از : البرز
عنوان : عمر ارباب دین به فقر است و، جهالت، ناشی ز فقر
سخنم را تقدیم می کنم، به رفیق رفیقمان پویان، پویانی که جانش را از سر صدق و عشق به مردم، چو آرش فدای آسایش میهن کرد.
استاد خوئی، رفیق و یار مهربانِ من و همه دوستداران ادب و مِهر ایرانی. پویائی را از رفیق مشترکمان پویان آموختم. گرچه پویانمان به جبر زمان گام در روشی نهاد که هیچ سنخیتی با سرشت موسیقائی و لطیفش نداشت، اما بسیارانی را با پرچم زندگی جوان و شاداب خویش، از غرق شدن در به دور خود گشتن، رهایی بخشید. بوسه می زنم بر اندیشه های مِهرافشان و اتحادآفرین شما
زندگی را بر و در جنگ با دین ساختن
علاوه بر آب بر آسیابِ دین ریختن
عین کوفتنِ آب در هاون و باز هم کوفتن است
هر یک از ما، به درک و زبان خویش بارها گفته ایم:
عمر ارباب دین به فقر است و، جهالت، ناشی ز فقر
گر توانیم به رزمی مشترک،
ز رهِ گفتمانی مشترک،
طریقِ رسیدن به عدل، پی بریزیم
همانگونه که بارها هم صدا گفته ایم:
دین و مذهب در محیط عدل و داد، رشد ندارد
مخاطب ندارد، و فریبکارش دکان و دستگاهی ندارد
البرز
۶۶۹٨٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹٣
|