او برای من جان جانان است
نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از
سیستم نظردهی سایت میباشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... میدانید
لطفا این مسئله را از طریق ایمیل
abuse@akhbar-rooz.com
و با ذکر شمارهای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده
به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : از قلم افتاده - در ادامه ی کامنت قبلی
و با تشکر از «سایه» شاعرِ مردمی و همه ی یاران که از آن گرامی بانو یاد کردند.
۶٨۷۶۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱٣۹۴
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : سلام بر زیبای همه ی دوران ها
گرچه دست های خستگی بر دامن دل می زند هی چنگ، و زمانه هست بس زشت، بس بدرنگ؛ لیک نگاه تو مرا روان ارغوانی افسانه می سازد و می بَرَد به دور و دیر زندگی هر دَم؛ امیدِ سیمرغ می گردم، در دل من لانه می سازد؛ از جمله دو قمری در دل آن لانه جا دارند، بسی مهر و صفا دارند؛ و ناگاه باد پاییز است و ارغوان خونین و گلریز. خواهر کوچکم نام پر افتخار تو را دارد؛ پوری جان، ای زیبای همه ی دوران ها، بدان که داستانت با خاطرم مانده برای همیشه - جاویدان، که گفته بودی: مرتضی چون گلی بشکفته از میان خار ها هردَم بر می خاست و با مشت و لگد، باز نقش زمین می شد؛ باز شکفته بر می خاست؛ باز می افتاد، بر می خاست و می شکفت ... او با مرگ می جنگید زیرا تا ژرفای جان عاشق زندگی بود.
باری، در نگاه تو نشسته مرتضی و ما در تو عمری او را جستجو کردیم. «پر شکوه بود انتخاب او!»؛ این سخن را بار ها ما با خود گفتگو کردیم.
با احترام و ادب ویژه
لیثی حبیبی - م. تلنگر
۶٨۷۶۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱٣۹۴
|
|
|
چاپ کن
نظرات (۲)
نظر شما
اصل مطلب
|