عنوان : کمونیستها هم خیلی‌ خوب میتوانند پول خرج کنند و مالک باشند ،آقای ضدّ کمونیست
اولاً انقلاب را کمونیستها نکردند که مسئول این فاجعه باشند که در گیرش هستیم!

حمایت هم اشتباهی بود که همه متوجه ‌اش شده‌ اند و شارلاتان بودن مذهبیون مال پرست و طرف دار مالکیت بی‌ حد مرز را هم میبینیم.

دومأ کمونیستها تا افراد مال پرستی‌ مثل شما موجود هستند به کمونیست فکر نمیکنند بلکه به عدالت و دمکراسی می‌اندیشند.

سوما بازار کمونیست ترسانی خیلی‌ وقت است با اسلامیست بازی نمایندگان خدا روی زمین

سپری شده‌ است .
۶۶۷٨۱ - تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣۹٣       

عنوان : این نان ِ فطیر از آن خمیر است!
ا
بطور خلاصه، کمونیست ها در همه جا از هر جنبش انقلابی علیه نظم اجتماعی و سیاسی ِ موجود حمایت می کنند. در تمامی این جنبش ها، آنان در هر مورد، مسألهء مالکیت را صرفنظر از این که در آن لحظه، در چه مرحله ای از رشد خود باشد، بعنوان ِ مسألهء عمده، مطرح می سازند. «مانیفست حزب کمونیست»

کمونیست های ایران هم به پیروی از این حکم جهانشمول ِ مارکس و انگلس، از جنبش انقلابی ِ ۱۳۵۷ ایران بر ضد نظم اجتماعی و سیاسی موجود پشتیبانی کردند و وسیعاً مسألهء خلع ِ ید از مالکین و سرمایه دارن و مصادرهء املاک و اموال آنان را مطرح نمودند. خوشبختانه جنبش ِ انقلابی به بار نشست و نتیجه اش شد این عروس ِ ناز نازی و فریبای موجود تا تأئیدی باشد بر این حکم ِ بی در و دروازه و خدشه ناپذیر ِ «مانیفست»!
۶۶۷٣٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣۹٣       

عنوان : آقای بهرنگ ایرانی!
من با بخشی از صحبت ها نویسنده موافق و با بخشی مخالفم. اما صحبت شما که می فرمایید :
«اگر (انقلاب در هر نسل) یک قانون جهانشمول است ،پس چرا چندین نسل در اروپای غربی این وظیفهء تاریخی را فراموش کرده اند؟»
اشتباه است .
برای اینکه به اشتباه بودن این گزارهٔ تکرار شده در برخی رسانه ها پی ببرید کافی است اسم برخی کشورها را بعلاوه انقلاب در موتورهای جستجو بگذارید.
می بینید که در بسیاری از کشورهای اروپایی حتی در همین نسل و یا نسل قبلی به نوعی انقلاب شده است. اسپانیا، ایرلند و ...
تاریخ را اگر درست مطالعه کنیم، در برخی از کشورهای اروپایی دوبار انقلاب شده است. یکی انقلاب کمونیستی و دیگری انقلاب های رنگین (حد اقل لیبرال ها آن را انقلاب می دانند...).
حکم نیست که حتما باید انقلاب شود. بله. اما وقتی تغییرات مورد نیاز سیاسی اجتماعی به شکل تدریجی پیش نرود، انقلاب می شود. این ظاهرا یک قانون است و درستی خود را در تجربه تاریخ معاصر نشان داده است.
۶۶۷۲٨ - تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱٣۹٣       

عنوان : انقلاب نسلی
آقای کعبی،قانون "هر نسل یک انقلاب" که فرمودید،مختص جامعهءایران است یا در مورد همهء جوامع مصداق دارد و امری گریزناپذیر است؟اگر این قانون فقط در ایران کارکرد دارد،چرا؟ و چه فاکتوری باعث استثناء شدن جامعهء ما شده است؟ اگر یک قانون جهانشمول است ،پس چرا چندین نسل در اروپای غربی این وظیفهء تاریخی را فراموش کرده اند؟یا چرا نسل متاخر در آمریکای لاتین به شیوه های دیگری غیر از" انقلاب" روی آورده اند؟شاید هم تعریف انقلاب در قاموس ادبیات سیاسی شما تعریف گسترده تری دارد که به شکلی همهء تغییر و تخولات اجتماعی ،سیاسی ،اقتصادی و... را در بر می گیرد؟البته به گمانم از اینکه تغییر و تجولات اعتلائی در عرصه های مختلف اجتماعی،سیاسی ،اقتصادی و... که متضمن برخوردار شدن فرودستان هر جامعه ای از آزادی و عدالت بیشتر باشد ،مطلوب است ولی اگراین مهم به شکلی صورت گیرد که هزینه هایش بر فوایدش بچربد،به استقبال رفتن و مقدس جلوه دادنش معقول به نظر نمی رسد.اگر هدف ، "انسان و مسائل انسانی" است،این که الیت نسلی بدون پیش بینی و شناخت کافی از مسیری که قرار است طی بشود و بدون بر آورد هزینه ها و فوایدش چیزی را تدارک ببینند و از انرژی توده ها به شکل ابزاری استفاده کنند که شاید اتفاق مورد نظرشان بیفتد،اخلاقی نیست . توجیهاتی نظیر این که ما یک چیزی می خواستیم ولی چیز دیگری پیش آمد،هم،اجتمالا پذیرفتنی نیست.بحث گریزناپذیری و خارج از ارادهء فردی الیت بودن وقوع بعضی از اتفاقات هم موضوع دیگری است.صحبت بر سر تقدس زدایی از"انقلاب" است که به هر شکلی که اتفاق بیفتد ،مقدس خوانده می شود.و تایید نکردنش جزء گناهان کبیره!
۶۶۷۱۱ - تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱٣۹٣