داشته باشید که آزادیخواهان ایران با هیئت همان کنند که با محمد مختاری و سعید سلطانپور و سیمین بهبهانی کردند.
امیدوارم شما از آن ملیت پرستانی نباشید که خودی را - هرچه که بود و یا هست- بزرگ بدارید. همان شیوه ای که افراطیون فارس و آذری و عرب و ... می کنند .
۶۴۵۴۰ - تاریخ انتشار : ۲٣ شهريور ۱٣۹٣       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست