سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

اسن* (Essen)... - خسرو باقرپور

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : پروین کرد

عنوان : وقتی که نمیدانی ((من اینجا چه میکنم)) چه در اسن و چه در شهر زیبایی در(خوشبخترین ) کشور دنیا!هیچ فرقی نمیکند.
و، ای داد فلک له بی کسی ، چی بکم نییه فریاد رسی ..له بیستون وارانه وارانه و فقط وارانه و واران .واز بالکن خانه ی کوچکم تماشای کله ی سفید منبلان (که بی توانایی بر صعودش هماره و تا زنده ام بر سینه ام میفشارمش و دیگر هیچ ........... )مدت زمان زیادی است که خودرا شکنجه ی روانی میکنم و از این و از آن جویا میشوم که چه خواهد شد که اگر خطا کرده و بوطن بازگردم ؟؟؟ امروز بادوستی حرف زدم که من پیر خرفت و گیج و گنگ را بخود آورد و گفت ( حکومت ها را بحال و روز خود بگذار و بگذار هرچه میخواهند با تو بکنند ) اما وطن زادگاه و کس و کار و رفقا و کل علایق توست و تو اینرا یا میپذیری یا نمیپذیری و ضمنآ آین حکومت محل سگ هم به داد و بیداد های هراز گاه اینجا و آنجای خارجه نشینان نمیگزارد و تو بیخودی خودت را بیش ازین زجرکش نکن و پاشو بیا و مجموعه ی (وطن) را ببین و نیرویی بگیر ! من هم پس از مدتها خودکشی روانی عزمم را جزم فرموده ام که هر چه باداباد را بپذیرم و علیالخصوص که این خانم دوست ورفیق بمن گفت ((خوم تیه و شونت )) و آری ( خوی تی ای وه شو نم ) و بسیار سپاسگزارم ازاو .... و دلتنگی نه زیاد که بیشمارش است و چکنم و چه کنیم ؟؟؟ مرا ببخشید از پر حرفی و پر دردی ، با سپاس
۶٨۲۰٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ ارديبهشت ۱٣۹۴       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست