از : ناصر ایرانپور
عنوان : صریح و اعتماد به نفس
با درود، بیزحمت صریحاللهجه بودن مرا به حساب عصبانیت نگذارید. از نظر من مهم است که کلام همدیگر را بفهمیم. این هم مستلزم این است که از تعریف و تمجید سنج شرقی بدرآییم و حرف خود را در زرورق نپیچیم. این شرط صداقت است. صداقت به من حکم میکند، در ارتباط با موضوع مورد مناقشه بگویم که چه نوع ایرانی به من احساس راحتی و آزادی میدهد. شما میتوانید زاویهی دید خود را داشته باشید. ولی بد نیست قدری هم از زاویهی دید من نوعی به مسائل مورد بحث نگاه کنید، بد نیست احساس من هموطن را درک کنید. اگر با تواضع سخن میگویم، نه از سر درماندگی، عقده، خودکمبینی، بلکه به این دلیل است که میخواهم بر پایهی درک متقابل مشترکات را بیابم، وصل کنم، نه فصل. در ارتباط با مکانیسم سیاسی مورد نظر من هم همین منطق مبنا است. خواهان آن نظام سیاسی هستم که متضمن حقوق مردمی باشد که از آن برخاستهام. این قبل از هر چیز خودآگاهی و اعتماد به نفس است که البته ویژهی کرد در هر چهار پارهی کردستان بوده است؛ باوجود اینکه در اقلیت مطلق بوده، باوجود اینکه دوست واقعی در این جهان پهناور نداشته، به مصاف نابرابری رفته، مصافی که در آن با وجود توازن قوای نابرابر هر روز گامی بیشتر به جلو برمیدارد و فاشیسم و شووینیسم و ناسیونالیسم حاکم در این کشورها را به عقبنشینی وا میدارد. این همه چیز است جز "خودکمبینی".
موفق باشید.
ایرانپور
۶۵٨۷۰ - تاریخ انتشار : ۵ دی ۱٣۹٣
|
از : امیر ایرانی
عنوان : با امید سلامتی و پیروزی
جناب ایرانپور گرام،احساس میکنم به سمت عصبانیت دارید می رویدکه اصلا"خواهان این نیستم!چند نکته می آورم ومطلب راختم می کنم.فرمودید:((مارا لیل ونهار،روزی صد بار قومگرا بنامید))،اتفاقا"!علاوه براینکه از روز تا شب بفکرآن هستم که بگویم، مخصوصا"موقع،ناهار وشام هم آنرا بکار می برم ،وقتی دستم به غذا نرسد یاد آوری می کنم ؛ای قبیله اندیش و ای قوم گرا آن چلو کباب و یا آن قرمه سبزی را بدهید به من!البته فکر نشود همیشه چلو کباب ویا قرمه سبزی بر قرار است بعد از مدتها مصرف نان و پیاز ممکن است آن هم پیش بیاید .بگذریم.هموطن گرام!باید گفت :نوع مکالمه ما گواه یک چیز مهمی است که این نوع مسائل تمامی نخواهد داشت پس در ساختار سیاسی باید بگونه ای عمل کرد!این نوع مسائل هیچ هویتی را برای بدست آوردنِ موقعیتِ مسئولیت پذیری ایجاد نکند!چون در غیر این صورت :اگر احساس حقارت ویا احساس کلاه رفتن به سر، ویا احساس دبه در آوردن ویا احساس کم آوردن در مقابل دیگری،در یکی از طرفها ایجاد شود ،حتما"بسمت مجادله های دیگری خواهد رفت!.به امید سلامتی و بهروزی و پیروزی !ویافتن راهکاری اساسی برای سرزمینِ ایران، که هر نوع تفکرِ مناقشه انگیز یب رنگ شود و بی مشتری!.
۶۵٨۶۴ - تاریخ انتشار : ۵ دی ۱٣۹٣
|
از : ناصر ایرانپور
عنوان : مشکل شما معرفتی نیست سیاسی است، شما با بودن من مشکل دارید!
پاسخ به آقای "امیر ایرانی"
اولا: پنداری شما خسته نمیشود تورموار مخاطبان خود را "قوم" و "قومگرا" بنامید. مشکلی نیست، ما را لیل و نهار، روزی صدبار "قومگرا" بنامید. مشکلی نیست نخست به این دلیل که مردم خود را که شما "قوم" مینامید دوست داریم و تحت هیچ عنوان به آن پشت نمیکنیم. میدانیم جرم "قومگرایان" نوع من این است که تن به آسیمیلاسیون نمیدهند و از خود هویتزدایی نمیکنند. اگر این "قومگرایی" است ترجیح میدهم قومگرا باشم. دوم به این دلیل که "قوم"خواندن مردم کردستان تغییری در اصل موضوع نمیدهد؛ این مردم خود را "ملت" میدانند با تمام توابع آن (حال این بر ذهنیتگرایی استوار باشد یا بر عینیت). این مردم اما بطور عینی و بر حسب تعریف "ملت" هستند، چون از یک ارادهی ثابت تاریخی برای دستیابی برای حق تعیین سرنوشت خود برخوردار هستند، "ملت" هستند چون از یک واحد اتنیکی (در درون خود متنوع) تشکیل شده است و خود را در درجهی نخست نه ایرانی، عراقی، ترکیهای و سوریهای، بلکه کرد تعریف میکند. این باب طبع من و شما باشد یا نباشد، تغییری در خودآگاهی و خودشناسی این مردم نمیدهد. ایران، برای نمونه، اما طبق هیچ تعریف جهانشمولی "ملت" نیست؛ "ملت" به مفهوم مدنی نیست، چون از شهروندان برابر حقوق تشکیل نشده، به مفهوم اتنیکی نیست، چون از یک تکواحد اتنیکی تشکیل نشده و به مفهوم سیاسی نیست، چون اساسا نظام سیاسی مورد قبول نیست که خود را با آن تعریف کنیم. "اتنیک" به دلیل ضعف زبان فارسی "قوم" ترجمه شده که درست نیست. در حوزهی زبان فارسی در بهترین حالت به جمعی از افراد همزبان "قوم" میگویند که حق تصمیمگیری سیاسی ندارد. دقیقا هم به این دلیل مخالفان حق تعیین سرنوشت این واژهی بار منفی گرفته را برای مخاطبان خود بکار میبرند و مخاطبان آن را توهین به خود و مردم خود میدانند.
دوما: افراد فرهیختهای که از سوی من نامبرده شدهاند، به هیچ وجه مورد نکوهش نیستند. آنها در قالب زبان فارسی بخشا راوی درد و رنج مردم خود هم بودهاند و اینجا و آنجا گفتهاند که به کردبودن خود افتخار نیز میکنند (کاری که از من به قول شما "قومگرا" هنوز سرنزده است). بحث من صرفا در مورد سیستم و مناسبات سیاسی در ایران بوده است که در آن زبان نوشتاری کردی ممنوع بوده است. اظهر منالشمس است که اگر زبان کردی سرکوب نمیشد، این افراد نخبهی زبان و ادبیات کردی میشدند. مگر غیر از این است که فرهنگستان زبان فارسی روز روشن میگوید که با رفع ممنوعیت زبانهای غیرفارسی رایج در ایران زبان فارسی جایگاه کنونی خود را از دست میدهد؟
سوما: سناریویی را که شما در ارتباط با رابطهی اکثریت و اقلیت ترسیم نمودهاید اتفاقا عین این را بعد از انقلاب ۵۷ داشتیم، زمانی که همین اکثریت رژیم منحوس اسلامی را سرکار آورد و پدر اقلیت را درآورد. بر طبق منطق و استدلال شما باید به رأی اکثریت، یعنی حکومت اسلامی ایران با تمام توحشش، احترام قائل بود، چون حاصل ارادهی اکثریت است. اتفاقا رژیم هیتلری هم بر اساس رأی اکثریت بر سر کار آمد. باری این نوع رأی اکثریت مورد پذیرش و احترام من نیست. فردا هم ممکن است بر همین مبنا تصمیم گرفته شود و مثلا مجددا شیعه مذهب رسمی و فارسی زبان رسمی ایران اعلام شود. بر اکثریت مبارک است، اما بدون ما. ممکن است اقتدار و قدرت سیاسی و اقتصادی همچنان در مرکز بماند. این مبارک شما باد، اما بدون ما. آری، در چنین حالتی به قول شما چمدانم را میبندم و با شما وداع میکنم. تصور نمیکنم کلامی صریحتر از این باشد. در چنین شرایطی رأی اکثریت شما چون نافی حق من است، دمکراتیک نیست. تصور نمیکنم شمای مفسر حرفهای و خستگیناپذیر انترنتی ندانید که دمکراسی اشکال مختلف دارد. در کشور چند بافتی دمکراسی اکثریتی پیامدی چون دیکتاتوری بر اقلیت و تنش نمیتواند داشته باشد. دمکراسی مناسب حال ایران دمکراسی تفاهمی و تسهیمی است. چون در این باره زیاد نوشتهام، به این بحث اینجا ادامه نمیدهم. شاید تنها یادآوری این نکته کافی باشد که مبنا باید اصل "سوبسیدیاریتی" باشد، مبنی بر اینکه تنها مسائل مشترک در مرکز حل و فصل میشوند و اموری که به هر کدام از مناطق برمیگردند، در خود آن مناطق حل و فصل میشوند. این یعنی اینکه من در مورد مسائل مثلا بلوچستان حق رأی ندارم...
چهارما: خود شما باید تشخیص داده باشید که مقصود از "صداقت" این نکته بوده که آیا کلام آنانی که در اپوزیسیون وعدهی فردوس را در ایران فردا به من میدهند، صادقانه است یا در خفا سودای دیگری در سر میپرورانند. آقای رضا پهلوی، برای نمونه، در دیدار حضوری با سرآمدان کرد از فدرالیسم دفاع میکند، اما در نامهای محرمانه به هوادارانش با سخیفترین کلام کرد را مورد یورش قرار میدهد که گویا با دولت ترکیه حرف زده که مشترکا بر علیه کرد این و آن کنند. اگر این شیادی نیست، چه نامی دارد؟ خارج از این موضوع، "صداقت" مقولهی قابل اتکایی در سیاست نیست، حتی مقولهی "دوست و دشمن" هم ملاک نیست، آنچه ملاک و معیار است، اشتراک یا تعارض مصالح است. برای من قبل از اینکه کلاه شرعی "کردها ایرانی و بنیانگذار تمدن ایرانی هستند" ملاک باشد، آن نظام سیاسی مورد نظر ملاک است که در آن مصالح مردم کردستان تأمین و تضمین شده باشد. هیچ نظام سیاسی که آمال و آماجهای مدون و تعریفشدهی مردم کردستان در آن تبلور نیافته باشد، حتی اگر از سوی اکثریت غالب مردم ایران مهر تأیید خورده باشد، نمیتواند مورد پذیرش من نوعی باشد.
با احترام
ایرانپور
۶۵٨٣۹ - تاریخ انتشار : ٣ دی ۱٣۹٣
|
از : امیر ایرانی
عنوان : قابل تأمل بودن مسائلی
جناب ایرانپور گرام درود بر شما، به موضوعاتی اشاره داشتید که قابل تأمل می باشند !به افراد و بزرگانی اشاره داشتید که چرا به کردها خدمت نکرده اند؟در این مورد باید گفت : در یک روندِ تکاملیِ نظاماتِ زیستِ جمعی، افراد انسانی با پذیرش دیدگاه های جدید، این حق عبور را از یک شرایط با سپهر قومی وطایفه ای ویا ایلی به یک شرایط دیگر با سپهری گسترده تر را دارند،حال اگر کسی حق محاکمه کردن را به خود بدهد که چرا آنان از نظامِ قومی عبور کرده اندو فراتر از مسائل قومی اندیشیده اند؟ خود جای سئوال داردوقابل تأمل است.:::تجربه تاریخی نشان داده است گروه هایی انسانی، در شرایطی قرارمی گرفته اندکه دیگرانی برای آنان چنان سپهری راایجادمی کرده اند و شرایط روانیِ خاصی رابرآنان تحمیل می کرده اندو به آنان تلقین میکرده اندوکه ای !گروه های انسانی که وابسته به قومی هستید شما !حق عبور از مسائل قومیِ خود را ندارید،ابتدا باید این حق قومی شما تحقق پیدا کند نه چیز دیگری! وچنان بر آنان جو روانی خاصی ایجادمی شودکه حتی مجبور می شدندومی شوند نوع پوششِ خاصی که معرف هویتی برای آنان شود را به تن کنند ،اگر چه آن پوشش با توجه به اندامشان بر آنان شکیل نباشد!.این روش هم جای سئوال داردو قابل تأمل است.::اشاره ای داشته ایدکه گروهی از بزرگان به زبان فارسی خدمت کرده اند . وقتی به حقوقِ فردی توجه شود، آن اقدام به خود آنان برمی گرددکه آیا !آن زبانی که در دوره ای رهایی بخش پدرانشان از تسلط زبان عربیِ عربهای بیگانه بوده را !بخشی از هویت خویش بدانند و به آن مدیون باشند و باید به آن خدمت کنند ؟ویا خیر!.اینکه بر اساس یک تفکر محدودِ قومی ، گروهی یک دید گاهِ انتقادی نسبت به عملکرد آن بزرگان مطرح کنند!. خود جای سئوال دارد وقابل تأمل است!.:::وقتی در مورد ایران و ایران نوین و یا ایران دمکراتیک آینده صحبت میشود یکی ازمعانی آن چنین است:که این ایرانی که ترکیبی از طوایف و ایل وقومهای مختلفی است،در آن سپهری باید برای زیست با دید گاه های جدید فراهم شود که در آن ، افراد انسانی براحتی توانِ عبور از نظامات ایلی و طایفه ای و قومی را آزادانه داشته باشندو به رشدو توانایی های فردی خویش آزادانه بپردازند!چه بسادر این روندِ تکاملی دارای دید گاهی جهانی شوند، وسپهری جهانی را طلب کنند.قطعا"درروندبعدی تلاشی برای ایجادسپهری جهانی خواهندداشت!حال اگر افرادی با توجه به اندیشه های محدود زیستِ جمعی قومی،برای حفظ آن قوم، با توجه به عملکردِگروه های انحصار طلب وتمامیت خواه که ربطی به یک قومِ خاص هم ندارند، شروع به ساختنِ یک دشمن وحشتناک از یک قومِ خاص کنند،وشروع به مظلوم نمایی هم کنند ،خود جای سئوال دارد و قابل تأمل است!.:::جناب ایرانپور گرام!شرایطی را برای ایران ساختن ایران دمکراتیک ارائه کرده اید و عدم پذیرش را از طرف دیگران نوعی بی صداقتی عنوان کرده اید.فرض می کنیم:شرایط ایران بگونه ای گردد که تمام فعالین نشسته اند و می خواهند ایران نوین را پی ریزی کنند، در یک شرایط سیاسی که آن افراد حضور یافته اند، اولین موضوعی که باید به آن معتقد باشند وجود سر زمینی بنام ایران است! تا بتوانند اقدام به ساختن دمکراتیک آن کنند! حال فرض می کنیم :همه نشسته اند و چاره اندیشی می کنند شما هم شرایط خود را اعلام می کنید و می گوید ما هم اینگونه با شما خواهیم بود اگر شما پذیرفتید، نشان از صداقت شماست وشما انسانهایی صادق هستید !در غیر اینصورت شما دروغ گویی بیش نیستید! وما چمدان هایمان را بر میداریم ومی رویم!آن گروه تصمیم گیران که هر کدام مال قسمتی از ایران هستند،به شرایط شما نگاه خواهند کردو خواهند گفت:کسی که به موجودیت ایران به دیده شک نگاه می کند و قسمتی از این سرزمین را جدا فرض کرده و بطریقی القاء می کند که آنرا به زور چسپ به این کشور چسبانده اند ودارد شرایطی ویژه را هم طلب میکند وعدم پذیرش آنرا از طرف دیگران نابخشودنی و غیر صادقانه می داند ،قطعا"!به صادقانه بودن پیشنهاد شک خواهندکرد!و خواهندگفت:عدم صداقت ،صداقت می طلبد!.به امید روزی که شرایط انسانیِ انسانها ،مقدم بر هر خواسته ی دیگر شود!.
۶۵٨۲۷ - تاریخ انتشار : ۲ دی ۱٣۹٣
|
از : ناصر ایرانپور
عنوان : زوایای دیگری هم موجود است.
با عرض ادب دوباره خدمتتان عرض کنم که فرمایشات شما را متوجه شدم، اما من قضایا را از زاویهی دیگری میبینم: در کشوری چون ایران "یک شهروند یک رأی" کارساز نیست و مکانیسمهای دیگری باید جستو کرد. در این کشور مکانیسم "اکثریت ـ اقلیت" سم است و دمکراتیک نخواهد بود (در همین حکومت هم آن را تجربه کردیم)، تازه اگر نگویم تله است. خارج از فاکتور حقوق شهروندی باید بر تقسیم افقی و عمودی قدرت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، بر استقرار "دمکراسی تسهیمی و تفاهمی"، ... تأکید کرد. من خود را نه تنها به عنوان "کرد" انکار نمیکنم، بلکه رسالت خود میدانم بخاطر تجربیات تاریخی موجود مکانیسمی بیابم که از این مردم بصورت کلکتیو صیانت کند و چون گذشته تن به وعده و وعیده ندهم. روزی مناظرهای در تلویزیون آلمان بین دبیر انستیتو کرد آلمان و سفیر ترکیه بود. سفیر ترکیه میگفت: "شما در ترکیه همه چیز میتوانید داشته باشید، فقط نگوئید کرد هستید. در این حالت هیچ مانعی برای پیشرفت شما در ترکیه وجود نخواهد داشت..." بیچاره راست هم میگفت. تورگوت اوزال کرد آسیمیلهشده رئیس جمهور هم شد. کرد در عراق معاون رئیس جمهور هم شد، در ایران سخنگوی رئیس جمهور هم شد... با همهی این احوال ستم بر کرد تداوم پیدا کرد. لذا من نوعی حاضر نیستم، خوب یا بد، در قالب کس دیگری دربیایم. شما تلویحا میگوئید که قاسملو و امثالهم در دام افتادهاند، چون کردستانی اندیشیدهاند. بنده باورم دقیقا برعکس است: تله و دام نوعی از ایرانیگرایی تهی است که از من سلب هویت میکند. لیست افراد کردی که از زاویه ایرانگرایی فرضی یا واقعی به خود و مردم کرد نگاه [اگر نگویم پشت] کردهاند، بسیار بسیار طولانی است. سود آنها برای مردم محروم کرد چه بوده است؟ محمد قاضی کرد، علی اشرف درویشیان کرد و محمود دولت آبادی کرد منشأ خدمات بزرگ به ادبیات فارسی بودهاند. این بسیار خوب است. اما یک) جای چنین افرادی در ادبیات کردی غایب است و ۲) اهل قلم حوزهی زبان فارسی پاسخ این خدمات را تاکنون با بیمهری [اگر نگویم خصومت] به زبان کردی داده است. آخر امثال دکتر کریم سنجابی کرد با ایرانگراییشان چه خدمتی به کرد کردهاند؟ چندین سال پیش مجلهای در خارج از کشور از هفتاد ایرانی صاحبنام پرسید که ارکان هویت ایرانی چیست. قریب به اتفاق آنها گفته بودند زبان فارسی. عدهای در ایران مذهب شیعه را هم به آن افزوده بودند. این پاسخ این همه خدمت نخبهی کرد به زبان فارسی و ایران بوده است! حال کاری به حکومت ایران ندارم که در سرکوب مطالبات بدوی کرد با حکومتهای ترکیه و عراق هم چه همکاریهای داشته است. لذا فرمول من برای همهی آنانی که خالصانه میخواهند ایرانی دمکراتیک برقرار سازند و اعتماد طرف کردی را بدست آورند نخست این است که مطلقا با مستمسک ناسیونالیسم "ایرانی" خوانده به میدان نیایند (ناسیونالیسم اگر برای کرد بد است، نباید برای قوم و ملت دیگری خوب باشد.) دوم اینکه پیشاپیش حق تعیین سرنوشت مردم کردستان را برسمیت بشناسند (آن هم با تمام پیامدهای آن، من جمله استقلال کردستان، صرفنظر از اینکه به استقلال کردستان چگونه میاندیشند، چون این ضمانتی برای این است که چون گذشته به فریب و سرکوب روی نیاورند) و سوم اینکه پیشنهاد عملی برای ساختار سیاسی ایران برای سهیم ساختن از جمله کردستان در پروسهی بازسازی ایران مطرح سازند. این پرسش را نیز باید پاسخ دهند: کرد چه کار کند، اگر این آماجها در ارتباط با برابری و عدالت در چهارچوب ایران تحقق نپذیرند؟ اگر پاسخ این بود که آن هنگام حق جدایی را داری، آنگاه میدانم که این به جدی در سودای یک ایران دمکراتیک است. اما اگر نیرویی آمد و گفت که برایت بهشت درست میکنم، و این بهشت را هم طبق قواعد و قوارهی خودم میسازم، اما تو در هیچ حالتی حق ارتداد ارضی نداری، میدانم که در بیان خود صادق نیست و باید از آن دوری جست و هر چه بگوید هندوانه زیر بغل است.
این زاویه دید من و اکثریت کنشگران کرد است. کسی که میخواهد کرد را بفهمد، باید بتواند از قضایا را از این زاویه نیز ببیند.
۶۵۷۶۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ آذر ۱٣۹٣
|
از : امیر ایرانی
عنوان : در دلی با یک همو طن گرام
جناب ایرانپور گرام درود برشما وسپاس بی کران بخاطر پاسختان! با توجه به تجربیات تلخی که در روند مبارزات وشکستهایی که ما ایرانیان در این صد وچند سال اخیر ، برای ساختن ایرانی نوین داشته ایم وبا توجه به تنوعات مختلف قومی در این سر زمین،هر فعال سیاسی در شرایط فعلی یا صادقانه از گذشته به این معتقد بوده ویا به اجبار به این رسیده است که ایران مال همه ایرانیان و همه ی افراد یست که در این واحد جغرافیایی سکنا گزیده اند و آنان جدا از هر نوع هویتهای مطرح شده برای آنان دارای حقی برابر بوده اند وخواهند بود.پذیرش این تفکر،از طرف هرفعال سیاسی بدنبالش، راه های مناسبِ اجرایی را هم می طلبد! که در این مورد ، تجربیات دیگران بسیار کار ساز خواهد بود ، برای ارائه مکانیسم مدیریتی مناسب که ایران مال همه ی ایرانیان شود.گروهی بر این باورند:برای جلوگیری از هر نوع تنش های احتمالی آینده و سهم خواهی های جدید و ادعاهای جدید( بقول عامیانه دبه در آوردنها)،واگذاری مسئولیتها و گرفتن مدیریتها در این مکانیسم، هویتهایی مانند:زبان ،دین ، نژاد ،قوم ، هیچ نقشی نباید داشته باشد،دراین مورد فرد بدون هویت خواهد بود،تنها توانایی های علمی و شایستگی و صداقت وراستگویی است،،که آنهم دریک انتخاب آزاد بر گزیده می شوند. که این قسمت خود بحث طولانی می طلبد.::::: باید گفت : یکی از مشکلاتی که ما داشته ایم اینست؛گروهی ایرانی بودن را طوری تعریف می کنند که ایران مال یک عده خاصی گردد،که درنتیجه انحصار طلبی را بدنبال تعریف خواهیم داشت!وآن گروه های انحصار طلب برای خارج کردن نیروهای مخالف با این نوع تفکرات ، ترفندهایی را مطرح خواهند کرد ،ابتدا دامگه هانی رامی سازند وسپس مخالفان را به آن دام هدایت می کنند،ورود مخالف به آن دامگه،خود به دست خود مرگ سیاسیش را می سازد،می ماند ،مرگ کالبدی آن که آنهم با یک ترور ویا مرگ طبیعی رخ خواهد داد. در اینجاست :افرادی که بعنوان فعال سیاسی مطرح می شوند ،هوشیاری و زیرکی بالایی را از آنان طلب می شود!که در دامگه ، انحصار طلبان گرفتار نشوند.یکی از دامگهان اساسی را می توان چنین ذکر کرد:بر خلاف کشورهایی مانند ترکیه و عراق که تنوع جمعیتی را می توان با اکثریت بالا در دو قوم دید ؛یکی ترک وکرد ودیگری عرب وکرد! ایران تنوع جمعیتی زیادی دارد وآمیختگی که با نوع زیست جدید که بوجود آمده است ،هر کدام از آنان که بخواهند سازی جدا از ایرانیت خود بزنند آن می شود دامگهش!بر همین است:که مستبدین ابتدا تلاش می کنند رقیب را به سمت ، کم رنگ کردن هویت ایرانی و سپس انکار آن ببرند تا بتوانند مشروعیتِ سرکوب خودش را در نظر دیگر ایرانیان نشان دهدمتاسفانه تجربیات تلخی در این صد وچندسال از زمان رضا شاه تا کنون داشته ایم.در این روند ما بسیار افراد با پتانسیل رهبری ایرانی را از دست داده ایم!آنان بسمتی رفته بودند که خود را در محدوده ای کوچک تعریف می کردند،که این اقدام می شد مرگ سیاسی وی نزد ایرانیان وسپس مستبد کار خود را دراین مورد خوب می داند و انجامش را هم می داند ومی دهد.که پرداختن به تمام آنان، بحث طولانی می طلبد. به عنوان ذکر نمونه ای : می توانیم زنده یاد دکتر قاسملو را بیاوریم!وقتی شخصیت ایشان را بررسی کنیم ، می بینیم ایشان انسانی بوده با اطلاعات لازم تئوریک وشخصیتی با پشتوانه مبارزاتی مستحکم ، این شخصیت پتانسیل لازم را برای رهبری جریان ملی قوی ایرانی را داشته ،اما ایشان هم در همان تله مستبد ین گرفتار شد،این پتانسیل را قبل از اینکه به مردمان ایران نشان دهدآنرا محدود کرده بود به قسمتی از ایران ، وقتی ایشان بیان می کند :دمکراسی برای ایران ، این قسمت مطلبش یعنی من می توانم رهبری ایرانی باشم و همهی مردمان ایران رابکمک خودشان ازشر مستبدین نجات دهم اما وقتی می گوید خود مختاری برای کردستان : این همان تله ایست که خودرا در آن گرفتار کرد! اگر چه بعدا" تلاش برای پر رنگ کردن هویت ایرانی مبارزات خود داشت اما دیگر دیر شده بود . او دیگر خود را یک هدف متحرک برای رقبایش ساخته بود :رقیبانی در درون احزاب کرد ایرانی و غیر ایرانی ومستبدین داخلی ! وآن شد که نباید می شد! و حسرت از دست دادنش ماند به دل ، ایرانیان آزادی خواه ودمکراسی خواه !.:::::: بلی! هموطن گرام وعزیز!مسائل را بگونه ای دیگر باید دید.فعالین که بطریقی به اقوام وابستگی نشان می دهند اقدامات شجاعانه برای تعریف های ، بازیگری در سر نوشت هموطنانِ ایرانیشان طلب می شود!.
۶۵۷۵۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ آذر ۱٣۹٣
|
از : ناصر ایرانپور
عنوان : حرفی ندارم
با سپاس، با بخش اعظم فرمایشات شما موافقم، بهویژه آنجا که میگوئید: "...مسأله ۱) مسئله استبداد و ۲) در نظر گرفتن اینکه ایران مال همه ایرانیان است و هیچ هویتی از نظر: زبان ،دین، نژاد ، قوم،... دلیل برتری برای فرد نیست!" بنا را بر این میگذارم که این کلام صادقانه هستند. این ناچیز نیز چیزی جز این نگفته است. باید بر همین مبنا در جستجوی ساختاری مناسب، ساختاری که این تنوع قومی، زبانی، فرهنگی، ... در آن بازتاب داشته باشد، بود.
البته خودمانیم، کمتر کسی هم پیدا میشود، این اصول کلی را نپذیرد. مشکل آنجا پیدا میشود که عدهای میگویند که عینیت بخشیدن به این ایدهآل در سرزمین ایران ممکن نیست؛ با کی ممکن باشد؟ غیر از این است که "ناسیونالیستهای ایرانی" هنوز هم بر ملتسازی بر اساس یک زبان و یک دین و حتی یک مذهب و تمرکز سیاسی، اقتصادی و فرهنگی اعتقاد و تأکید دارند و برای حفظ آن با مستمسک "تمامیت ارضی" به پیکار مخالفان خود میروند؟
تا جایی که به بنده مربوط میشود، علیرغم اینکه استقلال را حق بیچون و چرای کردستان میدانم، شدیدا مایلم آمالهایم در ایران تحقق یابند ـ از جمله بخاطر آن زیبایی و تنوع و غنای فرهنگی و زیستمحیطی که شما به درستی به آن اشاره نمودهاید. نقل میکنند که از دکتر قاسملو پرسیدهاند: "چرا نمیخواهید از ایران جدا شوید؟" وی در پاسخ گفته: "بخاطر حافظ و مولوی." این دو سه کلمه بسیار معنادار است.
همین اکنون که این سطور را مینویسم به موسیقی سیمابینا که به نوعی تنوع ایرانی را بازتاب میدهد، گوش میکنم. همانطور که ملاحظه میکنید هیچ نوع عداوتی در من و ما نسبت به مردم ایران نیست. من پیوسته گفتهام که مشکل نه مردم، بلکه نظام سیاسی است. مردم ایران جزو مداراترین مردمان جهان هستند. این مردم در اکثریت خود اصلا مذهبی نیستند. من بعنوان کرد از هیچ فارسزبانی کلامی ناشکیبا در ارتباط با کرد نشنیدهام. اتفاقا برعکس: در هر نقطهی ایران که گفتهام کرد و از کردستان میآیم، تازه احترام طرف مقابل برای من گل کرده است. در فیسبوک یک کلیپ تبلیغاتی رادیو و تلویزیون مهاباد برای سد مهاباد به چشمم خورد. در این کلیپ دولتی لام تا کام از اینکه این شهر دست کم کردنشنین است شنیده نشد، چه برسد به اینکه بگویند اینجا کردستان است، اما فراموش نکردهاند بگویند این شهر "در جنوب آذربایجان غربی" واقع شده است. خبرنگار خوشذوق اما با خانوادهای شیرازی که به آن منطقه سفر کرده گفتگوی کوتاهی میکند. فرد مصاحبهشونده اما میگوید: "از مهماننوازی مردم کرد زیاد شنیده بودم، به همین خاطر به این شهر [برای تفریح] آمدهام..." آری، نظام سیاسی مهاباد را از کرد ربوده است و هموطن فارسزبان شیرازی اما با توصیف خود به کرد باز میگرداند. این را با "ترک کوهی" خواندن ترکیه مقایسه کنید.] اینجاست که شکاف بین مردم و نظام سیاسی [از جمله ایران با تقسیمات تبعیضآمیزش] آشکار میشود. به هر حال این داستان کوچک (که در صفحهی فیسبوکی بنده میتوانید ملاحظه کنید) را در تأیید فرمایشات شما ذکر کردم. زمانی تکیه کلام من این بود که ایران اگر مدیریت سالم و صادق داشته باشد تنها با توریسمش میتواند تأمین بودجه شود، چه که هم زمینهی جغرافیایی آن را دارد و هم زمینهی فرهنگ و دموگرافیک آن را. این تنوع از جمله فرهنگی، ... را باید چون شانس و فرصت دید و نه چون یک تهدید.
با عرض ادب دوباره
۶۵۷۴٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ آذر ۱٣۹٣
|
از : امیر ایرانی
عنوان : مشترکات ما
جناب ایران پور گرام ،سرزمینی است بنام ایران،با جغرافیا یی مناسب،آب وهوایی چهار فصل ( اگر در سنندج سرمای شدیدورکودِفعالیت باشددرجنوب میتوانیم فعالیت های پر تلاشی را شاهد باشیم وقتی در جنوب گرمای کشنده است در شمال شرایط فعالیت کار وکوشش است) این سرزمین دارای پتانسیل مناسب برای قطب شدن هر نوع الگوی زیست جمعی مناسب است.این سرزمین دارای تنوع قومی فراوان است(همین تنوع حافظ و نگهداشت آن در طول تاریخ بوده ، انهم بخاطر اینکه یک توازنی بین آنها بر قرار است هیچ کدام نمی توانند مدعی اکثریتی مطلق شوند ،چون با یک ائتلاف کوچک هر نوع توازنی بهم می خورد و هر زمانی هم که نظم و نسق بر قرار شده ،بهم می خورد ،آنان مانند یک خانواده با هم در گیر می شدند و مدتی هم به سروکول هم می زدند وقتی از عدم امنیت خسته می شدند ، نا خواسته تن به پذیرش تسلط یکی بر دیگران می دادند تا ببینند شرایط بعدی چه پیش می آید) این سر زمین دارای تنوع فرهنگی شاد زیستن مناسب است، فرهنگ اندوهگین شدن و عزاداری هم برای خودش ساخته است.این سر زمین دارای زبانهای متفاوتی است، یکی از آنها همین زبان فارسی است که می توان ادعا کرد هر ایرانی جدا از قومیتش به آن باید ببالد،وبه آن افتخار کند! آنهم بخاطر اینکه :در دورانی که چیرگی یک زبانِ خاص (عربی)با یک ترفند ماورائی (زبان قران)می رفت کل منطقه را هویت دروغینی بنام عربیت بپوشاند (همچنان که در بخشی هایی از افریقا کرد)با کوشش بزرگانی در غالب نظم ونثر وشعر وادب !جنبه رهایی بخش بسیار مهمی را بازی می کند!و حتی منجی وزنده کننده ،شاید زبانها وخرده زبانهای دیگر هم گردیده است!اگر چنین نمی شد شاید کردیتی نبود ،بلوچیتی نبود ،آذریتی نبود ، ترکی یتی نبود،بعدا" بنگالیتی نبود. اما در شرایط فعلی گروهی در همین کشور ناسپاسانه و یا تشخیص غلط با مطرح کردن قومی ، آنهم بصورت خونخوار بنام فارس ،که در حقیقت برای زدن، زبان فارسی است! واز گردونه آنرا خارج کردن است.همچنان که انگلیس در هندوستان کرد و همچنان که استالین در جمهوری های اسیایی کرد .آنهم بدین دلیل :که هنوز بعد رهایی بخشی خودش را در این منطقه بازی می کند!دوست عزیز؛مسائل را باید بگونه دیگر دید و تصمیم دیگر ی گرفت.::::در رابطه به وجود اقوام در این سر زمین هر کدام از ما ،اگر چه از نظامات ایلی و قومی فاصله گر فته ایم ویا نگرفته ایم ،وضعیت ما بگونه ایست ،اگر چند نسل به عقب بر گردیم هر کدام به ایل وطایفه ای وابسته می شویم ،چه بسا من و شما که در منطقه ای تقریبا" نزدیک به هم قرار داریم ، دارای یک جد(پدر ومادر) مشتر ک شویم.اما مناسبات جدید، با توجه به تغییراتِ جامعه، چیز های دیگری پیش روی ما قرار می دهد که باید مسائل را بگونه ای دیگر دید!:::::هموطن گرام:اگر سر زمین خودمان را در دوران جدید ( صد وچند سال اخیر)را در نظر بگیریم؛وقتی اندیشمندان جهانی با یافته های جدیدشان، شزایط زیست جمعی دیگری را فرا روی بشریت نهادند،وپدران ما هم متوجه شدند باید! شرایط این کشور تغییر کند ومتوجه شدند که استبداد است که همه چیز را ویران می کند اگر چه :در مقطعی کوتاه شرایط مناسبی فراهم کند و یا اقداماتی مناسب را انجام دهد ، اما بعدا"با عملکردش ،ویران کننده همان ساخته خودش خواهد شد.و پدران و مادران ما در دورانی تلاش کردند خود را رهایی بخشند اما نشدو در دورانِ جدید !بر کشور دو نوع استبداد از نوع غیر دینی و دینی آن تجربه گردید!و عبور از این تجربیاتِ تلخ ،پیش روی مردمان ایران زمین است!و در شرایط فعلی و با توجه به تغییر ،نوعِ زیستِ جمعی و فاصله گرفتن از نظاماتِ ایلی وطایفه ای و قومی ،بسمت زیست جمعی شهر وندی رفته اند،و ایجاد کلان شهر ها ی بسیار در کشور که ترکیب جمعیتی آمیخته ای را بوجود آورده اند :حال هر فعال سیاسی ،با نادیده گرفتنِ شرایطِ جدیدِ زیست مردمان،سخنی بیان و راه کاری غیر از شرایط جدید ارائه دهد،نشان از اینست :هدفی دیگر غیر از رهایی انسانها مد نظرش است، که باید گفت:نوع رفتار آن فعال سیاسی را گروهی مماشات پذیر نمی دانند ونیاز به بر خورد به این نوع تفکرات را در حیطه نوشتاری ضروری می دانند.:::اما با توجه به نوع زیست جمعی جدیدِ مردمان ایران و ایجاد کلان شهر ها ودر هم آمیختگی جمعیتی ، چه راه کاری را مفید به حال جامعه می توان دانست:گروه ی بر این عقیده اند ؛هر فعال سیاسی با توجه به شرایط ایران و تجربیات گذشته ،دو مسئله عمده را باید در نظر داشت ؛۱)مسئله استبداد۲)در نظر گرفتن اینکه ایران مال همه ایرانیان است و هیچ هویتی از نظر: زبان ،دین، نژاد ، قوم،... دلیل برتری برای فرد نیست!:::یکی از راه کارها اینست :که به دنبال سازو کاری برویم که هیچ کدام از هویتها نقشی برای بدست آوردن مسئولیتهای اجتماعی نداشته باشند!که این را هم تجربیات بشری بطریقی ارائه داده است و قابل استفاده برای سر زمین ایران .که این خود بحث جداگانه ای می طلبد.
۶۵۷۴۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ آذر ۱٣۹٣
|
از : ناصر ایرانپور
عنوان : کدام ایل؟ کدام طایفه؟
آقای امیر ایرانی گرانمایه، خارج از اینکه من و شما دو ادبیات متفاوت داریم، تصور نمیکنم در اصل موضوع اختلاف زیادی با هم داشته باشیم. اول اینکه مقصودم از آرزوی تبدیل گفتمان ایرانی ایرانیان به کردستانی وجه مبارزاتی آن است. دوم اینکه آری، حق با شماست، بنده در خانوادهی چپ ایران پرورده شدهام و همین منزلگاه فکری هم به من یاری رسانده نوعی تعادل منطقی بین ایرانیت و کردیت بیابم و به هر حال آن دو را در تضاد با یک معرفی نکنم. امیدوارم با آن مشکلی نداشته باشید. اکنون نیز علیرغم اینکه بیشتر خود را "لیبرال ـ چپ" با تأکید بر رکن "لیبرال" آن تعریف میکنم، از همان ادبیات چپ مایه میگیرم. شما آن را "ایلی" یا "طایفهای" نامیدهاید، صاحباختیارید، ولی این نزدیکی زیادی با عینیت ندارد. این کلام و ادبیات نوع شماست که در مخاطبان کرد و آذری و بلوچ و ترکمن و عرب ایرانی آنتیپاتی و انگیزهی گریز از مرکز ایجاد میکند، چه که بسیاری آن را به حق توهینآمیز میدانند. نمیدانم کدام مکتب انسانی این حق را به شما میدهد مخاطبان خود را ایلگرا و طایفهگرا بنامید. اگر بخواهم از سرآمدان فارسزبان هموطنم نقل قول بیاورم، حال هر دو تایمان به هم میخورد، طوریکه خواهید گفت "صد رحمت به ایلگرای کرد خودمان". لذا جای شما باشم در برچسبزنی و طبقهبندی قدری رسم احتیاط و تواضع را رعایت خواهم کرد.
۶۵۷۲۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱٣۹٣
|
از : امیر ایرانی
عنوان : ادعایی بزرگ
جناب ایرانپور گرام،جدا از مسائلی که اقای بنی صدر مطرح کرده است که چقدر با واقعیت مطابقت دارد یا ندارد! وقتی فردی ایرانی که معتقد به این است که ایران مال تمام مردمان ساکن این سرزمین می باشد و باید تلاش شود ، مکانیسمی در کشود تعبیه کرد که مردمان این سر زمین بدون توجه به هر نوع هویتی چه زبانی ،چه قومی ،چه طایفه ای چه ایلی وچه نژادی ،چه دینی ،بطور برابر در سر نوشت کشور بازیگر شوند وآنان با آزادی به رشد وترقی کشور شان که همان ترقی و رشد خودشان خواهد بود ،بپردازد ،این فرد وقتی به مطالب مطرح شده توسط جنابعالی و یا امثال جنابعالی بر خورد می کند،باید این مطلب را از طرف یک ایرانی بداند ،یک نیمه ایرانی و یا خیر یک غیر ایرانی !.این نکته ایست که برای خیلی از ایرانیان مشکل آفرین شده است. چگونه نوع بر خورد ورابطه داشتن با آنان را برای خود تعریف کند؟بایداو را بعنوان یک هموطن ویا یک غیر هموطن تعریف کند.:::: شاید بگوید :این که سئوال کردن ندارد به او بعنوان یک انسانِ که حقوق انسانی را برای دیگران طلب می کند باید نگریست! این مطلبی بسیار درست است!اما وقتی دیده می شود، برای آن انسانهای صاحب حقوق انسانی :گروه هایی ودستجاتی سیطره خود را بر آنها تحمیل می کنند و شرایط روحی سختی را به آنها می قبولانند وبه آنان می گویند،حقوقِ انسانی اصلی شما ،قبل از هر چیز حقوق قومی شماست ،اول آن را بدست آورید تا ببینیم !بقیه حقوق تو چه می شود.در اینجاست رد پایی از روشهای....خودش را نشان می دهد ومسائل مناقشه بر انگیز پیش می آید،ودیگران می گویند ،خیر!این انسان حقوقش چیز های دیگریست که همه باید با هم تلاش کنیم آنرا در یک واحد جغرافیایی بنام ایران برای همه تحقق بخشیم!.جناب ایران پور گرام ،مطالبِ مختلفی را آورده اید ،یکی از آنان چنین است:((....گفتمان کردستان است که باید به گفتمان ایرانی تبدیل گردد ونه بر عکس...)) این گفته شما اگر چه در یک تقابل شاید احساسی و عکس العملی با دیگری بیان شده باشد اما این ادعا برای کرد و کردستان که آن هم معلوم نیست کدام کرد وکردستان: آیا کردستان عراقی از نوع بارزانی ، از نوع جلال طالبانی ،از نوع سلفی یا کرد سوریه ای آنهم بقول خودشان کانتونی ویا کردِ ترکیه ای آن هم از نوع اوجالانی ، پژاکی ، هواداری اردوغانی یا در ایران ،کومله ای ، حزب دمکراتی ، نوع پژاکی ! این ادعای بسیار بزرگی است که شما ذکر کرده اید!. این ادعا! نادیده گرفتن ،جریان مبارزاتی چند وچندین دهه وساله مردمان ساکن سرزمین ایران از :کرد وترک فارس آذری بلوچ و..است. ::::بلی! جناب ایران پور گرام ،باید دقت کرد: در ساختن هویت های فرا قومی ، آنهم برای گروه هایی که از ادبیات چپ به ادبیات محلی وایلی وقومی روی آورده اند !و بستن صفاتی چون: حق طلبی ،آزادی خواهی ، سکولاریسم و دمکراسی خواهی،و..به آنها جای تامل دارد!::::باید گفت : اگر بعضی از صفاتِ مطرح شده در گروهی اندک از آنان مشاهده می شود ،آنرا باید :ناشی از دور بودن از قدرت دانست .::: جالب است: در همین دهه نشان داده شده است ،وقتی گروهی از آنان نیمچه قدرتی بدست آورده اند ، نوع رفتارشان با سایر کردها بگو نه ای است که در شرایط بحرانی پای آنان در نسل کشی شنگال دیده شده است. حال بماند، اگر شرایطی پیش آید و توان آنرا داشته باشند به دیگران چه ضربه هایی که وارد نمی کنند. :::: باید گفت:از اینکه در مدتی کوتاه!نهادینه شدن روح دمکراسی خواهانه و آزادی خواهانه در گروهی،رخ داده است،آنهم :در گروه هایی که از ادبیات چپ به ادبیات ایلی و طایفه ای وقومی رسیده اند ، از عجایب جهان است! .
۶۵۷۲٣ - تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱٣۹٣
|