سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

پاسخی کوتاه به جناب اقای فرهادعاصمی - حمید آصفی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : فردوسی

عنوان : «سخن بکر»
آقای آصفی گرامی
گفتگو و اظهار نظر علمی، حتا اگر از علمی بودنش هم چشم بپوشیم، باید بر پایهء آگاهی و خرد باشد و بطبع دور از عواطف، حتا مثبت. لزومی ندارد نویسنده و خواننده یکدیگر را بشناسند. لزومی ندارد از اشارات و کنایات بهره گرفته شود. نیاز به صحنه پردازی و گمانه زنی و تحریف و لاپوشانی نیست. کسی ضمن مطالعه، تجربه و تفکر به نکته ای می رسد و آن نکته را چنان بکر و تازه می یابد، که دریغش می آید دیگران از آن بی خبر مانند و هم اینکه گوهر خود را پیش گوهری برده باشد، می نویسد و چند بار می خواند و شسته و رفته و کوتاه منتشر می کند. من اگر نویسنده باشم البته خوشحال می شوم که نظرم خوانده شود و صد البته خوشحالتر خواهم شد گوهریانی مانند این دو عزیز به خود زحمت دهند بر آن نقد هم بنویسند. من نوشته های شما را نخوانده ام. از این پاسختان به اقای عاصمی خیالم راحت شد که هیچ از دست نداده ام. بیش از هفت میلیارد انسان زنده داریم که همه هم عقیده دارند و هم فکر میکنند ولی فکر تک تک این هفت میلیارد چه دردی از بقیه دوا میکند. سخن نه تنها باید بر اساس تجربه و آزمون و مطالعه باشد، بلکه باید نوبر باشد آنهم نه آن نوبر که در داستان سعدی »بادیه نشین« برای هارون رشید برد.
۶۷۱٨۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱٣۹٣       

    از : بهرنگ ایرانی

عنوان : تفکر آیینی
چند روز پیش تصادفا با یکی از "رفقای"سال ها پیش برخورد کردم که با "رفیق "دیگری در حال قدم زدن بودند،بعد از مختصری خوش و بش و سلام احوالپرسی وقتی متوجه شدند که من هم در حال قدم زدن هستم، دعوت کردند که به آنها بپیوندم و باهم قدم بزنیم . من هم که منتظر چنین پیشنهادی بودم ،بی معطلی پذیرفتم ."رفقا" که گویا صحبتشا ن با دیدن من نیمه تمام مانده بود ،با یک تعارف و کسب اجازه ،صحبتشان را ادامه دادند مدت زیادی نگذشته بود که فهمیدم در بارهء مسائل چپ و سوسیالیسم و پروژه وحدت .خلاصه مباحثی که این روزها در نشریاتی نظیر " اخبار روز" خیلی داغ است در حال گفتگو هستند و به نظرم رسید که حال و هوای حرفاهایشان به گونه ای است که بدشان هم نمی آید که من هم اظهار نظری بکنم و بدانند که حقیر در این باره چگونه فکر می کند؟یکی می گفت ،ای بابا!"سوسیالیسم پارادایمی" دیگه چه صیغه ای است؟با این جور حرفها مگه میشه سوسیالسیم ایجاد کرد؟ !این هم از داستان این سه جریان .نشستند و حرف زدند و حرف زدند.آخرشم هیچی. خلاصه خیلی حرف زدند و همدیگر را تایید کردند و من سکوت کرده و فقط گوش می کردم . ناگهان یکی از آنها ازمن پرسید تو چه فکر می کنی؟ بعد از مکث کوتاهی گفتم اول باید ببینیم "پارادایم" چیه؟ بعدش ببینیم چه درکی از" سوسیالیسم "داریم؟حقیقتش اینه که دریافت من از واژهء "سوسیالیسم" نسبت به سالهای گذشته خیلی تغییر کرده و عوض شده. و اینکه چگونه می توان به جامعه ای رسید که منافع عمومی بویژه منافع فرودستان جامعه تامین شود،مهمترین سوال و دلمشغولی من هم است.تمام تلاشهایی که در طول تاریخ برای رهایی بشر از قیود مختلف صورت گرفته شایسته است که ارج گذاشته شود .و شایسته تر است که محصول فکری هیچ تلاشی "آیین" تصور نشود.که باور به چتین آیین نجاتبخشی می تواند نسخهء کاملی برای حل مسائل مربوط به همهء دورانها باشد . راست این است که: "برای حل مسائل مربوط یه آینده،آیندگان شایسته ترند.""رفیقی" که خیلی با آب و تاب صحبت می کرد ضمن اینکه نتوانست تعریف قانع کننده ای از "پارادایم" ارائه دهد ،فرمود که این چه حرفیه آقا که تو می زنی؟سوسیالیسم که شاخ و دم ندارد .چرا پیچیده اش می کنی؟سوسیالسیم یعنی لغو کار مزدوری وا لسلام.دیگه این تعارفات چیه که مطرح می کنی. ؟اضافه فرمودندکه آقا ماتریالسیم تاریخی را که دیگه همه قبول دارند . طرف بریده و خجالت می کشه بگه من طرفدار سرمایه داری هستم و امپریالیسم .داره برای خودش تئوری بافی می کنه و بعدش میگه من چپم. تو وقتی مارکسیست نیستی ،دیگه چرا ادعای چپ بودن می کنی؟بعدش هم خدا حافظی کرد و از ما جدا شد و رفت به بیزینسش برسه.بیزینسی که کار مزدوری را به رسمیت میشناسه و در غیر این صورت ماهیت وجودی اش را از دست می دهد و بیزینس نخواهد بود.به رفیقی که با من هنوز قدم می زد گفتم چه تفاوتی بین این طرز تفکر "غیر مذهبی" با تفکر یک مذهبی "متعصب و خشکه مقدس" وجود دارد؟این فقط خودش و تمام کسانی که مثل او فکر می کنند ،"چپ" می داند و آن یکی فقط خودش را "مذهبی" می داند و هر برداشت دیگری غیر از برداشت خودش را "ارتداد" تلقی می
کند.واقعیت این است که تفکر آیینی ،خردورزی را برنمی تابد و دشمن خلاقیت است.
۶۷۱۷٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱٣۹٣       

  

 
چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست